جمهوری اسلامی؛ یک گام به پس، دو گام به پیش

ایمان آقایاری

روزگاری میرزا یوسف خان مستشارالدوله با نگارش رساله‌ی «یک کلمه» تلاش کرد تا ترجمه ای از حقوق بشر و شهروندی فرانسه را با اصول و احکام دینی برابر کند و از این طریق به حقوق مدرن راهی بگشاید. در آن روزگار فهم سیاست، قانون و حقوق جز به زبان شرع برای اکثر ایرانیان مقدور نبود. چنین ترجمانی تاثیر تاریخی خودش را بر جای گذاشت و نام‌های بزرگی در پیش و پسِ میرزای تبریزی بر صفحه‌ی تاریخ نقش بستند.

جدالِ مورخین بر سر این‌که آیا آب از همان‌جا گل‌آلود شد و یا چاره‌ای جز  این نبود،  در طاقت این متن و بضاعت نگارنده نیست، اما قدر مسلم، راهیابی به میدانِ سیاست مدرن در ایران که با اقدامات عملیِ نامدارانی چون امیر کبیر و تلاش‌های نظری منور الفکران آغاز شد در نهایت با همین مضمون در قالب مشروطه ایرانی تحقق یافت. مشروطه علیرغم ناکامی‌ها و فراز و نشیب‌هایش، تجربه‌ی سیاسی و حقوقی بی‌بدیلی بود که به حق نقطه‌ی عطف تاریخ معاصر ماست.

در بُعد فرهنگی اما دغدغه‌ی انتقال مفاهیم به عموم مردم و برساختن مرجعیتی مدرن، افراد و گروه‌های گوناگون را به سمت و سوهای مختلفی کشاند، که می‌توان جریان‌شناسیِ تاریخیِ روشنفکران و گروه‌های سیاسی و اجتماعی را ذیل آن مشاهده کرد.
کسانی با زبان ساده به نقدِ مذهبِ توده‌ی مردم پرداختند؛ گروهی با زبانی مذهبی به نقد فرهنگ عامه مشغول شدند؛ عده‌ای چاره را تأسیس نهادهای مدرن در همه‌ی سطوح و تمسک به آن اصول دانستند؛ دسته‌ای قائل به احیای ارزش‌های دینی در نسبت با آموزه‌های مدرن بودند؛ کسانی در پیِ ایده‌ی اسلام بدون مرجعیتِ روحانیان رفتند و عده‌ای دیگر به تقسیم روحانیان با متر و معیارِ مبارزه، مبادرت کردند. اما در نهایتِ امر، روحانیت (شاید با کمترین تکاپو) پیروز این جدال تاریخی بود.

با استقرارِ حکومت روحانیان، به مرور آن حنا رنگ باخت. کسانی که داعیه‌ی اعجاز داشتند از رفع مشکلاتی که هر انسانی قادر به رفعشان بود نیز عاجز بودند. نه نعمت و برکت، که نکبت و نقمت نصیب جامعه شده بود. تلاش‌ها برای متقاعد کردن حاکمان به قواعدِ درست، بی‌نتیجه ماند و میل عصیان، نسل در پیِ نسل، متراکم‌تر شد. بنا به تعبیری که «آیزیا برلین» از «شیلر» وام گرفته، «ترکه‌ی خمیده»‌یِ حاصل از تبعیضات و تحقیرات، در نهایت به سمت حکومت رها شده است.

تنها ثمره‌ی نیکِ این چهار دهه، روشن شدن تکلیف جامعه نسبت به بنیادِ غیرِ دینیِ حکومت و تفاهم بر حسب زبانی سکولار است.

از این روی، میل به گذار از جمهوری اسلامی، ناشی از روحیه‌ی سازش‌ناپذیرِ انقلابی نیست. در پاسخ به کسانی که نقدهای بعضاً وارد به انقلابیون ۵۷ را به سمت همه‌ی طرفدارانِ سرنگونی جمهوری اسلامی روانه می‌کنند، باید گفت که این انقلابی در راستای یک ایدئولوژی مشخص نیست، بلکه برداشتن مانعی است که سد هر گونه اصلاحی در امور مملکتی شده. نه تنها مسیر اصلاح را بسته، بلکه درد بر درد می‌افزاید و خود دستگاه تولید مفاسد است. اصلاحات یعنی رفع و دفع مسائل و مشکلات ساختاری کشور؛ از قضا مسیر اصلاحات از دفعِ این عصاره‌ی رذایلِ تاریخ می‌گذرد.

آرمان‌خواهیِ کور، راه به جایی نمی‌برد، اما تلاش برای هدمِ نظمِ نامطلوبی که تا به امروز مسیرِ هدمِ کشور را دنبال کرده، می‌تواند راهگشا باشد. از این منظر، جمهوری اسلامی گامی به پس در تاریخِ معاصر ماست؛ اما ناخواسته چنان کرد که عبور از او، دو گام به پیش است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. متن بسیار خوبی بود
    انقلاب ۵۷ به این دلیل احمقانه بود که حقوق فردی و لیبرالیزم که در نوع آمریکایی آن به حد آزادی حمل سلاح برای فرد می رود و انسان آزاد است که مختار است برای سرنوشت خود تصمیم گیری کند را به حماقت مقلد و مرجع تقلید در شکل اسلامی یا دیکتایوری پروتلیا در شکل مارکسیستی برد.
    آزادی های فردی و حق پوشش و آزادی مذهبی و عقیدتی برای اقلیت ها مثل بهاییان یا یاساریان و … را هم گرفت

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »