هفتهٔ گذشته با همین رسانهٔ زیتون که همیشه “خون ژینا” را همراه بوده، گفتوگویی داشتم ، و از مهمترین گزارهٔ آن بسیار استقبال شد: «آقای
جامعه ایران شکل گیری یک جنبش انقلابی را تجربه میکند که نتیجه مطلوب آن گذار از جمهوری اسلامی با کمترین هزینه ممکن است. این فرایند با جنبش سبز آغاز شد و با افت و خیزهای
آیا از بحثهای فلسفی خسته میشوید؟ آنها را برای زندگی روزمره بیهوده میدانید؟ و یا میخواهید بدانید بدون وجود فیلسوفها زندگی بر ما چگونه خواهد گذشت. در این پرونده و مجموعه میزگردهای آن، اهالی نامآشنای فلسفه به همین موضوعات میپردازند. آنها در این نشستها از تأثیر «فلسفه تحلیلی» بر «زندگی روزمره» خواهند گفت و از نسبت میان فلسفه تحلیلی با معنای زندگی و محیط زیست و گردشگری خلاق …
وقتی عینی و از بالا به زندگی نگاه میکنیم، میبینیم که واقعا همه چیز بی اهمیت است چون هیچ کدام از ما تا دویست سال آینده زنده نخواهیم بود حتی اگر خالق یک اثر مهم باشیم یا ثروتمندترین فرد قرن خود باشیم بازهم این عالم تدریجا از بین میرود…
پوپر میگوید که هر زن و مردی فیلسوف است، فقط برخی فیلسوفهای بهتری هستند. این برداشت غیرنخبهگرایانه از فلسفه به زندگی روزمره ارتباط پیدا میکند.…
این پرونده قصد دارد تا عرصه «کبوتران» را در «سیاست خرد» از عرصه «بازها» در «سیاست کلان» تفکیک کند.
کیان تاجبخش در کتابش به موانع و دشواری هایی پرداخته که پیش روی هر پژوهشگر مستقلی قرار دارد. از جمله این موانع دسترسی به داده و اطلاعاتی است که طبق قوانین جمهوری اسلامی باید آزادانه در اختیار همگان باشد. با وجود این موانع کتاب تاجبخش می تواند روند اقتصاد سیاسی ایران را برای سال ها تخمین بزند.
محسن کدیور پروژهی فکری جمعی از نواندیشانِ مسلمان از جمله سروش را «تجدیدنظر در اسلام» میداند، که چیزی از «بنیادهای اسلام» باقی نگذاشته، و عبدالکریم سروش هم این سخنانِ کدیور را «قشری» و «تکفیرگری» میخواند که «باب نقد علمی را بهروی خود و دیگری میبندد»…
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401