«محاربه با خدا و رسول»؛ مستمسکی برای سرکوب معترضان

عبدالعلی بازرگان

مصاحبه اخیر شبکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی با کسی که استاد ادبیات و علوم قرآنی دانشکده الهیات معرفی شده بود و سخنان تحریک‌آمیز ایشان به زجرکش کردن معترضین خیابانی یا بریدن دست و پایشان در جهت خلاف و یا تبعیدشان به وسط دریا، با استناد تحریف‌آمیز به آیه ۳۳ سوره مائده! موجی از تعجب و تنفر در جامعه برانگیخت و نیز حربه‌ای به دست اسلام‌ستیزان داد تا هرچه بیشتر با استناد به گفته‌های ظاهرا مبتنی به قرآن، بر زشت‌گویی خود علیه اسلام و قرآن بیفزایند.

حقیقت این است که چنین آیه‌ای البته در قرآن وجود دارد، اما برای فهم آیات باید زمان، مکان، موضوع و مصداق آن را در نظر گرفت، وگرنه با چشم فروبستن به قبل و بعد آیه و زمینه تاریخی آن نتیجه‌ای معکوس گرفته می‌شود. شرح کوتاه زیر در بیان آن شرایط تاریخی و شان نزول آیه مورد استناد است.

چهارده قرن و نیم پیش در روزگار جاهلیت در شبه در جزیره عربستان، در میان قبایلی پراکنده که بت می‌پرستیدند و زندگی را با جنگ و غارت می‌گۗذراندند، مردی ظهور کرد که آنان را به خداوند یکتا و اخلاقیات دعوت کرد و از شرک و ددمنشی و دشمنی بازداشت و با برادری و برابری آشنا نمود. اما پاسداران نظام بت‌پرستی تاریخی، همان اربابانان زور و زر و تزویر، که منافعشان به خطر افتاده بود، اجابت‌کنندگان دعوتش را چنان تحت فشار و شکنجه و آزار قرار دادند که دو بار مجبور شد برای حفظ جانشان به حبشه هجرتشان دهد.

سرانجام پس از ۱۳ سال صبر و مقاومت، هنگامی که در توطئه‌ای دسته‌جمعی قصد جان خود او و ریشه‌کن کردن پیامش را کرده بودند، شبانه از مکه گریخت و از بیراهه به یثرب مهاجرت کرد.‌او با تنظیم پیمانی مسالمت‌آمیز با ساکنان اکثریت نامسلمان یثرب و قبایل یهودی اطراف شهر، نظامی مدنی با حقوق شهروندی مساوی برپا کرد و آن شهر پس از پیمان همزیستی مشترک، «مدینه النبی» (شهر پیامبر) نام گرفت، با این حال در مدینه نیز دست از او برنداشتند و نبردهای خونینی را با توطئه مشترک یهود، قبایل بت پرست و منافقانی که ریاکارانه زیرماسک ایمان پنهان شده بودند علیه او و پیروانش تحمیل کردند.

آیه ۳۳ سوره مائده ۹ سال پس از هجرت به مدینه و تشکیل مجتمعی مسالمت‌آمیز با نظام امن و آزاد شهروندی، در شرایطی نازل شده است که با وجود سامان یافتن جامعه‌ای نمونه، سردمداران سابق یثرب، که اینک به‌دلیل گرایش اکثریت مردم به یکتاپرستی موقعیت و منافع خود را از دست داده و به شیوه نان به نرخ روز خوردن منافقانه ادعای مسلمانی می‌کردند، همچنان که هر جامعه بازی دشمنانی دارد، در ارتباط پنهانی با قریش و قبایلی بدوی، که هنوز پای‌بند بت‌پرستی بودند، دست از تحریک و توطئه برنمی‌داشتند و با افروختن آتش نبردهای مختلف قصد براندازی و بازگشت به روزگار جاهلیت را داشتند.

آیه مذکور برای دفاع در برابر متجاوزان محاربی که جنگ‌افروزی و آدم‌کشی کرده و موجب «فساد»(نا امنی و آشوب درشهر) می‌شدند، برحسب شدت عمل آنان و مواضع و موقیتشان، چهار نوع کیفر متفاوت متناسب با خطرشان پیشنهاد کرده تا مسئولین امر با توجه به مصلحت یکی از آنها را اجرا کنند:

یکم-اگر عده و عُده ای دارند و حمله‌شان جدی و سهمگین است، به شدت با آنان برخورد کنید (ان یقتلوا…)، تا دنباله لشکر و حامیانشان هوای کار خود بدانند ( توضیح بیشتر در انفال ۵۷).
دوم- اگر حملاتشان به شدت عمل نیاز نداشت، به دار زدن کشتار کنندگان اکتفا کنید( او یصلبوا…).
سوم- اگر قتل و غارت‌های پراکنده و سپاهی اندک داشتند، سرانگشتان دست و پای متجاوزانی که شمشیر تجاوز بر شما بلند کرده و بر شما تاخته‌اند را در جهت معکوس قطع کنید تا (در جامعه ای که هنوز زندانی برای نگهداری متجاوزان وجود نداشت) بار دیگر قصد قتل و غارت شما نکنند ( او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف…). این شیوه بازداری را در انفال ۱۲ نیز بیان کرده است: واضربوا منهم کل بنان.
چهارم – اگر حملات ایذایی و نفراتی اندک داشتد، همین که با تبعیدشان به شهری دیگر خطرشان را از شهر دورسازید کفایت می‌کند ( او ینفوا من الارض).

توصیه‌های مرحله‌ای فوق در جامعه‌ای قبیله‌ای که هیچ محدودیتی برای انتقام از دشمن وجود نداشت و متجاوز و اسیر و فراری زخمی و زن و مرد را به تیغی یکسان سرمی‌بریدند، تماما حالت دفاعی در جنگی تحمیلی داشته که امروز نیز در هیچ کشور مترقی دنیا، البته به تناسب روزگار، در برابر متجاوز سر تسلیم فرو نمی‌آورند؛ مثالش ژاپن اخلاقی که کشتی‌های جنگی آمریکا را در بندر «پرل هاربر» به قعر دریا فرستاد و آمریکای پیشرفته‌ای که دو شهر ژاپن را با بمب اتم نابود ساخت!

متاسفانه پس از رحلت پیامبر، دشمنان دیروز(معاویه پسر ابوسفیان، رهبرپیشین دشمنان اسلام) و یزیدبن معاویه از این آیه و امثال آن ( همچون آیات مربوط به فریضه امر به‌معروف و نهی امنکر)، مستمسکی ساختند تا با آن مخالفان خود، از جمله خاندان پیامبر را در واقعه کربلابه عنوان محارب با امیرالمومنین یزید و خروج بر حکومت حقه وقت قتل عام و زنانشان را اسیر کنند.

و این چنین تحریف آیات توسط حکمرانان بنی امیه و بعدها بنی‌عباس، به کمک آخوندهای درباری و پیوند شوم زور و زر و تزویر تداوم یافت و چماقی به دست مستبدین صفویه و قاجار و هم امروز در نظام ولایت مطلقه فقیه داد تا با احکام تحریف شده: محارب، مفسد و باغی و… مخالفین سیاسی خود را سرکوب کنند.
اینک باید دید مصداق امروزی آیه ۳۳ سوره مائده، یعنی «کسانی که با خدا و رسول او می جنگند و دراین سرزمین فساد می‌کنند» چه کسانی هستند؟ جنگ با خدا که معنا ندارد! رسول او نیز که از دنیا رفته است، اما جنگ و جنایت در حق پیروان «کتاب» خدا و سنت «رسولش» قابل فهم است؛ با معیار «کتاب و سنت»و  آیا اجتماع مردمانی جان به لب رسیده از جور حاکمان در خیابان‌های شهرهای یک کشور و تظاهرات اعتراض آمیز آنان علیه تصمیم گیرندگان مستبد، محاربه با خدا و رسول محسوب می‌شود، یا آتش گشودن به مردمی که از گرانی و گرسنگی خانواده خود به استیصال رسیده‌اند؟

آیا مصداق امروزی اصطلاح «مفسد فی‌الارض» اکثریت ملتی هستند که ۷۰ درصد آنان زیر خط فقر از شدت گرانی به فلاکت رسیده‌اند، یا وابستگان به نظامی که کوس رسوایی آنان در «فساد» فراگیرمالی و رانت خواری‌های نجومی‌ از بیت‌المال به عالم رسیده است؟

گوئیـا باور نمی‌دارند روز داوری /  که‌این همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان / که‌این همه ناز از غلام ترک و استر می‌کنند

آنها مکرو حیله خویش به تمامه (برای سرکوب مخالفین) به کار بستند، حال آنکه مکرشان نزد خدا (آشکار)است، هرچند مکرشان کوه را هم بلرزاند (سوره ابراهیم آیه۴۶).

وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِنْ کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

14 پاسخ

  1. در پاسخ م کریمی
    من با شما موافقم که تسلیم حق شدن و یلکه شناخت حق و راه حق و دین خدا و … آسان نیست.
    در کجا خلاف آنرا گفتم که بر بنده معترض شده اید؟
    کجا گفتم که من میدانم خدا چه میگوید؟ و برنامه دقیق او چیست؟
    اتفاقا گفتم که شناخت دین خدا اسان نیست. هر چی پول بدی آش میخوری. باید زحمت کشید عقل را به کار انداخت. مطالعه و تحقیق کرد. بحث کرد.احتیاط کرد. تقوا به خرج داد. خودسازی کرد. و…

  2. آدم از این همه بی تفاوتی و عدم توجه به دنبال کردن گفته و کار شخص خود حیران می ماند ! آقای عبدلعلی بازرگان در مقام مفسر و مبلغ قرآن جای گرفته است و خدا کند در تبیین صحیح سخن خداوند هر چه بیشتر هم توفیق پیداکنند با این حال این همه نسبت به تذکرات و تنقیدات به تفسیرشان از کلام باری بی اعتنا هستند و هیچ نوع واکنشی ندارند ! تازه گویا ایشان جزو هیئت سردبیری سایت زیتون هم هستند که اگر چنین باشد جای تاسف مضاعف دارد .این شایسته و زیبنده یک مومن به قرآن که طبق تعریف خودرا عبد حق می انگارد نباید باشد .اصولا” تاکنون کسی از مدعیان بی شمار طرفداران کلام حق کسی پیش آمده و احیانا” به خطا یا اشتباه خود در بخشی یا موردی از کلام حق اذعان کرده است و نمونه ای از تسلیم حق بودن ارائه داده است ؟ یا شاید فکر می کنند همواره بر حق هستند و فهمشان از کلام باری همواره بر صواب است .
    دراین خصوص مورد شماره یک از کامنت آقای علی تبریزی نمونه تیپیک و کلاسیک از خوش خیالی و حق به جانبی ناروای اکثر مسلمانان و به طریق اولی اکثر دینداران سنتی ( دیگر ادیان ) است .ایشان گفته اند :
    ” دینداری به معنای تسلیم خدا شدن و اطاعت از برنامه اوست ” ! ایشان عین همان اکثریت دینداران عالم و بلکه تمام مکتب باوران توجه ندارند که معنی ضمنی و بلکه کاملا” آشکار او این است که من می دانم خدا چه می خواهد و برنامه دقیق او هم چیست !و لزومی ندارد که سخن و عقیده من با سنجه و ملاک دیگری غیر از معتقدات و خوشایند های من ارزیابی شود و محک بخورد .ایشان توجه ندارند که ما باید تسلیم حق باشیم نه تسلیم نظرات ، سلیقه ها و تمایلات و … …همه هم در پوشش و زرورق فریبنده اعتقادات خود ! جالب است که خودشان تا نیمه راه هم می آیند و اذعان دارندکه اکثر به اصطلاح پیروان پیامبر علی رغم رابطه مستقیم با او حرف و سخن اورا نادیده گرفته و به دنبال مال و منال خود رفتند ! مال و منال نمی تواند سلیقه ها و خود خواهیها ( در لفافه رهزن افکار و اعتقادات ) و آرزوهای دور و نزدیک خودمان یاشد ؟ واقعا” تسلیم حق بودن و شدن همیشه به سادگی آب خوردن است ؟ یا تلیم حق بودن و شدن اصولا” همواره سخت و مستلزم فدا کاری و از خود گذشتگی است ؟

  3. اقای بازرگان و همفکران ایشون در دفاع از قرآن همیشه به شرایط زمانی و مکانی اشاره میکنن
    با این استدلال ایشون میتونیم بگیم، بخش قابل توجهی از قران به دلیل تغییرات زمان و مکان برای دنیای امروز بیفایده هست.

    کتابی که اکثر آیات اون با مراجعه به زمان و مکان کارکرد خودشو از دست داده به چه دردی میخوره؟!

  4. جناب بازرگان :
    تا موقعی که شما حق حیات انسان را مشروط به آنچه خود ” حق ” می پندارید تعریف میکنید ، شما هم در کنار همانهایی هستید که اکثریت مردم را از حق حیات محروم میکنند . شرط و شروطی دارند . معنی این کلمه در عربی این است و آن نیست . شآن نزول دارد .. وقس علیهذا . و باز هم :
    هر انسانی حق حیات دارد : بی هیچ قید و شرطی . شکنجه و گرفتن حق حیات دیگران ، جنایت است ( آنهم بدون هیچ قید و شرطی ) .
    آنجا که آدمها از آزادی خود سوء استفاده میکنند و به حریم حیات دیگران تعرض میکنند ، در واقع حق حیات دیگران را زیر سئوال میبرند که حساب آنها با قانون است . آنچه مسلم است در چنین شرایطی هم چشم درآوردن و شکنجه مجرم ، مقبول طبع انسان آزاد نیست .
    از حیثیت و حق حیات انسان باید بی لکنت زبان و پیش شرط دفاع کرد . ما نیازی نداریم که در اینمورد به کلام اللّه مراجعه کنیم .
    با احترام به شما و خیر ذکر پدرتان که بیشتر درد جامعه داشت .

  5. اقای بازرگان شما هم مثل پدر صادق ولی متعصب نو اندیش بزرگوارتان که سیاست و اقتصاد را صرفا در اخلاق میدید مرجع فکری و اعمالتان فقط قران است و بس . انقدر درتلقین این افکار فرو رفته اید که نه تنها قادر بلکه حتی وحشت از ابراز کوپکترین انتقاد را به این کتاب دارید که مبادا از بهشت موعودتان به بیرون پرتاب شوید . شما هم بشدت مطلق گراهستید و با اخلاق سعی در کشاندن مردم احساسی و نا اگاه به کجا ابادی بدنبال عقاید سوخته خود . هر چیز درست و نادرست را در قالب تفسیر و پوشیده به نفع خود و مدافعینتان مصادره میکنید . اگر طالب حرکت بهتر برای خود و جامعه هستید باید دید انتقادی داشته باشید. در همه مواردوگرنه خواسته و یا ناخواسته در پوسته خود مدفون خواهید شد . همین یکجانبه گرائی پدران شما مارهای خوش خط و خالی را در استینشان پرورش دادند که فرامینشان سالهای نوری با واقعیت جامعه امروز ما فاصله دارد. دیگر نمیشود مردم را با نصایح و ایه و تفسیر فریفت . پدر شما و اقایان ابراهیم یزدیها دانسته و یا نا اگاهانه بدون ریشه یابیها و اینده نگری مذوب پیشرفتهای اقتصادی و نو اوریهای فنی زود گذر امریکا شده وبراحتی الت دست سی ای ای شدند . امروز نمیشود با سرمایه این مردم ایران فریبخورده در بورلی هیلز نشست و برایشان از بهشت خود ساخته و از پشت ابرها نسخه نوشت.

  6. آنچه مشخص است این است که حقیقتی در کلام شما یافت نمی شود اکثر نظرات و مقالات لبریز از جانبداری و خشم و توهین و … اندیشه و اندیشیدن وجود ندارد .
    کسی نمی تواند با توهین و فحش حکومتی را ساقط کند .
    آتش زدن و خشونت ، گرچه دل کینه توزان را خنک می کند اما منادی صلح و آزادی نیست و هیچ کدام ازمنتقدان نظام فعلی کشور ایران را ندیدم که مودب باشند ،
    مصلح باشند
    یا اگر ظاهرا مودب بودند مثل این مقاله ، دروغگو نباشند . این نویسنده چیزی را دستمایه تحقیق درون دینی قرار داده که دروغ است و حداقلش آمیختگی راست با دروغ است .
    چطور می توانید اگر نیمی از مردم ایران ( در حالت خوشبینانه) معترضند ، نیم دیگر مردم که وفادار و علاقمند به نظامند را نبینید ؟

    اگر حکومت اینطور هست به قول شما و دروغگو و سرکوبگر هست و نیمی از مردم که آن را نمی خواهند نمی بینه ، شما که راستگو و دموکرات و آزاد اندیش هستید به قول خودتان ، چرا آن جمعیت‌های بزرگ حامی نظام را انکار می کنید ؟
    و مردم عادی که توسط آشوبگرها کشته و زخمی شدند رو نادیده می گیرید ؟ یا جوانی که لختش کردند و سوزاندند رو نمی بینید ؟
    بلکه اینها آبی بر آتش قلب شما و مایه خوشحالی شماست

    نه شما به دنبال آبادی و آزادی و حقوق انسانی نیستید شما از دیکتاتوری بدتون نمیاد از اینکه خودتون روی کار نیستید شاکی هستید

  7. در پاسخ کنش گر و امیر راست گفتار و بعضی منتقدان دیگر,
    اگر کسی اسلام ستیزی برنامه اوست, من اصراری به پاسخ ندارم. اما اگر بنای بر انصاف و اعتدال و تحقیق باشد, چند نکته را, عرض میکنم, و از گفتگو استقبال میکم.
    1 دینداری بمعنای تسلیم خدا شدن, و اطاعت از برنامه اوست.
    2 از زمان خود پیامبر, بد فهمی از اسلام و قران وجود داشته و دشمنانی چون منافقین و تحریف کنندگان پیام خدا و دین او, و نیز نادانانی که از خود تفسیر و تاویل میکردند, در یک راستا, موجب انحراف شده اند.
    3 پس همچنانکه هر چه پول دهی آش میخوری, برای شناخت دین خدا باید زحمت کشید. دین حقیقی لطف خداوند به بشر برای نجات از سرگردانی در حیات معنا دار و معنوی است. البته رهزنان و طالبان دنیا و فریبکاران از دین برای مقاصد خود سود جوئی میکنند. اینها را باید از هم تفکیک کرد. ۴ با رحلت پیامبر عده ای بر خانه علی و فاطمه حمله بردند و علی را خانه نشین کردند. و کردند انچه کردند.
    اما انحراف ذاتی اسلام نیست. انحراف از بد فهمی و تحریف قران و اسلام حاصل می شود. لذا پیامبر خاتم امت اش را به اسلام علی و ۱۱ امام بعد از او
    سفارش کرد.
    5 اسلام اهلبیت و امامان ع, که بیشتر تاریخشان با زندان و تبعید و ازار و شهادت انها توسط حکومتیان عجین است, برای پی جویان حقیقت و سعادت بشر, چراغ هدایت است.
    باید صادقانه و محققانه و پیگیر, دنبال شناخت ان رفت و عمل کرد.
    با عملکرد غلط و نابجای مدعیان, ضد اسلام و غیر اسلام را با اسلام, یکی نگیرید.
    و الا به خود ضرر زده اید!

  8. برادر بازرگان، وقتی پدر شما هم و قمش مبارزه با اندیشه مارکسیستی بود تا جایی که مشاورت منبع سازمان سی آی ای یعنی ابراهیم یزدی را حتی چذیرا شد، میبایست انتظار چنین روزهای تاریکی را هم میداشت. روزهایی که ولی فقیه ایران اسلامی دستور به قتل مستضعفین دهد، روزهایی که لم پن های دست پرورده سیستم کودکی جویای لقمه ای نان را به سطل زباله انداخته و فیلم آن را هم فخرفروشانه پخش کنند. آقای محترم کمی بخود آیید! اسلم چه از نوع شیعی آن که شاهدیم، چه از نوع سنی-عثمانی آن که شاهدیم، چه از نوع وهای و سلفی آن که شاهدیم یکیست! دین ظالمان بوده و هست. همانطور که مسیحیت و هر دین دیگری چنین بوده. در قرآن بدنبال چه می گیردید؟ قصاص؟ مجازات کافر؟ مجازات باغی؟ یا .. ؟

  9. سلام
    مقاله ی بالا بطور واضحی در پی دفاع از قرآن و مردم و محکوم کردن خشونت رژیم و مخالفت با سوء استفاده آن از آیه قرآن است. اما به نظر من چندین ایراد نیز دارد که به برخی از آنها مختصرا اشاره می کنم:

    ۱- تیتر مقاله، غلط انداز و نامناسب است. زیرا با “مستمسک” نامیدن آیه، خطای سوء استفاده کنندگان را به قرآن نسبت داده است. یعنی منشاء مشکل موجود، به کتاب خداوند منتقل شده. مثل این است که کسی قتل آمپولیِ زندانیان سیاسی رضا خان را به عنصر حیاتبخش هوا نسبت بدهد و بنویسد: “هوا وسیله ای برای قتل انسان ها”! قرآن در چنین مواردی، مقصر را سوء استفاده کنندگان می داند نه آیه:
    [ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ]
    بنابراین بهتر بود همانطور که خودشان نیز در پاراگراف نخست بدرستی اشاره کرده اند می نوشتند” “تحریف آیه قرآن برای سرکوب معترضان”.

    ۲- مقاله در همان نخستین جمله اش، رژیم خمینی را به اسم مورد دلخواه آن یعنی به اسلام نسبت داده است. و آن را “جمهوری اسلامی” نامیده. این نسبت ناروا خودبخود فضایی ایجاد می کند که عملکرد سرکوبگرانه رژیم به دین رهایی بخش اسلام مرتبط گردد.

    3- این مقاله بیش از آنکه به موارد تحریف آیه قرآن توسط مزدور مزبور بپردازد وارد شیوه ی اجرای آن و ربط دادنش به شان نزول های ساختگی شده و حتی با وجودیکه شان نزول مشهور، مکان موضوع آیه را در بیابان و خارج از شهر ذکر نموده ، بطرز عجیبی آن را به داخل شهر یعنی متناسب با مکانی که رژیم خمینی معترضین را سرکوب کرده نسبت داده است.

    ۴- در دومین پاراگراف با این ادعا که :{حقیقت این است که چنین آیه‌ای البته در قرآن وجود دارد} ذهنیت خواننده به سمت تفسیر و توجیه تحریف آیه کشانده شده و ترجمان خشونت آمیز مشهور ضد قرآنی از آیه را مطلق و تنها ترجمان ممکن نشان داده شده.

    ۵- در پاراگراف دوم با برجسته کردن زمینه های تاریخی -اجتماعی دوران نزول قرآن، فضایی ایجاد شده که خواننده، قرآن جاودانه را محصول و متعلق به دوران جاهلیت احساس می کند.

    ۶- مقاله بطور غیر ضروری از واژه هایی استفاده کرده که موازی با فرهنگ اصطلاحات و ارگان های سرکوبگری رژیم هستند. در واقع برخی توصیفات مقاله، توپ مضمون نادرست آیه را در زمین رژیم انداخته است مثال:{ قرآن چهار نوع کیفر متفاوت متناسب با خطرشان پیشنهاد کرده تا “مسئولین امر”! با توجه به “مصلحت”! یکی از آنها را اجرا کنند! }.!

    ۷- در مقاله با نوشتن شدن ترجمان خشونت بار آیه محاربه، کارکردهای مورد ادعای مزدور رژیم در مقاله برجسته شده اند حتی در تایید این معنای نادرست؛ ترجمان خشونت بار بخشی از آیه ای دیگر نیز به آن اضافه شده. مثال: { ( او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف…). این شیوه بازداری را در انفال ۱۲ نیز بیان کرده است: واضربوا منهم کل بنان }

    به هر حال همانطور که در ابتدا نوشتم مقاله از موضع دفاع صادقانه و روشنگرانه از قرآن و مردم نوشته شده و قابل احترام و ارزشگذاری است

    با سپاس از استاد بازرگان و سایت زیتون

  10. با عرض سلام. خوب این‌ها همگی تفسیر شما است. برای هر خط از تفسیر شما، جناب بهرام پور که استاد الاهیات هستند میتوانند چند خط متعارض داشته باشند. هیچ کس نمیتواند بگوید که تفسیر ایشان غلط و مال شما درست است. میگویند که کلید فهم قران در خود قران است. خوب این کلیدی است که ایشان و هزاران نفر دیگر پیدا کرده ا‌ند. خوبئ کتب دینی در همین است. مثل کلاه شعبده باز است که از توی آن میتوان هم کبوتر دراورد و هم مار. در حقیقت هنر شعبده بازی در شعبده باز است و نه در کلاه. این کلاه مثل صد‌ها کلاه دیگر فقط برای گذاشتن روی سر دیگران است.

  11. به اقای تبریزی: دوری از اهلبیت پیامبر را با ان فضیلتهایشان که بر شمردید ایا همان دوازده اولاد علی و فاطمه میدانید یا اهل بیت دامنه دارتراز این حرفهاست؟ به عبارتی دیگر منظور شما شاید این باشد که انحراف ذاتی اسلام شده و باید انرا به همین شکل قبول کرد؟ بقول شما پیام اصلی پیامبر وجود خارجی ندارد؟ خب چه مصلحتی شما را بر ان داشته که به ماهیت یک دروغ واقف باشید و مقید که این بیراهه را ادامه دهید؟ قضاوت شما در مورد درگیریهای اخیر تعجب برانگیز است! شما این درگیریهای اخیر را از جنس دعواهای نعمتی حیدری میبینید که دو گروه برای تامین منافعشان بی ملاحظگی و دعوا میکنند و حکومت وقت را موظف به خاموش کردن اتش جنگ و برقراری مجدد ارامش میدانید؟! اقای محترم کسی که دارد سرکوب میکند اتش فتنه را فرو نمینشاند بلکه دارد رد خلافکاریهای خودش را می پوشاند ” او نقشش در این ماجرا خاتمه دادن به دعوا نیست بلکه یکطرف دعوا خود اوست” ما داریم با کسی دعوا و بزن
    بزن میکنیم که برای بقای سرکوبگرانه خود تلاش میکند! او اینده طلائی ما را در ان میبیند که در مقابل اسلام بع بع کنیم ! این قرار ما برای پا گرفتن انقلاب نبود” اینهائی که هستند اگر خلف صالح امام خمینی هم باشند مهم نیست ” ما این نوع بردگی را حتی بخاطر اسلام هم تحمل نخواهیم کرد” چنانچه الان هم نمیکنیم و خودتان هم خوب میدانید که ما تبارمان ایرانیست و پیش از اسلام هم موحد بوده ایم و سابقه امان در دین بت پرستی نبوده همچون اعراب” خواهید گفت تقوا معیار مورد قبول ماست؟ تقوا یعنی شرم” شمائیکه در این شهر حکم میرانید علیرغم میل صاحبان این سرزمین یعنی مردمش بی شرمید یا مردم که برخلاف شما چهل سال است که از پیمانشان با شما تخطی نکردند و شما مزد اینکار را برای انان مرگ در خیابان میدانید” ایا اینها همان مردمی نیستند که شاه را کنار زدند و شما را بالا بالاها جا دادند! بارون اومد ترکها پوشیده شد؟

  12. درود بر مرحوم مهندس مهدی بازرگان. سوء استفاده و تعبیر از یک آیه ی قران، بقصد و غرض تائید یک روش و اقدام سیاسی و اجتماعی، در درازنای تاریخ سابقه دارد.
    دوری مردم از اهلبیت پیامبر اکرم ص، که پیامبر، آنان را وارثان علم و مفسران کتاب الهی، معرفی کرده و بدفعات بر آن تاکید کرده بود، باعث انواع انحرافات از پیام اصیل دین شده است.

    روزگار پر فتنه و تاریکی است. حکومت برای استقرار نظم و حفظ خود و اموال ملی، مسئول اقدامات امنیتی است و خطا در روش های بازگردان آرامش، مکرر وجود داشته است، و از جمله در توجیهات مفسران حکومتی برای اقدامات شدید و مجرمانه، علیه معترضان.
    اما، آیا وظیفه ی اندیشمندان و مصلحان تنها کوبیدن حکومتیان و نیروهای سرکوبگر امنیتی است؟ آیا نباید شجاعانه و فداکارانه، از ادامه و تشدید خصومت و تنش و ایجاد اغتشاش، در صفوف جامعه ای که همه، جز قلیلی قربانی اند (سپاه و بسیج و ارتش و انواع نیروهای انتظامی و امنیتی، در سطح منطقه با آمریکا و اسرائیل و داعش و عربستان و صدام در جنگ بوده اند، ظاهرا!) و
    در صفوف ملت و نیز حکومت، تند رو و کند رو، محافظه کار و انقلابی، دموکرات و لیبرال، روشنفکر و آخوند، ارتجاعی و پیشرو، و فقیر و غنی، و …وجود دارند و ممکن است به آتش نادانی ها و سوء مدیریت مدیران همه بسوزند،
    جلوگیری کرد؟؟؟
    یکطرفه محکوم کردن، نشان از ندیدن و یا بستن یک چشم بر واقعیات است.
    در آخر نباید براحتی هر آیه ای را در هر دعوایی، بر یکطرفی تحمیل کرد و الا به مهلکه ای افتاده ایم که طرف مقابل افتاده است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »