جواد طباطبایی؛ احیاگر اندیشه ایرانشهری
امید داشتم که این مدخل از کتاب در دست انتشارم، «آینهخانه هویت ایرانی»، در زمان حیات استاد طباطبایی به دست ایشان برسد. ولی عمر مثل ابر و باد در گذر است و چندین هزار امید بنیآدم نیازمند فردایی است که گاه
امید داشتم که این مدخل از کتاب در دست انتشارم، «آینهخانه هویت ایرانی»، در زمان حیات استاد طباطبایی به دست ایشان برسد. ولی عمر مثل ابر و باد در گذر است و چندین هزار امید بنیآدم نیازمند فردایی است که گاه
دانش آموزان دختر و دانشجویان را هر روز مسموم میکنند و هیچکس هم پاسخگو نیست! نه دولت نه بیدادگاه قضایی نه دستگاههای اطلاعاتی و نه مجلس فرمایشی اسلامی و نه بیت رهبر! هیچکس خود را پاسخگو نمیداند، اما همه سردرگماند
«گرانی» را در تمام جاهایی که زندگی کردهام، تجربه کردهام اما نه آنگونه که شما در این چند سال اخیر در ایران تجربه کردهاید. گرانی فقط یک تجربهی مهیب اقتصادی و در پیوند با فقر و نداری و گرسنگی نیست،
چندان گزافهگویی نیست اگر آن چهار بندی را دکتر سروش برای دفاع و بیان چرایی تاختن خود به خانم فراهانی نوشت، جستاری بلند و چالش افکن برای واکاوی مسائلی چون فراخی فرامینِ گزاره های اخلاقی و دیگرشدگی آن، دامنه حق
برای کاری اداری به مرکز خدمات حوزۀ علمیه رفته بودم. طلبهای را دیدم که سراسیمه بود که پروندهاش ناقص است و تمدید نشده است. معلوم بود که درسش را خوب نخوانده بود. میگفت: «ما در میدان هستیم و… برخی به
غوغاییان دو اتهام را به من وارد کردهاند که اکنون میکوشم تا به آن دو تهمت شبههناک پاسخ گویم. اولی اتهام زنستیزی و دومی اتهام تعطیل دانشگاهها و تصفیهی استادان در سالهای آغازین انقلاب…
برخی از سخنان اخیر عبدالکریم سروش من را بهمانند بسیاری دیگر شگفتزده کرد و آزرد. اگر در همین نزدیکیها دیداری بهرسم این سالها با او دست میداد و از من میپرسید در یک کلمه «معترضان جنبش ژینا چه میخواهند؟» میگفتم: «برهنگی»!
جنبش زن، زندگی، آزادی آرایش نیروهای سیاسی ایران را چه در داخل و چه در خارج کشور دستخوش تغییرات وسیعی کرده است. این جنبش به مانند زلزله قدرتمندی گسل های سیاسی را چنان جابجا کرده که نیروها و طیف های
رنسانس- انقلاب «زن، زندگی، آزادی» که سرانجام دموکراسی را بر ویرانه های رژیم جنایتکار مذهبی بنا خواهد کرد، جنبشی عمیقا آزادیخواهانه، ضد تبعیض و طرفدار منشور جهانی حقوق بشر است. این جنبش پیشرفته که از هم اکنون بر همه کشورهای
اعتراضات باشکوه و بی سابقه مردم ایران ، با شعار «زن، زندگی، آزادی» توانست در چند ماه گذشته، نه تنها مشروعیت بلکه اساس و ماهیت حاکمیت و رهبرش را به صورت غیرقابل جبرانی در افکار عمومی جهانیان مضمحل نماید. این
مطالبه بازبینی یا بازنویسی قانون اساسی حاکم بر کشور ایران، در سالهای اخیر از سوی برخی از کنشگران سیاسی و اجتماعی داخل کشور مطرح شد و پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز به صورت گستردهای مطرح شد. بیانیه اخیر
این عنوان زرد و پوپولیستی که از جنس انتخابهای من نیست، تنها برگردانی از تیتر غوغاسالارانهی آقای اکبرین است در مورد کاری که عنوان آن «بیانیه جمعی از ایرانیان داخل و خارج از کشور در پاسخ به برخورد غیرقانونی پارلمان
اعلامیه شجاعانه میرحسین موسوی در ۱۵ بهمنماه، پایان دورهای در مبارزه با یک نظم خودکامه در ایران بود و شروع دوره دیگری که در آن یک راهکار کلیدی توسط او پیشنهاد شده است. در گذشته اصلاحطلبانی که به حکومت و
*به یاد بهاره هدایت ۱- حالا دیگر «ناامیدی بذر هویت ماست». و به خوبی میدانم این تعبیر برای کسانی که گوششان به شنیدن آن جملهی طلایی و حیاتبخشِ میرحسین در بیانیهی نهم -امید بذر هویت ماست- عادت کرده است و
در خلال جنبشی که از سر میگذرانیم، به محض آنکه احساس میکردم وضعیت دیگر برایم غیر قابل تحمل است به پاس آنچه میگذشت و کوچکترین نقشی در آن نداشتم، و شاید نوعی مداخله دادن خود در آن واقعه، چیزهایی را
میرحسین موسوی یکی از رهبران سرفراز جنبش سبز طی بیانیهای شجاعانه عبور کامل خود را از نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد. میرحسین در بیانیه خود موضوعات مهمی را عنوان کرده است از جمله «اجرای بدون تنازل قانون اساسی به عنوان
امروز خبر آمد که رهبر نظام جمهوری اسلامی، فرمان عفو داده است و مجازات تعدادی از زندانیان برابر این عفو ملوکانه بخشیده خواهد شد. رسانههای وابسته به حکومت هم با آب و تاب این فرمان را منتشر کردهاند و لابد
یکی از اختلافات محمود طالقانی با روح الله خمینی در روزها و شبهای آخر انقلاب ۵۷ خود را در موضوع دعوت مردم به خیابانها در شب ۲۲ بهمن ۵۷ نشان داده است. اصرار طالقانی به عدم دعوت از مردم به
«امروز در آمریکا قطارها و اتوبوسهای عمومی بدون بلیط مردم را سوار میکردند! اما نه انقلاب شده و نه کسی وعده آب و برق مجانی داده بود! چرا کسی تعجب نمیکرد و چیزی نمیپرسید؟… دلیلش را از رادیو شنیدم؛ سالروز
بازاریان نقش تعیینکنندهای در وقوع انقلاب ۵۷ داشتند. بخشی از حزب مؤتلفه به نام موتلفهٔ بازار پیش از انقلاب نقش مهمی در فعالیتهای سیاسی ایفا کرد. این بخش که با نام اصناف جمعیت موتلفه در بازار تهران شناخته میشود و
روز شنبه ۸ بهمن خبر مصوبه سران سه قوه جهت فروش اموال دولتی ( یعنی اموال ملت ) تحت عنوان «مولدسازی دارایی های دولت » اعلام شد مصوبه سران سه قوهای که کار کرد اصلی آنان در خدمت منافع و
اخیرا سلطنتطلبان دست به فرصتطلبی بزرگی تحت مفهوم «وکالت» زدند. خارج از اینکه روش اتخاذی چقدر غیر دموکراتیک و غیر علمی بود، اما نفس دست چزدن بهچنین عملی از یک توهم و فرصتًطلبی بزرگ پرده برداشت. کسانیکه دست به راهاندازی
– ماموستایان در میان مردم کردستان، همواره مورد احترام و از جایگاه اجتماعی برجستهای برخوردار بودهاند. غیر حکومتی بودن، قرائت حداقلی و غیر فقهی از اسلام، مشارکت در جنبشهای سیاسی و اجتماعی، عضویت در احزاب عرفی، سلامت اخلاقی و سادهزیستی،
ساختار بحث دموکراسی و آزادی، آرمانی است از ۱۲۰ سال پیش تا به امروز فعالان دموکراسی خواه و آزادی خواه ایرانی آن را پی گرفته اند. اما این مبارزات تا کنون، با وجود دو انقلاب و جنبش قدرتمند ملی کردن
آنچه امروز می توانیم آن را وضعیت انقلابی در حال شکل گیری ایران بخوانیم، در تندبادِ روزافزونِ حوادث به دقایق و ثانیه ها گره خورده است. شاهدی بر این مدعا چند اتفاق مهم است که در طول نگارش مقاله رخ
اخیرا شماری از ایرانیان با بهکار گیری مفهوم «وکالت» سیاسی تصمیم خود را برای ابراز اعتماد به رضا پهلوی، فرزند شاه پیشین ایران، رسانهای کردند. اصطلاح «وکالت» سیاسی حتی اگر واژه دوره گذار هم به آن افزوده شود- یعنی «وکالت»
درآمد ظاهرا فعالیتهای پهلویطلبان حول آقای رضا پهلوی وارد مرحله تازهای شده است. هرچند باور ندارم که چنین تلاشهای توهمآلودی در کشوری با مختصات ایران آن هم در پی جنبش به اصطلاح نسل (z) به جایی خواهد رسید اما به
قیامی که جرقه اصلی آن پس از مرگ مهسا امینی زده شد، با شعار زن، زندگی، آزادی، عمدتاً مبارزه برای حقوق زنان تلقی میشود اما در واقع دامنه وسیعی از اعتراضات را در بر میگیرد. معترضان برای حق انتخاب سبک
دیروز سالروز تولد مارتین لوترکینگ بود؛ شهروند آفریقاییتباری در جنوب آمریکا که رهبری مبارزات مدنی برای رفع تبعیضات نژادی را از ۲۶ سالگی تا ۳۹ سالگی به عهده داشت و ۵۵ سال پیش (۴ آپریل سال ۱۹۶۸) ، در آستانه
حذف تاریخ و فرهنگ اسلام دردی از دانشجویان مسلمان درمان نمیکند:
داستان اخراج یک استاد به جرم به نمایش گذاشتن تصویری از پیامبر اسلام در دانشگاه هملین در مینهسوتا
بازنشر مطالب با ذکر منبع آزاد است. ۱۳۹۴-1401