عاقبت اعتماد مصدق به آمریکا

حسین میرزانیا

اگر سالگرد کودتای ۲۸ مرداد برای مردم ایران نانی نداشته است، لااقل برای جناح تمامیت‌خواه (اصول‌گرا) آب و البته نان نیز دارد. اقتدارگرایان که از منظر تاریخی، نسب خود را به مرحوم کاشانی و فدائیان اسلام می‌رسانند و همواره مصدق را متهم به پشت پا زدن به آموزه‌های دینی و بی‌توجهی به روحانیت و داشتن اندیشه‌های لیبرالی و ملی‌گرایانه می‌کردند،اینک چند سالی‌ست که به بهانه‌ی برجام، مستندی تاریخی با نام «عاقبت اعتماد به آمریکا»  به روایت خود تدارک دیده‌اند تا با توسل بدان، اندکی از کلیشه‌های منسوخ‌شده‌ی خود در غرب‌ستیزی و ماجراجویی را صیقل دهند تا شاید اندک زمانی بیشتر جماعت حامیانشان را در توهمات خود نگاه دارند.

رسانه‌های دلواپس برای پوشاندن لباس واقعیت بر تن تحریفات تاریخی خود، ابایی ندارند که از مصدق و کودتای ۲۸ مرداد نیز نردبانی برای نیل به اهداف صلح‌ستیزانه خود بسازند. در این میان رسانه‌ی ملی صداوسیما که با دست‌کردن به جیب مردم ایران دهه‌هاست در کار تحریف‌سازی و توهم‌پراکنی‌ست، در این روزها گوی سبقت را از دیگر رسانه‌ها ربود و تا توانست بر طبل نفرت‌پراکنی و گفتگوستیزی کوبید .

مصدق از سویی مورد نقد و ملامت است چرا که شاید آن چنانکه باید تن به گفتگو با آمریکا و بانک جهانی نداده است و یا با لجاجت باعث عدم حصول به یک توافق شده است ! و از سویی دیگر مورد نقد اقتدارگرایان ماجراجو قرار گرفته است از باب اعتماد به آمریکا که حاصل آن کودتای ۲۸ مرداد بوده است!

دلواپسان که گویی مخاطبان خود را چونان مومی تصور می‌کنند که هر طور اراده کنند بدان شکل می‌دهند ، این‌بار نیز به طور ساده‌لوحانه‌ای تاریخ را به مذبح قدرت فرا خوانده‌اند. این جماعت جهان سیاست و قدرت را با روابط خصوصی و خانوادگی خود یگانه می‌پندارند ( یا آنکه عامدانه یگانه می‌انگارند )، روابطی که مبتنی بر اعتماد خویشاوندی و قوم و خویشی است؛ در حالی‌که جهان سیاست و تجارت برساخته‌ی عدم اعتماد، درایت، عقلانیت ، چانه‌زنی و زیرکی و گفتگوهای آشکار و نهان طرفین است .

فارغ از داوری درباره‌ی مذاکرات نفت و گفتگوهای دولت مصدق با دولت‌های انگلیس و آمریکا و بانک جهانی و علل شرایط پیش‌آمده‌ی منجر به کودتای ۲۸ مرداد، چنگ‌زدن تمامیت‌خواهان ایران به هر وسیله و ابزاری برای توجیه رفتارهای غیر نرمال و غیر قابل پذیرش افکار عمومی در ایران که زیان‌های هنگفت و غیر قابل جبرانی نیز بر ملت ایران تحمیل کرده است، نشان از افول مشروعیت این جماعت در میان مردم دارد. اصول‌گرایان دلواپس با تحریف آشکار تاریخ، با توجه به اینکه مصدق و دولت او را یک دولت ملی‌گرا و غیر دینی و لیبرال می‌دانند، علت کودتای ۲۸ مرداد را نتیجه‌ی گفتگو و اعتماد مصدق به گفتگو با غرب جلوه می‌دهند، بدون آنکه  به مخاطبان خود پاسخ دهند که نقش استبدادگرایان، نظامیان،روحانیت ، روس‌ها و گروه‌ها و دستجات دنباله‌رو روس‌ها و روحانیون در این کودتا چه بود؟ و یا اینکه اگر در یک نزاع سیاسی یا تجاری، گفتگویی به شکست بینجامد آیا نتیجه‌ی منطقی و فلسفی خروجی آن این خواهد بود که تا ابدالدهر و تا پایان تاریخ هر گفتگویی باطل، بیهوده و محکوم به شکست است ؟!

تمامیت‌خواهان اقتدارگرا بهتر است به جای آنکه منافع ملی و واقعیت‌های تاریخی را قربانی جاه‌طلبی یا توهمات خود سازند، به روش‌های کم‌هزینه و خردورزانه ی دیپلماتیک برای حفاظت از منافع ملی و سرمایه‌های کشور و تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران روی بیاورند که تجربه‌ی بشر و سنت تاریخ نیز بر آن صحه می‌گذارد. در سنت دینی و باورهای مذهبی تشیع نیز گفتگو و صلح مقدم بر هر تصمیمی بوده است و همیشه و در هر لحظه و شرایطی صلح و مذاکره ارجحیت داشته است. واقعه‌ی صلح حدیبیه ( با شرایط بسیار زیان‌بار اولیه هنگام نگارش آن )، پذیرش خلافت خلفای راشدین و حتی همکاری با آنان توسط امام علی، صلح امام حسن با معاویه، پیشنهادات امام حسین برای عدم وقوع جنگ با سپاه یزید، پذیرش ولیعهدی مامون توسط امام رضا و … همه و همه حکایت از ارجحیت گفتگو ، مذاکره و صلح بر دشمنی، جنگ، تخاصم، قهر و کین‌ورزی و تهدید بوده است.

اقتدارگرایان بهتر است زین پس به جای دست‌کردن در تاریخ برای تقدیس خشونت و تحریف حقیقت، در باورهای خودحق‌پندارانه و مطلق‌بینانه و جاه‌طلبانه‌ی خود تجدیدنظر کنند و بیش از این ایران،منافع ملی و حق زیست توام با شرافت و آرامش ملت ایران را قربانی مطامع خود نسازند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. با سلام. در زمان دانشجویی دریافتم که اسلامیون تندرو و توده یها را هیچ کس نمیتواند قانع کند. برای ملی‌ کردن نفت، دکتر مصدق راه دیگری جز مذاکره با امریکا نداشت. کودتا صرفا برای عزل دکتر مصدق نبود بلکه برای مقابله و سرکوب حزب توده بود. شاید اگر دکتر مصدق مجلس را منحل نمیکرد و با حزب توده مقبله میکرد، این کودتا هیچ وقت صورت نمیگرفت. دکتر مصدق و شاه هر دو مغرور بودند و هر دو اشتباه کردند. ولی‌ یک وجه مشترک داشند و آن ایران دوستی آنان بود. چیزی که حکام کنونی‌ ندارند.

  2. سالها پیش گفته میشد که فردی به سخنان آیت الله موسوی اردبیلی در خطبه نماز جمعه ایراد گرفت و ایشان پاسخ داد که ، مردم سه دسته هستند ، یک دسته اصلا به سخنان ما گوش نمیدهند ، دسته ای دیگر هم هر چه ما بگودیم را قبول نمیکنند ، دسته سوم هستند که هر چه ما بکوئیم قبول میکنند و من برای این دسته صحبت میکنم .
    رسانه های دلواپس هم برای این دسته مینویسند ، از تیراژ انها هم میتوان تعداد امروز دسته سوم را تخمین زد !

  3. زمانی به خمینی ایراد گرفتند شما که آن همه بر احکام اسلام پافشاری داشتید چرا پس از رسیدن به قدرت به آن پایبند نیستی؟
    گفت حفظ اسلام واجب تر از احکام اسلام است !
    بعد ایراد گرفتند که اسلام را هم به خطر انداختی !
    گفت حفظ اسلام واجب ولی حفظ حکومت اوجب واجبات است !
    یعنی لازم شود اسلام را فدای حکومت میکنیم !
    ایران که با همه خدمتش به اسلام و عرب دشمن و رقیب است و باید فدای اسلام ادعایی اینها، یا درست تر فدای حکومت شود !
    اینها به هیچ اصل اخلاقی پایبند نیستند، همه چیز را فدای منافع خود می کنند!
    ولی جای عجیب است که توده های عوام از درس خوانده و درس نخوانده (منهای فرصت طلبان) چرا آگاه نمیشوند و دست از پشتیبانی این جنایتکاران برنمی دارند !

  4. باسلام،
    سواد سیاسی ومدرک دانشگاهی آنچنانی که امروزه مرسوم است وهمگان دکتر ومهندس نامیده میشوند ندارم، لیکن اخبار را از ۸-۱۰سالگی به اجبار گوش داده ام چرا که پدر خدایش رحمت کند گوش دهنده اخبار بود و صدایی ازهیچکس درنمی آمد…
    بعضی از موارد را نمی توان نادیده گرفت، برای نمونه:
    همکاری مذهبیون هوادار مرحوم کاشانی باحزب توده را در شکست مرحوم مصدق وپیدایش کودتای ۲۸مرداد را… ویااگر زمان را میشناختیم وضع چنین نبود!
    دوم:اگردانشجویان جوان به معنی نا آگاه ما از دیوار سفارت بالا نمی رفتند وضع به چنین راهی ختم نمی شد!
    سوم:اگر آقای خاتمی به توالت نمی رفت و دست بیـل کلینتون را می فشرد اکنون چنین وضعیتی نداشتیم،
    چهارم:اگرهمین قرار مدار هسته ای(برجام) در۴سال اول اوباما بسته میشد وچند صباحی از برجام میگذشت وبرجام اجرایی میشد پدر جد ترامپ هم نمی توانست ازآن خارج و وضع بدینجا نمی رسید همانطوریکه درجنگ نیز چنین کردیم واز همه مهمتر هیچ اقدامی برای گرفتن خسارت نکردیم زیرا آقایان فکرمیکنند هرچی آنجام دهند عین عقل کل اند،
    در دریای خزر ولو اینکه به حق واقعی مان یعنی۵۰٪ نمی رسیدیم لیکن ژست هم نگرفتیم و نمایندگان ما حتی کار بقال و خواروبارفروش را آنجام نداده اند که میگویند۳۰تومان وبعد ۵تومان تخفیف میدهند…!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز از رادیکالیسم و اتخاذ رویکرد بینامرزی، میان گفتمان‌های مختلف و متضاد ایرانی، نوعی سازش و

ادامه »

بسیاری از شهروندان و بازیگران اقتصادی اعم از مصرف‌کننده، سرمایه‌گذار، تولیدکننده از خود می‌پرسند که چرا با هر تکانه در بازار ارز، قیمت‌ها در

ادامه »

«دحترِ هفت-هشت ماهه‌ای سرش را گذاشته است روی شانه‌ی چپِ مادر، سرش روی شانه‌ی راست‌ش خم شده است و پنداری

ادامه »