آیا یوم الله دیگری در راه است؟

محمدرضا سرداری

حال که شعلههای آتش این جنگ ۱۲ روز فروکش کرده، ما از خاکسترها برخاسته هاج و واج به دورخویش مینگریم. چه شد ناگهان؟ گویی عزرائیل بر ما نازل شده و بیرحمانه در حال ستاندن جان تک تک ما بود. چه فرقی میکند داخلکشور باشی یا خارج از آن. همه نگران، همه پریشان.
هر چند در این میان بودند کسانی که حالشان شبیه به این سخنان خمینی بود. « در زمان رضاخان بعد از آن همه فشارها، وقتی‏‎ ‎‏نیروهای متفقین از سه طرف به ایران حمله کردند و ایران را اشغال کردند، تمام زندگی‏‎ ‎‏مردم، همه چیز مردم در خطر افتاد؛ اما چونرضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛ چرا که‏‎ ‎‏فشار و اختناق باعث یک رنج بزرگی شده بود که برای رهایی از آن رنج بزرگ رنج های‏‎ ‎‏دیگر را تحمل می کردندصحیفه امام جلد ۵ ص ۲۶۹.
ما ولی وقتی حوادث آن روزگار را در تاریخ مرور میکنیم احساس خوشی نداریم که روزگاری سرزمین ما به اشغال بیگانگان در آمده وپادشاه آن به سرزمینی دور دست تبعید شده است. هر چند که او پادشاهی مستبد بود، متحد آلمان نازی بود و به قول خمینی باعثاختناق در کشور شده بود. امروز نیز اگر عمیق بنگریم داستان همین است. علی خامنهای گویا در موقعیت رضا شاه نشسته و همچوناو قصد ندارد تا پیش از آن که دیر شود، تصمیمی از سر عقل بگیرد و کشور را به اهلش واگذار کند.
بنیانگذار جمهوری اسلامی آن روز که به رضا شاه طعنه میزد، حمایت صدها هزار ایرانی را پشت سر خود داشت. او هیچگاه فردیمتوهم نبود. حتی از وجود این تعداد هوادار نیز جو زده نمیشد. در سیاست‌‌ورزی البته بیرحم بود چه با دوستان و چه با دشمنانش. بااین وجود در یک کلام شجاع بود و زمانی که احساس کرد نظامی که حاصل زندگیاش بود در آستانه سقوط قرار گرفته، جام زهر رانوشید و هم ایران و هم نظامش را از فروپاشی نجات داد و نهایتا پس از مرگش روی دوش صدها هزار ایرانی بدرقه شد. او همیشه درکلامش هشدار میداد که اگر مردم پشت این نظام نباشند، ممکن است ایام الله دیگری رخ دهد بترسید از روزی که مردم بفهمند ذاتشما چیست و یک انفجار حاصل شود

اکنون با وجود برقراری آتش بس، به جز راهپیماییهای حکومتی صدای دیگری از سوی مردم کوچه و بازار شنیده نمیشود.مردمهمچنان در بهت بسر میبرند که ایران دارد به کدام سمت می رود. کشوری که ظرف ۱۲ روز عالیرتبه ترین مقامات نظامی و امنیتیخود را از دست داده است. پدافند هواییاش منهدم و آسمانش بی دفاع مانده، سایتهای هستهای آسیب فراوان دیده، پایگاههاینظامی و امنیتی ضربه دیده و هر لحظه ممکن است ضربهجدیدی را متحمل شود و نهایتا رهبر مملکت با گذشت یک هفته از آتش بسهنوز در مخفیگاه بسر میبرد چون گویا نظام مقدس آنقدر نحیف شده که قادر به تامین امنیت او هم نیست.
از سوی دیگر موج بازداشت و اعدام به بهانه گرفتن جاسوسان موساد به راه افتاده است. معلوم نیست این همه جاسوس چگونه واردکشور شده اند و ماموران امنیتی پیش از حمله اسرائیل امنیت کجا را تامین میکردند! زمانی که ماموران اسرائیل در حال ساخت ومونتاژ پهپادهای جنگی در دل پایتخت بودهاند!

از تلفات جانی و مالی حملات اخیر که بگذریم، جمهوری اسلامی دست کم هزار میلیارد دلار برای جاهطلبیهای هستهای خود به بادداده است. سرمایهای  که با آن میشد یک برنامه ۵۰ ساله توسعه را پیش برد و ایران را به قطب اقتصادی منطقه تبدیل کرد. هزینهایکه به باور کارشناسان برابر هزینه بازسازی آلمان پس از جنگ جهانی دوم است. اما این سرمایه هنگفت صرف شد تا بلکه علیخامنهای به سلاح هستهای برسد، ولایت خود و احتمالا فرزندش را بیمه کند.

از ابتدا روشن بود و هست که جمهوری اسلامی چه خوشایند ما باشد چه نباشد، فاقد بضاعت سیاسی، اقتصادی و نظامی برایایستادن مقابل  قدرت نظامی جهان غرب است و در چنین جنگ نابرابری به دلیل انزوای بین المللی ناشی از سیاست خارجیاش قادربه دفاع از خود نیست. جمهوری اسلامی ه علیرغم همکاری همه جانبه با قدرتهایی چون روسیه و چین، هیچگاه نتوانست واردپیمانهای نظامی آنها شود. خوب است این جمله پوتین به یادگار بماند وقتی در پاسخ به سوالی در این باره که چرا پس از حملهاسرائیل از ایران حمایت نکرده گفت: « حدود دو میلیون اسرائیلی زادهٔ اتحاد شوروی پیشین و روسیه هستند. یعنی امروزه اسرائیلتقریباً یک کشور روسیزبان است و ما در تاریخ نوین روسیه این حقیقت را مد نظر داریم!»  با وجود واقعیات ذکر شده جمهوریاسلامی در توهم چهل ساله نابودی اسرائیل دست از ماجراجوییهای منطقهای نکشید و با حمایت از حمله ۷ اکتبر حماس کشور رانهایتا وارد یک درگیری نظامی تمام عیار کرد. سخنان سردارانی که تهدیدات اسرائیل را بی اهمیت جلوه میدادند و قدرت بازدارندگیخود را به رخ میکشیدند از یاد نمیرود. هر چند برخی از آنان دیگر در میان ما نیستند.

ای کاش علی خامنهای همچون سلف خود قدری شهامت داشت تا همچون خمینی خود مسئولیت این جنگ را بپذیرد و صرفا از درونپناهگاهش بیانیه پیروزی صادر نکند. معلوم نیست خامنهای بالاخره از خر شیطان پیاده میشود و پیش از آن که آن «یوم الله» فرارسد، فرمان رفراندوم برای اصلاحات اساسی را صادر و محترمانه از قدرت کنار میرود. یا خیر اما متحدان خط امامیاش چطور؟ همانهایی  که او را «رهبر معظم » لقب دادند و برای باقی ماندن سر سفره انقلاب بر تمام بی تدبیریها و جنایات او قلم کشیدند وپس از جنبش سبز به میرحسین موسوی پشت کردند تا نانشان قطع نشود؟ به نظر میرسد فرصت برای آنان نیز بسیار تنگ است واگر چارهای اندیشیده نشود، «انفجاری» که امامشان پیش بینی میکرد، قریب الوقوع است

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  سال ۹۷ بعد از بازگشت تحریم ها خامنه ای طی یک سخنرانی اعلام کرد که: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد. امروز تهی بودن چنین نگاهی بر همگی عیان شده است. برخلاف پیشگویی

ادامه »

شدت ستمی که بر مهندس موسوی رفته و می رود، توان هر انتقادی را نسبت به او می کاهد. اما همه می دانیم که

ادامه »

در میانه یکی از بحرانی‌ترین فصل‌های تاریخ جمهوری اسلامی، حمله‌ به ساختمانی محرمانه که جلسه شورای امنیت ملی در آن

ادامه »