پاپ رم (واتیکان)، رهبر مذهبی کاتولیکهای جهان (۱۹۳۶–۲۱ آوریل ۲۰۲۵)، در ۸۸ سالگی درگذشت. جهان به احترام او کلاه از سر برداشت. به گمانم این واکنش، جدای از انگیزههای خاص مذهبی و علایق دینی آن در سراسر جهان که طبیعی مینماید، بیشتر به دلیل نقش تازه و مفید دینورزی حول اصلاحات و تغییرات مهم و مفید در کلیسای رم، حول رهبری تحولیافته جدید مذهبی در جهان است.
کلیسای کاتولیک از گذشتههای دور تا کنون پاپهای پرشمار به خود دیده که هر یک، جدای از نقش ویژه و سنتی و رسمی رهبری کلیسایی خاص که شاید گریزناپذیر مینماید، نقش مخصوص به خود نیز داشته و این آنها را از هم متمایز میکند. در مجموع میتوان گفت کلیسای کاتولیک، مانند دیگر رهبریهای مذهبی دینهای مهم و بهویژه جهانی، کارنامهای آمیخته از فضایل و رذایل از خود به یادگار نهاده است که هر یک حکمی جداگانه داشته و دارند. هرچند به گمانم، کارنامه پاپهای قرون وسطای اروپا حتی تا قرن بیستم چندان قابل دفاع نبوده و نیست.
اما در قرن بیستم و به طور خاص پس از جنگ دوم تا کنون، به دلیل تغییرات اساسی و مهم در فضاهای فکری و اجتماعی و سیاسی جهان، نقش دینورزی نوع مسیحی و طبعاً رهبری روحانی آن نیز تا حدود زیادی دچار دگردیسی و تحول مثبت شده است. در چند دهه اخیر، مذهبی بودن و رهبری کلیسایی بر تیمارداری از ستمدیدگان، حمایت از فرودستان و تهیدستان، تعامل و زیست انسانی با ملل و اقوام مختلف در جهان متمرکز است. همین تحول مثبت موجب شده که دیانت تا حدودی اعتبار خود را حفظ کند و حداقل دینورزی و مذهبی بودن در نزد گروههای انسانی مختلفالعقیده در جهان از اعتباری برخوردار باشد.
از آنجا که ما در کشورهای اسلامی خاورمیانه، از جمله در ایران، کمتر از چنین تجربهای بهره داشتیم و بهویژه که در جمهوری اسلامی حتی از همان تجارب و سنتهای انسانی دیرین مسلمانی تا حدودی فاصله گرفتهایم و زور و استبداد و قهر و خشونت و مرگخواهی برای این و آن چیره شده است، رویکردهای مذهبی جدید مسیحی برای ماها نیز جذابیت خاص پیدا کرده است. برگزاری نکوداشت پاپ ژان پل دوم (۱۹۲۰–آوریل ۲۰۰۵)، که تا آن زمان روشنفکرترین و اخلاقیترین و انسانگراترین پاپ رم شمرده میشد، در حسینیه ارشاد تهران نشانهای از این جذابیت نوین مذهبی بوده است. این مراسم در ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ برگزار شد. بانی آن جمعی از نواندیشان مصلح دینی در ایرانِ زیسته در جمهوری اسلامی بودهاند. در آن مراسم چند تن سخن گفتند؛ از جمله آنها جناب محسن کدیور و اینجانب بودیم. موضوع سخنرانی کدیور عبارت بود از «خدمات و مزایای ژان پل دوم». از عنوان سخنرانی خودم و دیگر سخنرانان الان چیزی به یاد ندارم. در اهمیت این نکوداشت همین بس که پس از قرنها احتمالاً این نخستین بار بود که مراسمی به مناسبت درگذشت پاپ رم، عالیترین مقام مذهبی مسیحیت کاتولیک، توسط جمعی از نواندیشان مسلمان و شیعه آن هم در یک مکان مذهبی معتبر در قلب تهران برگزار میشد و از قضا سخنرانانی که خود به اصطلاح رایج (البته مسیحی) روحانی شمرده میشدند، در مناقب و مزایا و خدمات پاپ سخن میگفتند. آیتالله منتظری (۱۳۰۱–۱۳۸۸) به این مناسبت پیام مهمی انتشار داد. سید محمد خاتمی (زاده ۱۳۲۲) در مقام ریاست جمهوری ایران در مراسم تشییع پاپ در رم شرکت کرد.
میدانیم که قرنها بود که عمدتاً بین پیروان و عمدتاً علمای مذهبی دو دین مهم و اثرگذار و فعال جهانی یعنی مسیحیت و اسلام رقابت و گاه خصومت در جریان بوده است. در این دوران، بازار ردیهنویسی و نفرتپراکنی از دو سو گرم بوده که البته هنوز هم کموبیش ادامه دارد.
آنچه اکنون مورد تأکید است این است که اولاً دیانت مورد نظر و عمل پیامبرانی چون موسی و عیسی و محمد عمدتاً متمرکز بود روی تیمارداری از فرودستان و حمایت بیچونوچرا از تهیدستان و ناداران جامعه، و نیز تحریک و تشویق حس انساندوستی و مدارا و تعامل با همگان، و به طور ویژه دفاع از حقوق ستمدیدگان و در نهایت صلح با همه بوده است. پیروان و مؤمنان راستین این پیامآوران نیز چنین تعلیم داده و عمل میکردهاند. آیات پرشمار قرآن و سنت و سیره نبوی (و علوی نیز) سند نقلی این مدعاست.
حتی در همان قرون ماضی، یعنی همان «عصر ایمان» که ویل دورانت از آن یاد میکند، در جهان مسیحیت، کلیسا و راهبها و بهطور خاص راهبهها، در خدماترسانی به نیازمندان و فرودستان و بیماران صعبالعلاج بسیار فعال و اثرگذار بوده و گزاف نیست گفته شود که اینان خدمات بیبدیل انجام میدادهاند؛ خدماتی که امروز کمتر از آن یاد میشود.
هرچند گفتنی است که مرزهای عقیده خونین است و در درازای تاریخ، به نام خدا و دین نیز جدالها و جنگهای پرهزینهای نیز رخ داده و میدهد که البته هر یک، به مقتضای وضعیت و شرایط، دلایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاص خود را داشته و صد البته جای انکار ندارد.
پاپ اسبق (ژان پل دوم) چنین رویکردی به دین و وظایف مذهبی خود داشته و او حتی کسی را که به او سوءقصد کرده بود، بخشید و به دیدارش در زندان رفت. و اخیراً پاپ فرانسیس نیز کموبیش از چنین سنتی پیروی کرده است. او کوشید به عنوان یک رهبر مذهبی و روحانی عالیمقام، با عالم و آدم با انسانیت بهعنوان یک امر ماتقدّم بر دیانت برخورد کند و از صلح و مدارا با همه دفاع کند. او پای پناهجویان ناگزیر از وطن راندهشده و زندانیان را بوسید و نهایت خضوع را در برابرشان نشان داد. در حد ممکن سادهزیست بود و با تجملات سنتی معمول در کلیسا مخالفت کرد. بسیاری از تشریفات مرسوم کلیسایی را حذف کرد. جمله پایانی وصیتنامهاش این است: «برای صلح در جهان و برای برادری میان ملتها.»
پاپ کهنسال با پای لنگ، کوچه و پسکوچههای باریک و قدیمی نجف را پیمود تا به دیدار همتای مسلمان شیعه خود، یعنی آیتالله سیستانی (زاده ۱۳۰۹)، برود و با هم در باب انسانیت و صلح تبادل نظر کنند. مگر حضرت مسیح، که اناجیل و قرآن نیز از او سخن میگویند و نهرو او را در کتاب نگاهی به تاریخ جهان «درویش انقلابی» مینامد، جز این میکرده است؟
چنین مینماید که دین اگر بخواهد نقش اساسی و واقعی خود را بازیابد، ناگزیر باید از پیامآوران نخستین خود پیروی کرده و به تناسب زمان و زمانه، خود را نوسازی و بازسازی کند و انسانیت را بنیاد و اساس دینورزی بداند. و پیشوایان و آموزگاران مذهبی باید در جبهه ستمدیدگان در تمامی جوامع ایستاده باشند. این البته نهتنها بیتفاوت بودن نسبت به غم و رنج انسانها نیست، بلکه دقیقاً برعکس، با همدلی با ستمدیدگان و حمایت حداکثری از حقوق انسانی و تعمیم عدالت، در وسیعترین مفهوم و مصادیقش، در سطح جهان است. باید به تأکید گفت که در روزگار کنونی، دوران جدالهای مذهبی و نفرتپراکنیهای فرقهای به هر دلیل گذشته و نباید با هیچ بهانهای آن را زنده کرد. لازم است تفاهم و تعامل، محور مناسبات بین مردمان و پیروان دینها و نیز ملتها باشد.
بد نیست اشاره شود، این از شگفتیهای گردش لیل و نهار است که مذهب پروتستان، که روزگاری گرایش مترقیتر و تمدنیتر از جریان کاتولیکی بود و به همین دلیل مدل مورد علاقه نواندیشان مسلمان معاصر برای اصلاح دینی بوده، اکنون بخشهایی از آن با عنوان «اوانجلیکان» در جناح راستترین و تندروترین جناحهای سیاسی آمریکا قرار گرفته و از جمله متحد حزب محافظهکار جمهوریخواه و بدتر، در جناح دونالد ترامپ ایستاده و بهویژه صهیونیستهای مسیحی آمریکایی از جنایات اسرائیلیها و حامیانش در کاخ سفید حمایت جانانه و مذهبی میکند!
«از قضا سرکنگبین صفرا فزود»!
به هر حال، در این میان، حمایت پاپ فرانسیس از مردم بیدفاع فلسطین و غزه و اعتراض پیاپی به جنایات اسرائیلیها در غزه، از اهمیت بالایی برخوردار است. او با زبانی نرم و انسانی و مخصوص به ارباب کلیسای متأخر، بارها با رنج ستمدیدگانی که بیش از یک سال و نیم است که در رنج مضاعف و وصفناپذیر به سر میبرند، همدلی کرد و به نسلکشی ارتش جانی و متجاوز اسرائیل اعتراض کرد.
خدایش رحمت کند و او را مشمول رحمت خود قرار دهد.
به تعبیر سعدی بزرگ، که این روزها گرامی داشته میشود:
«مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.»