زهرا رهنورد‌: ایران را غرق خون، تیر و تفنگ و باتوم کردید؛ تسلیم خواست مردم شوید یا بیایید مرا هم بکشید

زیتون – زهرا رهنورد‌ در بیانیه‌ای در اعتراض به کشتار مردم به مسئولان جمهوری اسلامی گفت یا او را نیز بکشند «یا تسلیم خواست مردم شوید».

زهرا رهنورد، نقاش و قعال سیاسی، یکی از رهبران «جنبش سبز» است  که به همراه همسرش میرحسین موسوی، بیش از ۱۱ سال است در حصر به‌سر می‌برد.

او در این بیانیه، که با «نام خدای رنگین کمان» آغاز می‌شود،‌چنین  نوشت:

آقایان حکمرانان
مهسا و سارا و نیکا، مهرشاد و اسرا و آیلار و حمیدرضا و آدینه‌نژاد و دیگران، و دانش‌آموز و دانشجو را کشتید و زندان کردید.
از بلوچستان و زاهدان تا کردستان را به خاک و خون کشیدید، از شمال تا جنوب و چهارگوشه ایران را غرق خون، تیر و تفنگ و باتوم کردید.
دیگر طاقت رنج و درد هموطنانم را ندارم
بیائید مرا هم بکشید
یا تسلیم خواست مردم شوید
زهرا رهنورد‌
زن، زندگی، آزادی

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. خانم رهنورد یا بهتر بگویم خواهر مری گرامی! خاطرتان هست که با بورسیه و پاسپورت شاهنشاهی راحت و بدون حجاب در آمریکا درس میخواندید و با تیشرت عکس تحصیلی میانداختید ولی بجای دانش و خدمت به ملت، برای ما اسلام بنیادگرا و حجاب اجباری را به ارمغان آوردید!! از دیوار سفارتی که در آن به شما ویزای دانشجویی داده شده بود بالا رفتید و آبرویی برای ایران و ایرانی باقی نگذاشتید. خجالت نکشیدید که پسرتان را هم راهی همان آمریکا کردید! شما این مصیبت را برای ما ساخته‌اید. نقش شما در این فاجعه چنان است که در مقام پرسش نیستید و باید پاسخ بدهید،اگر پاسخی داشته باشید. این همان روزی است که گویند خداوند آرزوی مرگ را هم مستجاب نخواهد کرد چون باید بمانید و مکافات این همه دروغ و دغل و ریاکاری و رطب خوردن و منع رطب کردن را به چشم ببینید. شرم نمیکنید که از نتایج کارهای خود مینالید؟! بس کنید. چقدر دروغ،چقدر دورویی. شرم بر شما باد!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«طرح ژنریک و کم‌خطر عبدالکریم سروش. فیلسوف، جامعه‌شناس، اسلام‌شناس، هنرشناس، روان‌درمانگر که برخلاف آن یکی سروش، به جای استفاده دائمی از مولوی، گاهی هم از حافظ استفاده می‌کند. وی پس از دریافت دکترای داروسازی، به

ادامه »

ایران، این دیار پُر رمز و راز، چه جای عجیبی است که بسیاری از ساکنانش در آرزوی ترک آن و بسیاری از دورافتادگانش در

ادامه »

«ما در قبرستانی بیش زندگی نمی‌کنیم… همه چیز بوی استخوان و کفن گرفته است، همه چیز خیالِ شکست و مرگ

ادامه »