‍ ایران به پیش‌از جنبش زن ‌زندگی ‌آزادی بازنخواهد گشت

ابوالفضل قدیانی

در آستانه سالگرد جنبش اعتراضی-‌انقلابی و البته مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز زن، زندگی، آزادی هستیم؛ جنبشی پر برکت و تحول‌آفرین که با شهادت مظلومانه دختر ایران مهسا(ژینا) امینی به دست آدم‌کشان گشت ارشاد که در حقیقت گشت اضلال و افساد است آغاز شد و به‌سرعت سراسر ایران را فراگرفت. در این جنبش به دستور علی خامنه‌ای، خودکامه قدرت‌پرست و خونریز ایران بیش از پانصد نفر از جوانان پاکباز و شجاع ایران به خاک و خون کشیده شدند که حدود هفتاد نفر از این عزیزانِ شهید، کودک بودند. بیش از شصت نفر دختر و پسر معترض با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای توسط سرکوبگران چشمان خود را از دست دادند، ده‌ها هزار نفر دستگیر شدند که بسیاری از آنان مورد شکنجه قرار گرفتند و عده‌ای از دختران و پسران -آن طور که بعضی از آنان افشا کرده‌اند- مورد تجاوز و اذیت و آزار جنسی قرارگرفته‌اند. افزون ‌بر این، تاکنون ۴ نفر از عزیزان دستگیر شده با پرونده‌سازی و اتهامات واهی و گرفتن اعترافات اجباری زیر شکنجه اعدام شده‌اند (و در حقیقت توسط حکومت به قتل رسیده‌اند)؛ امّا هم‌چنان روند سرکوب و تنگ‌تر کردن حلقه اختناق ادامه دارد. از احضار و دستگیری و پرونده‌سازی برای زندانیان جنبش مهسا گرفته تا دستگیری بی‌شرمانه والدین و بعضی از اعضا خانواده شهیدان؛ از اخراج و تعلیق استادان دانشگاه‌ها و تعلیق و اخراج دانشجویان آزاد‌ی‌خواه و شجاع، تا دستگیری و پرونده‌سازی با اتهامات واهی برای بهاییان (الحق که استبداد دینی ظلم مضاعفی به جمعیت بهایی روا می دارد چون بهاییان به هیچ‌وجه فعال سیاسی نیستند و وارد سیاست نمی‌شوند با این وصف هر از گاهی مورد تهاجم حکومت قرار می گیرند، دارایی‌شان را به تاراج می برند و تعدادی از آنان به بند و زنجیر کشیده می شوند)؛ هم‌چنین از اعزام نکردن به موقع زندانیان بیمار به بیمارستان و ایجاد مانع برای معالجه آنان- که بعضاً سبب جان باختن عزیزان زندانی می‌شود- گرفته تا تبعید و جابجایی برخی از زندانیان به زندان‌هایی فاقد امکانات اولیه و پرونده سازی برای عزیزان زندانی و صدور و احکام مجدد و البته غیر قانونی و …؛ امّا آن‌چه بر شمردم تنها « مشتی از خروار است».

این اقدامات به‌وضوح نشان می‌دهد که علی خامنه‌ای و اعوان و انصارش تا چه اندازه گرفتار وحشت و اضطراب خیزش مجدد اعتراضی ملت ایران‌اند. تمام این جنایات و فجایع و تبه‌کاری‌ها ایجاد شد تا علی خامنه‌ای، این جبار حاکم بر ایران، چند صباحی بیشتر بر سریر قدرت غیر قانونی، نامشروع و خونبار خود بماند. درست است که این جنبش اعتراضی به شکل وحشیانه‌ای سرکوب شد اما هرگز از پای نیفتاده و باز نایستاده چرا که اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران به‌روشنی دریافته‌است نجات ایران و ایرانی در گرو رهایی از شر مستبد امروز ایران علی خامنه‌ای و نظام جمهوری اسلامی است. شاهدیم که مردم ما  مدام اعتراض و مخالفت خود را در اَشکال مختلف نشان می‌دهند که یکی از بارزترین جلوه‌های آن مبارزه با حجاب اجباری است. زنان شجاع و مقاوم با هزینه‌های سنگین، نظام نامشروع تمامت خواه و ولی فقیهش را به چالش کشیده‌اند.

قانون فرمایشی (و در حقیقت ضد قانونِ) حجاب اجباری، خودکامه درمانده ایران را نجات نخواهدداد و از هم‌اکنون شکست آن آغاز شده چون آن‌قدر رسواست که جرأت نمی‌کنند در صحن علنی مجلسِ فرمایشی آن را مطرح و تصویب کنند. حتّی کار به جایی رسیده که بعضی از وکلا هم علناً گفته‌اند این شبه‌قانون غیرقابل‌اجراست.

جنبش مهسا اکنون جامعه را چنان دگرگون کرده و بر اذهان و افکار چنان تاثیری گذاشته که غیرممکن است جامعه به پیش از آغاز جنبش بازگردد. گویی که بخش عظیمی از مردم، زندان تنگ و تاریکی که روح و ذهنشان را دربرگرفته‌بود شکسته و آزاد شده‌اند و در حقیقت احساس ازبندرستگی و آزادگی می کنند. نمونه‌ای از این تحوّل فکری و روحی، گذشته از مساله مبارزه با حجاب اجباری، در عزاداری‌های عاشورای حسینی مشاهده شد. ایرانیان از سالار شهیدان حسین‌‌بن‌علی الهام گرفته‌اند که اولاً باید در مقابل خودکامه و طاغوت زمان که نماد تام و تمام آن علی خامنه‌ای است بایستند و با او و اعوان و انصارش مبارزه کنند و برای شهیدان مظلوم زمان یعنی شهیدان جنبش زن، زندگی، آزادی عزاداری و نوحه‌سرایی کنند (البته به سبک و سیاق خودشان) و موجب تسلّای خانواده‌های داغدار آن عزیزان شوند و ثانیاً باید انحصار عزاداری را از چنگال حکومتیان که با ریاکاری و نفاق به عنوان ابزار جهت انحراف و تحمیق جامعه بهره برداری سوء می‌کنند خارج سازند که البتّه موفق هم شدند‌. نمونه‌هایی از این اقدام درست را در استان‌ها و شهرهای مختلف از جمله یزد و مازندران و جیرفت و …شاهدبودیم.

از دیگر دستاوردهای جنبش مهسا این است که خوش‌بختانه بسیاری از افراد و جریان‌ها و گرایش‌های سیاسی که هرگز حاضر نبودند در هیچ انتخاباتی شرکت نکنند و تا آخرین انتخابات که سال ۱۴۰۰ بود نیز مشارکت کردند، اکنون بخش مهمی از آنان به صف تحریمی‌ها پیوسته‌اند (اگر چه هنوز هم واژه تحریم را به کار نمی‌برند) و بخش دیگری هم تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند و سکوت کرده‌اند. واضح است که شرکت در انتخابات، مشروعیت‌بخشی به علی خامنه‌ای مستبد امروز ایران و طولانی کردن عمر حکومت استبدادی او و نظام استبداد دینی و لگد مال کردن خون شهدا و خیانت به ملت ایران، شهدا و خانواده‌های داغدار آنان است. این دستاورد کمی نیست که با تحریم، از نظام سرکوبگر مشروعیت‌زدایی کرد و بار دیگر جهانیان زوال مشروعیت نظام سرکوبگر را به نظاره بنشینند.

آتش روشنی‌بخش این جنبش کماکان برافروخته‌است و در موج‌های بعدیِ جنبش، شعله‌ور خواهد شد و دیر یا زود علی خامنه‌ای خود کامه قدرت پرست ایران را از اریکه قدرت به زیر خواهدکشید و بساط نظام فاسد جمهوری اسلامی را برخواهدچید. همان‌طور که مکرر گفته‌ام باز هم می‌گویم که مسالمت آمیزترین و خشونت‌پرهیزترین شیوه تغییر نظام جمهوری اسلامی این است که علی خامنه‌ای تسلیم ملّت شود، دست از این قدرت شیطانی بردارد و از ملّت طلب عفو و بخشش کند و استعفا دهد تا مردم بتوانند با برگزاری رفراندومِ تغییر نظام جمهوری اسلامی، نظام دل‌خواه خود را -که به نظرم همانا جمهوری دمکراتیک سکولار بر پایه حقوق بشر است- جای‌گزینِ آن کنند امّا افکار شیطانی و شهوت بی‌حدوحصر قدرت‌پرستی‌اش ظاهراً اجازه چنین کاری را به او نخواهدداد .

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. آقای قدیانی عزیز.دست از آموزه‌های مندرسی مانند آزادیخواه بودن حسین بن علی و جمهوری دموکراتیک بودن انتخاب آینده ملت بردارید. حسین بر سر حاکمیت مطلقه با یزید مشکل داشت،یعنی همان مشکلی که پدر و برادر بزرگش با پدر یزید داشتند و معاویه با حسن بن علی بر سر آن سازش کرده ولی یزید توافق پدر را اجرا نکرده بود. در تمام خطبه‌های علی و حسین هم علنا تشریح شده که آنان خود را به دلیل نسبت فامیلی،و نه لیاقت و محبوبیت بیشتر در میان مردم،وارث همیشگی حکومت می‌دانسته‌اند. اتفاقا علی خود به نامحبوب بودن حکومتش در میان مردم معترف است و باری هم گفته که شورای سقیفه نامشروع بوده ولی کسی که در بیعت قاتلان عثمان با او هم شرکت نداشته،اجازه مخالفت با حکومتش را ندارد! معاویه نیز علنا علی را متهم به پناه دادن قاتلان عثمان کرد و او نیز گفت که توان برخورد با آنان را ندارد. علی و حسن چنان در کوفه منفور بودند که معاویه به آنجا لشکر کشید و شهر را بدون جنگ فتح کرد و بر سر منبر علی را در حضور حسن لعن کرد و کسی مخالفتی نکرد. بماند که این سه تن در جریان اشغال ایران به دست تازیان چه جنایت‌ها کردند و چند زن ایرانی را به کنیزی بردند. چنین اشخاصی چه نسبتی با آزادیخواهان دارند؟!! گزینه آینده ملت ایران نیز از شعارهای رضاشاه روحت شاد تقریبا پیداست،و شعاری مبنی بر جمهوریخواهی از مردم نمی‌شنویم. خواهش میکنم در این دو مورد در افکار خود بازبینی بفرمایید. با درود فراوان

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »