اگر انقلاب شود چه می‌شود؟ اگر انقلاب نشود چه می‌شود؟ 

مهدی جامی

پیش از اینکه به سوال انقلاب جواب بدهم یک دو نکته را مقدمتا بگویم: می گویند نسل حاضر نسل دهه هشتادی است. به نظرم این خطاب دقیقی نیست. درست تر آن است که بگوییم این نسل اصلاحات است! نسلی که از آغاز ۱۳۷۶ برآمده و تاثیر بلافصل اصلاحات را تجربه کرده است. اصلاحات جنبشی فراگیر در ایران ما بود و تاثیرات اجتماعی آن بسی فراتر از تاثیرات سیاسی آن بود. در یادداشتی پیشتر اشاره کردم که مردم ما مثل اعضای نیروی مقاومت در مقابل یک نیروی اشغالگر بوده اند. جنبش های پیاپی داشته اند. گاهی رنگ اقتصادی بر آن غلبه داشته ولی مهمترین آنها از نظر اجتماعی تداوم جنبش های زیرپوستی بوده است که هر از گاهی مثل چشمه ای و چشمه هایی جوشیده است. چشمه هایی که راه درازی را دور از نظر طی کرده تا ظاهر شده است. بنابرین، بدون آن تجربه بزرگ که جنبش نه به ولایت بود و بدون تداوم جنبش اجتماعی و فرهنگی در این چهل ساله پدید آمدن این نسل ممکن نبود. این نسل حامل همه تجربه های چهل ساله ما ست. جز اینکه در جسارت و شهامت و بی ریایی از همه ما پیش است.

نکته دوم مساله رهبری است. این جنبش بی رهبر است. یعنی رهبری در این جنبش به معنای کلان آن وجود ندارد. رهبری های متکثر گروه و دسته و جمعیت وجود دارد. مثلا در یک مدرسه چند دانش آموز رهبر می شوند. یا در یک دانشگاه. یا در جمعیتی در خیابان. قدرت این رهبری محدود است به حدود نفوذ جغرافیایی و محله ای اش. برای همین هم این روزها می بینیم که نیروهای امنیتی ولایت به مدرسه ها می روند تا رهبران نوجوان را شناسایی و دستگیر کنند یا دانشجویان بازداشتی را سین جیم می کنند تا دریابند سر اعتراضات به کجا و چه کسانی می رسد. در رصد کردن جمعیت های خیابانی هم دنبال سرهای جمعیت و انگیزه بخش ها هستند.

انقلاب می شود
اما رهبری در جنبش فقط در این سطح متوقف نمی شود. رهبرانی نیاز داریم که سطوح جمعیتی و جغرافیایی بیشتری را برانگیزند. حال در پرتو این نکته به دو حالتی که در پیش داریم نظر کنیم:
فرض کنیم انقلاب می شود. در حال حاضر رهبرانی در کلاس انقلاب پدیدار نشده اند. بی تردید رهبرانی خاموش وجود دارند که هنوز با آنها آشنا نشده ایم. برخی از آنها زندان اند. از میرحسین موسوی تا نسرین ستوده. از نرگس محمدی تا مصطفی تاجزاده. برخی دیگر در میان رهبران دوره اصلاحات هستند. رهبرانی که به دعوت خامنه ای از «خواص» برای اعلام موضع پاسخ ندادند. رهبران دیگری هم در خارج کشور هستند. بنابرین به سادگی این مرحله یعنی انقلاب تحقق نمی یابد. چرا؟
فرض کنیم انقلاب بزودی صورت گیرد. در این صورت، به رهبرانی نیاز داریم که انقلاب را هدایت کنند. نظم و امنیت را برقرار کنند. با تهدیدها مقابله کنند. هم از طرف باقیمانده نیروهای وفادار به ولایت که سرسخت اند و به ضدانقلاب تبدیل می شوند و هم از طرف دشمنان شناخته و ناشناخته ای که انقلاب را نمی پسندند و خلاف منافع خود می شمارند و می کوشند آن را از پا بیندازند و ایران را ضعیف و بی ثبات می خواهند. برخی از این مشکلات هم ناشی از تضاد منافع احزاب و گروههایی است که سر بر می آورند.
بعد از انقلاب لازم است رهبرانی وجود داشته باشند که ترتیباتی برای انتخاب نمایندگان مردم بدهند. دولت موقت را تشکیل دهند. و دوره گذار به یک دولت و حاکمیت و نظام جدید را مدیریت کنند. و همزمان تدابیری اتخاذ کنند که چرخ معیشت و بازار بچرخد و همچنین با کشورهای همسایه و قدرت های بزرگ وارد گفتگو شوند. چنین چیزهایی در حال حاضر در چشم انداز دیده نمی شود. یعنی رهبرانی که مورد اعتماد مردم قرار گرفته باشند و حاضر باشند در این دوره پرچالش تن به زحمت کار و اندیشه و گرفتاری های انقلاب دهند.
از این مسائل روزمره مدیریت انقلاب و گذار دموکراتیک که بگذریم مساله کلان موقعیت دولت و حاکمیت آینده است. در چشم انداز سیاسی فعلی گفتمانی فراگیر که نسبتا به روشنی بگوید فردا کجا هستیم و دولت چگونه دولتی است نداریم. میراث یک دولت توتالیتر روی دست ما می ماند. و برای حل مسائل کلان آن و تنظیم رابطه مطلوب با ملت و شهروندان نیازمند مدل هستیم و نیازمند اینکه اصولا چگونه دولتی باید برقرار شود که به یک اختاپوس جدید تبدیل نشود.

انقلاب نمی شود
حال فرض کنیم انقلاب نمی شود. در این صورت چه تحولاتی را شاهد خواهیم بود؟ به نظرم این نکات قابل توجه است:
۱-ادامه وضعیت موجود همراه با انتقامجویی از معترضان. چیزی که مثلا بعد از جنبش سبز دیدیم.
۲-ادامه وضعیت موجود همراه با عقب نشینی ها ناملموس بدون انتقامجویی. این احتمال زیاد جدی نیست ولی فرض آن هم ناممکن نیست. در میان گروههای مختلف حاکمیت اندیشه ها یکدست نیست. و همیشه ممکن است گروهی بر دیگران غلبه کند که خواستار تداوم منافع خود از راه گشایش نسبی فضای اجتماعی و فرهنگی باشد. اگر چه تن به گشایش های واقعی سیاسی ندهد.
۳-شکست تداوم وضعیت موجود و تحولات چشمگیر سیاسی. این سناریو چیزی شبیه انقلاب است. منتها انقلابی که به دست حاکمیت و گروههای موجود آن صورت می گیرد. نوعی تداوم ایده فشار از پایین و چانه زنی از بالا ست که تا حدی در سناریوی دوم هم وجود دارد. این سناریوی سوم شکل نهایی آن است. در این حالت گشایش سیاسی همراه با گشایش اجتماعی و فرهنگی صورت می گیرد.
اگر سناریوی اول غلبه کند تداوم اعتراضات زیرپوستی پراحتمال ترین صورت ممکن است. این اعتراضات چه در چهلم مهسا امینی یا در چهلم های دیگر دختران ایران ادامه خواهد یافت و با تحولات اقتصادی و سیاسی دیگر همواره امکان بروز و ظهور مجدد دارد تا یکی از دو صورت ۲ و ۳ بالا تحقق یابد.

انقلابی بدون انقلاب
جنبش زن، زندگی، آزادی تا همین جا تحولات بزرگی را دامن زده است. انقلابی است بدون انقلاب. چرا؟ به این دلیل واضح که روند عمومی چهل ساله را به هم ریخته است. یعنی برای اولین بار پرده ریاکاری و ظاهرسازی دریده شده است. در این جنبش مردم درست رویاروی اصول و ارزشهای نظام ایستادند و آن را نفی کردند. این مدرن ترین دستاورد این جنبش است: با خودت صادق باش. با جامعه صادق باش. چیزی را که به تو تحمیل می شود و خودت انتخاب نکرده ای طرد و نفی کن. این پایه انسان مستقل نو است.
این تحول بسیاری از قواعد رسمی را از کار می اندازد. رابطه اخلاقی ملت و دولت را تغییر خواهد داد. بخش های افراطی قوه مقننه را تضعیف خواهد کرد. پلیس را ادب خواهد کرد. قوای مجریه و قضایی را به دست برداشتن از تعقیب و آزار کسانی که از ریاکاری رسمی پرهیز می کنند خواهد کشاند.
به همین ترتیب، مخالفت جوانان بسیاری از روندهای آموزش مدرسه و دانشگاه را تغییر می دهد. موجب ارتقای موقعیت استادان حامی دانشجویان و تضعیف موقعیت استادان ولایی خواهد شد. دانشجویان را تشجیع خواهد کرد در مواردی که با ریاست و روندهای دانشگاهی مخالف اند حرف خود را نخورند. موقعیت بسیج دانشگاهی را تضعیف خواهد کرد.
با این حساب، و با در نظر گرفتن خشونت حاد و بی رسمی های فاحش در رفتار نظام با معترضان جوان و خاصه دختران و زنان در کل جامعه ریزش نیروهای ولایی را در بخش های مختلف جامعه به دنبال خواهد آورد. و این همگنی بیشتری میان اعضای جامعه بزرگ ایرانی رقم می زند که به سود تحولات آتی است.
در نتیجه، مقاومت دولت در مقابل مردم و خواسته های آنها مشکل تر می شود. چون هم مسائل عریان تر شده است و هم سرکوب نتیجه دلخواه نداده و هم باید محاسبه کنند که احتمال مقاومت مردم در برابر آنها و تصمیمات شان بیشتر شده است.
در مجموع می توان گفت تعداد بیشتری از مردم از مرز ترس عبور خواهند کرد. حضور جوانان آنها موجب تشویق خانواده ها می شود. و بنابرین کار دولت باز هم مشکل تر می شود در هر گونه پیگیری رژیم تحمیل و تبعیض. با توجه به ضعف مفرط ابراهیم رئیسی و دولت او در مدیریت و کم توانی آشکار اقتصادی دولت و عجز آن از حل مشکلات سیاست خارجی مردم در قوی ترین موقعیت خود قرار خواهند گرفت. امری که به نوبه خود تحولات بعدی را عمیق تر خواهد ساخت.

منبع: وبلاگ نویسنده (سیبستان)

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

5 پاسخ

  1. انقلاب از دیدگاه شما چیست دقیقا؟ کنفیکون کردن تمام زیرساخت های کشور؟
    آقا کلام ما روشن است، ما نمیخواهیم اینها باشند و اصلاحات داشته باشیم، ما میخواهیم اینها نباشند بعد ببینیم میخواهیم با کشور درندشتمان چه کنیم! اسمش را انقلاب بگذارید یا نه، ما اینها را نمیخواهیم!

  2. مطمئن هستم که شهامت چاپ نظر انتقادی را ندارید!! برادر!!
    “حاج آقا” من به شما و عقاید “شما ها” احترام میگذارم! ،ولی‌ از شما دستکم این انتظار را دارم ، که ما را خر حساب نکنید، حاجی!!، شما که به سلامتی ۴۴ سال است از خدمات ” نظام مقدس” : رانت مقام، پول، وزیر ی، وکیلی، رییس جمهوری و و خلاصه هم خوردید و بردید و هم به جنایت های نظام مقدس چراغ سبز نشان دادید!! حالا “بوی کباب می‌‌رسد؟ که یک دفعه شدید مخالف نظام؟؟ حاجی آقا! ما هم یک حافظه جمعیی داریم، اینقدر‌ها هم احمق نیستیم، که شما سر سفره نشینان جنایت کاران را دوباره به قدرت بر گردنیم!!! ما ” ایام طلایی امام راحل را فرموش نکرده ییم، ما آقای عارف و فرزند “لایق ” او را و پول و ثروت شما مفت خوران را و بقیه شما پاچه خواران فراموش نکرده ییم!!، چرا از ” یادگار امام” صحبت نکردید؟؟ ایشان می‌‌تواند” ولایت وقیه” بشوند ، و دوباره “عصر طلایی امام ” را تجربه کنیم!!

    دیگه مردش اون روز ها، اصلاح طلب اصول گرا ، دیگر تمام شد ماجرا!!!

  3. مانیفیست نداره این تحرکات.ملت نمیدونن چی میخوان چطور باید بجنگن تا به خواسته هاشون برسن و بعد از نبرد وقتی گرد و خاک سم اسبان فروبنشینه چه چیزی از میان تاریکی ظهور خواهد کرد!مــردم چون راه رو نمیشناسن به رسیدن به مقصد هم بی اعتنا هستند.متاسفم ۴۳ سال تو لس آنجلس و لندن و برلین افرادی ظهور کردند که ادعای نبرد با ملاتاریا رو داشتند اما نتونستن خمینی ثانی ای رو تولید کنند.

  4. کی می خواید بفهمید اصلاح طلبی هم به زباله دان تاریخ پرت شده؟ شما هم مثل رجوی پرست ها به نظر ما مردم عقب مونده هستین.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند که معتقدند جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و باید برود. موافقان

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز از رادیکالیسم و اتخاذ

ادامه »

بسیاری از شهروندان و بازیگران اقتصادی اعم از مصرف‌کننده، سرمایه‌گذار، تولیدکننده از خود می‌پرسند که چرا با هر تکانه در

ادامه »