«خمینیسم محصول پهلویسم»؛ در حاشیه مستند پرویز ثابتی

احسان ابراهیمی

۱- تحلیل دستگاه ساواک به عنوان مغز متفکر و هسته سخت پادشاهی پهلوی درباره تعیین و تشخیص تفکر چپ، مارکسیسم و حزب توده به عنوان خطر اصلی متوجه نظام پادشاهی و نیازش به بدیل فلسفی، کلامی و جمعی یعنی روحانیون و اسلام‌گرایان برای تضعیف تفکر چپ از یکسو، و از سوی دیگر، ساختار دیکتاتوری در نظام پهلوی به همراه روحیه استبدادی که در شخصیت هر دو پادشاه این سلسله جدی بود، حاصلی جز شکست و فروپاشی نظام پادشاهی و تداوم استبداد در شکل و شمایلی شدیدتر نداشت. به دیگر سخن هم از منظر نسبت مستقیم و هم غیرمستقیم، خمینیسم بدیل و محصول پهلویسم است و نمی توان این دو را مجزا و منفک تصور کرد. تلاش از پیش شکست‌خورده نوپهلویست‌های مدعی برای نادیده گرفتن این دیالکتیک غیرقابل انکار و مبرا کردن دستگاه تحلیلی ساواک از خطای هولناکی که در نه تنها نادیده گرفتن خطر اصلی بل در فضای بازی که برای تحرکات و برنامه های اسلامگرایان جوان شیفته روح الله خمینی ایجاد کرد، جز آشکار کردن چنته خالیشان از فهم درست تحولات تاریخی، نگرانی از تکرار اشتباهاتی ازین دست را در آینده سیاسی این جریان تشدید می کند. همان سرکوب تمام نیروهای مخالف جز اسلامگرایان، باعث شد فردای فروپاشی نظام سلطنت، هیچ نیرویی توان ایستادگی در برابر هیولای استبداد فقهی خمینیست‌های مسلط و مستبد را نداشته باشد و استبداد همه جانبه این جریان بتواند به سادگی و با حذف کم هزینه همه جریان‌های رقیب و مخالف به تمام اهداف خود برسد. (در خاطرات شاپور بختیار این نکته هست که وی دقیقا به شاه پهلوی این فاجعه را گوشزد کرده است که در برابر هیولای خمینیست‌ها، هیچ نیرویی یارای مقاومت ندارد و این ناتوانی ریشه در سرکوب حکومت پهلوی دارد)
نمونه آشکار این فضادادن‌ها، دستور دربار برای توقف پیگیری پرونده ترور کسروی در دادگستری بود. قتلی که جریان افراطی و بنیادگرای فدائیان اسلام درآن آمریت و عاملیت تام داشت.

۲- همنشینی عجیب این جریان با «راست افراطی» در سراسر جهان از ترامپ تا نتانیاهو و اقمارشان خطر و تشخیص اشتباه دیگری است که این جریان دچار آن است. راست افراطی در سطح جهانی، هیچ دلبستگی‌ایی به مفاهیمی همچون حقوق بشر و دموکراسی نه تنها برای مردم «عقب مانده خاورمیانه»! بل برای مردم آمریکا و اروپا ندارد و در پس زمینه فکری و سیاسی خود همچنان به نظام دو طبقه‌ای اجتماعی (ارباب و رعیتی) در داخل مرزهای ملی خود و در عرصه بین الملل به مناسبات استعماری و برتری نژادی سفید باور دارد. حال جریان سلطنت طلب امید دارد با مذاکره و هم‌پیمانی با این تفکر، برای ایران خاورمیانه، دموکراسی و حقوق بشر به ارمغان بیآورد!

۳- دشمنی پهلویسم با دموکراسی پارلمانی که خود را در کارنامه دو پادشاه نشان داده، در خمینیسم نیز که بنا به تحلیل ارواند آبراهیمیان در کتاب «خمینیسم» پوپولیسمی خاورمیانه‌ای بود، خود را بازتولید کرده است. اگر از چپ‌ها، آمریکاستیزی را تقلید کردند، از پهلویست‌ها، بی مهری با دموکراسی و رأی اکثریت را. در همه‌پرسی ۱۳۲۷ که مجلس سنا به سیستم پارلمانی مشروطه اضافه شد، شخصیتی چونان قوام با ارسال نامه‌ای هشدارآمیز به پادشاه جوان، خطرات و مخاطرات این چنین دست‌اندازی‌ها بر میراث مشروطه که با هدف ایجاد فیلتری وابسته به دربار بر مصوبات و برونداد مجلس شورای ملی بود، خاطرنشان ساخت. هدف دربار شاه جوان ازین همه پرسی همانطور که در اسناد بازتاب یافته، تقویت بیشتر دربار در برابر مجلس بود. همین رویکرد البته در خوانشی فقهی، پس از انقلاب ۵۷ توسط خمینیست‌ها دنبال شد و ترکیب شورای فقهای دوران مشروطه و مجلس سنای دوران پهلوی، شد شورای نگهبان قانون اساسی.
تقلباتی که دربار در انتخابات مجلس شورا از طریق ارتش و سران خاندانهای محلی و … برای انتخاب نمایندگان گوش به فرمان دربار صورت می داد، جملگی آشکارکننده مخالفت ریشه‌ای این جریان با نظام پارلمانی است به هر شکل ممکن. رویکردی که در جمهوری اسلامی خمینی نیز دنبال شد و تمام مسما به انتخابات در این ۴ دهه، نمایشی رسوا و مضحک از بازی با رأی و نظر مردم بوده است.

۴- اتکا به قدرت‌های خارجی و استفاده و سواستفاده از توان آنها برای پیشبرد اهداف داخلی این جریان از بدو تأسیس، یکی دیگر از شاخصه‌های کلان این ایسم سیاسی است. کودتای ۱۲۹۹ برای استقرار خاندان پهلوی، سپس کودتای ۱۳۲۰ برای ابقای تاج و تخت خاندان، و بنا به ادعای خود سلطنت‌طلبان، کودتا و فتنه ۱۳۵۷ برای حذفشان از قدرت، نشان می دهد در تمام ادوار، این ایسم سیاسی ابایی از بکارگیری عنصر خارجی یا بازی کردن در زمین سیاستهای آنها نداشته است. در اسناد آمده است که پس از این‌که و انگلیس به شاه درباره قصدشان به کودتا علیه مصدق اطلاع دادند به وی مهلت و اولتیماتوم همراهی دادند و تهدید کردند در صورت عدم همراهی، از سلطنت خلع و برادرش به تخت خواهند نشست. وی نیز پذیرفت و شریک جرم کودتای ۲۸ مرداد شد. اما اگر شخصیتی ملی و وطن‌پرست بود، پیش ازین مهلت و اولتیماتوم، یا قدرت را به مصدق واگذار می کرد و جمهوری ایجاد می کرد یا خود از مقام سلطنت استعفا می داد تا ننگ همدستی در کودتا به نام وی نوشته نشود. همین وابستگی به عنصر خارجی را در جمهوری اسلامی و خمینیست‌ها هم می‌بینیم. تبدیل شدن به یکی از اقمار دست چندم چین و روسیه، و استفاده از توان فنی و امنیتی و نظامی این دو کشور در سرکوب مطالبات و اعتراضات مردم، شبیه رفتار و سیاستی‌ست که پهلویست‌ها از بدو حضور در سیاست بدان معتاد و آلوده بوده اند و هستند.

۵- دیگر حوزه ها که خمینیست‌های جوان به‌شده از نظام پهلوی آموختند و پیروی کردند، حفظ نظام سرکوب ساواک بود. همکاری‌ای ارتشبد فردوست که عقل منفصل شاه پهلوی و عقل فعال (قائم مقام رییس ساواک و رییس دفتر ویژه دربار) دستگاه ساواک بود، با خمینست‌های به قدرت رسیده در حفظ تشکیلات و ساختار نهاد سرکوب که در شکل ساواک به اوج رسیده بود و اساساً تداوم نگاه امنیتی، حذفی و دشمن محور از جمله نکاتی است که در اسناد بازتاب یافته است. ترور شهریار شفیق در قلب پاریس، درست چند ماه پس از استقرار نظام خمینی، جز با به کارگیری همان امکانات و شبکه های ساواک میسور و ممکن نبوده است.
دشمن‌پنداری و سرکوب هر گزارش واقعی و مبتنی بر واقعیت‌های بطن و متن جامعه، از جمله مشخصات هر دو حاکم است. پرویز ثابتی در همین رپرتاژ آگهی در «من و تو» به دو مورد مشخص اشاره می کند که پس از ارسال گزارشی مبتنی بر واقعیت‌های جامعه (که مخالف توهمات و تصورات شاه پهلوی بوده است) دچار توبیخ و بررسی شده است و از جایی به بعد گزارشی ارسال نکرده است. اوج عدم امنیت روانی شخص پادشاه در عدم تحمل حتی گزارشات تنها نهاد مورد اطمینانش، نشان‌دهنده وخامت حال آن حکومت بوده است. به دیگر سخن، به‌جای تغییر سیاست‌ها به تغییر افراد و روندهایی رو می‌آورده که بی اثری سیاست‌هایش را عیان می کرده است. همان کاری که در جمهوری اسلامی انجام می شود. دستگیر و سرکوب «خبرنگار» به‌جای رفع مشکلی که خبرنگار به افکار عمومی گزارش می دهند.

۶- یکی از بهترین هدیه های حکومت پهلوی برای نظام جمهوری اسلامی، اقتصاد تک محصولی و نفتی است. در تمام سال‌هایی پس از کودتای ۲۸ مرداد که فرصت تحقق توسعه صنعتی در ایران همزمان با دیگر کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی، ترکیه و … فراهم بود، پادشاه پهلوی با اتکا به پول بادآورده نفت، رویاهای متناقض خود را در ذهن و عمل می پروراند و روندهای لازم برای تحقق توسعه صنعتی و پایدار را به بهای رفاهی از جنس کشورهای حاشیه خلیج فارس، دچار کندی و چالش کرد و ماحصل این دست اندازی‌ها عدم تحقق هردو بود. نه مانند کره جنوبی صنعتی شدیم و نه مانند کویت و امارات در سطح بالای رفاه قرار گرفتیم. این شکاف خود یکی از دلایل اقتصادی سقوط آن نظام بود. تورم بالا، در کنار مصرف‌گرایی و عدم توسعه زیرساخت‌ها، در کنار فسادهای مالی و تشدید شکاف های طبقاتی بالای شهر تهران با دیگر نقاط کشور، رویارویی طبقات اجتماعی را به سطح برخورد نهایی رساند. در جمهوری اسلامی نیز، تکیه محض به فروش نفت و چپاول پول حاصل از آن توسط مافیای متصل و متوسل به بیت رهبر از همان ابتدا روندی اساسی و حیاتی در تداوم حکومت و نهادهای مافیایی آن بوده است.

۷- در خاطرات شاه پهلوی و در گزارشات تاریخ‌نویسان و همچنین به اعتراف پرویز ثابتی، شاه دوم پهلوی تعلقات دینی عامی و قشری پررنگی داشته است. گویا این نوع دین ورزی وی، یادگار مادرش است. توهم «برگزیدگی» و «نظرکردگی» در محمدرضا شاه بسیار پررنگ بوده است. همین تصورات عجیب و غریب و خرافی در دو رهبر جمهوری اسلامی ذیل نظریه «انتصاب خاص» توسط «امام غائب» سطحی افراطی گرفت. تقویت دین‌داری عامیانه و ارسال این پیام به جامعه دین دار که شخص پادشاه حافظ شریعت اثنی عشری است، حتی در پیام معروف «صدای انقلاب شما را شنیدم» بازتاب یافته است.

۸- کمک‌های مالی شاه پهلوی به شیعیان لبنان و دخالتهایش در منطقه، مستندات تاریخی است و در بین سلطنت طلبان افراطی، مایه مباهات و قدرت آن نظام. تمرکز عجیب و غریب دو شاه پهلوی بر «ارتش‌سازی» و خرید تجهیزات نظامی و اختصاص بخش عمده‌ای از بودجه کشور به خریدهای نظامی صدای اعتراض تقریباً تمام نخست وزیران مستقل و آگاه این دو شاه را بلند کرده بود. در خاطرات امینی این گفتگوی چالشی با شاه دوم پهلوی بازتاب یافته است که اعتراض می کند در کشوری که با همه همسایگانش در صلح است این حجم بودجه برای خرید تجهیزات نظامی منطقی نیست و اصرار شاه برای اختصاص بیشتر بودجه نظامی با وجود این نکات و اعتراضات در جمهوری اسلامی نیز تداوم یافته است. ورشکستی کشور در همه حوزه ها در کنار سرمایه هنگفتی که تنها در صنعت مسما به هسته ایی در این حکومت و حکومت پیشین هدر رفته است،‌ نشاندهنده اوج توهمات و گروگانگیری اقتصاد و توسعه در چنبره توهمات نظامی و درک معوج از عنصر قدرت سخت افزاری و نرم افزاری در ذهن و ضمیر رهبران این دو حکومت است.

باری، تلاش تاریخی مردم ایران از مشروطه تا کنون برای برقراری نظمی عادلانه و مردم‌سالارانه، تا کنون اگرچه شکست خورده است، اما اوج‌های تاریخی در این ادوار مشاهده کرده است. برآمدن نسلی تازه و جوان که آزادی،‌ عدالت، نظم و دموکراسی را در کنار هم می‌خواهد و می بیند، نوید دهنده آینده‌ای‌ست که طومار بازتولید چندباره استبداد ایرانی و دین زده را برای همیشه درهم خواهد پیچید.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

9 پاسخ

  1. سللسله پهلوی که به قول شماها بد بود و با نظام پارلمانی مشروطه همراهی نکرد! شماها که اینقدر لیبرال هستید چرا حتی در رای گیری برای انتخاب ساختار حکومت بعدی زیر بار گزینه پادشاهی مشروطه نمی رید؟ خیلیهاتون هم حتی به صراحت می گن اگر مشروطه رای بیاره به آن تمکین نخواهند کرد!
    وعظ و خطابه و منبر رفتن رو برای دیگران بلدید و خودتون و رهبر نهظت آزادیتون پای اعدام های با محاکمه ۱۰ دقیقه ای بهمن ۵۷ ایستاد!
    شماها نکبت سراسر تناقضید!

  2. حاج آقا منبر خوبی بود،ولی توضیح ندادید که دلیل همراهی صد در صد تفکر چپ با “هیولای خمینیسم” دقیقا چه بود؟! اگر دو سیستم “پهلویسم” و “خمینیسم” را پهلو به پهلو مقایسه کنیم،کدام یک به یک سیستم انسانی نزدیکتر است؟! و قاعدتاً یک جریان پیشرو باید در کدام سمت بایستد؟! امروز چطور،از میان همین طرز فکر راست‌گرای به قول شما ترامپ-نتانیاهویی با بدیل‌های پوتینی-جین‌پینگی کدام به انسانیت،با در نظر گرفتن تمام فاکتورها از جمله حمله به اکراین و سرکوب اویغورهای چین،نزدیکتر است؟! شما چرا در این سمت نایستادید؟! لابد میخواهید بگویید در حال واکنش به “پهلویسم” بوده‌اید و وقت و بدیلی دیگری جز ‘خمینیسم” نداشته‌اید و پیرو اندیشه مترقی “دیو چو بیرون رود فرشته درآید” بوده‌اید!! تبریک صمیمانه مرا پذیرا باشید. یک فرد واکنشگرا هر چه باشد روشنفکر نیست و عموما فردیست بسیار خطرناک.

  3. اقای ابراهیمی هر انچه در نقد محمد رضا شاه نوشته ای، از وابستگی او به انگلیس و امریکا گرفته تا اقتصاد نفتی، شباهت غیر قابل انکاری دارد با انچه خمینی و اسلام گرایان در مورد محمد رضا شاه گفتند. من ازین شباهت در عجبم، شما چطور؟

    1. گفتمان رضا پهلوی و طرفداران افراطیش نیز تشابه و یکسانی تام با گفتمان خمینی و طرفدارانش در بازه زمانی ۵۵ تا ۵۷ دارد. بنظر شما عجیب نیست؟

  4. با سلام. احتمالا تمامی مطالب در مورد نبود دموکراسی و بودن دیکتاتوری در رژیم شاه کم و بیش قابل تایید و بحث است اما غربت روزگار، نادیده گرفتن نقش ملی مذهبی ها با خدعه ونیرنگ و همکاری با روحانیت در تبدیل پهلویسم به خمینیسم است. در حقیقت همانطوری که ملت ایران اگر چه یک حکومت به پهلوی ها بدهکار نیست ولی حداقل یک عذر خواهی به خاندان پهلوی بدهکار است، ملی مذهبی ها به ملت ایران یک عذر خواهی بزرگ در باره نقش خود در تبدیل پهلویسم به خمینیسم بدهکارند. و باید گفت اگر چه پهلوی ها همانطور که نویسنده ریش دار و ملی- مذهبیسم عزیز سعی دارد القا کند که برای دموکراسی ایران خطر هستند، باید گفت و هشدار داد که ملت، ملی مذهبیسم ها خطر بزرگتر و فاجعه آمیزتری هستند. انها هما روحانیت با کراوات و ته ریش و تسبیح به دست هستند که در ملا عام با کروات ظاهر شده و در پشت سر دنبال توجیه همه کارها با روایات و احادیث ( یعنی روحانیت + ریاکاری) هستند. همه ما اگر باید مواظب باشیم تا خاندان پهلوی اسیبی به دموکراسی بعد از خمینیسم نزنند، ولی مهمتر از ان باید مواظب امثال نویسنده عزیز و زیتونیون و سروشیون باشیم که مانند ویروس طاعون کاموفلاژ شده به دموکراسی آسیب نزنند.

  5. نمی توان ایرانی بود و از تفکر انیرانی ها در نفی تاریخ ممزوج با سلطنت این ملک و مملکت دفاع کرد.ایران از هزاره های پیش از میلاد مسیح موجودیت خویش را ذیل اتحاد حول محور پادشاه خود دریافته است جالب اینکه ممالک مترقی لیکن با غنای تاریخی بشدت ناچیزتز همچون هلند و اسپانیا و نروژ و دانمارک و بریتانیا و سوئد و ژاپن در قرن ۲۱ کماکان بدلیل حراست از کیان مملکت خویش حفاظت از ساختار سلطنت پارلمانی را سرلوحه خویش قرار داده اند لذا تفکرات سوسیالیستی چپ اینچنینی در نفی فلسفه وجود سلطان برای قوام بخشی به ایران نکوهیده است

    1. سلطان یک مفهوم عربی است و از بنیاد با مفهوم پادشاهی در ایران متفاوت است. شاه در فرهنگ ایرانی راست‌ترین و فرهیخته‌ترین است(شاه در پارسی باستان یعنی صاف و راست)،در صورتی که سلطان در عربی از واژه سلطه می‌آید و کسی است که فقط سلطه دارد. اتفاقا پادشاهی پهلوی مصداق کامل شاهی ایرانی و رژیم کنونی مصداقی حکومت سلطه-سلطانی است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »