مرزهای آزادی بیان و احترام به دیگری؛ به‌ بهانه اخراج یک استاد دانشگاه

احمد صدری

حذف تاریخ و فرهنگ اسلام دردی از دانشجویان مسلمان درمان نمی‌کند:‌ 

داستان اخراج یک استاد به جرم به نمایش گذاشتن تصویری از پیامبر اسلام در دانشگاه هملین در مینه‌سوتا 

***

آرام وضعه‌الله، دانشجوی سودانی‌الاصل رشته بازرگانی دانشگاه هملین[i]، توانست با کمک رئیس و چند مدیر این دانشگاه کتاب جامع‌التواریخ خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی (۱۲۴۷-۱۳۱۸ میلادی) را از لیست مآخذ درس تاریخ هنر حذف کند.

خانم وضعه‌الله تصویر مینیاتوری پیامبر اسلام را که در حال دریافت آیات نخست قرآن از جبرائیل در نسخه مصّور جامع‌التواریخ است، توهینی به اعتقادات خود علیه به تصویر کشیدن صورت پیامبر تلقی کرده و با شکایت به مقامات دانشگاه موجب لغو قرارداد استاد پاره‌وقت این درس، خانم اریکا لوپز پراتر شد. در نتیجه دانشجویان آینده این درس از آموختن بخش مهمی از تاریخ تمدن و هنر اسلامی محروم خواهند شد. طرفه اینکه سرکنگبین حمایت از حساسیت‌های مسلمانان در این دانشگاه صفرا فزوده و کلیشه ساده‌انگارانه‌ای از اسلام زاهدانه و بنیادگرا را به‌جای تنوع درخشان تاریخی، هنری و الهیاتی جهان اسلام نشانده است.  

من نسخه‌ای از این مجلّدات نفیس را در اختیار دارم و آنها را برای تحقیق در مورد کتاب آینده‌ام در مورد دوران بین ایلغار مغول و تیمور لنگ (۱۲۱۹-۱۳۹۳ میلادی) به دقت مطالعه کرده‌ام. وقایع اخیر در دانشگاه هملین مرا غمگین کرده است،‌ نه تنها از آن حیث که یک محقق و مدرّس تاریخ و فرهنگ اسلام هستم بلکه از آن جهت که به عنوان یک مسلمان به هنر و سنّت تذهیب و مینیاتور اسلامی دلبندم. فهم کافی از جهان اسلام بدون آشنائی با هنر، عرفان و شعر آن ممکن نیست. من نمی‌توانم اسلام خود را بدون فردوسی،‌ سعدی،‌ حافظ و رومی تصوّر کنم – هرچند برخی بنیادگرایان و مسلمانان متعصب سنّتی آنان را با اخم بنگرند. سوال من این‌ است که اگر روزی گنجاندن چنین مطالبی به احساسات مذهبی دانشجوئی بر بخورد  تکلیف من چیست؟ اگر به این دلیل که برداشت من از اسلام با تصور بسیطی که یک دانشجو به همراه اسباب و اثاثیه‌اش از منزل به دانشگاه آورده تضاد پیدا کند به من نیز انگ اسلام‌هراس خواهد خورد؟ 

در نظام آکادمیک قرار نیست که تضاد عقاید مذهبی دانشجویان، با مفاد علمی ارائه شده توسط اساتید دانشگاه (از بیولوژی و هنر تا الهیات)‌ موجب ابطال و حذف  این مطالب شود. کسی که فریب غوغاسالاران دست‌راستی را نخورده باشد،‌ می‌داند که دانشگاه‌های ما دانشجویانی را که محل تأمین مالی آنها هستند «شستشوی مغزی»‌ نمی‌دهند. دانشجویان نه تنها آزادند که اساتید خود را به چالش بکشند،‌ بلکه به چنین برخوردهای انتقادی تشویق هم می‌شوند. ولی قرار است که این یک جاده دوطرفه باشد. دانشجویانی که به تحصیلات دانشگاهی «هنرهای آزاد»[ii]‌ رو می‌آورند با پای خود رأی داده‌اند: آنها وارد توافقی ضمنی شده‌اند که عقاید جزمی خود را زیر سوأل ببرند. این آنهایند که می‌بایست خود را با «بازار آزاد افکار و ایده‌ها»‌ تطابق دهند،‌ نه برعکس.  

البته، هیچکدام از مطالب فوق به این معنی نیست که من به آزادی مطلقِ بیان باور دارم. همه ما، چه به آن آگاه باشیم و چه نباشیم، یک سری خط قرمزهای نامرئی را رعایت می‌کنیم و این از لوازم فرایند «متمدّن‌سازی»[iii] ما (به تعریف جامعه‌شناس آلمانی نیمه قرن بیستم، نوربرت الیاس)[iv] است.  

آیا ما می‌توانیم تصاویر ضدیهود نشریه نازی «در-اشتورمر»[v] و یا کاریکاتورهای توهین‌آمیز آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار عهد «جیم کرو»[vi] را در کلاس‌ها نشان دهیم؟‌ پاسخ این است که البته می‌توانیم ولی به شرط اینکه در قالب تفکّر انتقادی آکادمیک قرار گرفته باشند. نشان دادن تصاویر بی‌مزه مسابقه محمد نشریه فکاهی شارلی هبدو[vii] نیز می‌توانند در کلاسی پیرامون اسلام‌هراسی یا مهاجران مسلمان و یا آزادی بیان نشان داده شوند. احتمالاً‌ لازم است هشدارهایی به دانشجویان داده شود ولی در نهایت هیچ مطلب یا تصویری نیست که نتوان آنرا در دنیای آکادمیک مورد بحث و نقد انتقادی قرار داد،‌ و این حکم حتی شامل کتاب «نبردِ منِ»‌ آدولف هیتلر هم می‌شود. اعتراض من به انتشار مجدد کارتون‌های پیامبر اسلام  شارلی ابدو از اینروست که خارج از چارچوب انتقادی و تنها به عنوان تستِ آزادی عقیده باز تولید شدند. این کاری‌ست که ما هرگز با کارتون‌های ضدیهود و یا نژادپرستانه نمی‌کنیم.  

سخن خانم فیه‌نیز اس میلر[viii] رئیس دانشگاه هملین که «لازم است احترام به دانشجویان را بر آزادی بیان ترجیح دهیم» اشتباه بود. البته مسلمانان نیز می‌بایست مانند همه اقلیت‌ها از حمله‌های نژادپرستانه و طعنه‌های آلوده به تنفر مصون باشند. ولی آنان حق ندارند که ادعایی فراتر از بقیه برای رعایت هویّت و حساسیت‌های خود داشته باشند. نقد اسلام توسط مسلمانان و غیر مسلمانان نه تنها مجاز بلکه لازمه تکامل این دین است.

آزادی عقیده و بیان از بنیان‌های زندگی در جهان مدرن است که مسلمانان مهاجر از سکولاریسم و تسامح آن بهره‌مند بوده‌ و هستند. بهای زندگی در چنین محیطی این است که آنها نیز کمی بر تحمّل خود بیافزایند و خیلی نازک-نارنجی نباشند.  

——————————————————

*احمد صدری استاد جامعه‌شناسی و صاحب کرسی جیمز پی گورتر در مطالعات جهان اسلام در لیک‌فورست کالج در ایالت ایلی‌نویز است. او این مقاله را برای دالاس مورنینگ نیوز نگاشت و سپس آنرا برای انتشار در زیتون به فارسی ترجمه کرد.  

[i] Hamline University

[ii] Liberal Arts

[iii] The Civilizing Process 

[iv] Norbert Elias (1897 –۱۹۹۰)

[v] Der Stürmer

[vi] Jim Crow

[vii] Charlie Hebdo

[viii] Fayneese S. Miller

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. درود یاران:
    بزرگوار باذوقی گفتند آبلیوی چدنی واین استعاره را برای آنانی که سعی وافر وجهد
    بسیار کرده اند تا شاید بتوانند اسلام ر ا به آنچه که با آن ضدیتی تاریخی وحتا قبل
    از تولد اسلام مکتوب داشته است بچسبانند واین همان آبلیوی چدنی دوستمان است.
    اما ولی لاکن همه میدانیم که این آخرین دینی که الله به مردمان۱۴ قرن قبل
    حقنه فرمودند تا مدتهای مدید نامی نداشت وچون همان ۹۹.۹۹ درصد بقیه موارد
    توسط مسلمان های باسواد واندیشه پی ریزی شد وهر که آمد چیزی بر آن افزود
    تا این که بما رسید .اما ولی لاکن از همان قبل تولد بخاطر تهی دستی اعراب بادیه
    نشین در فرهنگ وتمدن نسبت به ایران و روم کینه ای شتری داشت واقداماتی
    چون استهزا وکوبیدن میخ طویله افسار خرشان در مرکز فرش هنری در دفاتر دولتی
    این بغض را نشان داده اند .حکایت جرقه کلنگ خندق کنی را سرنگونی کسرا ویا
    موضوعی دیگر را به ریزش کنگره های برج ایرانیان تفسیر می کردند واین قبل از
    تولد اسلام نام ورسم دار بوده است.بگذریم که دوستانی با همان فرمول آبلیموی
    چدنی واژه وحزب ملی مذهبی را کشفانیدند در حالی که بخوبی طعنه ها به رسوم
    واعیاد وجشن های پارسیان که دیگر مجوس (توخالی) نامیده می شدند وبزرگانشان
    با توبره جزیه میباید با خواری وذلت وپس گردنی خوری این نوع مالیات را از بین
    صف اعرابی هایی که دیگر به کهتری وتهی دستی خود اندکی آگاهی یافته و فهمیده
    بودند مطالبی که برای آنان جدید وعجیب بوده مثل پل صراط ودنیایی دیگر و وو
    دیریست که کهنه شده اند پرداخت کنند. بهر روی هم آن خانمی که تصویر محمد
    آشفته اش کرده بود واحتمالن نمی داند الله چه مقدار از بت ومجسمه ونقاشی
    وحشت دارد وبه چشم شرکای بالفعل به آنان می نگرد که ممکن است خواهان
    شراکت شوند این مجسمه ها ونقاشی ها پس یکبار دیگر بانویی سودانی به کمک
    اللهش رفت وپیروز شد اما نکته آن است که این الله مهرش بر برده داری زده شده
    و دینی که آورده همان تسلیم کامل وبدون اعتراض است فقط کوشندگان صلح بین
    این الله وحقوق بشر (مسلمانان دموکراتیک؟!!) وملی مذهبی ها (این یکی را خمینی
    با گفتن میهن دوستی بد ترین نوع شرک است)تکلیفشان را معلوم کرد البته با نصب
    تبعه عراقی که فارسی را به زحمت می فهمید بعنوان رییس قوه قضاییه ویا هرکس
    که برای مشتی خاک کشته شودمشرک است قضیه را روشن کرده اما ولی به نظر
    می رسد عده ای بد جوری به آبلیموی چدنی وابستگی دارند که هم الله را میخواهند
    هم خرما را.این استاد عزیزمان هم هنوز به مرحله ضدیت فردوسی واسلام و اسلام
    وفردوسی ها نرسیده اند که اورمزد را سوگند می دهیم که راهنماییشان کند تا از این
    آبلیموی چدنی جان وعمر سالم بدر ببرند .چه خوب گفته اند کی تعافات هم حدی دارد.

  2. با سلام و تشکر از آقای صدری برای نوشتن مقاله. موضوع آزادی آکادمیک بسیار مهم است و باید حالا که این طور به آسانی به خطر میافتد و کنار گذشته میشود، به آن عکس‌العمل نشان داد، بخصوص از سوی اهل فن

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »