دفاع جانبدارانه یا موضع‌گیری منصفانه ؟

علی ایزدی

در تاریخ دوم آبان ۱۴۰۲ یادداشتی درسایت زیتون تحت عنوان «دفاع یک ‌طرفه ازفلسطین؛ در نقد بیانیه جمعی از نواندیشان دینی»  به قلم عبدالستاردوشوکی منتشرشد.  متن مربوطه درواقع نقدی بود بر بیانیه ۱۲ تن از نواندیشان دینی با عنوان «در دفاع از حقوق ملت ستمدیده‌ی فلسطین و نفی استانداردهای دوگانه‌ در دفاع از حقوق بشر»  که ۲۰ مهر در زیتون انتشار بافته بود. این راقم نه افتخار تعلق به مجموعه نواندیشان دینی رادارد و نه وکیل مدافع آنان می باشم! اما درحین حال بنابر دلایلی برآنم تا به برخی شبهات آقای دوشوکی در آنچه که نقد بیانیه خوانده است، به اختصار و طی نکات ذیل پاسخ دهم.

یکم.  درابتدای متن آورده‌اند ” بیانیه با قضاوتی یکجانبه و سوگیرانه به تاریخچه ”اشغالگری“ می‌پردازد. (در ادامه  به مصداق روایت امام صادق ) إ َّنما یحُص ُد ابُن آدَم ما یز َرُع؛ آدمیزاد آنچه کاشته است درو می کند) به نوعی جنایت هولناک داعش‌وارحماس را توجیه می‌کنند.” این درحالی است که تنها با نادیده انگاشتن پاراگراف چهارم بیانیه که به وضوح اعلام می‌کند: “ما کشتار غیر نظامیان و خشونت مشاهده شده در برخی رفتارهای حماس دراسرائیل را به صراحت محکوم می‌کنیم و آن را خلاف ارزش‌های اخلاقی و انسانی، آموزه‌های دینی برای حفظ کرامت انسانها و به خصوص حساسیت نسبت به حفظ خون بی‌گناهان می‌دانیم.” می‌توان به نتیجه‌گیری دوشوکی رسید. از طرف دیگر آنچه که برخی از جنایت داعش‌وار حماس خوانده شده، اساسأ بعدا از طرف کاخ سفید هم تکذیب شد، اگرچه این توجیه گیر توحش برخی از افراد حماس نمی تواند باشد. نکته دیگر این است که اساسأ حماس و داعش دو جریان متفاوت اند و همچنین رفتارهای حماس واکنشی است در پاسخ ۷۵ سال کنش غارتگرانه و نجاوزگری اسرائیل. داعش دست ساخته سیاست منطقه ای غرب بوده درحالی که حماس با تمام تندروی هایش پدیده‌ای  است در متن فلسطینی ها.

دوم.  در بخشی دیگر آقای دوشوکی آورده است: “در بیانیه از گفتمان ”اسلام مداراجو“ ادعا به میان آمده است. اماحقیقت کتمان‌ناپذیر دشمنی بین ”یهود و مسلمان“ ریشه‌های دینی و دیرینه دارد و نمی‌توان آن را با نوشداروی دین حل وفصل کرد! زیرا دین بخشی از این معضل و مشکل است که طبیعتا نمی‌تواند راهگشا باشد”. این درحالی است که اگر کمی عمیق‌تر به مناقشه بین اسرائیل با اعراب و بویژه با فلسطینی ‌ها بپردازیم، این استنتاج حاصل می شود که اتفاقا بخش اصلی این معضل تاریخی به تعارض اسلام و یهودیت ارتباطی ندارد؛ اگرچه صهیونیسم به عنوان یک جنبش سیاسی و به‌خصوص صهیونیست‌های مذهبی در لباس ایدئولوژی همواره برآن بوده اند که برای توجیه سیاست‌های تبعیض نژادی خویش به این شبهه و حربه مزورانه متوسل شوند. اعتراضات جدی وگسترده بسیاری از یهودیان جهان علیه حمله به غزه به ویژه تظاهرات نیویورک موید این موضوع است که مناقشه اعراب اسرائیل لزوما هویتی دین‌مدارانه ندارد.

سوم.  اینکه نویسنده در جای دیگر از نقد خود آورده اند: “برخی از سوره های قرآن از جمله آیه ٨٢ سوره مائده به صراحت می‌گوید که یهودیان دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان هستند. آیه ۵١ همان سوره صراحتا به مومنین دستور می‌دهد که یهود و نصارا را دوستان خود مگیرید.” این طرز تلقی نگرشی بسیار سطحی، غیرحرفه ای و لعضا عوام‌پسندانه است. چراکه صرفا ترجمه آیات قرآن را بدون درنظرگرفتن خاستگاه و بسترتاریخی آنها که شان نزول خوانده می شود، نمی توان مبنای قضاوت قرارداد. این درباره هرمتن تاریخی صدق می کند، به تعبیرتامل برانگیز علی شریعتی نادیده انگاشتن جغرافیای حرف چه بسا انسان را به داوری های ویرانگر سوق دهد. آیات مورد اشاره به شهادت بسیاری از مفسرین اعم از شیعه و سنی مربوط به گروهی از یهود و نصارا دردوره پیامبر می باشد و اساسا تعمیم انها به سایر ازمنه با منطق کلام وحی ناسازگار می باشد. درطول تاریخ بسیاری بوده اند که مرتکب استفاده ابزاری از آیات الهی شده اند، که بعضا عواقبی جبران‌ناپذیرداشته است. این راقم بران نیست که آقای دوشوکی را متهم به بهره گیری از شیوه فوق یا هرگونه اغراض سیاسی بنماید، اما انعکاس این دست تحلیل های سطحی از متون اصیل دینی می تواند عوارض نامطلوبی داشته باشد.

چهارم.  دربخشی دیگر نویسنده به زعم خود دشمنی دینی دیرینه بین مسلمانان و یهودیان را دستمایه این استنتاج اساسأ اشتباه قرارمی‌دهد که: “همین نگاه دینی باعث شد که در روز ٢٩ نوامبر ١٩۴۷ در مجمع عمومی سازمان ملل همه کشورهای اسلامی از جمله ایران به قطعنامه شماره ١٨١ برای تشکیل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل رای منفی بدهند و با استناد به آیات قرآن ”مدارا“ و همسایگی با ”یهود“ را مطلقا نفی کنند.” این درحالی است که بررسی تاریخچه قطعنامه ۱۸۱ بیانگرآن می باشد که اساسا مواضع دولت های موافق و مخالف قطعنامه فوق به دین‌مداری آنها ارتباطی نداشته است. خاستگاه قطعنامه ۱۸۱، قطعنامه قبلی یعنی شماره ۱۰۶ بود. براساس این قطعنامه کمیته ویژه سازمان ملل درفلسطین به نام آنسکوپ

(United Nations Special Committee on Palestine) تشکیل شد که ۱۱ کشور از جمله ایران عضو آن بود.(براساس نظرات کمیته فوق دو طرح اقلیت و اکثریت شکل گرفت. ایران، هند و یوگسلاوی حامی این طرح بودند و طرح اکثریت از پشتیبانی هشت کشور استرالیا، اروگوئه، گواتمالا، پرو، چکسلواکی، هلند، کانادا و سوئد برخوردار بود. سرانجام پس از سه رأی‌گیری در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ با ۳۳ رأی موافق در برابر ۱۳ رأی مخالف طرح اکثریت به تصویب رسید. درآن زمان سازمان ملل تنها ۵۷ عضو داشت وبا درنظرگرفتن ۱۰ رای ممتنع و تنها کشور سیام (تایلند) که از رای دادن خودداری کرد، سرانجام قطعنامه ۱۸۱ به نفع اسرائیل به تصویب رسید.

پنجم.  نگارنده دربخشی دیگر از مقاله برای اینکه قطعنامه ۱۸۱را به نفع اعراب ونهایتأ فلسطینی ها جلوه دهد، می گوید: “سازمان ملل بهترین و بیشترین و مرغوبترین و پرجمعیت ترین مناطق وشهرها را به دولت فلسطین داد, تا آنجا که از مرز لبنان تا مصر سرزمین دولت فلسطین بود و کرانه باختری به نوارغزه وصل بود.” درحالی که واقعیت تاریخی حکایت ازماهیت ناعادلانه تقسیمات سرزمینی براساس قطعنامه ۱۸۱ می نماید چراکه فلسطین به دو کشور عبری و فلسطینی تقسیم می شد، ۵۶ درصدش به اسرائیل و۴۴ درصد به فلسطین تعلق گرفت. با توجه به اینکه درزمان اجرای این طرح یعنی سال ۱۹۴۷ جمعیت اعراب بیش از یک میلیون و دویست هزاربود اما یهودی ها حدود ۵۰۷ هزاربودند. براساس کدام معیار منطق آقای دوشوکی تلاش دارد که این تقسیم ناعادلانه و علیه اعراب را سخاوتمندانه بخواند!؟ برهمین اساس بود که منصورالسلطنه عدل، رئیس هیئت نمایندگی ایران، نیز در همان زمان طی سخنرانی در سازمان ملل هشداری تاریخی داد که امروز پس از ۷۵ سال شاهد آثار شوم آن هستیم، او اشاره کرد:

” با اقدام به این امر(اجرای مصوبه ۱۸۱) وطن ملی برای یهودی ها درست نخواهید کرد، بلکه اجاقی به وجود خواهید آورد که زیر خاکستر آن همیشه آتشی که نه تنها خاورمیانه، بلکه صلح عالم را نیز تهدید می کند، روشن خواهد بود.”

ششم.  درقسمت پایانی نقد دوشوکی این موضوع را مطرح می کند: “حقیقت تلخ این است که آغاز این جنگ ۷۵ ساله توسط ”ملت مظلوم فلسطین“ و اعراب بود, که هرگز خصومت و جنگ را رها نکردند.” این درحالی است که آن واکنش نه چندان غافلگیرانه اعراب پاسخی به یکی از کنش های صهیونیست ها یعنی روش ناعادلانه تقسیم اراضی و آغاز آوارگی اعراب و فلسطینی ها بود. همچنین برای درک توحش طرف مقابل اعراب درآن جنگ توجه ناقد بیانیه را به این سخنان ایلان پاپه یهودی واستاد تاریخ دانشگاه اکسترانگلستان درکتا ب معروفش “پاکسازی ملت فلسطین” جلب می نمایم: “از زمان پایه گذاری دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تا سال ۱۹۵۰ ، بیش از ۵۳۰ شهر و روستای فلسطینی ویران شد. بسیاری از این ویرانی ها برای آن رخ داد که فلسطینی های آواره نتوانند به خانه های خود بازگردند. در تاریخ ۱۵ مه ۱۹۴۸ که در ادبیات جهان روز نکبت نامیده شد، گروه‌های تروریستی یهودی شامل هاگانا واشترن و پالماخ حملات وحشیانه خود را با کشتار و تجاوز به مردان و زنان و مردم شهرها و روستاهای فلسطینی آغاز کردند و بر پایه ی آمارها، بیش از۷۰۰هزار فلسطینی، به دیگر سخن، نزدیک به نیمی از فلسطینیان آن زمان، را ازخانه و کاشانه ی خود آواره کردند.”

هفتم.  واپسین نقد و نتیجه گیری عبدالستاردوشوکی این است که: “بیانیه این جمع نواندیشان دینی, به باور بنده, یکطرفه و آمیخته به تعصب دینی و بر محور استانداردهای دوگانه و گزینشی و همان نگاه سنتی بی ثمر ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی قبل از انقلاب است.”

اینجانب ابدا در مقام دفاع از نویسندگان بیانیه مورد خشم آقای دوشوکی نیستم، بلکه انگیزه اصلی ام درنگارش این یادداشت تبیین تاریخی بود که نمی توانستم در قبال ان سکوت کنم. بنده با آقای یوسفی اشکوری یکی ازامضا کنندگان بیانیه بیش ازسه دهه هست که ارتباط مدام دارم و ایشان را دوستی فرهیخته و استاد خویش می دانم. با مهندس عبدالعلی بازرگان از شخصیت های دیگر مطرح در لیانیه هم از زمانی که بسیار جوان بودم کمابیش افتخار ارتباط دوستانه به عنوان یک شاگرد داشته ام. با شناختی که بنده از این دواندیشمند دارم، دست کم در دودهه اخیر شائبه ای از تعصب دینی خارج از منطق‌مداری و نگاه غرض‌ورزانه ضد اسرائیلی یا عداوت با آمریکا در آنان نیافتم. قضاوت درباره برخی دیگراز امضاکنندگان بیانیه از جمله عبدالکریم سروش و رضا علیجانی را به خوانندگان و محققان منصف ارجاع می دهم.

نکته فرجامین آنکه در کشتاری که پنج هفته ازآن می گذرد، نقاب از چهره غرب برداشته شد و بویژه آمریکا آن “غارت قانونمند” (به تعبیرتامل پذیرشریعتی) ثابت کرد که تمام عیار در خدمت اسرائیل برای تداوم یک نسل‌کشی می باشد. برای درک بخشی ازقصه پرغصه فلسطین، خوانندگان عزیز را دعوت می نمایم که تحلیل عبدالعلی بازرگان را در“غصه پرقصه غزه” دنبال نمایند.

 فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید            شرمنده رهروی که عمل بر مَجاز کرد

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. گویا سایت زیتون برای انتشار کامنتهای انتقادی از متن‌های همسو با روند کلی سایت صبر میکند تا خبر از صفحه نخست کنار رود تا مبادا اثر مطلوب یادداشت بر ذهن مخاطب تضعیف شود!! تبریک میگویم. شماها هر چه باشید،نقدپذیر نیستید. کامنت‌های توهین‌آمیز در پایین یادداشت آقای دوشوکی فورا منتشر شدند،ولی یک هفته پس از انتشار این متن یکسویه،دریغ از انتشار یک کامنت!

  2. .
    آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای گفت: هیچ دشمنی مثل رژیم غاصب صهیونیستی این قدر شرور، این قدر بی‌حیا، این قدر خبیث، این قدر بی‌رحم، این قدر خونخوار هرگز نبوده.

    رهبر معظم انقلاب،
    بهتر است اجازه دهید کسی این حقایق را بگوید که خودش در رأس رژیمی بینهایت خائن‌تر و فاسدتر و جنایتکارتر از اسرائیل نباشد.
    سیر یک روز طعنه زد به پیاز، که تو مسکین چقدر بدبویی.
    گفت از عیب خویش بی‌خبری، زان ره از خلق عیب می‌جویی.

    سرور گرامی،
    تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
    ۱- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
    ۲- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
    با تشکر از توجه شما.

  3. آقای ایزدی،شما اصلا حرف آقای دوشوکی را نفهمیده‌اید. چند پاراگراف از متن ایشان را برداشته‌اید و بر اساس مفروضات سیاسی نادرست و قابل بحث خودتان آنان را بدون هیچ استدلالی نادرست خوانده‌اید. نکات کلیدی حرفهای ایشان این بود که اولا حقوق بشر گزینشی نداریم و کسانی که در برابر ستم حکومت اسلامی به مردم ایران سکوت کرده و موضع علنی نگرفته‌اند،اخلاقا صلاحیت دفاع از فلسطین را هم ندارند.دوما از جنبه دینی نمیتوان در برابر درگیری حماس(نه فلسطین) با اسرائیل موضع انسان‌دوستانه گرفت چون قرآن در برابر یهودیان مواضعی بسیار خصمانه دارد و لااقل در ذهن برخی مسلمانان افراطی نقش محرک خشونت را دارد. این که داعش مخلوق چه کسی هم بود ربطی به نتایج کارهایشان ندارد. داعش و حماس دو گروه سلفی افراطی هستند و به یکدیگر از لحاظ ایدئولوژیک و عملیاتی شباهتهای بنیادی دارند. این که شما دوست ندارید آن فیلمهای قصابی کردن شهروندان غیرمسلح اسرائیلی به دست حماس را ببینید و یا برایتان حساسیتی ندارد،مسئله شخصی خودتان است،ولی با داشتن چنین دیدی دیگر نمیتوانید اسرائیل را از جنبه انسان دوستانه محکوم کنید وگرنه مضحکه مردم خواهید شد. متاسفانه گروههای چپگرا هنوز این نکته ساده را درک نکرده‌اند که مردم ایران این دوگانگی رفتاری در برابر شهروندان ایران و فلسطین (و بعضاً سکوت همین افراد در برابر تراژدی‌های انسانی در چچن و اکراین و مسلمانان چینی)را درک کرده و گوینده را به حق دارای انگیزه‌های سیاسی،نه انسانی،دانسته و دروغگو خطابشان میکنند. گویا برای شما ادعای خلق شدن یک گروه به دست غرب کافی است تا تمام جنایات آن به گردن غرب بیافتد و شما را از استدلال بی نیاز کند! اما چنین نیست. در مورد کلمات دارای بار منفی و غیربهداشتی (شبهات،عوامانه،حربه مزورانه،سطحی‌،عوام فریبی،…) و یا افزودن علامت تعجب به جملات مورد نقد نیز باید به سایت زیتون تذکر داد که به نویسندگان خود اخطار دهد که احترام فرد هدف نقد را نگه دارند و از کاربرد این گونه واژگان خودداری کنند. استدلال منطقی نیازی به فحاشی ندارد و خود خواننده است که باید داوری کند که کدام یک از دو طرف عوام یا مزور یا سطحی است،نه نویسنده یادداشت. ما اینجا در حال جنگ با کسی نیستیم.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »