آشتی ملی؛ حاشیه‌ای بر یک سفر

مهرداد خوانساری

در سفر اخیری که به شهر کیپ تاون در آفریقای جنوبی داشتم، فرصتی فراهم آمد تا در میان اندیشیدن هر چه بیشتر به ضرورت «آشتی ملی» از زندانی واقع در جزیره روبن که نلسون ماندلا، رئیس جمهور اسبق و رهبر نهضت ضد آپارتاید آفریقای جنوبی در آن به مدت ۱۸ سال (از ۲۷ سال) زندانی بود، دیدن کنم.

اولین برخورد، در ابتدای ورود به این جزیره که در نیم ساعتیِ بندر اصلی کیپ تاون قرار دارد، آشنائی با چند تن از زندانیان سابق این محل بود که امروز میهمانان و توریست‌ها را در این محل همراهی می‌کنند و با توضیحات خود تصویری واقعی و تکان دهنده از آنچه که در این جزیره بر زندانیان سیاسی می‌گذشت ارائه میدهند.

توضیحات جامع فردی به نام «توم موزز» که گروه ما را هدایت می‌کرد، حقیقتا باعث ایجاد اضطراب و آشفتگی برای هر شنونده‌ای بود. یادآوری‌های باور نکردنی او از آنچه که دژخیمان دولت نژاد پرست آفریقای جنوبی بر سر افرادی که تنها گناهشان ایستادگی در مقابل ظلم و بی عدالتی به علت تیره بودن پوست بدن‌شان بود تاثیر عمیقی بر مخاطب می‌گذاشت.

توم موزز و مهرداد خوانساری

یک نمونه چشمگیر و تکان دهنده این بود که بیشتر زندانیان أساسا به زبان رایج و مورد استفاده میان زندانبانان آشنائی نداشتند. این به آن علت بود که تنها زبان رایج در زندان روبن، زبان «آفریکانس» بود که در اصل زبان مادری سفیدپوستان هلندی تباری است که ابتدا از اواخر قرن هفدهم به این سرزمین مهاجرت کرده بودند و متعاقبا از اوایل قرن بیستم تا اعلام استقلال در سال ۱۹۶۱، جزئی از امپراطوری بریتانیا محسوب می‌شدند. این توضیح لازم است که امروز جمهوری آفریقای جنوبی با توجه به تنوع قومیت‌های مختلف در ترکیب جامعه‌اش، دارای یازده زبان رسمی است (از جمله انگلیسی که زبان اداری کشور بشمار می‌رود). بنابراین می‌توان تصور کرد که چگونه اکثریت قاطع زندانیانی که تقریبا همه از نقاط دور دست در کشوری که مساحت آن سه برابر مساحت ایران ماست بازداشت و به این جزیره فرستاده شده بودند، اصلا امکان مکالمه و درک به منظور اجرای اوامر و قوانینی را نداشتند که زندانبانان خشن و بی رحمشان بر آنان تحمیل می‌کردند.
این زندان سرانجام در پی سقوط نظام آپارتاید در سال ۱۹۹۶ تعطیل شد و محل آن تبدیل به موزه ای گردید که از سال ۱۹۹۹ به فهرست مجموعه مکانهای فرهنگی سازمان جهانی یونسکو اضافه شده است.

از ویژگی ناهمزبانی که بگذریم در بقیه ویژگی‌های زندان که صحنه مخوف و هولناک آن در مقابل چشمانم قرار گرفت، از همان ثانیه اول به عزیزانی فکر می‌کردم که امروز در ایران به خاطر ایستادگی، مقاومت و اعتراض نسبت به مسائلی که بر آنها تحمیل می‌شود، در شرایطی کم و بیش مشابه، به دور از خانواده و دوستان عمرشان را در زندان‌هائی از قبیل اوین در جمهوری اسلامی می‌گذرانند.

در پی اعتراضات آبان‌ماه اخیر که بنا به گفته بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری در جهان باعث کشته شدن حداقل چند صد نفر و بازداشت چند هزار ایرانی هموطن شده است،‌ آرزوی اینکه ما نیز در آینده‌ای هرچه زودتر درهای زندان‌ها را بر هر زندانی سیاسی باز کنیم و آن زندان ها را به موزه‌ای تبدیل کنیم تا همه مردم و نسل‌های بعدی ایرانیان را نسبت به اعمال غلط و ناشایستی که دیگر در دنیای قرن بیست و یکم جائی نباید داشته باشد،‌ آگاه، مطلع و مهمتر از همه، شرمنده و شرمسار سازیم؛ به ویژه بندهایی در نقاط مختلف کشور که مانند زندان روبن، سمبل خشونت و رفتار غیر انسانی است.

در این سفر که دومین سفر در ۴ سال اخیر به آفریقای جنوبی برایم میسر گردید،‌ درس و تجربه مهم دیگر این بود که از نزدیک اثرات ناشی از پیاده شدن طرح آشتی ملی در آن کشور را مشاهده و لمس کردم؛ آشتی پس از دورانی که مردم و نیروهای مختلف سیاسی را به لحاظ اختلافات برخاسته از بیش از یک قرن سیاست‌های نژادپرستانه دوران استعمار، به بدترین صورت در مقابل یکدیگر قرار داده بود.

امروز بیش از ۲۵ سال از تغییر حکومت نژادپرست آپارتاید و استقرار نظام جدید و دمکراتیکی که از طریق پیاده کردن طرح آشتی ملی به دست نلسون ماندلا و اف دبلیو دکلرک، بدون ریختن یک قطره خون،‌ روی کارآمده است، می‌گذرد. نکته قابل توجه اینکه در پی گفتگوهای مختلف با افراد عادی در جامعه از یکسو و فرصت تبادل نظر با برخی از چهره‌های پژوهشی که فرصت ملاقات با آنها در دانشگاه «استلن بوش» دست داد این بود که در میان جامعه سیاه پوست و بسیاری از سفید پوستان که به ویژه از ناامنی در جامعه خود شاکی هستند،‌ میزان نارضایتی زیادی کماکان به چشم می‌خورد. به عنوان نمونه، «توم موزز» در صحبتش با من از ادامه اختلافات فاحش در سطح درآمد میان سفید پوستان و سیاه پوستان بسیار گله‌مند بود و انتظار داشت که با گذشت ۲۵ سال، این معادله بصورت بسیار کاملتری به نفع طبقات پائین‌تر تغییر می‌یافت. ولی اگرچه آشتی ملی موفق به پایان دادن به تمام نارسائی‌ها و بی‌عدالتی‌های گذشته در جامعه آفریقای جنوبی نشده،‌ ولی آنچه که دستاورد فوق العاده بزرگ و گرانبهائی برای همه مردم در آن کشور محسوب می‌شود،‌ انتقال بی خشونت قدرت از یک حکومت منفور و بی اعتبار به یک حکومت فراگیر و دمکراتیک بود که نه تنها شاهد صحنه‌هائی هولناک از قبیل آنچه که در عراق و سوریه گذشته است نبود، بلکه پس از تصاحب قدرت، الیت سیاسی جدید دست به تسویه حساب و انتقامجوئی از این و آن نزدند و برعکس و حتی برخلاف تمایلات بخش اعظمی از آنها، فرقی میان فاتح و مغلوب در دفاع از حق و حقوق مشروع و یکسان تمام شهروندان قائل نشدند.

تردیدی نیست که شرایط کشور آفریقای جنوبی و کشورهائی چون سیرآلئون،‌ اوگاندا و کوزوو که طرحی شبیه آشتی ملی به نوعی نقش کارسازی را در ایجاد تحولات لازم در آنها ایفا کرد، با شرایط جاری در ایران کاملا متفاوت است. ولی می‌توان از تجربه‌ای که آن جوامع پشت سر گذاشتند برای امروز و فردای ایران استفاده کرد.

در آفریقای جنوبی، ماندلا موفق شد تا با افراطی‌ترین عوامل جامعه سفید پوست آن کشور،‌ بر مبنای انسانیت و با هدف تلطیف فضای جامعه، ارتباط برقرار سازد.

ماندلا در خال بازدید از سلولش

تلاش به منظور ایجاد ارتباط تحت لوای «آشتی ملی» میان نیروهای مختلف و متخاصم در ایران،‌ به ویژه در شرایط کنونی که اثرات ناگوار فشارهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌تواند مملکت را به سوی خشونت و جنگ داخلی و خارجی سوق دهد، می‌تواند راهگشای فصلی جدید در رسیدن به تحولات مورد نیاز و اجتناب ناپذیر باشد.

در این راستا،‌ نقش دولت و به ویژه شخص آقای روحانی و شخصیت‌های دیگر در جامعه مدنی ایران که تا کنون بارها بر این ضرورت تاکید کرده‌اند، از اهمیت خاصی برخوردار است،‌ زیرا هنوز هم «آشتی ملی» ره یافتِ امیدبخشی است که از یکسو جوانان را به تحمل و انعطاف تشویق می‌سازد و از سوی دیگر جامعه رنج دیده را برای آینده بسوی «خود درمانی» سوق می‌دهد.
به عنوان نمونه، هشدار مصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی و مدنی و از حامیان طرح «آشتی ملی» که شاید جان کلام را به بهترین وجه توصیف کرده باشد: او می‌گوید «نصر بالرعب و حکومت بر پایه ترس در ایران کنونی جواب نمی‌دهد»‌ و حکومت «باید براساس نصر بالرضایه و جلب اعتماد و رضایت و مشارکت شهروندان اداره شود» و نتیجه می‌گیرد که «تداوم وضعیت موجود ناممکن است»‌ و حاکمیت امروز فقط با دو گزینه «مشت آهنین یا آشتی ملی مواجه است».

قاعدتا سرنوشت رهبرانی که با قاطعیت، سیاست مشت آهنین را در کشورهائی چون عراق و لیبی (و نمونه‌های مشابه موجود در تاریخ معاصر جهان)‌ دنبال کردند،‌ نمی‌تواند الگوی خوبی برای هیچکس و به ویژه مسئولان در جمهوری اسلامی باشد.

تردیدی نیست که پروژه «آشتی ملی» در کنار بازسازی اقتصادی، آینده و سرنوشت ایران و ایرانی را به مسیر کاملا متفاوتی هدایت خواهد کرد و تلاش‌های بیش از یک قرن عدالت و آزادیخواهی در ایران را که با انقلاب مشروطیت رقم خورده را به نتیجه‌ای نجات‌بخش خواهد رساند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. کمی از این خوراک آشتی ملی را به اپوزیسیون بی خاصیت و پر مدعا بچشانید. که هیچ قدرتی ندارد.
    بعد ببینید آنها که سوار بر قدرتند، حاضرند آشتی ملی را امتحان کنند؟
    من که چشمم آب نمیخورد.
    باید تمرین دموکراسی و فرهنگ دموکراسی و دوستی و تفاهم کرد، تا بعد از چند سال بتوان آشتی کرد.
    و الا آش و کاسه همین است!

  2. با درود بر نویسنده و خواننده. آپارتاید یک حکومت امروزین اما دیکتاتور بود. حکومت ایران یک حکومت فاشیستی اسلامی شیعی ست. حتا ادبیات این حکومت اصلا قابل مقایسه نیست به آپارتاید که البته حکومتی ظالم و قاتل و کشتارگر و شکنجه گر بود. هر کس به آپارتاید می تازید اصل و اساس ایدئولوگی آنرا مورد کن و کاش قرار میداد. اما جالب است که تمامی نویسنده گان و نظر دهنده گان به جنبه اسلامی شیعی این حکومت و آخوندی روحانی مداحی بودنش حتا اشاره ای هم نمی کنند. چطور می شود از حکومتی دفاع کرد و از پایه هایش سخن نگفت. همچنین چطور می شود از حکومتی انتقاد کرد و مثلا تجزیه و تحلیل کرد اما بنیادهایش را برنرسید و انتقاد نکرد. وقتی آیت الله خمینی از سربریدن دست کم هفتصد یهودی بنی قریظه سخن میگوید که در میانشان حتا کودکان هم سن و سال عایشه زن ۶ ساله پیامبر هم بوده و یا به گفته تاریخی مصباح در مورد گردن زدن ۷۵۰۰۰ نفر در ۴ سال و ۹ ماه توسط امام علی نپرداخت وآن را در نظر نگرفت. و دوباره چطور می شود از حکومتی با زرجرکش کردن مظلومین در زندان دفاع کرد و آنرا محکم و استوار در تلویزیون آنهم توسط یک استاد دانشگاه مطرح کرد! ولی آنهائی که انتقاد می کنند و دم از روشنفکری می زنند و حتا مسلمان هم هستند چرا وارد این میدان نمی شوند و از این اندیشه که قرآن و سوره ی مائده است سخن نمی گویند. این اصولا از راستی و درستی و صداقت یک روشنفکر به دور است. آگر کارهای علی و محمد و قرآن درست بوده و الی الابد است پس دیگر چرا باید انتقاد داشت. اگر غلط بوده پس چرا با صدای بلند گفته نمی شود. چنانکه در دوره روشنگری اروپا با صدای بلند گفته شد و نتیجه اش این شد که حالا حتا آخوندهای مخالف هم می توانند به جای رفتن به مکه و سوریه و کربلا پناهنده شدن به لندن و کالیفرنیا و نیویورک و پاریس و برلین بروند و سرشان را به بالش بگذارند بی آنکه بریده شود. برای فهم این مطلب فقط یک جو صداقت لازم است. من امیدوارم که روزی این ملایان و مداحان و فرماندهان در یک دادگاه عادل محاکمه شوند و بی آنکه خونی از دماغشان بیرون آید خلع ید شوند. چرا که ما باید ببخشیم تا جامعغه مان از این دور خشونت بدرآید. آما باید ریشه ی این مصیبت را که اسلام و تشیع است را واکاویم. با احترام

  3. شرایط عهد ورافتادن نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی تقریبا هیچ ربط و شباهتی به اوضاع ژئوپولیتیک و تحولات اجتماعی و سیاسی ایران امروز ندارد. اینکه ما از خبر انتقال نسبتا مسالمت آمیز قدرت بوجد میاییم نباید باعث شود مبتدا را نادیده بگیریم. جامعه جهانی در آن عهد باتفاق با فشار خود این تحول را تسهیل کرد وگرنه ماندلا تا ابد باید در زندان میپوسید. امروز جامعه جهانی حول هیچ محوری اتفاق نظر ندارد.
    و در نهایت با دو سفر توریستی نمیشود استنباط عمیق سیاسی و اجتماعی رسید.
    کلا مقاله میتواند در قالب یک رپرتاژ کم عمق از بازدیدی از یک زندان تلقی شود و بس.

  4. حقیقتا جای تاسف است که اقای خوانساری، یک حادثه مهم تاریخی را تحریف کرده و از مهمترین مشخصه های خود تهی می کند. اولا کنگره ملی آفریقا و ماندلا تا زمان حصول کامل توافق برای برگزاری انتخابات آزاد، در مورد شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا حاضر به کمذاکره نبودند؛ ثانیان، آشتی ملی تنها پس از تغییر رژیم آپارتاید آغاز شد، ثالثا، این درست نیست که در آفریقای جنوبی خونی از دماغ کسی نیامده است. حتی پس از توافق هم فعالین کنگره ملی آفریقا توسط دولت آپارتاید ترور می شدند. رابعا، نلسون ماندلا و اسقف توتو گمان می کردند که کشف حقیقت و برساختن روایتی عادلانه از جنایتهای اتفاق افتاده که از قربانیان جنایت حمایت نماید اولین گام برای آشتی ملی است. از همین رو مصطفی تاجزاده مثال مناسبی برای کسی که آشتی ملی را تبلیغ می کند نخواهد بود، چرا که او و سازمان متبوعش حقیقت جنایتهای دولتی که اتفاقا در دهه شصت سهم اصلی را در سامان دادن به آن داشته اند را پنهان کرده و به این کار ادامه می دهند.

    1. با احترام،‌آنچه در مقاله به آن اشاره شده،پروسه آشتی ملی است که در شرایط کنونی می تواند برای جامعه برهم ریخته و مستأصل ما هم مفید باشد. مذاکرات میان ماندلا و دکلرک برای رسیدن به انتخابات آزاد ، بدون اعمال خشونت (از هر دو طرف) آغاز پروسه ای بود که به انتقال قدرت از سوی دولت آپارتاید به حکومت جدید به رهبری ماندلا منتج شد. آنچه که بعد ار انتقال صورت گرفت آغاز کار کمیسیون حقیقت و آشتی بود که ماموریت آن بررسی موارد نقض حقوق بشر از سال ۱۹۶۰ ال ۱۹۹۴ بود. در ارتباط با عدم خونریزی، می توان قاطعانه گفت که علیرغم اینکه آفریقای جنوبی در سنوات اخیر بطور جدی درگیر مقوله ناامنی بوده است،ولی لازم به تاکید است که دست مسئولین سیستم جدید هرگز به خون هیچکس از مسئولین رژیم قبلی آلوده نبوده است. در پایان، بهتر است بجای صرفا انتقاد، بیشتر به روح موضوعی که مطرح شده توجه کنیم تا بتوانیم به راه حل مناسبی برای حل مشکلات و گذار از شرایط کنونی نزدیک شویم.

  5. درخواست آشتی ملی از آقای خامنه‌ای وقتی با جواب مثبت روبرو می‌شود که صدای انقلاب مردم را بشنوند و آنهم دیدیم که دیر بود.

  6. با سلام. قیاس این دو حکومت امکان پذیر نیست. ماندلا در زندان، درس خواند و درجه دکترا گرف. امام ما در تبعید توضیح المسائل نوشت. ماندلا در لحظه آزادی شعار درود بر صلح داد و امام ما گفت هیچ احساسی ندارد و جوخه تیر باران درست کرد. ماندلا در مراسم رییس جمهوری، زندانبان خود را هم دعوت کرد. امام خوشنود از تیرباران‌های بر بام اقامتگاه خود شد. ماندلا مجازات اعدام را ممنوع کرد و دستور داد مطبوعات آزاد باشد. دانشگاه‌ها را رونق داد. کجا امام ما با این فرد قابل قیاس است.
    اشتی ملی دو طرفه است. نظام جمهوری اسلامی خیال اشتی ندارد. این آقایان میخوهاند که مردم بروند رأی بدهند لذا این فیلم را بازی میکنند

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

گسترش درگیری‌های نظامی میان نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر حماس، خاورمیانه را در وضعیتی خطیر قرار داده است. با کشته شدن حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و پیش

ادامه »

یکی از شبه‌استدلالهایی که طرفداران جمهوری اسلامی (مانند رضا نصری) مدعی استاندارد دوگانه غرب درباره به فروش تسلیحات جنگی به کشورهای دیگر صورت بندی

ادامه »

سخنان اخیر رضا پهلوی در محفل « شورای آمریکایی- اسرائیلی» در شهر واشنگتن حقیقتا تاسف بار و شرم آور بود.

ادامه »