جنگ در غزه، ریشه‌های خشونت در این منطقه و تلاش اسراییل برای نابودی حماس

علی فیاض

نگارنده قبل از هر چیز لازم می داند تاکید کند که نه قصد توجیه عملیات حماس را دارد و نه علاقه ای به این جنبش که یک جنبش بنیاد گرای مذهبی می باشد. جنبش حماس همچون جهاد اسلامی، حشد الشعبی و حزب الله لبنان را به مثابه بازوهای رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در منطقه ارزیابی می کند و آنها را نیروهای نیابتی رژیم در خاورمیانه می شناسد. و نیز لازم می دانم بر این امر تاکید کنم که؛ کشتار مردم عادی و شهروندان هر جایی و هر کشوری، جنایت جنگی است. از سوی هر نیرویی و هر دولتی و با هر بهانه ای.

اما آنچه که این روزها و هفته ها بر مردم غزه می گذارد، نام آن را نه مجازات و انتقام از حماس، که مجازات تمامی ساکنان غزه و انتقام از تمامی فلسطینیان ساکن غزه می توان نام نهاد. مجازاتی که علاوه بر پیران، زنان و کودکان، جانوران بی گناه و بی دفاع غزه را نیز در بر می گیرد. در یکی از این صحنه های تلخ و دردآور، فیلم کوتاهی از یک گربه مجروح که ناله می کرد و در فضایی که مردم نمی دانستند با کودکان مجروح چه کنند، این حیوان بی دفاع و بی زبان به حال خود رها شده بود. و این حیوان نماد مظلومیت جانداران یک منطقه در کره زمین، و نیز شاهدی بر سبعیت و خشونت هفتاد ساله صهیونیسم و وحوشی چون بنیامین نتانیاهو و پیشینیانش بر ملتی است که قوم و خویش یهودیان هستند.
* * *
در تازه‌ترین آمارها تعداد قربانیان جنگ در غزه بیش از ۱۰۰۰۰ کشته از جمله ۴۰۰۰ کودک برآورد شده است.
“مجازات غزه” دوباره از سر گرفته شده است. عملیات کماندویی و چریکی نیروهای وابسته به حماس، به داخل اسراییل و کشته شدن تعداد قابل توجهی از اسراییلی ها، زمینه تهاجم همه جانبه دولت اسراییل به نوار غزه را فراهم آورده است. این حمله بنا به گفته سران دولت اسراییل برای نابودی حماس شکل گرفته است. اما آنچه که دیده می شود و تمام خبرگزاری های جهان آن را منتشر و پخش می کنند، بمباران بی رحمانه و تمام عیار جمعیت ساکن غزه می باشد. البته دولت “بشر دوست”! و “دموکراتیک”! اسراییل از ساکنان غزه درخواست کرده است که آنجا را ترک کنند. و البته این خواست “انسانی”! دولت اسراییل از حدود دو میلیون نفر انسان است. به آمار دقت کنید: حدود دو میلیون انسان! دو میلیون انسانی که از همه سو در محاصره به سر می برند. و تنها به صحرای سینا در مصر راه زمینی دارند. و تازه مصر هم با ورود ساکنان غزه به آنجا موافقت نکرده است. و به راستی کدام کشور – به ویژه کشورهای منطقه با همه گرفتاری های خود – می توانند، پذیرای دو میلیون انسان آواره باشد؟

به نظر نمی آید که چنین طرحی عملی باشد. هرچند که شاید هم برای حفظ جان، صدها هزار انسان چنین وضعیتی را به جان بخرند. کما اینکه این جا به جایی آغز شده است. آنتونی گوترش رییس سازمان ملل چنین خواستی از سوی اسراییل را حرکت به سوی فاجعه دانست و از اسراییل خواست که از چنین درخواستی، صرف نظر کند. اما مرغ اسراییل همواره یک پا داشته است و همیشه ساز خود را می نواخته است. چرا که تحقیر یهودیان در اروپا و سپس هولوکاست، به اسراییل این مجوز را داده است که در برابر بی رحمی ها و بی عدالتی های اروپا نسبت به قوم یهود، دست به هر اقدامی بزند. و صد البته هیچگاه این اقدامات علیه اروپا و آلمانی ها نبوده است. چرا که پس از جنگ جهانی دوم و سقوط آلمان هیتلری، وجدان نداشته غرب، ناگهان از خواب برخاست و تبدیل به وکیل مدافع دولت اسراییل شد. و دولت اسراییل نیز پس از تاسیس در سال ۱۹۴۸ همواره یک دشمن داشته است، و آن هم مردمی بوده است که پیش از استقرار آنها در سرزمین فلسطین ساکن بوده اند. از آن زمان تا کنون اسراییلی ها، دست به هر کار و جنایتی زده اند، تا فلسطینی ها را از این سرزمین بیرون برانند.
اسراییل بدون توقف به بمباران غزه ادامه می دهد. غزه منطقه ای محدود با جمعیتی متراکم می باشد. پس، دولت اسراییل دارد همه مردم غزه را – زن و کودک و پیر و جوان – مجازات می کند. و این تنها و تنها نشانه بی رحمی و جنایتکاری سازمان یافته این دولت می باشد. سخنان اخیر آنتونیو گوترش در شورای امنیت که؛
“حمله حماس در خلآ اتفاق نیافتاده است و مردم فلسطین برای ۵۶ سال با محاصره‌ای خفه‌ کننده مواجه بودند”،
مثل همیشه با واکنش های شدید اسراییلی ها مواجه شد. و آنها حتا خواهان استعفای او از سمت دبیر کلی شدند!

پیشینه تاریخی
فروپاشی امپراتوری عثمانی و “تقسیم غنایم”!، و ایجاد مرزهای جدید در سال های ۱۹۱۶ و ۱۹۱۹ که ذیل طرح های استعماری سایکس – پیکو و سور صورت پذیرفت، موجب شد که قسمت های غیر ترک امپراتوری عثمانی، از حیفا تا نواحی کرکوک جدا گردد. این طرح ها باعث تاسیس کشورهایی شد که مرزهای جغرافیایی آنها همچنان – شاید با تغییراتی اندک – پا بر جا است.
سوریه و لبنان توسط فرانسه، و فلسطین، کرانه باختری رود اردن، بین النهرین و قسمت غیر عربی موصل، تا زمانی طولانی تحت قیمومیت دولت استعماری انگلستان باقی ماندند. در سال ۱۹۱۷ اعلامیه معروف به “بالفور” مبنی بر “برپایی یک قرارگاه ملی برای یهودیان در خاک فلسطین انتشار یافت، در صورتی که هیچ اشاره ای به حقوق مدنی و مذهبی جمعیت غیر یهودی یعنی اعراب فلسطینی– مسیحیان و مسلمانان – نشده بود. در همان سال ها، نهضت صهیونیستی مرزهای “ارض موعود” خود را از رود اردن تا فرات ترسیم کرد. اما در دهه چهل میلادی و پس از شکست فاشیست ها و نازیست های اروپایی، و نیز با توجه به آنچه نسل کشی یهودی ها نامیده شد، طرح هایی برای اسکان آنها در خارج از اروپا به بحث و اجرا گذاشته شد؛ در این طرح ها چند سرزمین را به عنوان گزینه هایی برای اسکان یهودیان در نظر گرفتند. گزینه هایی که جدی تر از دیگر گزینه ها بودند کشور آرژانتین، اوگاندا و سرزمین فلسطین بود.
سرزمین فلسطین بیش از هر چیز مورد نظر صهیونیست ها بود چرا که یهودیان در آن منطقه دارای تاریخ و پیشینه بودند. کوه طور و صحرای سینا – که امروز متعلق به مصر است – در اساطیر یهودی، مکان های مقدسی به شمار می روند، چرا که پیامبر و پیشوای دینی آنان – حضرت موسی – در آن وادی به پیامبری رسید و خدا از زبان یک درخت با او سخن گفت.

قطعنامه های سازمان ملل و شورای امنیت
تعداد قطعنامه هایی که علیه تجاوزات اسراییل صادر شده است، و تقریبا بلافاصه از سوی اسراییل به زباله دانی ریخته شده اند، از صدها می گذرد. دولت های اسراییلی نه تنها قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل را بارها نقض کرده اند، بلکه ده ها قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را نیز نادیده گرفته اند. علاوه بر اینها باید قطعنامه هایی که دولت های آمریکا آن را وتو کرده اند، نیز افزود. در تمامی این طرح ها و قطعنامه ها بر حق بازگشت فلسطینیان آواره به سرزمین شان و نیز عقب نشینی اسراییل از مناطق فلسطینی تاکید شده است.
اسراییل همواره نشان داده است که پاسخگوی هیچ مرجع و تشکیلات قانونی و بین المللی نیست و آنچه خود تشخیص می دهد را، زیر نام حفظ موجودیت و دفاع از “مرز” های خود، با قهر آمیز ترین و بی رحمانه ترین عمل نظامی به اجرا می گذارد.
بی اعتنایی به قطعنامه ها – که در واقع بی توجهی نسبت به حق و حقوق فلسطینی ها می باشد – زمینه ساز بازتولید خشونت در فلسطین و اسراییل شده است و در مواردی پای دیگر کشورهای منطقه را نیز به میان کشیده است. مصر، سوریه، اردن، عراق، لبنان و رژیم جمهوری اسلامی – پس از تاسیس – از جمله کشورها و رژیم هایی بوده اند که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به این درگیری ها کشیده شده اند.

طرح های صلح و ناکامی این طرح ها
از سال ۱۹۴۸ و پس از تاسیس کشور اسراییل و درگیری های خونین منطقه ای، هر از چند گاهی، طرح هایی از سوی سیاستمداران غربی، روسای دولت ها، اتحادیه عرب و …ارائه شده است. اما بیشتر این طرح ها از سوی اسراییل و تعداد اندکی هم از سوی فلسطینیان – به خاطر ناعادلانه بودن آنها – رد شده اند. این طرح های صلح و سازش هر کدام بنا به دلایلی، یا از سوی فلسطینی ها و یا از سوی اسراییلی ها پذیرفته نشده است. طرح های ابتکاری متفاوتی که به طور عام یا در حمایت از فلسطینی ها و حقوق آنها بوده است یا بر اساس حفظ منافع دولت اسراییل. بر همین اساس شاهد بوده ایم که این طرح ها هیچگاه مورد توافق دو طرف اصلی دعوا قرار نگرفته اند؛ به جز مواردی استثنایی که آن هم اگر زیر آنها امضا شد، مفاد عملی آنها هرگز به اجرا در نیامد.
با این که بسیاری از این طرح ها از سوی متحدان غربی و حامیان اسراییل پیشنهاد شدند و منافع اسراییل را هم در آنها در نظر گرفته بودند، با این حال اسراییل از اجرای مفاد آنها خودداری کرده است.
در اینجا پرسشی کلیدی مطرح می شود که پاسخ به این پرسش خودگویای بسیاری از روابط پیدا و پنهان قدرت های امپریالیستی– استعماری با اسراییل می باشد. و آن پرسش این است که؛ چرا اسراییل به رغم سرپیچی از تمامی قطعنامه های صلح و مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و نیز سرکشی ها در برابر قوانین بین المللی، و ارتکاب جنایات جنگی و تجاوز مدام به مناطق فلسطینی، و سرکوب فلسطینیان همواره از هر نوع مجازاتی مصون مانده است؟ بسیاری از کشورهای جهان، به دلیل نقض قوانین بین المللی و … تجاوز به قلمرو دیگران و … مورد مجازات قرار می گیرند که نمونه هم اکنونی آن مجازات های اقتصادی، سیاسی و حتا ورزشی روسیه به دلیل جنگ در اوکرایین می باشد.

کشتار مردم غزه، موضوعی تکراری!
توحش و بربریت اسراییل در سرزمین های فلسطینی موضوع تازه ای نیست. این روند از دیر یاسین و یافا شروع شد و با صبرا و شتیلا ادامه یافت و همچنان تداوم دارد. این بار اول نیست که غزه ویران می شود و مردمش به طور دسته جمعی هدف بمباران های بی رحمانه قرار می گیرند. کافی است به کتاب مجازات غزه(۱)نوشته یکی از بزرگ ترین و معروف ترین روزنامه نگاران اسراییلی مراجعه کنید تا بدانید که دولت اسراییل در هر لحظه و هر فرصت از کوچک ترین بهانه برای نابودی فلسطینی ها بهره می برد. هنگامی که نویسندگان، روزنامه نگاران و تحلیلگران مستقل جنایات اسراییل را افشا و محکوم می کنند، موج گسترده ای از نیروهای راست، ضد عرب، و پرو اسراییلی فریاد بر می آورند که؛ “اینها یک جانبه و جانب دارانه به موضوع فلسطین و اسراییل می پردازند”! اما آیا آنها از همان جسارت و شهامت برخوردار هستند، و می توانند با همان قاطعیت مساله را توجیه کنند، هنگامی که یک روزنامه نگار شاخص یهودی – اسراییلی به میدان می آید و با تکیه ی بر اسناد در محکومیت اسراییل سخن می گوید؟
یورش به اردوگاه جنین در سال ۲۰۰۲ ، کشتار غزه در ۲۰۰۹، تهاجم به اردوگاه جنین در ژانویه ۲۰۲۳، و .. و ده ها مورد دیگر نشان می دهد که اسراییل هر واکنش فلسطینی ها را با شدیدترین شکل ممکن پاسخ داده است و هر بار از بار پیش خونین تر. با تکیه کلام تکراری و تهوع آوری زیر عنوان “آنها شروع کردند”! (۲)
گیدئون لوی، روزنامه نگار برجسته اسراییلی و یکی از مقاله نویسان شاخص روزنامه مهم اسراییلی “هاآرتز” درباره جنگ ۲۰۰۹ در غزه چنین می نویسد:
“با این حال امسال [۲۰۰۸/۲۰۰۹] سال بدی بود، ۹۲ کودک فلسطینی کشته شدند.(خوشبختانه به رغم شلیک موشک های قسام یک کودک اسراییلی هم توسط فلسطینی ها کشته نشد!) تقریبا یک صد کودک که در سال نو گذشته زنده بودند و بازی می کردند، باقی نماندند تا سال نو دیگری را نیز ببینند… کودکانی که هیچ کار نادرستی نکرده بودند جز اینکه به هنگام بازی از درخت انجیر در حیاط خانه بالا می رفتند، یا در کنار خیابان روی نیمکت نشسته بودند، یا برای امتحان مدرسه آماده می شدند، یا از مدرسه به خانه می رفتند و یا به آرامی در امنیت کاذب خانه هایشان در خواب بودند. تعداد اندکی از کودکان به زره پوش ها سنگ انداختند یا به منطقه ممنوعه نزدیک شدند. بر روی همه ی آنها آتش گشودند، شلیک به برخی تعمدی بود و آنها را کشتند.” (۳)

کوچک تر شدن هر روزه بخشی که به فلسطینیان تعلق دارد!
نقشه اسراییل – فلسطین را از سال ۱۹۴۸ تا کنون، بار دیگر مورد توجه قرار دهیم:

نقشه مشترک فلسطین و اسراییل از ۱۹۴۶ تا کنون. و آنچه برای فلسطینی ها باقی مانده است! (رنگ سبز، مناطق متعلق به فلسطینی ها می باشد).
خود این نقشه ها گویای همه چیز است. سرزمین های متعلق به فلسطینی ها روز به روز کوچک تر و منطقه اسراییل روز به روز بزرگ تر می شود. و طی این سال ها همواره اسراییل دست بالا را داشته است. و همواره از حمایت قدرت های غربی برخوردار بوده است. آمریکا همواره هر قطعنامه ای را که در شورای امنیت علیه اسراییل صادر شده است، وتو کرده است. ۱۵ شهرک که اسراییل در داخل کرانه باختری به وجود آورده است و هر از چندی بر تعداد آنها می افزاید، همچنان باقی خواهند ماند و عملا جزوی از خاک اسرائیل در دل منطقه مربوط به فلسطین ها خواهند بود. با ساکنانی که با اسلحه های یوزی مسلح هستند و کمترین اعتراضی را تحمل نمی کنند.
دولت اسراییل از بدو تاسیس تا کنون نه تنها بخش های فلسطینی را کوچک تر و کوچک تر کرده است، بلکه با شهرک سازی غیر قانونی و متجاوزانه در سرزمین های متعلق به فلسطینیان آنها را در محاصره هر چه بیشتر قرار داده است.

نقش رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی
در پاسخ به کسانی که هر نوع حمایت از مردم فلسطین را می خواهند با حربه گرایش و نزدیکی به رژیم جمهوری اسلامی نفی و تحریف کنند، گویا درک و فهم درستی از مسائل سیاسی و روند آن ندارند. چرا که رژیم جمهوری اسلامی، نه تنها حامی جنبش فلسطین نبوده و نیست، بلکه بزرگ ترین ضربات را به این جنبش وارد کرده است. رژیم جمهوری اسلامی، درست به همان اندازه که از دین و اسلام – چه خوب و چه بد – برای پیش برد اهداف خود بهره برده است، حقوق مردم فلسطین را نیز دست آویزی برای پیش برد اهداف شیطانی خود قرار داده است. هشت سال جنگ با عراق و کوبیدن طبل جنگ با شعارهای دروغین خمینی از قبیل “راه قدس از کربلا می گذرد” و نیز “اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم”، نشان داد که خمینی و جانشینانش چگونه برای حفظ حاکمیت خود از هیچ گونه فریب و ریا کاری روی گردان نیستند.
رژیم جمهوری اسلامی درست به اندازه اسراییل دشمن واقعی جنبش ملی – سکولار فلسطین به شمار می آید. هم اسراییل و هم رژیم جمهوری اسلامی در پر و بال دادن به حماس، برای تضعیف جریان سکولار سازمان آزادی بخش فلسطین دست داشته اند.

آیا اسراییل به هدف خود – نابودی حماس – دست می یابد؟
اسراییل در بمباران کنونی غزه، هدف خود را نابودی کامل حماس نامیده است. آنها تا کنون هزاران پیر و جوان و کودک فلسطینی را طی بمباران های بی امان شبانه روزی چند هفته ای، کشته، قطع عضو کرده و بیشتر اماکن عمومی، دولتی و خصوصی را با خاک یکسان نموده اند. تمامی تلاش ها و میانجیگری ها برای آتش بس را ناشنیده گرفته اند و همچنان بر طبل جنگ می کوبند. جنگ، جنگ تا نابودی حماس! اما چنین به نظر می آید که آنها در پی جنگی هستند که به نابودی غزه بینجامد. این لقمه ای که در گلوی اسراییل گیر کرده است. نه قادر است آن را ببلعد و نه توان بیرون انداختن آن را دارد.
اما با همه اینها آیا آنها قادر خواهند بود به هدف اصلی خود – نابودی حماس -جامه عمل بپوشانند؟
شاید آنها موفق به تضعیف و یا فروپاشی تشکیلاتی – نظامی حماس شوند. اما آنچه به جای آن می کارند، خشمی نهفته، انفجاری تر و شدیدتر خواهد بود. خشمی که همراه با بغض، اندوه و نفرت در دل کودکان امروز و جوانان فردا جوانه ها خواهد زد. مجازات دوزخی و بی رحمانه ای که همه ساکنان غزه را در بر گرفته است، حتا اگر به تضعیف و یا نابودی حماس بیانجامد، پایانی به جز گسترش نفرت و خشونت در پی نخواهد داشت. و اسراییل نه تنها به صلح با فلسطینی ها دست نخواهد یافت که با دست های خود بر شعله های جنگ باد بیشتری خواهد وزید.
صلح پایدار تنها و تنها در سایه پذیرش استقلال فلسطین و عقب نشینی از سرزمین های رسمی پذیرفته شده پیش از ژوئن ۱۹۶۷ و یا با کمی تعدیل و برچیدن شهرک های اسراییلی در سرزمین های فلسطینی امکان پذیر خواهد بود.
فراموش نکنیم که حماس و دیگر نیروهای فلسطینی “علت” نیستند. آنها در رابطه منطقی علت و معلولی، معلول به شمار می روند. تا زمانی که “علت” همچنان پا برجاست، زمینه پیدایش معلول نیز وجود دارد. و بدا به حال آنانی که این رابطه را درک نمی کنند.

پانوشت ها:
۱) “مجازات غزوه” عنوان کتابی است از گیدئون لوی، روزنامه نگار معروف یهودی – اسراییلی و مقاله نویس روزنامه معروف اسراییلی هاآرتس
۲) گیدئون لوی،”مجازات غزه”، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر مهری، ۲۰۱۰، صفحه ۴۷
۳)گیدئون لوی،”مجازات غزه”، ترجمه فرهاد مهدوی، نشر مهری، ۲۰۱۰، صفحه ۶۱ و ۶۲

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »