نوروز و رمضان: بهار رحمت 

احسان ابراهیمی

در میان شاعران پارسی‌گوی، گزاف نیست اگر گفته شود جناب بیدل دهلوی (۱۰۵۵–۱۱۳۳قمری) شاعریست که پیچیده‌ترین مضامین را در رنگین‌ترین تعابیر و مثالها و تمثیلها بیان کرده است. اوج رساندن سبک هندی در شعر بیدل است که محقق می شود و وی است که این سبک شعری را به تمامیت خود می رساند. در یکی از غزل‌های عافیت سوزش، وی مضامینی را بیان می‌کند که بهنظر می رسد در تلاقی و هم‌زمانی عید نوروز و بهار و حلول ماه رمضان سروده شده است و یا کمینه این دو رویداد مهم در هر سال، مدنظر شاعر بوده است.

از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است
دیده هرجا باز می‌ گردد دچار رحمت است
خواه ظلمت‌کن تصور خواه نور آگاه باش
هرچه اندیشی نهان و آشکار رحمت است
ذره‌ها در آتش وهم عقوبت پر زنند
باد عفوم این‌قدر تفسیر عار رحمت است
در بساط آفرینش جز هجوم فضل نیست
چشم نابینا سپید از انتظار رحمت است
ننگ خشکی خندد از کشت امید کس چرا
شرم آن روی عرقناک آبیار رحمت است
قدردان غفلت خودگر نباشی جرم کیست
آنچه عصیان‌ خوانده‌ای‌ آیینه‌دار رحمت است
کو دماغ آنکه ما از ناخدا منت ‌کشیم
کشتی بی‌دست و پایی‌ها کنار رحمت است
نیست باک از حادثاتم در پناه بیخودی
گردش‌ رنگی‌که من دارم حصار رحمت است
سبحه دیگر به ذکر مغفرت درکار نیست
تا نفس باقی‌ست هستی در شمار رحمت است
وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید
تاکجا خواهد رمید آخر شکار رحمت است
نه فلک تا خاک آسوده‌ست در آغوش عرش
صورت رحمان همان بی‌اختیار رحمت است
شام اگرگل ‌کرد بیدل پرده‌دار عیب ماست
صبح اگر خندید در تجدید کار رحمت است
(غزلیات بیدل، نشرنگاه، غزل ۴۵۵)

مضامین پرتعداد و پرطنینی که بیدل در این اثر بی‌نظیر، نگارگری کرده است، تطابق تامی با بهار طبیعت و ماه رمضان که ماه رحمت است دارد. ترکیب و استعاره «بهار رحمت» و تداوم معانی و مضامینی ازین دست در تمام ابیات این غزل بی همتا، بهترین نشانه و شناسه از تصویری‌ست که شاعر کوشیده از آمیزش بهار طبیعت و ماه رحمت که رمضان باشد به دست دهد. در کنار عنصر کلیدی «رحمت» که در این غزل به عنوان «ردیف» در هر بیت تکرار شده است، و کانون غزل است، عنصر و مفهوم «عفو» و «فضل» در ادامه غزل، بیانگر نکته کلیدی دیگری از تلائم بهار و رمضان است. در ادبیات دینی، ماه رمضان ماه عفو الهی و استغفار بندگان است و این ماه عرصه ایی برای پاک کردن روح از پلشتی ها و خو کردن به خرق عادت و سبک بالی و سبک باری است. «باد عفو» و «هجوم فضل» ترکیبات بدیع و مهمی است که وی در این غزل ناظر به این دو مفهوم برساخته است. عنصر کلیدی «فضل» در آفرینش و در ادبیات اسطوره دینی، ناظر به این نکته است که خداوند از روی فضل و کرم خویش بود که ماسوا را آفرید و اساساً کل آفرینش، محصول فضل الهی است. نکته‌تی  که بیدل از آن به «هجوم فضل» تعبیر می کند. وقتی اساس آفرینش، فضل الهی باشد، عفو و مغفرت نیز از پی آن می آیند و «عقوبت» وهمی بیش نیست. تبدیلِ تغییر و تحولی که در بهار طبیعت رخ میدهد، به فرصتی برای پروراندن مفهوم «رحمت» خود نکته مهمی است که شاعر با تیزبینی و هنرمندی تمام، خواننده را بدان رهنمون می شود.
یکی از مهمترین ابیات این غزل، این بیت است:
قدردان غفلت خود گر نباشی عیب کیست؟!
آنچه عصیان خوانده ایی، آیینه دار رحمت است

در همین ‌تنیدگی دو مفهوم «غفلت/عصیان» و «رحمت» نکته کلیدی این بیت است. در ادبیات وحدت وجود، که تمام هستی ظهور و بروز وجود واحد است، تعابیر و صفات متضاد مثل گناه و ثواب یا غفلت و هشیاری رنگ می‌بازند و همگی و جملگی به تعبیر شاعر ما، «آیینه دار رحمت» می‌شوند. دوییت و دوگانگی‌‌ای در کار نیست و همه ظهور و بروز و نمادهای یک وجود واحدیم و هستند. درین فضا، غفلت، بخشی از مسیر رحمت است و رحمت از مسیر غفلت، شدنی و محصل. طرفه اینکه، مفهوم عفو و مغفرت، از پی عصیان و خطاست که از راه می‌رسند و تا خطا و غفلتی در کار نباشد، عفو و مغفرتی در کار نخواهد بود. این همان درهم‌تنیدگی مضامین و مفاهیم است که بیدل میًکوشد درین غزل بدان‌ها اشارت و دلالت دهد.

این تصویر، در دو بیت بعدی با اشاره به «حادثات» و بی‌باکی نسبت بدان‌ها، تضمین و تایید بیشتری می‌گیرد. کل حادثات عالم، از جنس گردش رنگ‌هاست (این گردش رنگ‌ها نیز از جمله مشخصات بهار طبیعت است) و گردش رنگ‌ها،‌ امری عرضی و تبعی است و باکی نباید ازآن به دل راه داد.

نقد ذکر لسانی و تصنعی و به عبارت دگر، قشری گری و اسارات در ظواهر و مناسک، در بیت بعدی مورد توجه بیدل است:
سبحه دیگر به ذکر مغفرت درکار نیست
تا نفس باقی‌ست هستی در شمار رحمت است

«سبحه» همان تسبیح است که متشرعین قشری در دست می‌چرخانند و ذکرهایشان را می‌شمارند. بیدل نهیب می‌زند که با شمردن ذکر لسان نیست که راهی به مغفرت می‌گشاییم. تمام نفس‌ها و دم و بازدم انسان، در کار شمارش رحمت الهی است و هستی عرصه این رحمت است.
شاه بیت این غزل عافیت سوز این بیت است:
وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید
تاکجا خواهد رمید آخر شکار رحمت است

ما انسان‌های خطاکار نیستیم که به دنبال رحمت الهی هستیم، بل این رحمت الهی است که در دشت معاصی در کمین شکار ما خطاکاران است. اوست که می‌خواهد تجلی اسم اعظم «رحمت» باشد و رحمانیت خود را تشفی و تجلی دهد. نگاه از بالا به خطاکاران در بین متشرعین و قشریون، از آفات خودبرتربینی شرعی است و بیدل می‌کوشد این نوع نگاه را که اهل ظاهر پررنگ است، بلاموضوع کند با اشاره به این مهم که همگی در دشت معاصی در حال شکارشدن به توسط رحمت الهی هستیم.

در بیت بعدی، تفکیکی که در ادبیات دینی میان رحمانیت و رحیمیت الهی شده است، با نگارگری جناب بیدل رنگ می‌بازد. در ادبیات دینی، رحمانیت نصیب همگی است اما رحمت الهی شامل حال بندگان خاص وی می‌شود. بیدل با هنری اعجاب‌آور، این دو را نیز در مسیر هم قرار می‌دهد و رحیمیت را با رحمانیت هم‌بسته می‌داند و رحمانیت را که صورت عام رحمت است، روند منطقی و طبیعی رحیمیت می‌بیند. در نزد رحمت الهی، عام و خاص در کار نیست. رحمانیت و رحیمیت وی، شامل همگان است و ۹ فلک تا تمام عرش، در آغوش رحمت الهی آسوده‌اند.

در بیت پایانی، شاعر چیره دست ما، طلوع هرروزه خورشید را تجدید قوایی برای رحمت می‌داند و آغاز نورانی روز را فرصتی دوباره و از نو برای رحمت الهی تعیین می‌کند. نورانیت روز، اگرچه شروع دو باره رحمت است، تاریکی شب، در کار پرده‌پوشی عیوب ماست. اوج «حُسن تعلیل» را در بیت نهایی این غزل بی‌نظیر شاهدیم. اینکه شب، تاریک است، برای عیب‌پوشی‌هاست و اینکه روز، روشن است، نور رحمت است که باریدن گرفنه است. دو فعل «گل کردن» و «خندیدن» که درباره شب و روز به‌کار رفته است، اشارتی مستقیم به بهار طبیعت دارد.

عنصر کلیدی این غزل، رحمت الهی است و ماه رمضان فرصت مغتنمی است برای شمولیت مضاعف رحمت الهی. اشارات فراوان بیدل به عناصر طبیعت درین نگاره، هم‌نشینی بهار طبیعت و بهار رحمت که همان ماه رمضان است، در ذهن خواننده پررنگ می‌کند. تقارنی که امسال شاهد آنیم و بهار طبیعت را نوری مضاعف داده و بهار رحمت را به بار آورده است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. آقای نویسنده که آدم اهل مطالعه‌ای هم هست ( از ادبیات سطح بالای او مشخص است ) چقدر زحمت کشیده و رنج برده تا یک ارتباط منطقی ، فلسفی ، عقلی پیدا کند بین توامان شدن بهار ( عید نوروز ما ایرانیان ) با ماه اسلامی رمضان ! رمضان ماه ایرانی نیست بلکه ماه عربهاست ، ابتدای فصل بهار از ابتدای فروردین ماه شروع می شود ،برعکس ماه رمضان که صورت روزه داران را عبوس و عنق و ترش می کند ، فروردین، ماه شادی و نشاط ما ایرانی هاست ، من از کودکی تا امروز که ۶۵ سال از سنم می گذرد ، شاهد چند بار همزمان شدن نوروز و ماه رمضان بوده ام ، هر وقت ماه رمضان با نوروز ما ایرانیان همزمان شده بدترین نوروز بوده ، من از همان بچگی از این رویداد بدم می آمد ، عیشمان را منقص می کرد ، هر وقت نوروز و جشن آن با سیزده بدر به پایان می رسید ما چشم انتظار نوروز سال آینده بودیم و هر وقت می دانستیم که رمضان قرار است آویزان نوروز شود دلمان لبریز از غم می شد ، مسلمانان مردم عجیب غریبی هستند ، رمضان ، ماه گرسنگی و تشنگی کشیدن را مبارک می دانند و در ماه های حرام جشن می گیرند ، مثل محرم که چقدر چلو خورشت و شربت و شله زرد و آش شله قلمکار بین حرام خواران پخش می شود ، منظورم ماه حرام است !

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«دحترِ هفت-هشت ماهه‌ای سرش را گذاشته است روی شانه‌ی چپِ مادر، سرش روی شانه‌ی راست‌ش خم شده است و پنداری خوابیده است. دخترِ هشت ماهه‌ی لچک به سر،…چشمانِ موربِ زیبایی دارد؛ موهایی لخت و پوستی

ادامه »

در طول دورانی که خامنه‌ای رهبری جمهوری اسلامی را در دست گرفته است ایران رو به ویرانی رفته و جمهوری اسلامی بیش از هر

ادامه »

تنها یک روز پس از تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر ضرورت آتش‌بس فوری در غزه، اسماعیل هنیه،

ادامه »