مسیحیان دست راستی، بهترین راه مذاکره با آمریکا

محمد برقعی

مدتی پیش بیانیه‌ای با امضا صدتن از بزرگان مبارزات ملت ایران منتشر شد  که در آن خواستار مذاکره ایران و آمریکا بدون هیچ پیش شرطی شدند. آن‌چه این گرامیان در مورد مذاکره گفته اند بسیار معقول و جذاب است اما هرسخن درستی در هر شرایطی درست نیست.

سوالی که در این مورد مطرح است یکی آن‌که مذاکره دوسوی دارد طرف ایرانی آن درست وبرحق باید خواستارمذاکره باشد اما آیا طرف مقابل هم حاضر به مذاکره است وی یا آنرا نشان درماندگی طرف مقابل می بیند و بر مطالباتش می افزاید و در عمل می خواهد دیگری را سنگ روی یخ کند .

مراجعه دادن به خطاهای ایران و سرپیچی های لجوجانه اش در گذشته، مجوزی درستی نیست که مدعی شویم در این مورد هم ایران بدبینانه و لجوجانه از مذاکره می گریزد. زیرا هر موردی باید مستقل بررسی شود وگرنه در دایره سردر گم تاریخ اسیر می شویم که راه گریزی در آن دیده نمی شود. دور تسلسل بی حاصل او گفت و من گفتم ؛ اوچنین کرد و من چنان کردم

دوم آن که در این مذاکره بدون قید وشرط برجام را که برگ برنده ای در دست ما برای  رابطه با جهان است، اگر پاره کردیم چه چیزی را ممکن به دست آوریم که من یقین ندارم این جمع باتجربه چنین خطری را توصیه کند. به ویژه که سوی مقابل از اول خواستار از بین بردن این سند به دست خود ایرانیان است  و آشکارا می گوید مابه‌ازای آن هیچ امتیازی نخواهد داد بلکه شرایط را سخت تر خواهد کرد.(۱ )

در این مورد جناب علیجانی مصاحبه مفصلی کرده‌اند(۲) ؛و تنها شانس برد ما را در این دانسته‌اند که چون آقای ترامپ نامحبوب است و برنامه هایش نتیجه مطلوب مورد نظرش را نداده است ؛ و در سطح بین‌المللی هم بی اعتبار شده است، لذا نیازدارد که با به دست آوردن یک پیروزی اعتبار خود را به دست آورد و به مردمش نشان دهد که قدرت‌نمایی او سبب شده که ایران دست از فزون خواهی هایش بردارد و با پذیرش واقعیت قدرت آمریکا سر تمکین فرود آورد. ضمن آن که دو خصوصیت شخصی او این امید را بیشتر می کند. یکی خودپسندی بسیار او و لذت قهرمان و برنده شدنش ؛ و دیگری آن‌که او کاسبکار است واهل معامله، نه آدم ایدئولوژیک که ملاحظات ایدئولوژیکی اش بردست وپای او بند بگذارد. دامی که ایران در آن گرفتار است.

این نوشته برسر آن است که نشان دهداین برداشت‌ها نادرست است و این نادرستی هم حاصل دو امر است: یکی این که ایشان هم مثل عموم امضا کنندگان آن بیانیه و حتی مخالفان آن بیشتر اطلاعاتشان از نشریات مترقی و بخش پیشرو آمریکا است؛ به ویژه که منابع اروپایی بار اصلی این اطلاعات را بردوش می کشند. این مشکل درمورد امضا کنندگان ساکن ایران مسلما بیشتر می شود. در حالی که همه آن منابع در نگاه آقای ترامپ قلابی و دروغ و پرت وپلا هستند .

دوم به همین دلیل این امضا کنندگان مثل عموم روشنفکران ایران و حتی بیشتر اهل فرهنگ غرب و حتی خود آمریکا، در اثر نشناختن مخاطبین مورد نظر ترامپ ، توجه ندارند آن چه که از نظر اینان نقطه ضعف اقای ترامپ است، از نظر طرفدارانش نقطه قوت او است. شما این را در صحبت های مفسران سی‌ان‌ان هم می بینید .
حتی سه رهبر بزرگ اروپا هم در اثر نشناختن عمیق این مسئله، خود را با آمدن نزد ترامپ کوچک کردند و از این بی احترامی و رفتار غیر معقولانه او سخت دلگیر شدند، که آن را در کنفرانس اقتصادی سران هفت کشور در کانادا شاهد بودیم . در مورد ویژگی های این مخاطبان و اهمیت حیاتی آن برای آقای ترامپ در مقاله پیشین نوشته بودم (۳)

خلاصه آن مقاله
جمعیتی نزدیک به چهل در صد ازمردم آمریکا طرفداران پر وپا قرص آقای ترامپ هستند و آقای ترامپ می داند که بدون آنان در این مقام نمی ماند و اوباید این حمایت را به هر قیمتی حفظ می کند. برای عموم این جمع نیز همه آن چه که ما منفی می‌دانیم مثبت است. این تناقض در حدی پیچیده است که نه تنها سران حزبش مرتب از فهم آن در می‌مانند، بلکه یاران نزدیکش هم مرتبا به همین سبب از کار برکنار می شوند. ولی او با غریزه عوام‌پسندش راه خود را تعیین می کند و پیش می رود؛ هر چند کم کم این نکته در حزبش جا می افتد که این خرابکار بناهایی برای آنان می سازد که سال ها جزو رویاهای دست نیافتنی آنان بود .

در نتیجه اگر ما ایرانیان برای حل مشکلاتمان بسیار به گفتگو با آمریکا نیاز داریم باید این جماعت و خواسته‌هایشان را بشناسیم و در بسیاری از آموخته های کنونی‌مان تجدید نظر اساسی کنیم. از جمله ترامپ ران نیازمند به به مذاکره ندانیم و  او را ضعیف نه انگاریم. وی را کاسب‌کار نا آگاه از سیاست ندانیم (۴) بدانیم دوران حکمرانی نئ‌وکان‌ها به سر آمده و بر خلاف آنچه که در ظاهر به نظر می رسد جلب رضایت اسرائیل برای ایشان اهمیت چندانی ندارد و همان گونه که درمقاله پیشین شرح دادم حتی قبول اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل بیشتر برای جلب رضایت همان پایگاه خودش است تا رضایت اسرائیل و لابی آن.

پیشتر گفته بودم که مسیحیان دست راستی که هسته مرکزی این جمعیت چهل‌درصدی را شکل می‌دهند، نیرویی هستند در عین پراکندگی سازمان یافته؛ با خواسته های مشخص که در طی دو سده شکل گرفته اند . اینان همزمان با انقلاب ایران به صورت جدی به دنبال کسب قدرت سیاسی برآمدند. و می توان گفت در کلیات عملکردشان شباهت های بسیاری با عملکرد روحانیت در ایران دارند۰(۵)

گفتنی است این مسئله حتی در خود آمریکا هم چندان شناخته شده نیست  و در اروپا به مراتب کمتر. و در ایران چنان ناشناخته است که در هر جمع سیاسی که در موردش صحبت می کنم کمتر مورد توجه قرار می گیرد و در اوجش می گویند میدانیم همان صهیونیست‌های مسیحی ؛که از خود یهودیان بیشتر به دنبال توسعه شهرک‌نشینان و خروج فلسطینی ها از آنجا هستند. به عبارتی آنان را مشتی فناتیک ناآگاه می دانند و نه جمعیتی که قدرت سازمان‌دهی و بسیج بسیار دارند و دقیقا می دانند چه می خواهند و در استفاده از قدرت سیاسی برای اهدافشان بسیار توانا و هوشیارانه عمل می‌کنند. در ذیل به چند نمونه از این قدرت اشاره می کنم

قدرت مسیحیان دست راستی
۱- بیلی گراهام یک خطیب و منبری اوانجلیکن بود که در ماه فوریه فوت کرد. برطبق سنت جنازه او را برای ادای احترام مردم گذاشتند. در طول تاریخ آمریکا تنها ۴ نفر به این حد احترام رسیده اند که جنازه اشان رابرای ادای احترام در ساختمان کنگره بگذارند . وبعد هم تمام نمایندگان دو حزب و رئیس جمهور و کابینه اش در این مراسم با شکوه شرکت کنند. بزرگترین تجلیل از یک مبلغ مذهبی در مهمترین پایگاه قانون‌گذاری کشور؛ ساختمانی که بزرگترین نماد سکولار بودن جامعه است.

۲- اوانجلیکن ها میلیون‌ها شنونده دارند با هزاران کانال رادیو تلویزیونی و کتاب‌هایشان گاه در تیراژ سرسام آور ۶۰میلیونی به فروش می رسد. آخرین صحبت بیلی گراهام در ۹۴ سالگیش از ۴۸۰ کانال تلویزیونی و۰۰۰ ۲۶کلیسا پخش شد. طی سال ها او در مناطق مختلف سمینار کوعظه هفتگی می گذاشت که در مجموعه ی در ۴۰۰سمیناراو ۲۱۵ میلیون شنونده شرکت کردند.

۳- قدرت بسیج آنان فوق العاده است. از جمله برای انتخاب جرج دبلیو بوش برای بار دوم ۳میلیون داوطلب بسیج کردند و در مخالفت با سقط جنین در دوران کلینتون از سراسرکشور یک میلیون تظاهر کننده را به شهر واشنگتن آوردند.

۴- بجز مشاوران ترامپ ۹ نفر از کابینه او متعلق به مسیحیان دست راستی هستند .از جمله معاون او مایک پنس. وزیر فرهنگ او خانم بتسی دی وس که مخالف اموزش مبتنی بر نظریه تکامل است و مدعی است که از طریق آموزش سلطنت الهی را در آمریکا برقرار می کند. وزیر شهرسازی و مسکن او دکتر بن کارسون که می‌گوید خداوند به روشنی به اوگ گفته ترامپ رئیس جمهور می شود. دادستان کل کشور جف سشن . رئیس پیشین سیا و وزیر کشورکنونی مایک پمیو که جزوتی پارتی بود. علاوه بر کسانی که از کار برکنار شده اند چون رکس تیلرسون وزیر کشور سابق .استیو بنون مشاور ارشد کاخ سفید وزیر سابق محیط زیست.

۵- رابرت جفرسون مشاور روحانی ترامپ مبلغی بسیار متعصب که مثل بسیاری از این مسیحیان آشکارا اسلام را دینی قلابی می‌دانند که چون سرطان است.

۶- قدرت بسیج و نفوذ روز افزون آنان در سیاست از زمان ریگان. نقش آنان در پیروزی انتخاباتی ریگان، بوش پدر و بیشتر از همه در انتخاب جرج دبلیو بوش بسیار مهم بود. و بالاخره اوج قدرتشان در به قدرت رساندن ترامپ .

ولی مهمتر از این موارد چشمگیر  موفقیتشان بیشتر در انتخابات کنگره فدرال و کنگره های ایالتی و فرمانداری ها و مقامات محلی است  که زیربنای قدرت را در آمریکا شکل می دهند. تا بدانجا که زمانی علیرغم محبوبیت اوباما و کلینتون، حزب آن‌ها  را شکست دادند  و اکثریت کنگره را از آنان گرفتند و کار هردوی این رئیس جمهورهای موفق را شدیدا لنگ کردند.

۷- این نمونه‌ها نشان می دهد که چرا ترامپ بازیرکی بسیارش به سراغ آنان رفت  و بزرگترین معامله زندگی خود را کرد، در حالی که با توجه به سوابقش  با هیچ معیاری نمی توانست کاندیدای مورد قبول آنان باشد. او توانست به آنان بقبولاند که شما با همه توان وسیعتان از منی که سازمانی ندارم حمایت کنید و من آن چه را می کنم که سال‌ها است آرزویش را می کنید و از دیرباز به دنبالش بودید و نزدیکترین رئیس جمهورها به شما از زمان ریگان تا حال برای شما نکرده‌اند. چنین هم کرد.

وی باهنرمندی تمام مرتب صحنه را پرازدود کرد و فیل هوا کرد و حواس همه را پرت کرد  و مخالفین را در حمله به خود بسیج کرد. اما در آن میان آنچه را می خواست کرد: بودجه مطلوب دست راستی‌ها را تصویب کرد.قوانین ضد مهاجرت را گذراند. کمک های دولتی را که به سقط جنین ها میشد لغو کرد. سکولار بودن نظام آموزشی کشور را به مقدار بسیاری خدشه دار کرد. سازمان های جهانی برای حفظ محیط زیست را با خروج آمریکا از آن ضعیف کرد. سازمان ملل را زیر فشار بسیار گذاشت و نفرت دیرینه راست های مسیحی از سازمان ملل را از زبان خانم نیکی هلی نماینده آمریکا در سازمان ملل به گوش جهانیان رساند که ما چرا باید به سازمان ملل کمک کنیم  وقتی موقع رای‌گیری آنان علیه خواسته ما رای می دهند

۸- وبالاخره بزرگترین هدیه را به مسیحیان دست راستی هدیه کرد؛ هدیه ای که بزرگترین رویای آنان بود. و آن تسلط بر قوه قضائیه حداقل برای یک نسل است. دیوان عالی کشور را به تسلط انان در آورد که تازه ترین نشان آن تایید قانون جلوگیری از مهاجرین ۶ کشور از جمله ایران است  و اگر موفق به انتصاب قاضی دوم هم بشود برای سالها قوه قضاییه در دست محافظه کاران می افتد. و از آن در عمل کار سازتر انتصاب ۱۲ قاضی فدرال در سال اول ریاست جمهوریش است، در حالی که اوباما فقط ۳ نفر و بوش پسر ۶ نفر منصوب کرد. این انتصاب‌ها مادام العمر و غیر قابل عزل هستند . همین انتصاب ها را در سراسر قوه قضائیه انجام داد. بخش بزرگ این منصوبین فارغ التحصیلان دانشگاه بیل گراهام هستند، قاضی هایی مشابه قضاتی که توسط حکومت اسلامی دادگاه ها را پر کردند. بی جهت نیست که تام هیل رئیس یکی از سرسخت ترین موسسات مسیحیان دست راستی که توسط رالف رید پایه گذاری شد و ۱۸ میلیون عضودارد: به نام (همیاری ایمان وآزادی ) می گوید سیستم قضایی فدرال برای یک نسل شکل داده شد.

ما ایرانیان به خوبی می دانیم آنچه مومنان بیش از همه از آن بیم دارند، افتادن نظام حقوقی در دست لیبرال ها است چون آنان هستند که به گفته خداوند توجهی نمی کنند. و قوانین خلاف اعتقادات دینی را اجرا می کنند . نمونه‌اش وجود دو قاضی فدرال لیبرال بود که مانع اجرای حکم ضد مهاجرت آقای ترامپ شدند تا آن که در همین ماه پیش  به دلیل آن که آقای ترامپ توانسته بود یک قاضی محافظه کار را به عضویت شورای عالی قضایی منصوب کند، این قانون تصویب شد. از آن جا که این کشور قانون‌مدار است، هر نیرویی که قوه قضائیه را در دست بگیرد، بالاترین قدرت  را خواهد داشت، برخلاف کشورهای جهان سوم که قدرت در دست کسی است که نیروهای نظامی-امنیتی را دردست دارد

نتیجه : اقای ترامپ برعکس تصور آقای علیجانی و دیگر نویسندگان نامه به هیچ عنوان در نقطه ضعف نیست. بلکه همه ان‌چه را که امثال ما نقطه ضعف او می دانیم؛ در نظر طرفدارانش نقاط قوت اوست و او هم سیاستش را برای جلب رضایت آنان جهت می دهد. و به همین سبب در شرایط کنونی او علاقه ای به مذاکره با ایران ندارد. مگر مذاکره در مورد آن که چگونه ایران به شکست کامل خود  اعتراف و خود را  تسلیم به قدرت آمریکا کند؛ تا درسی شود برای جهانیان که هر که با آمریکا درافتد سرکوب می شود.

در بخش دیگری  به امکان مذاکره با آمریکا و گمانه زنی چندی در این راه می پردازم.
—————————————————————————-
۱- برای مزایای برجام به این مقاله رجوع شود. محسن امین زاده ( برجام بدون آمریکا – تهدیدها و فرصت ها ) تارنمای ملی مذهبی
۲-رضا علیجانی(پاسخ های علیجانی به منتقدان بیانیه مذاکره مستقیم ) تار نمای زیتون
۳-محمد برقعی(چرا ترامپ از برجام بیرون آمد ) تارنمای زیتون
۴- مهدی نوربخش(ترامپ فقط تاجر نیست ) تارنمای زیتون
۵- محمد برقعی ( سلسله مقالات مسیحیان دست راستی ) تارنمای زیتون

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. با سلام. خوب حالا بفرماید که این اینور کی‌ باید طرف مذاکره باشد؟ من ۳ سناریو را میتوانم پیش بینی کنم:

    ۱- آقای روحانی‌ (یا مشابه) راهی‌ واشنگتن میدشود. کلی‌ وعده الکی میدهد و جمهوری اسلامی به همین منوال استمرار پیدا میکند

    ۲-یک ریس جمهور کت شلواری با حد اکثر آرا انتخاب میشود. ۴ یا ۵ تا اختلاس گر را میگیریند که نظام بزک شود بعد قراداد با شعار پیروزی امضا شده و جمهوری اسلامی بزک شده استمرار پیدا میکند.

    ۳-ساختار جمهوری اسلامی با تغییر قانون اساسی به یک جمهوری دمکرات و سکولار تبدیل میشود و آنگاه با رعایت منافع ملی‌ با امریکا و اسرائیل مذاکره میکند

    حدس من این است که سناریو ۳، یک امید واهی است. سناریو ۲ و ۱ ، مدتی سرداران سپاه را مشغول میکند ولی‌ آخرش دو مرتبه کار به تحریم و جنگ میکشد چون با داشتن دشمن و به بهانه دور زدن تحریم‌ها بهتر میتوان ملت را چاپید

  2. شد در دعا سوراخ گم
    رو بشناس سر از دم
    شیطان گت امریکاست
    هرچه فتنه زو برخاست
    ولو باشد زو خیری
    با آن زاید شر خیلی
    ام جهل را این دجال
    خرها باشد پر جنجال
    حلمت باید لیک بر جهل
    حکمت گوید کار بر عقل
    بر لغو بباش از کرام
    جوابش ده السلام

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

گسترش درگیری‌های نظامی میان نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر حماس، خاورمیانه را در وضعیتی خطیر قرار داده است. با کشته شدن حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و پیش

ادامه »

یکی از شبه‌استدلالهایی که طرفداران جمهوری اسلامی (مانند رضا نصری) مدعی استاندارد دوگانه غرب درباره به فروش تسلیحات جنگی به کشورهای دیگر صورت بندی

ادامه »

سخنان اخیر رضا پهلوی در محفل « شورای آمریکایی- اسرائیلی» در شهر واشنگتن حقیقتا تاسف بار و شرم آور بود.

ادامه »