نظریه‌ی بازی‌ها درباره جنگ اسرائیل و حماس چه می‌گوید؟

طاها پارسا

۱. تهدید کودکان در نسل‌های گذشته امر رایجی بود. پدر و مادر‌ها وقتی می‌خواستند فرزندشان را از انجام کاری باز دارند، او را تهدید می‌کردند که مثلا اگر فلان کار را انجام دهی «نمی‌ذارم دیگه در کوچه بازی کنی» یا «بهت غذا نمی‌دم تا از گشنگی بمیری». گاهی هم تهدید، رنگی از خشونت به‌خود می‌گرفت که بیشتر معنایی کنایی داشت و بیانگر عمق خشم و ناراحتی والدین بود مثلا «گوش‌ ات را می‌بُرم می‌ذارم کف دستت» یا از «پنجره می‌ندازمت بیرون» و…
پُر واضح بود که این نوع تهدید‌ها شدنی نبودند و به‌همین خاطر معمولا کارساز نمی‌افتادند و بچه‌ها هم قبل از هرکسی می‌دانستند که این تهدید‌ها اعتباری ندارند چون هیچ پدر و مادری گوش‌بچه‌اش را نمی‌بُرد یا نمی‌تواند او را برای همیشه از خوردن غذا محروم کند یا حتی داخل خانه برای همیشه حبس کند. بچه‌ها حتی می‌دانستند که والدین از بیرون رفتن آن‌ها گاهی خوشحال هم می‌شدند و حتی تهدید به «دیگه نمی‌ذارم تلویزیون ببینی» هم کاری ناشدنی بود.

این نوع تهدید‌های غیر معتبر، محدود به محیط خانواده نمی‌شود؛ مُدیری که کارمند متخصص و ارشدش را تهدید می‌کند که اگر یک‌بار دیگر دیر به سر کار بیاید او را اخراج می‌کند(و کارمند همان لحظه می‌داند شرکت به او نیاز دارد و نیروی جایگزین وجود ندارد) از تهدیدی غیر معتبر استفاده کرده که معمولا تأثیری ندارد.

امروزه به والدین توصیه می‌شود که برای تربیت کودک به تهدیدی متوسل شوند که امکان اجرا داشته باشد، تا کودک از آن حساب ببرد. این توصیه روان‌شناسانه البته محدود به بازی‌های خانوادگی نمی‌شود و همه‌جا نافذ است؛ یعنی تهدید باید معتبر باشد تا کارساز بیفتد و خاصیت «بازدارندگی» داشته باشد.

۲.«تهدید معتبر و تهدید نامعتبر» اصطلاحات دقیقی در نظریه‌ی بازی‌ها هستند. تهدید نامعتبر (Incredible Threat) به وضعیتی اشاره می‌کند که یکی از بازیگران، طرف مقابل را به استفاده از یک استراتژی خاص تهدید می‌کند ولی یا از عهده آن بر نمی‌آید و یا اگر شرایط جوری شود که او بخواهد تهدید را عملی کند، خودش اجرای تهدید را عقلانی نخواهد یافت و آن را عملی نخواهد کرد. اما در تهدید معتبر (Credibl Threat) بازیگران اگر مجبور به انجام آن شوند، آن‌ را غیرعقلانی نخواهند یافت و هر چند استراتژی سخت و نادری باشد اما سود‌های آن به ضررهایش می‌چربد. به همین خاطر است که تهدیدهایی که معتبر نیستند در واقع ارزشی هم برای اعلام‌شدن ندارند چون طرف مقابل آن را جدی نمی‌گیرد و لذا تاثیری در تغییر رفتار و نتیجه بازی ندارند. اگر گفته می‌شود «سلاح هسته ای برای شلیک کردن نیست بلکه برای بازدارندگی است» برخاسته از همین معناست. یعنی تهدید به «استفاده از سلاح هسته‌ای» به‌خاطر هزینه‌های بالای آن یک تهدید معتبر نیست و خاصیت اصلی سلاح هسته‌ای این است که کسی جرأت نمی‌کند به دارنده آن حمله کند.

۳. یک ماه پیش، جمعه ۳۱ شهریور ۱۴۰۲، بنیامین نتانیاهو در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت برای این‌که جمهوری اسلامی دست از ساخت سلاح هسته‌ای بکشد، نیاز است تا با یک «تهدید معتبر نظامی» روبرو شود*.
بی‌‌شک نخست‌وزیر اسرائیل به‌هنگام گفتن این سخنان به‌خوبی به یاد داشت که پیش از این بارها و بارها اسرائیل و حتی آمریکا (مخصوصا در دوران ترامپ) ایران را به برخورد نظامی تهدید کرده اما این تهدید کارساز نیافتاده و برای پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران (یا به تعبیر او ساخت سلاح هسته‌ای) خاصیت بازدارندگی نداشته است. چرا؟ چون به‌زعم نتانیاهو این تهدیدها «نامعتبر» بوده است. یعنی عملی شدن این تهدید‌ها برای اسرائیل عقلانی نبوده و خسارت‌هایش می‌توانسته بیش از منافعش باشد. ایران هم که به‌خوبی به نامعتبر بودن این تهدید‌ها واقف بوده، راه خود را رفته و بازدارندگی اتفاق نیافتاده.

۴. با این مقدمات و فکت‌ها، می‌شود فرضیه‌ای را شکل داد که ورای علل و زمینه‌های تاریخی، می‌تواند توجیه‌گر حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ باشد. فرضیه این است که حمله حماس به اسرائیل، اولا زمینه را برای تضعیف یا حذف حماس (و شاید حزب‌الله لبنان و سایر گروه‌های نیابتی ایران هم) فراهم می‌کند و بر اثر آن توان ایران برای ضربه‌زدن به اسرائیل حذف یا کم می‌شود. ثانیا این حمله تصویر تروریستی و غالبی از گروه‌های نیابتی ایران به‌دست می‌دهد و افکار عمومی را برای برخورد نظامی با ایران، آماده یا توجیه می‌کند. در کنار هم نشستن این دو عامل اگرچه به معنای برخورد نظامی با ایران نیست اما می‌تواند تهدید نظامی ایران را از یک تهدید نامعتبر به یک تهدید معتبر تبدیل کند.

به بیانی دیگر، اگر گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی حذف یا تضعیف شوند و افکار عمومی برای برخورد نظامی با ایران مهیا شود، جمهوری اسلامی درمی‌یابد که هزینه‌ حمله نظامی اسرائیل و یا آمریکا کاهش یافته و احتمال عملی‌شدن آن، چنان بالا رفته که هر آن از یک تهدید نامعتبر همیشگی به یک تهدید معتبر تبدیل می‌شود. این تهدید معتبر می‌تواند ایران را از برنامه‌ هسته‌ایش به عقب براند و خاصیت بازدارندگی بیابد.

اگر این فرض درست باشد، اسرائیل پیشاپیش و به صورتی نسبتا کنترل‌شده به استقبال بخشی از عوارض حمله ‌نظامی به ایران رفته است و به‌عبارتی پی آن را به تنش مالیده تا تهدید نظامی‌اش برای هسته‌ای نشدن ایران معتبر بیافتد و جدی گرفته شود.
مواضع سیاسی آمریکا در روزهای اخیر این فرضیه را تقویت می‌کند. از هفت اکتبر تا به امروز آمریکا ضمن تهدید ایران تأکید می‌کند که نشانه‌ای از دخالت جمهوری اسلامی در حمله حماس وجود ندارد. به عبارتی دیگر به ایران پیام می‌دهد که قصد حمله نداریم اما شرایط برای حمله فراهم است و تهدید دارد معتبر می‌شود.

۵. بر کسی معلوم نیست وضعیت فعلی و حمله‌ی حماس در هفتم اکتبر چگونه برنامه‌ریزی شده و اهداف آن چیست اما قریب به‌اتفاق تحلیل‌گران توافق دارند که این حمله نه تنها منجر به نابودی اسرائیل نمی‌شود بلکه سودی هم برای فلسطینی‌ها نداشته و علاوه بر مرگ‌ها و ویرانی‌ها و دربه‌دری‌ها، چه‌بسا به ضرر خاک آن‌ها هم تمام شود و اسرائیل از وضعیت فعلی استفاده هم ببرد و تهدید را به فرصتی برای اشغال بخش دیگری از خاک فلسطین تبدیل کند.

در روزهایی که موجودات زنده شاهد کثیف‌ترین چهره از «انسان» ‌اند و فهم شرایط هولوکاستی و حملات چنگیزی برای نسل معاصر فهمیدنی می‌شود؛ اگر فرضیه‌ی پیشین را جدی بگیریم باید در جایی غیر از ایران به‌دنبال طراحان اصلی جنگ گشت. مخصوصا که در شرایط قابل ‌پیشبینی وضعیت به ضرر برنامه‌ی ‌هسته‌ای حکومت ایران و تضعیف حماس و گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی پیش می‌رود و برنده احتمالی اسرائیل است؛ برنده‌ی بی‌رحمی که تا به این‌جای کار اگر چه نشانه‌های یک بُرد را با خود ندارد اما اگر بازی را ببرد هم خاک بیشتری از فلسطین اشغال می‌کند، هم حماس را از سر راه بر می‌دارد و هم یک «تهدید معتبر نظامی» پیش پای جمهوری اسلامی می‌گذارد؛ همان تهدیدی که بنیامین نتانیاهو یک ماه پیش در صحن علی سازمان ملل آرزوی آن را داشت.

*پی‌نوشت: نتانیاهو در سخنرانی خود گفته بود ایران باید با یک «تهدید معتبر هسته‌ای» مواجه شود، اما دفتر نخست‌وزیر اسرائیل در بیانیه‌ای اعلام کرد که نتانیاهو به اشتباه گفته است که «تهدید معتبر هسته‌ای»؛ و منظور او، «تهدید معتبر نظامی» بوده است. به‌نظر توضیح قانع‌کننده‌ای است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

7 پاسخ

  1. برای رسیدن به حقیقت ماجرا باید حداقل ۵۰ سال به عقب برگردیم: اول موارد زیرا را متذکر می شوم:
    ابتدا موضوعات بالفعل:
    ۱- ایران قدرت پنجم نظامی جهان، و برتر در خاورمیانه در آخرین روزهای شاهنشاهی
    ۲- تعامل و تمایل شاه به ارتباط با دنیای شرق تواما با غرب
    ۳- تجمیع دلارهای نفتی در بالاترین سطح در نظام مالی افتصادی ایران
    ۴- سرمایه گذاری های کلان در ۷۲ دو نقطه از جهان که بخش قابل توجهی از آن در بلوک غرب بود
    ۵- خریدهای نظامی و غیر نظامی بسیار کلان از کشورهای صنعتی که پول همه آنها داده شده بود یعنی آنها بدهکاران مالی ایران بودند
    ۶- وام های کلانی که ایران به بسیاری از نظامهای سیاسی و مالی غرب داده و انها مجبور به بازپرداخت اصل و فرع آن بودند
    ۷- چاپ کتاب پیش بسوی تمدن بزرگ شاه که دورنمای بلندپروازی های شاه که تماما واقعی و رویا پردازی هم نبود در حال اجرا و برنامه های چند ساله و بخصوص آخرین آن در حال وقوع که ایران را با جهشی سرسام آور از نگاه غرب با شتابی دویست برابر ژاپن در حال تحقق بود.و در راستای این بلندپروازی ها پرنبوغ جشنهای دوهزار پانصد ساله هم در حکم زمینه چینی های اولیه برای معرفی به همه دنیا بود.
    ایران به پیش میرفت و اتفاقا بالقوه هم در راه بود:
    ۱- اقتصاد غرب به بن بست خود نزدیک میشد
    ۲- آشتی اعراب و اسرائیل و ایجاد دو کشور کنار هم در حال شکل گیری بود و این یعنی پایان یکی از ابزارات و بهانه های اسلحه فروشان جهانی
    ۳- افول قدر شوروی و سقوط آن مشخصا نزدیک بود و غرب به آن واقف بود :
    – با سقوط شوروی در مقابل صعود ایران اقمار آسیایی شوروی (منظور سرزمینهای جدا شده از ایران عهد قاجاریه است) با توجه به فلاکتشان فیلشان یاد هندوستان کرده و گروه گروه به سمت ایران و بازگشت و اتصال به سرزمین اصلیشان سرازیر و نغمه گر میشدند و قطعا پادشاه با تدبیر و سرشار از دارایی و قدرت زمینه این اتصال را با یک رفراندم فراهم میکرد و انگاه ایران قدرتمند زمانه بزرگترین کشور و برترین دنیای متمدن میشد.
    و موارد بسیار دیگر … اما چه شد:
    کنفرانس گوادلپ همه این آینده درخشان را با برنامه ریزی حساب شده و با استفاده از ملایان نفهم دور از حقایق نوین جهانی به پرتگاه سهمگینی هل داد.
    و اینک:
    ۱- هم ملایان و هم آمریکا خوب میدانند نفع آنها در با هم بودنشان است، همچنان که هر دو خوب میدانند نفعشان در جنگ و جدال اعراب و اسرائیل است. زیرا که در نبود دشمن فرضی هیچ یک منافعی که را که در این حالت میبرند نخواهند برد. مرگ انسانها برای هر دوی آنها به هیچ است.
    ۲- در شرایط فعلی در پشت پرده امریکا لولویی به نام رضاشاه ( ولیعهد) را در پیش نهاده همچون چماقی به ملایان میگوید اینک وقت سرکشیدن جام زهر( شاید اینبار سطل گوه) است یا سرکشیده و با قبول ایجاد دو کشور خود را از فلاکت و سقوط نجات میدهید یا آنکه مهلتتان تمام است و شاه باید بازگردد و از آن سوی ایران هم میداند غرب به هر چه راضی باشد به بازگشت شاه و عظمت گذشته با شکوهش به دلایلی که در بالا به بعضیهایش اشاره شد ندارد و میبینیم هم میپذیرد و هم ناز و کرشمه میآید( ملایان سوراخ دعا را خیلی وقته پیدا کرده اند و دین هرگز درد آنها نبوده و نیست )…
    این قصه سر دراز دارد… و اینجا بسیار وقت اندک.

  2. این چنین و بر اساس این نظر، حمله روز ۷ اکتبر از سوی اسرائیل برنامه ریزی شده و توسط حماس به اجرا درآمده است ! این نگرش “نظریه بازی ها” نیست، بازی با نظریه هاست.

  3. درود یاران
    بزرگ ترین اشتباه درمسلمانی همین اسلام به معنی تسلیم
    به فرامین و دستورات اسلام است . خوب این دستورات را هم
    آیت الله ها یا به عبارت بهتر پیر مردها(نه حتا پیرزن ها) صادر
    ویا بقول خودشان کشف وابلاغ می کنند .خمینی بروجردی واکنون
    هم جنتی وکل اعضا خبرگان رهبری). اینان در سنی هستند که
    کوچترین اعتنایی به آن یکی دو سال زنده بودن ندارند وعقبا نگری
    چنانشان می کند که برنامه های دو سه ساله هم بی فایده است
    البته از نظر آنان. اگر جوانی هم پیدا شود وخیره سری کند مثل همانی
    که در صحن دادگاه شکم دریدو آدم کشت .آنهم رو سیاهی ابدی
    برای هم فکرانش آفرید .پس تا زمانی که اسلام ومسلمین به
    تصمیمات جمعی نرسیده اند (که سد البته ضد دستورات دین است)
    هیچ گرهی وهیچ پیشرفتی حاصل نشده وروز به روز قهقرا روی در
    پیش است .البته تا زمانیکه از کسانی چون نواب صفوی و دوست
    دارانش مثل خامنه ای به عنوان ضد اسلام وخاین به آن یاد نشود.

  4. جبهه ۲۵ شهریور
    آدینه ۵ آبان ۰۰۰۲ ژینا
    ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳،

    گرچه زبان مادری فارسی توانایی بسیاری در زاویه سپردن به کلام دارد که شیرینی آن نیز به همین خصوصیت آن است، اما در همین لفافه ها مطالب به سادگی قابل فهم و درک و اکتشاف است.

    آنچه همواره از اذهان اغلب نویسندگان عزیز و محترم دور مانده و کمتر اشاره و بها داده شده است، سبک و سیاقی است که تنها حکومترانان وقت را مورد بررسی قرار داده و گزینه های آنان را مورد ارزیابی قرار می دهند. در این وانفسای بین المللی که تقریبا اغلب بازیگران آن را افراطیون سیاسی و خود شیفتگان مذهبی شامل می شود، بزرگترین اهرم قدرت یک کشور براحتی از مدار تصمیم گیری خارج می شود و آن چیزی نیست بجز عقل جمعی آدمیان زیست کننده و یا دارای حقوق شهروندی است.

    آنچه دولت فلسطینی خوانده می شود و آنچه دولت اسراییل دیده می شود، مملو از عده ای از کمان رها شده که نه درد اقتصاد دارند و نه نگرانی مرگ ملت خود.

    آیا حماس بی اطلاع از آوار پس از حمله خود بوده است. کسی باور می کند که حماس منتظر حمله و پاسخ وحشیانه اسراییل پس از به اصطلاح طوفان خود نبوده باشد.

    نه برای حماس و حزب الله و نه برای اسراییل، مردم اهمیتی در معادلات آنان ندارند. مردم و بویژه کودکان و زنان هنگامی اهمیت پیدا می کنند که بتوان از آنها برای جلب توجه استفاده ای ابزاری نمود، در غیر اینصورت به پشیزی نیز برای آنان نمی ارزند.

    این مطلب در مورد رژیم های مذهبی که گویا حماس و اسراییل را نیز طبیعتاً شامل میشود ، بیشتر مصداق دارد، چرا که اگر با مذهبی ها نباشی بهتر است که اصلا نباشی. حکومت افراطی شیعی ایران مثالی بسیار آشکار از این دست می باشد.

    شهروندان چنانچه موافقت جمعی با جنگ و خونریزی نداشته باشند بسیار بعید است آنان را اجیر و اجبار کرد و لذا بدرودی همیشگی با اسلام و یهودیت و مسیحیت اینچنینی بایست انتظار داشت.

    تحلیل ها بیانگر نکات مورد نظر نوشتارنده است اما دلیل بر جامع بودن آن نیست. و این نشان است که همه مردم بایستی بخواهند، که غیر آن هیچ دولتی را پایانی خوش نخواهد بود.

    حزب مردم ایران

  5. اولاً به عنوان خواننده، به سهم خودم ممنونم که اینقدر موجز و مجمل و بدون عبارات و جملات نمایشی که در بیشتر نوشته های امروز ین ما بخصوص ایرانیان خارج از کشور هست. یک واژه با تمام مترادفهایش می آید که مثلاً مؤثر تر بیفتند، از قضا کسالت می آورد و اطاله کلام که دال اصلی متن را از ذهن خواننده می زداید. اما، ولی، و خوشبختانه موافق تبیین شما از صحنه بازی نیستم.تهدید معتبر در این شرایط علیه ایران یا حماس برای حمله نظامی در مورد اولی و نابودی در باره دومی موچود نیست. پارامترهایی که شما برای معتبر شدن حمله علیه ایران مطرح می کنید، نه تنها به ذات وجود ندارند، بلکه جریانی خلافی آن دارد در جهان برآمد می کند!‌ مثلاً افکار عمومی که شما آن را به عنوان پارامتری برای آمادگی حمله به ایران طرح می کنید، در جهت عکس حرکت کرده. پشتیبانی مردم جهان در شمال و جنوب جهانی مثلاً مردم کشورهای عربی که از ترس رهبران شان قادر به حرکت علیه اسرائیل نبودند، یا حتا در آلمانی که با یک دعوای شخصی با یک فرد یهودی حسابت با کرام الکاتبین بود، روزی نیست که تظاهرات در شهری نباشد با اطلاع از رفتار بی سابقه ی پلیس آلمان. بنا براین اسرائیل هم قطعاً توجه دارد که بار دیگر فضای ضد خود یا به قول آقای منشه امیر ضد قوم خود را ایجاد نکند. اما از این گذشته جناب پارسا، جنگها هرگز با توجه به چگونگی افکار عمومی صورت نگرفته اند. یکسال تمام تمام اروپا و آمریکا عرصه تظاهرات سنگین بود علیه تهدید بوش برای حمله به عراق!‌ حتا رئیس بازرسان نظامی سازمان ملل پس از تأکیدات بسیار که هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق نیست، وقتی دید بوش وقعی به اسناد و مدارک او هم ندارد استعفا کرد و آمریکا حمله کرد و…لیبی و افغانستان…ولی آقای پارسا ایران کارت بسیار بزرگی است برای بازی آمریکا. حزب اللهی که فقط دستاویز ایران می دانند نه تنها نمی توانند از صحنه برانند که هر روز قوی تر شده است. همینگونه بوده در مورد حماس. همینگونه پیش رفته در مورد جهاد اسلامی. حوثی ها… همه اینها عمق استراتژیک و سیاسی ایران محسوب می شوند. . خطرهای دائمی . بگذریم از اینکه نیروی منظم ارتش و سپاه ایران به هیچ وجه با عراق پرو بال شکسته یا لیبی تنها مانده و افغانستان قابل مقایسه نیست. و نکات دیگری که می ترسم متن را از حد مجاز طویل تر کند.

    1. خانم محمدی شما چقدر حوصله دارید که این ترهات را می خوانید. اینها خودشان هم نمیدانند چه می گویند.

    2. بله شما درست می فرمایید، طبق نوشته شما ایران ابرقدرت مطلق زمین و آمریکا کشوری جهان سومی و ترسوست، شما از همانهایی نیستی که می خواهند آمریکا را فتح و کاخ سفید را حسنیه کنند؟ مدتی صبر کن ای طرفدار آخوندهای ج ا، ظاهرا این بار تکلیف در حال نهایی شدن است

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »