وطن: پیش‌فرضی مقدس یا نتیجه‌ای مشروط؟

.


زیتون
: پرسش «وطن یعنی چه؟» در ظاهر ساده، اما در باطن، یکی از بنیادی‌ترین و پیچیده‌ترین مفاهیم در تاریخ اندیشه و تجربه انسانی است. از منظر فلسفی، سیاسی، تاریخی، دینی، ادبی، یا حتی روان‌شناختی می‌توان وطن را به‌صورت‌های متفاوتی تعریف، تفسیر یا حتی به چالش کشید.

در زبان عربی، «وطن» به معنای جای اقامت دائمی، محل سکونت، یا جای بازگشت و قرار است. از منظر لغوی و در معنای سنتی، وطن ریشه در زیست‌جغرافیای شخصی دارد: جایی که زاده شده‌ای یا احساس تعلق داری.
در دوران مدرن، «وطن» مفهومی متفاوت از معنای سنتی خود پیدا کرد. وطن در قرن‌های اخیر و به‌ویژه با شکل‌گیری دولت-ملت‌ها در پیوند با مفهوم ملت (nation) و دولت ملی (nation-state) تعریف شده است.در این معنا، وطن: قلمرویی است با مرزهای جغرافیایی مشخص، جمعیتی که در محدوده آن زندگی می‌کنند و تابع یک حاکمیت واحدند و افرادی که دارای هویت ملی، زبان، تاریخ و فرهنگ مشترک هستند. در واقع، وطن بدل به یک «واقعیت حقوقی و سیاسی» شد، نه صرفاً یک حس شخصی یا فرهنگی.

وطن به‌مثابه یک پدیده احساسی-هویتی هم داستان خود را دارد. در این‌جا وطن پدیده‌ای است که به‌شدت با احساسات جمعی، خاطرات تاریخی، هویت فردی و جمعی، و حتی فداکاری و مرگ گره خورده است. وقتی شاعر می‌گوید: چو ایران نباشد، تن من مباد، در این خوانش، وطن بیشتر یک پدیده‌ی عاطفی-فرهنگی است تا یک نهاد حقوقی.
خلاصه این‌که وطن مفهومی چندوجهی است: هم جغرافیاست، هم فرهنگ. هم خاطره است، هم ساختار حقوقی. هم ابزار همبستگی است، هم می‌تواند ابزاری برای سرکوب «دیگری» شود.

در ادامه به یاری هوش مصنوعی، مناظره‌ای مطبوعاتی و جدی میان دو شخصیت دانشگاهی و اندیشمند را تنظیم کرده‌ایم که هر دو با رویکردی علمی، روشنفکرانه و تحلیلی درباره‌ی مفهوم وطن بحث می‌کنند. شخصیت‌ها هر دو اهل گفت‌وگو، اهل استدلال، و با دانش تاریخی-فلسفی هستند.

***

شرکت‌ کنندگان در مناظره:

دکتر احمد قادری؛ استاد علوم سیاسی در دانشگاه
دکتر لیلا حائری پژوهشگر فلسفه سیاسی، مؤسسه‌ی مطالعات عدالت و دموکراسی

مجری: بحث امروز ما درباره‌ی یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم زندگی اجتماعی و سیاسی انسان است: وطن. آیا مفهوم وطن برای همه یکی است؟ آیا وطن احساس و هویت است یا ساخت قدرت؟ آیا در هر شرایطی، تعلق به وطن وظیفه‌ای قطعی است یا تعلق به وطن مشروط به برخورداری از حقوق، برابری، و به رسمیت‌شناختن است؟ به عبارتی دیگر: آیا وطن مفهومی پیشینی و مقدس است که باید در هر شرایطی حفظ شود؟ یا این‌که وطن، یک سازه‌ی سیاسی و اجتماعی است که تنها وقتی واقعی می‌شود که همه در آن دیده شوند؟

دکتر قادری: من معتقدم وطن، ظرفی است که بدون آن مظروفی وجود ندارد. یعنی پیش از این‌که درباره‌ی عدالت، دموکراسی، حقوق اقلیت، یا حتی زبان و مذهب بحث کنیم، باید “خانه‌ی مشترک” را حفظ کرده باشیم.
در تجربه‌ی تاریخی ایران همواره وطن‌دوستی پیش از هر امر دیگری، ستون اصلی بقا و استمرار تاریخی ما بوده است؛ از نبردهای ساسانی تا مقاومت در برابر تهاجم عراق. حتی اگر نقص‌هایی وجود داشته باشد، تعلق به وطن یک امر اخلاقی، حتی در شرایط نابرابری است.

بنیادی‌تر بگویم: وطن، قبل از آن‌که ساختار حقوقی یا قدرت باشد، نوعی هویت است. یعنی انسان در خلأ هویت‌مند نمی‌شود. ما به زبانی، به خاکی، به گذشته‌ای، به خاطرات مشترکی پیوند داریم که همه در چیزی به نام «وطن» متبلور می‌شود. اگر «ما» وطن را فقط یک قرارداد بدانیم، آن‌گاه با هر ناخرسندی یا شکاف، می‌توان از آن دست کشید؛ و این خطرناک است، زیرا وطن، محور بقاء فرهنگی، زبانی و حتی حقوقی ماست.

دکتر حائری: با احترام، اما من فکر می‌کنم این سخن بیش از آن‌که تحلیلی باشد، نوعی پیش‌فرض مقدس‌انگارانه است. وطن، برخلاف دین یا خانواده، یک قرارداد تاریخی و مدرن است. افراد وقتی به یک جغرافیا احساس تعلق می‌کنند که در آن دیده شوند. نمی‌توان از فرد کُرد یا اهل سنتی که در قانون اساسی نادیده گرفته شده، خواست در غیاب حقوق، همچنان وفادار باشد. به زبان دیگر: وطن‌دوستی باید برآمده از تجربه‌ی مشارکت، نه الزام ایدئولوژیک باشد. وطن، یک امر پسینی است، نه پیشینی.

اجازه دهید به توصیف بنیادی شما از مفهوم وطن هم نقدی وارد کنم و بپرسم: کدام “ما”؟ این «ما»یی که شما درباره‌اش سخن می‌گویید، برای بسیاری از شهروندان اهل سنت، کرد، بلوچ، عرب، ترک و دیگر اقلیت‌ها، همواره حاشیه‌ای بوده نه مرکزی. آن‌ها در هویت ملی مسلط، خود را بازنمی‌شناسند. بله، وطن می‌تواند هویت‌ساز باشد، اما وقتی آن‌ها بتوانند خود را در آن ببینند. وگرنه، این «هویت» نوعی استتار قدرت است. وطن، برای آنان که حذف‌شده‌اند، نه خاطره است، نه تعلق، بلکه نوعی فراموشی ساختاری است.

دکتر قادری: اما اگر چنین باشد، هرگاه حقی تضییع شد، اساس وطن‌دوستی متزلزل می‌شود. اگر کرد یا بلوچ، چون سهم کمتری دارد، تعلقش سست شود، آن‌گاه چه کسی تضمین می‌کند که ایرانی بماند؟ وطن دوستی نباید معلق به امتیاز باشد؛ بلکه باید تبدیل به ارزش شود. مثل خانواده‌ای که اگر یکی از اعضا رنج بکشد، نمی‌گوید من دیگر به این خانواده تعلق ندارم، بلکه برای اصلاح آن می‌کوشد.

لذا تعلق به وطن، نه تنها امری سیاسی، بلکه احساسی درونی‌شده و زیسته است. فرد حتی اگر در حاشیه باشد، باز هم ممکن است به کوه، به خاک، به زبان مادری، به خانه‌ی پدری و به فضای زیسته‌ی خود احساس تعلق داشته باشد. این تعلق، پایه‌ای برای بازسازی وطن است، نه دلیل برای انکار آن.

دکتر حائری: مقایسه‌ی وطن با خانواده گمراه‌کننده است. خانواده زیستی و ناگزیر است، اما وطن یک قرارداد تاریخی و قدرت‌مندانه است. اقلیت‌ها در وطن نه از محبت، که اغلب از حذف و طرد سیستماتیک برخوردار شده‌اند. در این شرایط، وطن برای برخی معنا ندارد، بلکه مکان سرکوب است. چگونه می‌توان از اهل سنت خواست وطن‌دوست باشند، وقتی بخش از باورهای‌شان جرم است؟ وقتی صراحتاً در قانون اساسی از نامزدی ریاست‌جمهوری محروم‌اند؟ وطن‌دوستی برای اینان، بار اخلاقی ندارد، بلکه بار ایدئولوژیک و آزاردهنده دارد.

جسارتا شما مفهومی احساسی را با یک ساختار سیاسی اشتباه می‌گیرید. فرد ممکن است به خاک سنندج یا زاهدان احساس تعلق داشته باشد، اما آیا به جمهوریتی که حق ریاست‌جمهوری را از او سلب می‌کند هم تعلق دارد؟ وطن، در عصر مدرن، تنها خاک نیست، بلکه نظامی از به‌رسمیت‌شناسی است. اگر شهروندی نتواند رئیس‌جمهور شود چون مذهبش متفاوت است، چگونه وطن را هویت خود بداند؟ این تعلق آسیب‌دیده، نه پُل هویتی، که گسست‌ساز است.

دکتر قادری: اما آیا راه، ترک وطن است؟ یا تلاش برای اصلاح آن؟ اگر وطن فروبریزد، همه چیز از دست می‌رود: زبان، فرهنگ، دین، حقوق بشر. حتی نقد هم فقط در سایه‌ی یک کشور باثبات ممکن است. از قضا، اقلیت‌ها باید بیشتر وطن‌دوست باشند، چون بدون وطن، آنان نخستین قربانیان آشوب‌اند.
یادآوری می‌کنم که مفهوم وطن در سنت کلاسیک، امری متافیزیکی و اخلاقی بود. از یونان تا ایران باستان، انسان «با وطن زاده می‌شود» و حفظ وطن، یک وظیفه‌ی اخلاقی و گاه مقدس تلقی می‌شده. این نگاه نباید به کلی کنار گذاشته شود. شاید مدرنیته، وطن را به سطح قرارداد کشانده باشد، اما ریشه‌ی وطن در دل انسان، در ناخودآگاه تاریخی اوست. نمی‌توان آن را صرفاً به حقوق یا سیاست تقلیل داد.

دکتر حائری: با شما موافقم که آشوب خطرناک است، اما وطن زمانی «خانه» می‌شود که همگان در معماری آن نقش داشته باشند. وقتی ساختار قدرت تک‌صدایی است، انتظار وفاداری از حذف‌شدگان، نوعی خشونت نمادین است. من نمی‌گویم وطن را رها کنیم، اما می‌گویم وطن را بازتعریف کنیم. وطن باید نه بر اساس طرد و انکار، بلکه بر اساس تنوع، تکثر و حقوق برابر ساخته شود. وگرنه، وفاداری اقلیت، نه اخلاقی، بلکه ناگزیر و تحمیلی است.

یادآوری شما به‌جاست اما مفهومِ وطنِ کلاسیک برپایه‌ی تبعیض هم بوده است. در آتن باستان، بردگان و زنان شهروند نبودند. در ایران باستان، اقوام مرزی، تبعه‌ی درجه دو محسوب می‌شدند. مفهوم کلاسیک وطن، اغلب با انحصار و مرکزگرایی عجین بوده است. در جهان مدرن، وطن یعنی همگان بتوانند سهمی برابر از قدرت، زبان، منابع و رؤیاها داشته باشند. نه این‌که اقلیتی تعیین کنند اکثریت دیگر چه باشند و چگونه زندگی کنند. شما نمی‌توانید از انسان‌های مدرن بخواهید که باورهای‌شان را بر اساس تعاریف کلاسیک یا متافیزیک و تعاریف خاص اخلاقی شکل دهند.

مجری: لطفا جمع‌بندی بفرمائید.

دکتر قادری: می‌پذیرم که در نظریه‌ی دولت-ملت،  چالش تکثر جدی است. اما راه آن، حفظ وحدت در عین کثرت است؛ نه انکار وطن. ما باید وطن را وسیع‌تر تعریف کنیم، نه تضعیف. نباید وطن را به ایده‌آل خالص عدالت موکول کرد، بلکه باید با همین بستر موجود، برای اصلاح آن جنگید.

دکتر حائری: آیا وطن امروز ایران، برای همگان اصلاً بستر اصلاح هست؟ وقتی جنسیت، سبک زندگی، دین‌شان یا زبان‌شان رسمیت ندارد، در قانون اساسی نامی از آنان نیست، و حتی واژه‌ی «ملت ایران» اغلب بدون آنان تصویر می‌شود؟ باید بپذیریم که این وطن، برای برخی یک «وطن ناقص» یا حتی «غیروطن» است. من از وطن دفاع می‌کنم، اما وطنِ مشروط. وطنی که اول همه را بشناسد، بعد از آن‌ها انتظار وفاداری داشته باشد.

مجری: سپاس از هر دو اندیشمند برای گفت‌وگویی روشن، دقیق و پرچالش. گفت‌وگو نشان داد که وطن، مفهومی نیست که بتوان آن را ساده و بدون تأمل پذیرفت یا رد کرد. بلکه باید هم آن را بازاندیشی کرد و هم در ساختن آن همه را شریک دانست. اگر پرسش وطن را این‌گونه باز کنیم که:«وطن برای چه کسانی واقعاً وطن است؟» شاید به درکی انسانی‌تر، برابرتر و پایدارتر از آن برسیم.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  سال ۹۷ بعد از بازگشت تحریم ها خامنه ای طی یک سخنرانی اعلام کرد که: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد. امروز تهی بودن چنین نگاهی بر همگی عیان شده است. برخلاف پیشگویی

ادامه »

شدت ستمی که بر مهندس موسوی رفته و می رود، توان هر انتقادی را نسبت به او می کاهد. اما همه می دانیم که

ادامه »

در میانه یکی از بحرانی‌ترین فصل‌های تاریخ جمهوری اسلامی، حمله‌ به ساختمانی محرمانه که جلسه شورای امنیت ملی در آن

ادامه »