انفعالِ اجتماعی؛ تأملی دربارۀ «باور نادرست» از منظر ژان پُل سارتر

محمدرضا واعظ شهرستانی

تصور کنید زنِ جوانی با مردی جنتلمن برای نخستین بار در کافه‌ای قرار ملاقات دارد. مرد به نشانۀ صمیمیت و نزدیکی‌ای که هنوز به وجود نیامده است، در میانۀ صحبت دست زن را می‌گیرد. مرد چنین رفتار می‌کند تا بلکه بتواند حس خوب خود را از با آن زن بودن نشان دهد. اما این در حالی است که زنِ جوان این تماس جسمانی را دستِ کم در نخستین دیدار نمی‌خواهد ولی اگر دست خود را ولو با ملایمت از دستِ مرد بیرون بکشد به معنای امتناع و فاصله‌ای تعبیر می‌شود که چه بسا ادامۀ این رابطه را تحت تأثر قرار خواهد داد و حتی ممکن است دیدار بعدی آن‌ها را خراب کند. بهترین راهی که زن پیدا می‌کند آن است که وانمود کند که متوجه این کار مرد نشده است! در حقیقت، زنِ جوان به جای انتخاب نوع عکس العمل خود در مقابل عمل مرد، خود را به حالتی می‌زند که گویی اصلا متوجه این عمل مرد نشده است.

موقعیت بالا، مثالی است از کتاب هستی و نیستی ژان پل سارتر. سارتر بر این باور است که آن زن با وانمود کردن به ندانستن و عدم انتخاب میان گزینه‌های پیشِ  ‌رویش، خود را فراتر و مستقل از وضعیتی که در آن قرار دارد نشان می‌دهد؛ یعنی با سلب مسئولیت از خود برای انتخاب گزینه‌ای، خود را فراتر از وضعیتی نشان می‌دهد که باید در آن انتخاب کند. سارتر این حالت ذهنی زن را «باور نادرست» می‌داند. باور نادرست از نظر او «گونه‌ای روراست نبودن با خویشتن و دیگران» است. در واقع، «باور نادرست» حالتی هستی‌شناسانه و وجودی است که فرد در آن حالت، امر نادرست را به جای امر درست وانمود می‌کند و خود را قانع می‌سازد که این امر نادرست، امر درست و حقیقی است. دقیقا همانند زنِ جوان که وقتی در موقعیت انتخاب قرار می‌گیرد با باوری نادرست خود را به بیراهه می‌زند و چنان وانمود می‌کند که متوجه عمل مرد نشده است.

به طور کلی، از آنجا که امکان انتخاب در میان گزینه‌ها، مسئولیت و متعاقبا دلهره ناشی از مسئولیت را برای انسان به ارمغان می‌آورد، انسان سعی می‌کند با عدم انتخاب، این مسئولیت را از خود سلب نماید و سنگینی ناشی از آن را بر روی شانه‌های خود احساس نکند. سارتر در «دفترهایی برای اخلاق» چنین می‌گوید که افراد به جای انتخاب میان گزینه‌های پیش‌رویشان، بردگی را انتخاب می‌کنند و با این کار اجازه می‌دهند که با آن‌ها «همچون یک شیء رفتار شود». در چنین موقعیتی، فرد خود را هم‌چون شیءِ بدون اختیار و بی‌تأثیری در جامعه می‌پندارد که امکان ابداع و تغییر امور از دست او خارج است و او صرفا باید همه چیز را بپذیرد. در حقیقت، در چنین وضعی زندگی انسان از اصالتی برخوردار نیست و معنا و ارزش‌های زندگی برای او تهی هستند. انسان تنها عروسک خیمه‌شب‌بازی قدرت‌ها، حکومت‌ها و افراد پشت پرده است. مثال روشن این موقعیت جامعه‌ای است که در آن بیشتر مردم و یا دولت‌مردان به تئوری توطئه باور دارند. آن‌ها ترجیح می‌دهند چنین بیاندیشند که افراد و یا قدرت‌هایی وجود دارند که عاملِ اصلی رقم خوردن اتفاقات در حال رخ دادنند.

اکنون بگذارید به جامعه ایران امروز خودمان مراجعه کنیم. بیشتر ما در حال زندگی در جامعه‌ای هستیم که، به تعبیر عموما فلسفی و خصوصا سارتری، نه تنها خود را محکومِ به وجود یافتن و متولد شدن می‌دانیم بلکه به یقین بر این باور هستیم که بسیاری از گزینه‌ها و انتخاب‌ها از پیش توسط افراد، سازمان‌ها، دولت‌ها، قدرت‌ها و نیروهای خارجی و یا داخلی برای ما رقم خورده است؛ انسانی که نه تنها در سطح ناخودآگاه بلکه در سطح هوشیار و خودآگاه نیز بر این باور است که سهم به سزایی در شکل‌گیری ماهیت خود و مجموعه رخدادهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه‌اش ندارد. چنین باوری درست برخلاف دیدگاه ژان پل سارتر است. چرا که او بر این باور بود که انسان در هر شرایطی محکوم به انتخاب در میان گزینه‌های پیش رویش است. بنابراین، مطابق با دیدگاه سارتر، «باور نادرستِ» چنین افرادی آن است که به خود می‌قبولانند که جز موجودات درمانده و عاجزی نیستند که همه چیز برای آن‌ها از پییش تعیین شده است. در واقع، آن‌ها با چنین تصوری از زیر بار مسئولیت ناشی از انتخاب‌هایشان شانه خالی می‌کنند و چنین جامعه‌ای فارغ از هرگونه کنش اجتماعی و آزادانه‌ای خواهد بود.

رفتار افراد در چنین جامعه‌ای به هنگام قرار گرفتن در موقعیتی که می‌باید میان گزینه‌ها جهت رقم زدن آیندۀ بهتر انتخاب کنند همانند رفتار آن زن جوان است که وانمود می‌کرد که متوجۀ عمل مرد نشده است. چه بسیار موقعیت‌هایی در جامعه که ما انسان‌ها به هنگام قرارگیری در آن‌ها باید انتخاب کنیم اما با باوری نادرست، خود را از موقعیت فراتر دانسته و مستقل از موقعیت، نداشتن کنش و انفعال را برمی‌گزینیم.

به مثال دیگری در این زمینه توجه کنید. فرض کنید بسیاری از مردم فرانسه به دلیل گرانی سوخت، بالارفتن مالیات و میزان بیکاری در کشور با جنبش جلیقه‌زردها همدل و موافق‌اند اما به دلیلِ احتمالِ به خشونت کشیده شدن اعتراضات مسالمت‌آمیز خیابانی و سوء استفاده اغتشاشگران، حاضر به حضور در تجمع‌های اعتراضی خیابانی نیستند. در این میان راهکارهای مسالمت‌آمیز دیگری همچون اعتصاب برای رساندن صدای اعتراضات به مسئولین وجود دارد که نه نیاز به حضور در خیابان است که امکانی برای اغتشاشگران فراهم کند و منجر به خشونت و کشته شدن افرادی بی‌گناه و یا مزدور شود و نه هزینۀ زیادی برای موافقان این جنبش دارد. صرفا افراد باید برای مدت دو روز سرکار، به غیر از شغل‌های حیاتی مثل آتش‌نشانی، بیمارستان و …، نروند. در چنین موقعیتی، اکثریت موافقان این جنبش که با اعتراض خیابانی موافق نبودند و یا از آن ترس و واهمه داشتند، در موقعیتی قرار می‌گیرند که باید میان اعتصاب و یا عدم اعتصاب یکی را انتخاب کنند و مسئولیت انتخاب خویش را نیز بپذیرند. اما در میان این خیل موافقان جنبش جلیقه زردها، افرادی هستند که با خارج کردن خود از موقعیت، با داشتن «باوری نادرست» و عدم روراستی با خود و دیگران، صرفا انفعال را برمی‌گزینند، اگرچه همواره در مقام حرف خود را موافق با این جنبش و وجود مشکلات اساسی در کشور می‌دانستند. دلیل انفعال آن‌ها این است که اگر بخواهند اعتصاب کنند، با این تصور که ممکن است مشکلاتی برای شخص خودشان و یا کل جامعه به وجود بیاید، توانایی پذیرفتن مسئولیت عواقب آن را ندارند و اگر هم آگاهانه و با صراحت بگویند مخالف اعتصاب‌اند، مورد انتقاد شدید هم‌کیشان و هم‌اندیشان‌شان قرار می‌گیرند و چنین انتخابی نیز برای آن‌ها عواقب خوبی ندارد. بنابراین، بهترین راه همان فراروی از موقعیت مورد نظر و توسل به تئوری توطئه و یا هر توجیه دیگری است که برایشان مسئولیتی را در برندارد.

سرانجام، سارتر تجربۀ آزادی، اقدام در جهت طرح‌اندازی‌های جدید، کشف جهان‌های تازه و بسنده نکردن به داده‌های موجود را ویژگی‌های انسانی می‌دانست که وجود و زندگی‌اش اصالت دارد. به قول سارتر هر انتخاب انسان می‌تواند تلاشی باشد برای مقابله با جهانی که شر، بی‌عدالتی و ظلم برخی از مهم‌ترین مؤلفه‌های شکل‌دهندۀ آن هستند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. بسیار عالی! حالا که وارد این وادی شده اید، خواهش می کنم همین قیاس را در مورد مقاله مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری نوشته هانا آرنت و وضعیت فعلی ایران هم انجام دهید.

  2. سرنوشت است خودنوشت
    دوزخ خود خواه یا بهشت
    اکراهی نیست هیچ در دین
    تقدیرت را خویش بگزین
    خدا بخواست خلق کند
    که در خلقت مثل بود

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

گسترش درگیری‌های نظامی میان نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی با اسرائیل پس از حملات هفتم اکتبر حماس، خاورمیانه را در وضعیتی خطیر قرار داده است. با کشته شدن حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و پیش

ادامه »

یکی از شبه‌استدلالهایی که طرفداران جمهوری اسلامی (مانند رضا نصری) مدعی استاندارد دوگانه غرب درباره به فروش تسلیحات جنگی به کشورهای دیگر صورت بندی

ادامه »

سخنان اخیر رضا پهلوی در محفل « شورای آمریکایی- اسرائیلی» در شهر واشنگتن حقیقتا تاسف بار و شرم آور بود.

ادامه »