روزی که منتظری به خمینی از «تبِ ضد آخوندی» گفت

عمادال ین باقی

#عمامه_پرانی که این روزها به عنوان رفتاری غیر مدنی و ناپسند مشاهده شده و برخاسته از حکمِ به ظاهر کردن، درباره اشخاص است و اتفاقا اغلب روحانیون ناپیوسته به قدرت یا حتی منتقد که بدون‌ خَدَم‌ و حَشَم و مانند بقیه مردم هستند، قربانی آن شده‌اند، چرا و چگونه شکل گرفت؟

بدون شک عمده‌ترین دلیل آن مساوی شناختن روحانیت با قدرت است و ظلم‌ها را از چشم آنها دیدن. این وقایع از سال‌ها پیش قابل پیش‌بینی بود.

در همه سال‌های گذشته نکته مهمی از رخدادهای اواخر دهه ۶۰ از چشم همگان افتاده و در ریشه‌یابی و تحلیل ماجرای برکناری آیت‌الله منتظری نادیده گرفته شده است.

پیش از ماجرای برکناری آیت‌الله منتظری، نامه‌ای از سوی ایشان به آیت‌الله خمینی نوشته شد که با زبان‌های دیگری در سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای عمومی‌شان مطرح می‌گردید. همان زمان که از نوشتن این نامه مطلع شدیم گمانه‌زنی‌های مان این بود که با توجه به بیماری و کهولت سن آیت‌الله خمینی، کسانی که رشته کارها را در دست دارند با دیدن این نامه و نظرات آیت‌الله منتظری، نسبت به بقای قدرت خود در آینده نگران خواهند شد. ترس آنان از اینکه از قدرت کنار گذاشته خواهند شد، برای برکناری وی، با یکدیگر همراه‌شان‌ کرد.

نامه درباره این بود که چرا روحانیون باید پست‌های کلیدی داشته باشند؟ همین نکته، پروژه برکناری را تسریع کرد و تا امروز کسی به تأثیر این نامه در کل آن اتفاقات نپرداخته است.

در نامه مورخ۲۰ آذر ۱۳۶۷ به رهبری وقت، آمده است:
«متاسفانه تب ضد آخوندی در جامعه رو به افزایش است …این موضوع را من از دو سه سال پیش احساس می‎کردم و خدمت حضرتعالی هم عرض کردم ولی امروز گمان نمی‌کنم کسی منکر آن باشد و فعلا در مقام بیان علل و عوامل آن نیستم فقط خواستم به عرض برسانم که خودتان به هر نحو صلاح می‎دانید چاره ای بیندیشید و تا دیر نشده آبروی روحانیت را قبل از سقوط کامل حفظ کنید. به نظر می‎رسد در این موضوع دو چیز نقش اساسی دارد: یکی دادن پست‌های دولتی و چشمگیر به روحانیین از قبیل ریاست‌جمهوری و وزارت و وکالت مجلس و امثال آنها که قهرا تمام عوارض منفی خود را متوجه روحانیت کرده است، در صورتی که ضرورت ندارد پست‌های حساس و چشم‌گیر اجرایی و یا پست‌هایی که با زدن و بستن و کشتن ملازم است به دست روحانیین باشد، مگر به مقدار ضرورت مثل امر قضاء. به نظر می‎رسد اگر حضرتعالی دستور دهید حتی الامکان روحانیون از پست و مقام و قدرت دور شوند و کارها را به دست افراد مسلمان انقلابی متخصص بدهند و روحانیون نظارت دقیق بر کارها داشته باشند و احیانا اعتراض هم بکنند مطمئنا مقدار زیادی از حساسیت مردم کم می‎شود و روحانیت مجددا معزز و ملجا مردم خواهد شد، و قهرا روحانیون تا حدودی از فساد که معمولا از قدرت ناشی می‎شود محفوظ می‎مانند.مسئله دوم هم درباره شیوه مناسب برای برخورد با عناصر ناسالم و یا فاسد روحانیون است(خاطرات، جلد دوم ص۱۳۳۱و۱۳۳۰ پیوست شماره ۱۹۰)

البته آیت الله منتظری پیش از آن هم تذکراتی کلی در این زمینه داده بودند، اما هیچکدام از این تذکرات به اهمیت آن نامه درباره اینکه روحانیون از پست‌های کلیدی کنار بروند، نبود. اگر آن روز آیت الله منتظری از پیدایش تب ضدآخوندی در جامعه و لزوم دور شدن آنها از پست‌های کلیدی سخن گفت و هشدار داد ولی نشنیدند و به او تهمت‌ها بستند، امروز ثمره آن نشنیدن‌ها را مشاهده می‌کنیم. روحانیت جایگاهی پیدا کرده است که آیت‌الله جوادی آملی می گوید: مردم ما را به دریا می‌ریزند و اقای موحدی کرمانی می‌گوید آخوند‌کُشی شروع شده است.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. استقبال بی سابقه از خمینی در بدو ورود به ایران او را به این گمان انداخت که مردم ایران یکپارچه مطیع و گوش به فرمان رهبر مسلمانان جهان خواهند بود و او نیازی به حمایت حوزه ندارد . بر همین اساس در سخنرانی در قم گفت که ” در روایت داریم که در جهنم اهل جهنم از بوی گند علما به اتش پناه میبرند ” ولی با شروع انتقادات از روشنفکرانی چون جاج سید جوادی فهمید که چنین نیست و در گردشی ۱۸۰ درجه گفت که “اسلام یعنی آخوند ” و برای حفظ قدرت به دست امده شروع به حذف رقبا کرد .

  2. با سلام .اقای باقی ، اولین سنگ بنای رسمی این تبعض را که مساوی ست باقدرت گرفتن عمامه داران در سال ۱۳۵۸ ، آقای خمینی با قراردادن فقهای شورای عالی قضایی مشخص کرد و نیز هم چنین سپردن دائم ورارت اطلاعات و امنیت کشور به یک فرد امامه دار . از نظر آقای خمینی و هر مرجع تقلید دیگری هم ، این فکر به ذهن آنها خطور میکند که هر عمامه داری کافی ست که توضیح المسائل یک مرجع را خوانده باشد و بتواند آنرا اجرا کند. به همین دلیل یک عمامه دار ۱۹ ساله هم چون ” رئیسی ” میشود دادستان کل یک استان و یا هم زمان چند شهر . یعنی فقط یک کتاب چند صد صفحه ای . دنباله این قضایا ادامه پیدا میکند به جنایتی که تا به امروز ادامه دارد ، می رسد . شما از من بهتر میدانید ۴۳ سال پایه های یک جامعه را ویران کردند از نظر قضایی – سیاسی- اجتماعی و خصوصاِ اخلاقی . نیز میدایم که اختلاف مراجع در توضیح المسائل شان بسیار ناچیز است و این موضوع آنقدر مسخره است که دیوانه و آدم کشی همچون ” خلخالی پس از برکناری از مناصبش ، مبادرت به نوشتن رساله مرجعیت میکند .
    آقای باقی ، هم شما و نیز اکثر مردم ایران میدانند که آقای خمینی وقتی در پاریس بودند گفتند :روحانیت در مناصب اجرایی دخالت نخواهند کرد . اما پس از آمدن به ایران گفتند : ” پیامبر و امام علیهم السلام که معصوم از هر گونه خطا و لغزش اند ، می توانند در صدر (!!!) امور سیاسی جامعه قرار گیرند و در صورت غیبت آنان ، فقط انسان های عادل و متعبد به قانون خدا می توانند نایب آنان شوند . که ولایت فقیه در همین رستا مفهوم اصلی خویش را باز می یابد . ( کتاب ولایت فقیه صفحه ۲۹ )
    در اندیشه آقای خمینی و خصوصاّ در مذهب مسلمان شیعه ، کلمه ” خدعه ” ” ریا ” ” تقیه ” و “مصلحت روز ” امر رایجی ست .

  3. “عمامه پرانی” مدنی ترین، پسندیده ترین و صلح آمیز ترین پاسخ به نظام سرشار از ستم، فساد، خشونت، سرکوب، فحشا، ددمنشی، تبعیض و هزاران پلیدی و پلشتی دیگر است که از برآمده از دین است.
    کاش نویسنده این متن کمی از فراست و هوشیاری “مرجع تقلیدش” برخوردار بود و میتوانست با فراروی از تقلید و ایفای ادای دینداری، با زمان پیش میرفت (نیاز به مطالعه جانبی نیز نیست).

    لباس منحط و منحوس روحانیت، به بیان صریح تمامی پوشندگانش، دکانی بیش نیست.
    چرا عده ای باید این لباس را بپوشند؟
    کارکردهای چنین پوششی چیست؟
    پوشندگانش در حال ارسال چه پیامی هستند؟

    پراندن عمامه، بهترین راه برای ارسال پیام مخالف است. عمامه لباس معمولی نیست که موضوع آزادی انتخاب پوشش باشد./ عمامه، با سیاست، دین، قدرت، اقتصاد، خشونت انحصاری، حکم اعدام، و ….پیوند خورده است. حکومت دینی مساوی و برابر نهاد حکومت عمامه است.
    مطمیننا نویسنده با تاج گذاری دشمنی دارد. مخالفت با عمامه و سوزاندن آن مانند مخالفت با تاج و تخت است.
    پوشیدن این لباس باید منع شود. این لباس، کارکردی جز نیرنگ ندارد. بسیاری از انسانهای خوش قلب و متمایل به دین/ یا ایمان دینی، با سخنان و ادعاهای پوشندگان این لباس به این دلیل همراه میشوند که گوینده ملبس به لباس روحانیت/پیامبر است.
    پوشنده عمامه برای حکم کردن به مرگ، زندان و ….هیچ نیازی به استدلال ندارد….هیج نیازی به دلیل آوری ندارد. عمامه، پوشنده خود را از پاسخوگویی بی نیاز میکند…. خشونت عمامه از خشونت شمشیر و تفنگ بیشتر است./ عمامه کارکردی چون قداره و قمه دارد.

    عمامه پوشش نیست، عمامه قدرت است. پراندن عمامه مخالفت با تحمیق و نیرنگ دین سیاسی است.

  4. “عمامه پرانی” مدنی ترین، پسندیده ترین و صلح آمیز ترین پاسخ به نظام سرشار از ستم، فساد، خشونت، سرکوب، فحشا، ددمنشی، تبعیض و هزاران پلیدی و پلشتی دیگر است که از برآمده از دین است.
    کاش نویسنده این متن کمی از فراست و هوشیاری “مرجع تقلیدش” برخوردار بود و میتوانست با فراروی از تقلید و ایفای ادای دینداری، با زمان پیش میرفت (نیاز به مطالعه جانبی نیز نیست).

    لباس منحط و منحوس روحانیت، به بیان صریح تمامی پوشندگانش، دکانی بیش نیست.
    چرا عده ای باید این لباس را بپوشند؟
    کارکردهای چنین پوششی چیست؟
    پوشندگانش در حال ارسال چه پیامی هستند؟

    پراندن عمامه، بهترین راه برای ارسال پیام مخالف است. عمامه لباس معمولی نیست که موضوع آزادی انتخاب پوشش باشد./ عمامه، با سیاست، دین، قدرت، اقتصاد، خشونت انحصاری، حکم اعدام، و ….پیوند خورده است. حکومت دینی مساوی و برابر نهاد حکومت عمامه است.
    مطمیننا نویسنده با تاج گذاری دشمنی دارد. مخالفت با عمامه و سوزاندن آن مانند مخالفت با تاج و تخت است.

  5. جناب باقی با سلام و درود خدمت شما،
    شاید صداقت و امانت داری مهمترین ویژگی اخلاقی است که یک انسان باید داشته باشد و مبنا و زیربنای کارها و تصمیم گیری های بعدی اوست کما اینکه حضرت محمد(ص) نیز قبل از مبعوث شدن به مقام رسالت با این صفت پرورش یافت و در بین مردم معروف گردید. و پس از آن بود که پیامش و سخنش تا آخر برای مردم جذبه و قابلیت پذیرش داشت و دستاورد و یاد او بعد از ۱۵۰۰ سال هنوز در بین مسلمین زنده است. اما دستاورد آقای خمینی و یاد او پس از ۴۰ سال دچار تخطئه و مخاطره جدی شده است. آقای خمینی قبل از رسیدن به قدرت صحبت هایی کرد اما بدها بتدریج بواسطه انس و ذوب شدن در قدرت و عجین شدن با آن، از آن ها فاصله گرفت. علت این است که برای آقای خمینی حفظ و توسعه قدرت اولویت داشت و بدینمنظور با شرکت سهامی که با همراهی روحانیون سیاسی و انحصار طلب دیگر و جریاناتی دیگر شکل داده شده بود و با محوریت حزب جمهوری اسلامی آرام آرام دیگر جریانات و کنش گرهای سیاسی را به شکل های مختلف تخریب و از دایره قدرت حذف کردند. حزب جمهوری اسلامی در واقع یک حزب به مفهوم واقعی کلمه و یک محفل مدنی که به توسعه سیاسی کمک کند نبود ، بلکه کارکرد آن همان بود که در بالا عرض شد(و بنوعی در درخواست انحلال حزب هم منعکس است:.. اکنون به فضل الهی نهادهای جمهوری اسلامی تثبیت شده و سطح آگاهی و درک سیاسی آحاد ملت انقلاب را از جهات عدیده آسیب ناپذیر ساخته… لذا احساس می شود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته…)
    و سرنوست این حزب نیز بصورت آمرانه- و مانند شاه که احزاب دیگر را منحل می کرد- توسط آقای خمینی منحل شد (با درخواست آقایان هاشمی و خامنه ای و نه با اتفاق آرا اعضا و بدلیل اختلافات داخلی).
    مهم برای آقای خمینی حفظ نظام بود ولو به قیمت حذف امام زمان( بنا به تعبیر ایشان).
    و در مورد نظرات و انتقادات دیگران در خصوص عدم دخالت روحانیت هم در سخنرانی گفتند که :
    《هر چه می‌خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‌زنند. و البته این هم یک حربه‌ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم.》

  6. جناب باقی . کارکرد اخوندهای غیر حکومتی در جامعه چیست . روضه خوانی که منسوخ شده است و رساله عملیه هم به وفور موجود است . با رفتن این حکومت هم دست حوزه ها از بودجه مملکت کوتاه خواهد شد . بهتر نیست این عزیزان از خیر این لباس بگذرند و در پی کسب حلال باشند .

  7. بهترین مطلبی که در این زمینه دیدم به نقل از یک خانمی بود که در یک جمله گفته بود “آقایان این طرز لباس پوشیدن شما ما را تحریک می کند”.
    ارتزاق از راه دین امری نکوهیده است و اگر آخوندی برای حسب وظیفه یا در راه خدا وقتش آزاد خودش را برای حمایت معنوی مردمش صرف می کند نباید و نشاید در باقی اوقاتی که پول در میاورد آن لباس را بر تن کند.
    کلا این طرز پوشش ده ها سال است که منسوخ شده و همان به که کلا یونیفرم یا نشان دیگری برای مرشدان دینی تدارک شود، اگر اصولا چنین چیزی لازم باشد.

  8. کی گفته که: ” عمامه_پرانی که این روزها به عنوان رفتاری غیر مدنی و ناپسند مشاهده شده…” .
    بر عکس نوشته شما این بهترین راه نشان دادن تنفری است که این دین، این کتاب و این لباس در ما ایجاد کرده است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند که معتقدند جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و باید برود. موافقان

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز از رادیکالیسم و اتخاذ

ادامه »

بسیاری از شهروندان و بازیگران اقتصادی اعم از مصرف‌کننده، سرمایه‌گذار، تولیدکننده از خود می‌پرسند که چرا با هر تکانه در

ادامه »