کتابی دارم با عنوان «بتهای شکسته» که در سال ۱۳۵۶ توسط انتشارات خزر در تهران منتشر شده است. این کتاب البته مجموعه مقالات منتشرشده من است که در دهه پنجاه در اینجا و آنجا منتشر شدهاند. اکنون، بدون پرداختن به محتواهای آن مجموعه که هیچ به یاد ندارم و کتاب هم در دسترس نیست، میخواهم از این عنوان برای افاده مقصد و مقصود کنونی در این نوشتار کوتاه استفاده کنم.
نمیدانم تعبیر «بتهای شکسته» را از کجا وام گرفتهام، اما فیالجمله به یاد میآورم که در ذیل آن عنوان درباره ترک برداشتن نهادهای بینالمللی و ناتوانیشان در تحقق صلح و عدالت و دموکراسی وعدهدادهشده در قرن بیستم سخن رفته و بیش از همه از نهاد سازمان ملل متحد و ناتوانیاش در اجرای عدالت و صلح در جهان، از جمله در خاورمیانه و در منازعه دیرین سازمان ملل و فلسطینیهای بیپناه و آواره در جهان، و از جمله در جلوگیری از تجاوزات آمریکا از جمله در جنگ ویتنام سخن گفته بودم و از سازمان ملل با عنوان «امامزاده بیغیرت» (وامگرفته از وجود امامزاده بیغیرت در بین راه قزوین و تهران) یاد کرده بودم.
هرچند این دیدگاه تند و رادیکال، که به مقتضای آن دوران و تحت تأثیر عموم روشنفکران منتقد و چپگرای جهان و منطقه و ایران بوده، در سالهای اخیر تا حدودی کاهش یافته و حداقل الان دیگر مانند پنجاه سال پیش همه چیز را سیاه/سفید نمیبینم و کموبیش از واقعیتهای واقعاً موجود در روی زمین، هرچند تلخ و نامطبوع، آگاهام و از اینرو انتظار بهشت موعود از هیچ اندیشه و فرد و نهادی ندارم و حتی شفاف میگویم همین نهادهای بینالمللی و نهاد سازمان ملل متحد ضعیف را، بهرغم تمامی ناتوانیها و کاستیها، در مجموع وجودشان را به از نبودشان میدانم.
با این وجود، در سالهای اخیر دیدگاههای انتقادیام به سطح ناامیدی و یأس از امکان هر نوع بهبود و تغییرات در تحقق آزادی و دموکراسی و عدالت و برقراری صلح در جهان، و بهطور خاص در خاورمیانه پرآشوب و جنگزده متمایل شده است. چنین مینماید که ممکن است در بهترین حالت، نهادهای حقوق بشری تا حدودی برای برقراری صلح و سازش و اجرای عدالت در اروپا و آمریکای شمالی تلاش مثبتی بکنند و بهطور نسبی کامیاب هم بشوند؛ اما اگر نگوییم سران کشورهای غربی و سردمداران جهان سرمایهداری سودطلب و تاجر و اهل معامله و تجارت و فروش سلاح را برای رونق اقتصادی خود بر هر چیز دیگر ترجیح میدهند و از اینرو از وقوع نزاعها و جنگهای مداوم در خاورمیانه و بهطور کلی جهان غیرغربی بیشتر منتفع میشوند، حداقل آن است که برای تحقق صلح و عدالت در این منطقه از جهان چندان نمیکوشند. هرچند که استقرار صلح تا آنجا که برای تجارت و سودهای اقتصادیشان مفید باشد، بهطور موردی و مقطعی حمایت میکنند. ترامپ و ترامپیسم فعلاً نماد چنین اندیشه و سیاستی در جهان است.
حدود هشتاد سال است که به تعبیر نماینده دولت ایران در هنگام رأیگیری برای تأسیس دولت اسرائیل در سازمان ملل در سال ۱۹۴۸، «اجاقدان»ی به نام اسرائیل در فلسطین و خاورمیانه پدید آمده و تاکنون نیز از حمایتهای همهجانبه، از جمله تسلیحاتی و سیاسی کامل و بیدریغ غربیها برخوردار است و در این هشت دهه جز جنگ و آتشافروزی و ویرانگری و نسلکشی و جنایات جنگی نقشی نداشته است. نهادهای غربی نهتنها هیچ کاری در جهت جلوگیری از تجاوزات اسرائیل به سرزمینهای فلسطینی و تضییع حقوق حقه آنها حتی وفق قوانین بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل نکردهاند، بلکه همواره، بیشوکم، مستقیم و غیرمستقیم از این تجاوزات نیز حمایت کردهاند. بهانههای غالباً موهوم، البته همنوا با اسرائیل، نیز همواره مبارزه با تروریسم و یهودستیزی و مانند آنهاست؛ بهانههایی که جز فریب و پوششی برای سفیدنمایی آنهمه اشغال و تجاوز نبوده و نیست.
آخرین قلم این فجایع آشکار، عملکردهای اسرائیلیها با رهبری نخستوزیر افراطی و جنایتپیشه آن و ارتش نسلکش اسرائیل در غزه و کرانه باختری فلسطین است که به بهانه حمله (البته غیرقابل دفاع) شماری از یک گروه فلسطینی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، حدود یک سال و هشت ماه است که در جریان است. وفق آمار رسمی، حدود شصت هزار نفر که دو سوم آن زنان و کودکان بودهاند، قتلعام شدهاند. تمامی غزه ویران شده و حداقل بخشهای اصلی آن بهسادگی قابل سکونت نیست. حتی اعلام شده که ساکنان غزه باید همگی کوچ کنند تا اسرائیل در آنجا ساکن شود و حتی شهرکسازی شود و یا رئیسجمهور آمریکا در آنجا هتلهای مجلل و زیبا بسازد!! چرا جهان هیچ کاری نمیکند؟ چرا سازمان ملل برای اجرای مصوبات خود قدمی عملی برنمیدارد؟ واقعاً چرا؟! داستان غمانگیزی است که اینهمه فجایع و نقض قواعد بینالمللی در جلوی چشم جهانیان و نهادهای بینالمللی رخ میدهد، اما هیچ قدم مؤثری برداشته نمیشود! بهراستی شرمآور است!
هرچند من بر این گمانم که حداقل دولتهای غربی با رهبری آمریکا و حاکمیت پرطمطراق ترامپیسم که آگاهانه و ارادی نمیخواهند کاری بکنند؛ چرا که نمیخواهند فلسفه تشکیل اسرائیل نقض شود؛ اما اگر هم ناتوانی در میان باشد، که قطعاً هست، پیشنهاد من این است که بت سازمان ملل و دیگر بتهایی که انتظار معجزه از آنان میرفت، شکسته شوند و نهادهای بینالمللی و کارآمد و منطبق با نیازهای قرن بیستویکم جای آنها را بگیرند تا شاید بهطور نسبی پاسخی به وجدانهای بیدار مردمی و جهانی، از جمله امواج اعتراضی آن در آمریکا و اروپا، باشد.
میدانیم پس از جنگ جهانی اول و تحقق آنهمه خونریزی و جنایت در اروپا، «جامعه ملل» (یا مجمع اتفاق ملل) تشکیل شد تا از وقوع جنگهای دیگر جلوگیری کند و حدود بیست سال نیز کموبیش نقش مثبتی ایفا کرد، اما با وقوع جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۳۹ در اروپا و پس از کشتار عظیم مردم و پس از آن ویرانی، عقلای قوم به این نتیجه رسیدند که دیگر جامعه ملل کارآمد نیست. از اینرو، سازمان ملل متحد تشکیل شد و اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته شد و قوانین و مقررات پرشماری تدوین و به تصویب اعضای سازمان ملل رسید. اما اکنون حدود یک قرن از آن زمان گذشته است. در این دوران خیلی چیزها تغییر کرده است. از جهاتی در جهانی دیگر زندگی میکنیم. حال به نظر میرسد که حداقل کاری که میتوان کرد این است که نهاد سومی جانشین سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی بشود تا شاید اینهمه جنگ و نزاع و جنایت کاستی گیرد.
با این همه، فعلاً چارهای برای علاج فزونطلبیها و تجاوزات نهادهای تجاری و اقتصادی و کارخانههای اسلحهسازی و سودهای بیحساب آنان به نظر نمیرسد و از آن مهمتر، فعلاً کمترین ارادهای برای جلوگیری از تجاوزها و توسعهطلبی و زمینخواری و سیاست بیجا کردن مردمان مظلوم فلسطین و غزه به چشم نمیخورد. چرا که طبق اعتراف صریح نتانیاهو در سخنرانیاش در کنگره آمریکا در سال گذشته، اسرائیل نماینده تمدن پیشرفته غربی یعنی اروپا و آمریکاست و از طرف آنها بهصورت نیابتی با فلسطینیها و عربها و بهطور کلی با خاورمیانهایهای غیرمتمدن میجنگد!! و از اینرو ناگزیر باید مورد حمایت غربیان متمدن! قرار گیرد. گفتن ندارد، تا چنین است باید اذعان کرد که نزاع اسرائیل و عربها و بهطور خاص اسرائیل و فلسطینیها پایان نخواهد گرفت. چرا که این پایان با اهداف اولیه آمریکاییها و اروپاییها از تأسیس رژیم اسرائیل، که هنوز نیز با قوت ادامه دارد، سازگار نیست.
اما گفتهاند «کاچی به از هیچی است»! شاید سازمان ملل تازه با اهداف مشخص، متناسب با وضعیت کنونی جهان و ترسیم مقررات بینالمللی جدید و عادلانهتر و کارآمدتر، اندکی از قهر و خشونت و نزاع و جنگ در جهان و در خاورمیانه بکاهد! به هر حال آدمی به امید زنده است! کاهش رنج آدمیان، خود گام مثبت و مهمی است. چنین باد.