زیتون– اسرائیل به اهداف تاکتیکی خود نزدیکتر شد؛ و ایران نیز توانست پیامی سیاسی و مقاومتمحور ارسال کند. در واقع، جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران نوعی «درگیری نمایشی–بازدارنده» بود نه یک شکست یا پیروزی کلاسیک نظامی. اسرائیل در بعد تکنولوژیک و اطلاعاتی و نظامی موفق بود؛ اما به نتیجه استراتژیک نهایی (توقف کامل برنامه هستهای یا فروپاشی سیاسی) نرسید. ایران در بقا، پاسخدهی و حفظ انسجام مقاومت موفق بود؛ ولی زیرساختهای مهم را از دست داد و هزینه زیادی پرداخت کرد.
بیایید مفهوم شکست و پیروزی را در این جنگ ۱۲ روزه در یک مناظره هوشمندانه به یاری هوش مصنوعی و با شخصیتهای فرضی دنبال کنیم.
***
شرکتکنندگان در مناظره:
• دکتر علی راد (تحلیلگر ژئوپلیتیک، دیدگاه موافق ایران)
• دکتر دیوید شاپیرو (کارشناس استراتژی نظامی، دیدگاه موافق اسرائیل)
مجری: با سلام. موضوع مناظره امروز: آیا میتوان گفت ایران در جنگ ۱۲ روزه پیروز شد، یا این عنوان بیشتر برازنده اسرائیل است؟ دکتر راد، شما آغاز بفرمایید.
دکتر علی راد: سپاسگزارم. بیایید با واقعیتهای میدانی شروع کنیم. ایران در ۱۲ روز با دو قدرت هستهای روبرو شد — اسرائیل و سپس ایالات متحده — و تسلیم نشد. نه ساختار سیاسی فروپاشید، نه نافرمانی عمومی گسترده شکل گرفت، و نه برنامه موشکی و هستهای به کلی از کار افتاد. پدافند ایران اگرچه آسیبپذیریهایی نشان داد، اما توانست پاسخهایی محدود ولی هدفمند بدهد، که این خود نشانگر حفظ ظرفیت فرماندهی و بازدارندگی است. و مهمتر از همه: این جنگ به یک آتشبس بدون امتیاز مشخص به اسرائیل ختم شد. این یعنی اهداف اسرائیل تحقق کامل نیافت.
در نگاهی عمیقتر: پرسش از “برنده” در چنین درگیریهایی نباید صرفاً مبتنی بر دستاوردهای میدانی باشد. از منظر نظریه واقعگرایی تدافعی (defensive realism)، تداوم بقا در برابر حمله قاطع توسط یک یا چند قدرت برتر، بهویژه بدون فروپاشی درونی یا امتیازدهی سیاسی، خود نوعی پیروزی است. جمهوری اسلامی ایران نهتنها در برابر عملیات هماهنگ اسرائیل و ایالات متحده تسلیم نشد، بلکه موفق شد با تداوم فرماندهی نظامی، انجام حملات متقابل، و حفظ انسجام داخلی، پیام روشنی از بازدارندگی غیرکلاسیک ارسال کند.
دکتر دیوید شاپیرو : پس من هم با واقعیتهای میدانی شروع میکنم. اسرائیل در این جنگ توانست:حریم هوایی ایران را چندین شب متوالی نقض کند و تسلط اطلاعاتی و عملیاتی خود را نشان دهد؛ فرماندهان ارشد نظامی را در نقاط مختلف حذف فیزیکی کند؛ زیرساختهای حساس هستهای و موشکی را با دقت بمباران کند؛ و همهی اینها را بدون ورود به جنگ زمینی یا تلفات گسترده انجام دهد. این دستاوردها برای هر قدرت منطقهای یک موفقیت محسوب میشود — بهویژه وقتی هیچ پاسخ نظامی قاطع در برابر آن شکل نگرفت.
با احترام به دکتر راد! ایشان در نگاه عمیقشان دچار نوعی جابهجایی مفهومی میان «بقا» و «پیروزی» شدهاند. بقا در برابر حمله نظامی لزوماً به معنای پیروزی نیست. ایستادگی در برابر حمله، البته قابل تأمل است، اما اسرائیل نه بهدنبال اشغال ایران بود و نه فروپاشی فوری. هدف، نمایش برتری تکنولوژیک، توان اطلاعاتی و امکان ضربه پیشدستانه بود. و در این زمینه، تلآویو نهتنها موفق بود، بلکه بخشی از توازن منطقهای را نیز مجدداً شکل داد. طبق مبانی نظریه بازدارندگی مقتدرانه (compellence-based deterrence)، حملهای که پاسخناپذیر باقی بماند، نهتنها مشروع است، بلکه کارآمد نیز هست. اسرائیل دقیقاً همین مسیر را رفت.
دکتر راد: «پیروزی» یعنی دستیابی به «هدف». درست است که اسرائیل در سطح فناوری و حملات نقطهای موفق بود، اما هدف استراتژیک چه بود؟ اگر هدف، توقف برنامه هستهای ایران بود، این محقق نشد — آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأیید کرده که سانتریفیوژهای پیشرفته ایران همچنان قابل بازسازیاند. اگر هدف تضعیف ساختار سیاسی ایران بود، باید بپذیریم که نه تنها این ساختار باقی ماند، بلکه با موجی از تبلیغات و انسجام داخلی همراه شد. حتی متحدان ایران در منطقه با حمایت لفظی ظاهر شدند.
دکتر شاپیرو: اما شما تنها به نتایج «بلافاصله» پس از جنگ نگاه میکنید. جنگ گاهی برای ارسال پیام انجام میشود. پیامی که اسرائیل ارسال کرد این بود: «ما میتوانیم در هر لحظه، بدون نیاز به ورود گسترده، آسیب جدی به توان استراتژیک ایران وارد کنیم.» همچنین، توان پاسخ ایران محدود بود. برخی موشکها به اهداف نرسیدند، برخی رهگیری شدند، و اسرائیل توانست آسیبها را مدیریت کند. همین عدم توازن در پاسخدهی، یک نشانه مهم از برتری نظامی و قدرت است.
دکتر راد: اگر قدرتِ صرف، ملاک پیروزی بود، افغانستان باید بهراحتی تحت سلطه آمریکا باقی میماند. ایران نشان داد که میتواند بایستد، آسیب ببیند، ولی تسلیم نشود. حتی از لحاظ دیپلماتیک، اسرائیل موفق به جلب اجماع جهانی نشد. اتحادیه اروپا سکوت کرد، چین و روسیه موضع انتقادی گرفتند. ایران نه منزوی شد، نه در سازمان ملل محکوم.
دکتر شاپیرو: و با این حال، آیا واقعاً اسرائیل منزویتر از قبل شد؟ نه. مذاکرات با عربستان سعودی از سر گرفته شده، کشورهای خلیج از آن حمایت تلویحی کردند، و جامعه جهانی نگرانی خاصی از اقدامات اسرائیل نشان نداد.
مجری: من با اجازه ورود میکنم. اگر ممکن است نظر طرفین مناظره را درباره مفهوم شکست و پیروزی در این جنگ البته در نسبت با حقوق بینالملل و افکار عمومی بدانیم.
دکتر راد: از منظر حقوق بینالملل، اسرائیل بدون مجوز شورای امنیت، حملاتی را انجام داد که تحت ماده ۵۱ منشور ملل متحد، قابل دفاع نیستند. هیچ تهدید قریبالوقوعی از سوی ایران وجود نداشت که توجیه حمله پیشدستانه باشد. در واقع، این حمله پیشدستانه (preemptive) نبود، بلکه حملهای پیشزمینهای یا جنگی پیشگیرانه (preventive) بود که مبنای حقوقی ندارد و بدون تأیید شورای امنیت ممنوع است. سکوت جامعه جهانی، به معنای مشروعیت نیست؛ بلکه نشانگر نوعی بیعملی سیاسی سازمان ملل در برابر بازیگران قدرتمند است.
بُعد افکار عمومی را هم من از منظری پسافوکویی تحلیل میکنم. ایران موفق شد بر گفتمان «مقاومت» سوار شود. حتی در شرایط حمله، خیابانها آرام ماند، شکاف اجتماعی تعمیق نشد، و از آن مهمتر، ساختار نمادین «تهدید خارجی» به انسجام داخلی انجامید. در سطح منطقهای نیز افکار عمومی کشورهای عرب، بهویژه در عراق، سوریه، یمن و حتی لبنان، بیشتر با ایران همدلی داشتند. این نوع پیروزی نمادین، از جنس پیروزیهای کلاسیک نیست؛ اما در جنگهای نامتقارن، واجد اهمیت استراتژیک است.
دکتر شاپیرو: تا جایی که به حقوق بینالملل برمیگردد تعبیر شما از ماده ۵۱ بیش از حد محدودکننده است. اسرائیل در این جنگ، بر اساس دکترین «خطر قریبالوقوع غیرخطی»، یعنی تهدید ناشی از انباشت قابلیتهای نظامی و اتمی بدون شفافیت، اقدام کرد. در عرف بینالملل، بهویژه پس از دکترین بوش، این نوع تهدید قابل شناسایی و پاسخپذیر دانسته شده است. اسرائیل بهدرستی این تهدید را شناسایی، و با دقت، محدود، و بدون تلفات گسترده غیرنظامی پاسخ داد.
من البته با بخشی تحلیل شما درباره افکار عمومی موافقم، اما باید پرسید این آرامش درونی با چه بهایی حاصل شد گزارشهای متعدد از کنترل شدید رسانهها، قطعی اینترنت، و بازداشتهای گسترده در شهرهای ایران خبر میدهند. یعنی بقا، به قیمت سلب رضایت عمومی ممکن شد، نه ناشی از اجماع ملی. در مقابل، در جامعه اسرائیل، علیرغم نقدهایی از سوی جناح چپ، نوعی اعتماد مجدد به توانمندی امنیتی ایجاد شد. ارتش و موساد نشان دادند که میتوانند بدون ورود به باتلاق جنگ، اهداف حساس را هدف قرار دهند.
مجری: من دوباره ورود میکنم چون از طرفین مناظره حاضر نیستند به فکتهایی اشاره کنند که در برداشت آنها خلل وارد میکند. با احترام اجازه بدهید من دو فکت روشن را بیاورم اول اینکه ، اسرائیل چندین فرمانده ارشد نظامی ایران را هدف قرار داد و حذف کرد؛ در حالیکه ایران نتوانست اقدام متقابل مشابهی انجام دهد. دوم، در خود اسرائیل هم، حجم بالای سانسور رسانهای در پوشش آسیبها، پرسشهایی درباره وضعیت روانی و آسیبپذیری داخلی ایجاد کرد. نظرتان چیست؟
دکتر علی راد: بیتردید، توان اسرائیل در انجام ترورهای هدفمند و دسترسی به لایههای بالای امنیتی ایران، یک زنگ خطر بزرگ بود. حمله به چهرههای مهم نظامی مانند فرماندهان سپاه یا برنامهریزان عملیاتی، نشان داد که شبکه امنیت داخلی ایران، آسیبپذیر است؛ خصوصاً از منظر ضدنفوذ. همچنین، ناپدیدشدن رهبر ایران در رسانهها طی چند روز نخست، پیام روشنی داشت. اگرچه از منظر استراتژیک ممکن است نوعی حفاظت تلقی شود، اما در ذهن جامعه، تصویر «مخفی شدن» ایجاد کرد؛ که از نظر جنگ روایتها، آسیبزاست. با این حال، عدم انجام ترورهای متقابل از سوی ایران را باید در چارچوب دکترین بازدارندگی غیرمتقارن دید؛ ایران معمولاً پاسخ را از مسیرهای نیابتی یا تدریجی دنبال میکند. نه لزوماً با اقدام فوری و متقارن.
دکتر دیوید شاپیرو: این بخش از جنگ، حقیقتاً جایی بود که اسرائیل برتری اطلاعاتی و عملیاتی قاطعی نشان داد. برخلاف جنگهای نیابتی یا حملات تلافیجویانه کور، اینبار هدفگیری دقیق اشخاص مؤثر در سطح فرماندهی ایران انجام شد — و بدون واکنش همسنگ. اما من با شما همداستانم که اسرائیل نیز ضعفهای پنهان خود را آشکار کرد: سانسور شدید اخبار موشکی، جلوگیری از پخش تصاویر خرابیها، و نبود شفافیت، همه نشانههایی بودند از ترس از تضعیف روحیه داخلی. این خود حاکی از آن است که جامعه اسرائیل، تابآوری محدودی در برابر جنگ تمامعیار دارد؛ برخلاف گفتمان دولتمحور آن.
دکتر راد : اتفاقاً همین نقطه ضعف اسرائیل در افکار عمومیاش، در درازمدت تهدید استراتژیکتری برای آن محسوب میشود. جامعهای که نمیتواند جنگ را ببیند و بپذیرد، در برابر تکرار آن، واکنش روانی شدیدتری خواهد داشت. اگرچه ایران در سطح امنیت فرماندهی ضربه خورد، ولی در فضای عمومی، نوعی “پایداری روانی” شکل گرفت — و این شاید سرمایه نادیده گرفتهشدهای باشد.
دکتر شاپیرو : اما پایداری روانی نباید با بیاطلاعی یا سرکوب احساسات عمومی اشتباه گرفته شود. در جامعه آزاد، اعتراض بخشی از سلامت است؛ نه نشانهی ضعف. و اگر اسرائیل سانسور کرد، ایران تصویرسازی رسانهای شدیدتری کرد. در نهایت، هر دو طرف در جنگ روایتها هم آسیبپذیر نشان دادند.
مجری: سپاس از هر دو طرف. جمعبندی شما را بشنویم.
دکتر راد: این جنگ بیش از آنکه تعادل قدرت را بهنفع اسرائیل تثبیت کند، نشان داد که ایران بازیگری قابل حذف نیست. نه تحریم، نه ترور، نه عملیات نظامی محدود، توان برچیدن زیرساختهای مقاومت و نفوذ منطقهای آن را ندارند. این واقعیت بهخودی خود، اگر نه پیروزی، دستکم نشانهی تغییر ناپذیری نظم موجود است. ایران نباخت، و در برابر حمله سنگین ایستاد. همین بقا، همین ایستادگی، در ژئوپلیتیک امروز خاورمیانه معنای پیروزی دارد.
دکتر شاپیرو: اسرائیل اهداف عملیاتی خود را بهدقت و بدون تلفات گسترده محقق کرد. این یک پیروزی در سطح تاکتیکی و روانی بود که پیام آن به کل منطقه رسید. من معتقدم که این جنگ به اسرائیل امکان داد تا قواعد بازدارندگی را بازنویسی کند. با حداقل هزینه، با حمایت حداقلی بینالمللی، و با قدرت اطلاعاتی و نظامی بالا. در دنیایی که قدرت نرم و سخت درهم تنیدهاند، این شاید نه یک پیروزی تمامعیار، اما یک برد راهبردی برای اسرائیل باشد.
- مجری: ممنونم از گفتوگوی اندیشمندانه هر دوطرف. این مناظره بهخوبی نشان داد که در غیاب یک پیروزی قطعی و در دوران جنگهای محدود و رسانهایشده، پیروزی بیشتر یک روایت است تا یک واقعیت. و آنکه روایت را بهتر بسازد، گاه تأثیرگذارتر از کسی است که خاک را تصرف میکند. در جنگی چنین پیچیده، واقعیت این است: هر دو طرف هم باختهاند، هم بردهاند — و روایت پیروزی بیشتر سیاسی و رسانهای است تا نظامی مطلق.