بزرگ‌ترین اتفاق در ایران پیدایش جنبش بزرگ پادفرهنگ است

گفت‌وگو با محمد امینی (پژوهش‌گر فقید تاریخ)

زیتون-مانی تهرانی: از زبان مردم کوچه و بازار گرفته تا سخن‌رانی­‌های سیاست‌­مداران کشورهای مختلف، بسیار شنیده‌ایم که افراد به گذشته­‌های دور و بزرگ کشور خود ببالند و حتی از تلاش برای بازآفرینی آن بگویند. یک خواست و یادآوری تاریخی که معمولا به تمسخر گرفته می‌­شود و گاهی پشت این استهزاء، نوعی هراس از جنون انسان نهفته است که مبادا به نمونه‌های خطرناک معاصر نظیر فاشیسم، نازیسم، کمونیسم و اسلام‌گرایی سیاسی بیانجامد.

سال گذشته، هم­‌راه با دکتر محمد امینی، تاریخ­‌نگار ساکن ایالات متحده، تمدن­‌های بزرگ -پارس، روم باستان، پروس، عثمانی، بریتانیای کبیر و…- را از نقطه نظر فرهنگ تمدنی، امپراطوری سیاسی و امکان بازآفرینی مورد بررسی قرار داد. متاسفانه عمر محمد امینی به انتشار این گفت‌وگو کفاف نکرد و مهرماه گذشت بر اثر ابتلا به بیماری کرونا درگذشت. آن‌چه در ادامه می‌خوانید مشروح این گفت‌وگو است که برای نخستین بار در زیتون منتشر می‌شود و اگر چه پیش از خیزش انقلابی مهسا انجام شده اما نکاتی پیش‌گویانه در این باره دارد: «جمهوری اسلامی هم مثل قوم مغول در فرهنگ ایرانی حل خواهد شد، مغول­‌ها که ایرانی نبودند حل شدند، این‌ها که به هر حال ایرانی­‌اند. بسیاری از ارزش‌­هایی که جمهوری اسلامی تلاش کرد بر جامعه ایران تحمیل کند، رفته رفته از میان خواهد رفت. راستی هم این است، با این کوششی که امروز جوانان و زنان ایرانی برای هم‌سو کردن زندگی خود با دنیای جدید در پیش گرفته‌­اند، ماندگاری ارزش‌­های کهنه این حکومت ممکن نیست. بزرگ‌ترین اتفاق در ایران پیدایش جنبش بزرگ پاد فرهنگ است. یعنی با یک جنبش ضد فرهنگی روبه‌­روایم که در برابر فرهنگ دیکته شده از بالا ایستادگی می‌­کند. از جمله حجاب را کنار می‌­گذارد و حقوق اقلیت‌­های مذهبی، قومی و دگرباشان را به رسمیت می‌­شناسد. جنبش پاد فرهنگ بزرگ‌ترین جریان سیاسی-اجتماعی موجود در ایران است».

خواننده این گفت‌وگو باشید.

-تمدن­‌های بزرگ تاریخ بر پایه فرهنگ مردمان شکل گرفته یا این­ که سیاست‌­مداران بر پایه امپراطوری جغرافیایی آن‌ها را ساخته­‌اند؟
محمد امینی: درباره مفهوم تمدن در میان جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان اجتماعی، دیدگاه­‌های گوناگونی وجود دارد. تعریف واحد و مدرن تمدن در تاریخ از شهرنشینی آمده، در حالی ­که همه تمدن‌­ها لزومٱ در شهرها نبوده. دو برداشت برجسته درباره تمدن وجود دارد. یکی دیدگاه متفکرانی نظیر «ابن خلدون» که می‌­گوید تمدن، صورت اجتماعی انسان است. یعنی انسان وقتی هویت اجتماعی پیدا می­‌کند، در واقع به نوعی تمدن دست یافته. پژوهش‌گران و نظریه‌پردازان غربی در این باره داوری ژرف‌تری دارند و برخی­‌شان معتقدند تمدن را گروه اقلیت پیش‌رو و نخبگان جامعه ایجاد می­‌کنند. اگر بخواهیم از مجموعه این داوری‌­ها نتیجه‌گیری حقوقی داشته باشیم، می‌­توان گفت تمدن یعنی شکلی از اداره جامعه که در آن گروه گسترده­‌ای از مردم گردهم آمده‌­اند و می­‌خواهند میان خود روابطی منطقی برقرار کنند تا بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. بیش‌تر تمدن­‌های بزرگ جهان از همان آغاز پیدایش شهرنشینی در کنار رودخانه­‌های بزرگ به وجود آمده­‌اند که برای گذران زندگی­‌شان ضرورت داشت.

-بنابراین در شکل‌گیری تمدن­‌ها، عنصر اقتصادی نقش اساسی داشت؟
بله. انسان­‌ها گردهم می‌­آیند که جامعه تشکیل دهند و روابط اقتصادی داشته باشند تا بتوانند نیازهای­‌شان را برآورده کنند. از این رو باید به کشاورزی و بازرگانی دست‌رسی داشته باشند. برای همین آب (رودخانه/دریا/اقیانوس) در شکل‌گیری تمدن‌­ها نقش اساسی داشت و از این جهت تمدن ایرانی یک استثناء و ماندگارترین تمدن تاریخ است.

-میان تمدن با دین و ایدئولوژی چه ارتباطی می‌­توان برقرار کرد؟
فرهنگ با دین لزومٱ یکی نیست. در بستر تمدن، فرهنگ به وجود می‌­آید و فرهنگ می‌­تواند جنبه دینی داشته باشد یا نداشته باشد. مثلٱ اگر به ادیان ابراهیمی نگاه کنیم -جز یهودیت که قوم را هم شامل می‌شود- این ادیان در هنگام پیدایش خود تمدن­‌ساز نبوده‌اند. اسلام و مسیحیت هر دو بر بستر تمدن‌­های موجود در جوامع میزبان شکل گرفت. مثل تمدن اسلامی که در دل تمدن ایرانی شکل گرفت و بسیاری از ارزش‌­های این سرزمین مانند ساختار شهریاری وارد اسلام شد. تنها دین یهود به دلیل پایه قومی-نژادی و تبشیری نبودن آن وضعیت متفاوتی دارد.

-یعنی ادیان جزئی از تمدن شده­‌اند؟
ادیان به بخشی از ساختار هر تمدن تبدیل شده‌­اند. مرزهای تمدن بسیار گسترده‌تر از دین است. دست‌کم در مورد اسلام و مسیحیت در تاریخ هیچ نشانه‌­ای بر تمدن‌­سازی این ادیان وجود ندارد. دین تمدن نمی‌­سازد، تنها تمدن را به سوی خود جلب می­‌کند و سیقل می‌­دهد و بر آن تاثیر می‌­گذارد. اگرچه امروزه از تمدن اسلامی صحبت می‌­شود، اما در واقع تمدن اسلامی در دل پنج تمدن دیگر شکل گرفته؛ تمدن هندی، تمدن ایرانی، تمدن مصری، تمدن بخشی از اسپانیا و تمدن شمال آفریقا که این پنج تمدن از نقطه نظر ساختار فرهنگی کاملٱ با یک‌دیگر متفاوت‌­اند. یعنی یک رشته آئین­‌های مشترک دارند، اما اساسٱ بر بستر تمدن موجود در آن سرزمین شکل گرفته‌­اند. بنابراین دین زاینده و تولید کننده تمدن نیست.

-آیا تمدن‌­های بزرگ شرق و غرب از نظر ماهوی و ساختاری با یک‌دیگر تفاوت دارند؟
تمدن‌­های بزرگ شرق که تمدن ایران، چین و هند بخشی از آن است؛ بر بستر یک دوران پیشامدرن پیشاصنعتی شکل گرفته‌­اند. به همین دلیل خیلی زود به امپراطوری‌­های بزرگ تبدیل شدند. در ایران دوران پیشاصنعتی چند امپراطوری بزرگ شکل گرفت که توانایی اداره صلح‌آمیز جغرافیایی گسترده، یکی از دلایل اصلی پیدایش این امپراطوری‌­ها بود. در حالی که تمدن‌­های بزرگ غربی بر بستر دوران صنعتی و مدرنیته شکل گرفته­‌اند. در نتیجه اجزاء تشکیل دهنده و ساختار تمدن‌­های غربی و شرقی با یک‌دیگر متفاوت است. البته در غرب هم نمونه امپراطوری بریتانیای کبیر پیشینه پیشاصنعتی داشت، اما خیلی زود با دوران صنعتی و مدرنیته پیوند برقرار کرد و دیگر تمدن­‌های غربی نیز بر بستر دگرگونی‌­های صنعتی شکل گرفت. به همین دلیل نوع رفتار و عمل‌کرد تمدن‌­های شرق و غرب نیز با یک‌دیگر متفاوت بود. در تمدن­‌های کهن پیشاصنعتی، صورت فرمان‌روایی هم‌واره پادشاهی بود و جز این شکل از حکم‌رانی موروثی برای اداره سرزمین‌­ها صورت دیگری نمی‌­شناختند. در حالی که در تمدن دوران مدرن رفته رفته صورت­‌های گزینشی حکم‌رانی یعنی جمهوری و پدیده‌­هایی از این دست شکل گرفت، زیرا ساختار جوامع غربی و شرقی با یک‌دیگر متفاوت بود.

-افول تمدن­‌های بزرگ در اثر فروپاشی درونی بوده یا از تٱثیرپذیری تعاملی با تمدن­‌های دیگر و یا در اثر تضادها و درگیری با تمدن­‌های دیگر اتفاق افتاده؟

در مورد تمدن­‌های کهن که در ایران و چین شکل گرفت و بعد به سرزمین­‌های دیگر گسترش پیدا کرد، هر دو عامل داخلی و خارجی در ماندگاری و فروپاشی این تمدن­‌ها نقش داشت. البته در این تمدن‌­ها بعد از افول یا فروپاشی، بخش بزرگی از ساختار فرهنگی به تمدن تازه­‌وارد منتقل شد. مثلٱ چنگیزخان مغول دو امپراطوری پیش‌رفته که در هم‌سایگی­‌اش بودند را شکست داد و حتی پایتخت یکی از این دو را ویران کرد و سپس خانواده خود را به آن جا منتقل کرد و در آن جا برای خود پایتختی نو بنا کرد که همین بیجینگ –پکن- فعلی است. این اقدامات باعث شد او بسیاری از ارزش­‌های جامعه چین را به فرهنگ تمدنی سرزمین­‌های دیگر منتقل کند. البته سرانجام تمدن چین بر دوران گذار مغول چیره شد. در طول تاریخ ایران هم مهاجمان و حاکمان گوناگون آمده‌­اند و رفته­‌اند، اما ارزش­‌های فرهنگی از دوران مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به یک‌دیگر منتقل شده. بسیاری از این ارزش‌­ها حتی به دوران اسلامی رسیده و در ایران امروز هم ارزش‌­های دوران پیش از اسلام را می‌­توان یافت. در جریان فروپاشی همه تمدن‌­ها و امپراطوری‌­های موجود در ایران، نیروهای درونی نقش به‌سزایی داشت. مثلٱ اسکندر مقدونی یکی از امپراطوری‌­ها را ویران کرد و یا حمله اعراب مسلمان امپراطوری ساسانیان را از بین برد، ولی در هر دو مورد گرفتاری‌­های گسترده سیاسی و اقتصادی درون این امپراطوری­­‌ها در فروپاشی‌­شان نقش به‌سزایی داشت. نکته این که گسترش پهنه جغرافیایی یک امپراطوری، زمینه­‌ساز فروپاشی آن هم خواهد شد. چنان که در دوران مدرن در مورد امپراطوری بریتانیای کبیر این اتفاق رخ داد، اما با بررسی‌­های تاریخی نمی‌­توان تنها یک دلیل واحد را عامل اصلی افول یا فروپاشی امپراطوری­‌ها نامید. مثلٱ در روم باستان فساد درونی پادشاهان به درگیری داخلی میان کسانی که بر ساختار شهریاری چیره بودند، دامن زد و این درگیری­‌های داخلی به حدی بالا گرفت که به فروپاشی امپراطوری روم باستان انجامید؛ البته چنان که توضیح دادم تمدن رومی از میان نرفت و ادامه پیدا کرد. در ایران هم مثلٱ شورش مزدکیان و جنبش مانی، تمدن ساسانیان را از میان نبرد؛ اما بدون وجود یک بحران درونی، نیروی خارجی به آسانی نمی‌­تواند بر تمدنی چیره شود.

-افول و فروپاشی در امپراطوری­‌های شرقی و غربی با یک‌دیگر چه تفاوت‌­هایی داشت؟
از نظر گستردگی جغرافیایی بریتانیای کبیر -بعد از هخامنشیان- بزرگ‌ترین امپراطوری جهان بود، اما میان این دو تفاوت بزرگی وجود دارد. هخامنشیان و ساسانیان و حتی امپراطوری‌­های پس از اسلام، امپراطوری­‌های زمینی‌­اند. یعنی این امپراطوری­‌ها از راه لشکرکشی­‌های زمینی گسترش پیدا کرده­‌اند. بنابراین امنیت سرزمینی و امنیت زمین­‌هایی که در پهنه این امپراطوری­‌ها قرار داشت، برای ماندگاری آن بسیار مهم بود. بریتانیای کبیر نخستین امپراطوری دریایی جهان است که بر پایه ساخت کشتی­‌های بزرگ شکل گرفت و از راه دریاها یک جزیره کوچک بر گوشه و کنار جهان چیره شد. برای همین و خلاف امپراطوری­‌های پیش از خود، لازم نبود مسیر رسیدن به سرزمین‌­های فتح شده -که مسیر دریا بود- را تصرف کند. مثلٱ لشکری بر کشتی سوار می­‌شد و با طی مسافت دریا سرزمین هند را تصرف می‌­کرد. همین ویژگی مدرن رقابت دریایی را در پی داشت و این امپراطوری را ضربه‌پذیر کرد. در آن دوره چهار کشور از جمله دو کاتولیک‌نشین اسپانیا و پرتغال در کنار انگلستان و هلند بر پایه صنعت ساخت کشتی‌­های بزرگ توانستند سرزمین‌­هایی در گوشه و کنار جهان را مستعمره خود کنند و همین دانش و توانایی جدید رقابت‌­های شدیدی میان این کشورها به راه انداخت و پی‌آمدهایی داشت. از جمله این که با تحریک حس هویت ملی در کشورهای تحت سیطره بریتانیا به فروپاشی این امپراطوری دامن زد. در حالی که در امپراطوری­‌های کهن مثل هخامنشیان و ساسانیان و حتی در دوران پس از اسلام در ایران احساس هویت ملی و قومی به این شکل و به این شدت به چشم نمی‌­خورد.

-شما اقتصاد را یکی از پایه­‌های شکل‌گیری تمدن دانستید. در عصر مدرن که نقش اقتصاد از گذشته پررنگ‌تر شد، چرا به استحکام بیش‌تر امپراطوری‌­های نو نیانجامید؟
اقتصاد مدرن به معنی دست‌یابی به نیروی کار ارزان و دست‌یابی به مواد مورد نیاز برای افزایش تولید است. به عنوان نمونه بریتانیا از راه گسترش امپراطوری توانست این دو مهم را فراهم کند و یک گروه بسیار توانا حول محور جزیره خود شکل دهد، اما رفته رفته و در طول زمان رقبا از راه رسیدند. اولین رقابت، جنگ استقلال آمریکا بود که یکی از حاصل‌­خیزترین سرزمین‌­ها را از بریتانیا جدا کرد و بخش بزرگی از درآمد این امپراطوری را کاهش داد. در مورد امپراطوری بریتانیا جز گستره جغرافیایی، عنصر تازه­‌ای هم وارد شد. تا حدود سال ۱۹۲۰ سوخت کشتی‌­های جنگی از ذغال سنگ بود. در دوره­‌ای که وینستون چرچیل وزیر دریاداری بریتانیا بود، سوخت کشتی­‌های بازرگانی با نفت جای‌گزین شد و از این زمان نفت به کالای کلیدی برای توسعه اقتصادی امپراطوری‌­ها بدل شد که سرآغاز جنگ‌­های متعدد برای دست‌یابی به منابع نفتی در گوشه و کنار جهان بود. با از دست رفتن آمریکا و سپس هند و سرانجام فروپاشی بازمانده­‌های امپراطوری عثمانی، هزینه­‌های بریتانیا بالا رفت تا جایی که این امپراطوری را از پای درآورد. یک نمونه کوچک از این اتفاق، جنگ افغانستان بود که کمر دولت اتحاد جماهیر شوروی را شکست، زیرا نمی‌­توانست هزینه­‌های سرسام‌­آور آن را تٱمین کند. برای بریتانیا هم رفته رفته اداره مستعمرات و سرزمین‌­ها گران‌­تر شد، اما در امپراطوری­‌های شرقی دوران کهن چنین شرایطی وجود نداشت. مثلٱ پادشاهی مثل سلطان محمود غزنوی هنگامی که به پول نیاز داشت، رفت هند و آن جا را غارت کرد و برگشت.

-یعنی میزان رشد اجتماعی ساکنان یک سرزمین، اثرگذار و تعیین کننده است؟
بله. وقتی سرزمین گسترش پیدا می‌­کند و به تبع آن شمار انسان­‌هایی که در یک امپراطوری زندگی می‌­کنند افزایش پیدا می­‌کند، اگر حکم‌رانان نتوانند از طریق تولید درونی پاسخ‌گوی نیاز توسعه اجتماعی باشند، گرفتاری­‌های بیرونی ظهور و بروز پیدا می‌­کند. به عنوان نمونه ایالات متحده برای گسترش توانایی­‌اش و تبدیل شدن به نیرومندترین کشور جهان به خارج از خاک سرزمین خود نیاز ندارد، زیرا مجموعه کاملی از منابع و امکانات در داخل این کشور وجود دارد؛ اما بریتانیا و بسیاری از کشورهای دیگر چنین شرایطی ندارند و برای تٱمین نیازهای خود به کشورهای دیگر وابسته­‌اند. جنگ‌­های اول و دوم جهانی از سوی متحدین و متفقین تنها به دلیل بیماری روانی این یا آن شخص نبود، بله که نیاز درونی کشورها و ضرورت اقتصادی بود.

-با این تفسیر، آمریکا هم‌واره و بالقوه یک ابرقدرت است.
بله. البته امروز یک رقیب اقتصادی بسیار توانا به نام چین سر برآورده که به زودی به رقیب نظامی نیز بدل خواهد شد.

-امروز کشور بریتانیا بر روی نقشه‌­های جهانی، عنوان پول و مکاتبات رسمی هم‌چنان بریتانیای کبیر خوانده می‌­شود، نشانی از سرزمینی که آفتاب در آن غروب نمی‌­کرد و از مردم عادی تا صاحب‌نظران بسیاری بر این باورند که تنها شکل حکم‌رانی این امپراطوری تغییر کرده و لندن -به عنوان پایتخت رسانه­‌ای جهان- هم‌چنان مدیریت افکار عمومی و به تبع آن دولت‌­های شرق و غرب را در اختیار دارد. داوری شما چیست؟

خیر. این نفوذ رسانه‌­ای اسم­ش امپراطوری نیست، تاثیر فرهنگی است. مانند این که ما ایرانیان ادعا کنیم فارسی صحبت کردن مردمان افغانستان و تاجیکستان و یا رواج فرهنگ ایرانی در آسیای مرکزی نشانه حاکمیت ما بر این کشورهاست، که چنین ادعایی واقعیت ندارد.

-یعنی رسانه ابزار اعمال قدرت نیست؟
مهم‌ترین اثر ماندگار امپراطوری بریتانیا، جهانی شدن زبان انگلیسی است، بر بستر زبان انگلیسی بریتانیا و خصوصٱ ایالات متحده آمریکا از رسانه‌­ها و از امکانات تبلیغاتی و گستره فرهنگی بهره می‌­گیرند؛ اما این به معنی ادامه امپراطوری بریتانیا و اداره جهان توسط این کشور نیست. درگیری‌­های ماجرای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا -برگزیت- نشان داد که اقتصاد این کشور ضعیف شده و دیگر قدرت گذشته را ندارد. حتی ممکن است در آینده نزدیک اسکات‌لند و ولز و ایرلند شمالی از خاک بریتانیا جدا شوند. بنابراین من تصور نمی‌­کنم چنین برداشتی با واقعیت‌­های امروز این کشور هم‌خوانی داشته باشد.

-دست‌کم در کلام رایج مردم و سیاست‌مداران به نظر می‌­آید شرقی‌­ها بیش از غربی‌­ها برای بازآفرینی تمدن­‌های گذشته خود دغدغه دارند، به عنوان نمونه در ایران محمدرضا پهلوی از بازگشت به دروازه‌­های تمدن ایران بزرگ می‌­گفت و دیگرانی هم در خاورمیانه چنین سودایی در سر دارند که معمولٱ با واکنش منفی روبه‌رو می­‌شوند. اساسٱ آیا در عصر امروز چنین بازآفرینی­‌هایی شدنی است یا -چنان که برخی معتقدند- برای بشر هراس‌­آفرین و زیان‌بار خواهد بود؟
یک نمونه برجسته از کوشش برای احیاء تمدن گذشته، آدولف هیتلر بود که قصد داشت اقتدار آلمان را گسترش دهد و امپراطوری بزرگ پروس را بازسازی کند. تلاشی که به وقوع فاجعه بشری برای جهان انجامید. اگر کوشش دربازگشت به رشته‌­ای از ارزش­‌های تمدنی گذشته و در زمینه فرهنگی باقی بماند، به رشد جامعه می‌­انجامد. چنان که ژاپنی­‌ها توانستند -بعد از شکست بزرگ در جنگ دوم جهانی- رشته­‌ای از ارزش­‌های کهن کشورشان را زنده کنند و ژاپن را در عرصه جهانی به یک اقتصاد توانا بدل کنند.

-منظور رایج از بازآفرینی امپراطوری­‌ها، بحث گسترش جغرافیایی است.
بله، اما به عنوان نمونه در طول تاریخ ناسیونالیزم ایرانی هیچ‌گاه متجاوز نبود. یعنی از همان زمان پیدایش به سرزمین­‌های دیگر چشم نداشت.

-ایران‌­گرایان، برخی از سرزمین­‌های دیگر را حوزه تمدنی ایران بزرگ می‌­دانند که سندیت تاریخی هم دارد، بنابراین بحث تجاوز به خاک دیگری مطرح نیست.
بله این نکته درست است. اگر هنگام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ایران یک دولت غیر دینی وجود داشت، در میان کشورهای آسیای میانه و هم‌سایگان حوزه تمدنی ایران بسیار گسترش پیدا می‌­کرد، زیرا ما با آن‌ها ستیز دینی نداشتیم؛ از این رو باید گفت در این سرزمین­‌ها زمینه بازگشت نوعی رنسانس فرهنگی ایرانی وجود دارد که یکی از کانون­‌های آن تاجیکستان است. این کشور حتی بیش از ایران امروز نسبت به تاریخ ایران وفاداری نشان می‌دهد، اما ناسیونالیزم ایرانی شیداگونه است. امروز جست‌وجو برای گستراندن حوزه سرزمینی تمدن‌­های گذشته، باعث یروز درگیری‌هایی می‌­شود و به جنایت علیه بشریت می‌­انجامد. باید به گسترش حوزه تمدنی فرهنگی نگاه کرد. در این زمینه مشکلی وجود ندارد که مثلا دولت ترکیه خود را کانون تمدن ترک در جهان بداند و بخواهد فرهنگ کشورش را گسترش دهد و یا ایران بخواهد تمدن خود یا زبان پارسی را در سرزمین‌­های دیگر زنده کند. در دنیای امروز تلاش برای احیاء جغرافیایی یک امپراطوری بسیار خطرناک است. امروزه تنها مدل فرا مرزی که کارکرد مثبت داشته، مدل اتحادیه اروپا یعنی پیوستن کشورها به یک‌دیگر است. اگر کشوری به سرزمین‌­های گذشته خود چشم طمع داشته باشد، معمولٱ کشورهای دیگری هم در مورد همان سرزمین ادعا دارند و طبیعتٱ ساکنان آن سرزمین برای استقلال کشور خود ایستادگی خواهند کرد؛ بنابراین چنین تلاش‌­هایی به جنگ‌­های سرزمینی خون‌بار و بی‌حاصل می‌­انجامد.

-گفتید امپراطوری پارس با دیگر امپراطوری‌­ها یک تفاوت عمده داشت. این تفاوت عمده چه بود؟
نکته بسیار مهم در پیدایش و گسترش تمدن ایرانی این که ایرانی بودن یک هویت خونی نیست، بله که هویت سرزمینی است. مثلٱ ژرمن‌­ها در آلمان نازی خود را یک هویت خونی می‌­دانستند.

-نژاد ژرمن­‌ها با آریایی‌­ها از یک ریشه نبود؟
من برای بحث­‌های ژنتیک و نژادی بهائی قائل نیستم، زیرا در طول تاریخ میان مردمان آمیزش‌­های فراوانی صورت گرفته است. خلاصه این که میان آلمانی‌­ها با یک‌دیگر حس هم­‌خونی وجود داشت و تمام تبلیغات دستگاه گوبلز این بود که در رگ­‌های مردمان کشورهای بلوک شرق مثل اوکراین و لهستان و مجارستان، خون آلمانی جاری است و ارتش هیتلر با همین بهانه به سراغ اتریشی‌­ها رفت و جنگ را آغاز کرد. امروز هم اگر کسی ۲۵% ژن آلمانی داشته باشد، بر اساس قانون به او پاسپورت آلمانی تعلق می‌­گیرد و یا اگر کسی مادرش یهودی باشد، بر اساس قانون می‌­تواند پاسپورت اسرائیلی دریافت کند؛ اما تمدن ایران خاکی است، یعنی بارها مردمانی از بیرون فلات ایران به این سرزمین وارد شده­‌اند. از جمله آریایی‌­ها که به فلات ایران وارد شدند و با مردم پیش‌­آریایی ساکن در فلات ایران درآمیختند، سپس مردمانی از سرزمین­‌های دیگر از جمله آسیای مرکزی به این سرزمین وارد شدند و بدون توجه به خون و تیره نژادی به عنوان ایرانی شناخته شدند و در گسترش فرهنگ ایرانی کوشیدند. به همین دلیل از زمان غزنویان تا قاجار یعنی به مدت ۹۰۰ سال دولت­‌ها در ایران ترک‌تبار بود، در حالی که فرهنگ ایرانی و زبان پارسی باقی ماند.

-این دولت­‌های ترک‌تبار چگونه زبان پارسی را نگه داشتند؟
پاسخ این پرسش بحث مفصلی دارد که اتفاقٱ من در این باره کتابی نوشته­‌ام با عنوان «سرگذشت زبان پارسی» که در دست انتشار است. یک و نیم قرن پس از دوران چیرگی اعراب مسلمان بر ایران، پارسی -که یکی از زبان‌­های دوران ساسانیان بود- دوباره سر بلند کرد و گسترش یافت. در دوره سلطان محمود غزنوی، ابوالعباس فضل اسفراینی برای نخستین بار به جای زبان عربی، پارسی را زبان رسمی دیوانی کشور اعلام کرد. هنگامی که پارسی به زبان دیوانی تبدیل شد، ساجوقیان هم این زبان را پذیرفتند و از این رو پارسی به عنوان زبان دیوان گسترش یافت و همه نخبگان جامعه به این زبان گفت‌و­گو می‌­کردند. بنابراین در تاریخ ایران از دوران غزنویان به این سو همه اسناد دولتی به زبان پارسی نوشته شده است. بزرگ‌ترین مؤلفه تفاوت تمدنی ایرانیان این بود که پذیرای گروه­‌های قومی و دینی گوناگون در فلات ایران بوده‌­ایم و توانسته‌­ایم در درازای تاریخ سه حوزه به وجود بیاوریم. حوزه سیاسی ایران که مرتبٱ در معرض دگرگونی بود، حوزه فرهنگی ایران که هم‌واره ازحوزه سیاسی گسترده‌­تر بود و حوزه زبان پارسی که از حوزه فرهنگی ایران هم فراتر رفت و در سرزمین‌­های دیگر از جمله تا هندوستان آن دوران رواج پیدا کرد. ار نقطه نظر تاریخی فرهنگ دو کشور ایران و آمریکا شباهت فراوانی دارد. در هر دو کشور مهاجران از سرزمین‌­های مختلف خود را میزبان و صاحب آب و خاک قلم‌داد کردند. مثلٱ بعد از حمله مغول به ایران و با گذشت سه دوره از پادشاهی ایل‌خانان، ارغون خان اعلام کرد که من پادشاه ایران­‌زمینم و دیگر از پادشاهان مغول تبعیت نخواهم کرد. در واقع تمدن ایرانی، گروه­‌هایی که از بیرون فرهنگ ایران وارد می‌­شدند را در خود حل می­‌کرد. اعراب مسلمان را نیز به رشته‌­ای از ارزش‌­های فرهنگی ایران آگاه کرد. بزرگ‌ترین شاهنامه­‌های طول تاریخ، شاهنامه‌­های تیموری و دوران پایانی مغول و آغاز دوره صفوی است. یعنی هویت فرهنگی ایرانی این چنین جذاب و توانا بود. حتی شاه اسماعیل صفوی که با شمشیر قزلباش شیعه­‌گری را در ایران گسترش داد، نام فرزندان­اش را از شاهنامه انتخاب کرد، زال و طهماسب و تهمینه و منیژه.

-می‌­گویید سرزمین ایران ورود همه اقوام و مذاهب را پذیرفته؛ اما مثلأ مورخان نوشته‌اند که ورود اعراب مسلمان به ایران با درگیری­‌های خونین و کشتار و کتاب­‌سوزان و مهاجرت جمعی بخشی از ایرانیان هم‌راه بوده.

آن بخش از ایرانیان که مسلمان شدند، خیلی زود اسلام را در دست گرفتند و اداره دنیای اسلام به دست ایرانیان افتاد. به عنوان نمونه در آئین شیعی چهار کتاب مهمترین کثب فقه روایی معروف به «کتب اربعه» است، در میان اهل سنت هم هفت کتاب مهم فقه روایی معروف به «کتب سبعه» وجود دارد؛ جالب توجه این که نویسنده هر یازده کتاب ایرانی‌­اند. یکی از زمینه­‌های فرهنگی ایرانیان که امروز هم در کشور وجود دارد و بسیاری با تعجب می‌­پرسند در دنیای امروز چگونه مردم ایران چنین ساختار فرمان‌روایی را می­‌پذیرند؟ دلایلش در ساختار فرهنگی و بر پایه ساختار اجتماعی و سرزمینی ما نهفته است که از همان دوران باستان ایرانیان در برابر بلایا و گرفتاری‌­ها قامت خود را خم می‌­کردند تا بلا از سرشان بگذرد. این ساختار سرزمینی ماست، زیرا در یک سرزمین خشک زندگی می­‌کنیم که از دیرباز رودخانه­‌های بزرگی نداشت و ایرانیان در پیرامون شهرهای بزرگ زندگی می‌­کردند و مردم شهرنشین عادت کرده بودند که هر از گاهی یاغیان و مردم سرزمین‌­های دیگر به آن‌ها تاخت و تاز کنند. از این رو رفته رفته یک ارزش فرهنگی تازه شکل گرفت که چگونه می­‌توان دشمن را با خود یکی کرد یا چگونه می‌­توانیم کسانی که به ما یورش می‌­آورند را جذب فرهنگ و ارزش‌­های خود کنیم. به همین ترتیب ایرانیان در ساختن آئین شیعی نقش بسیار مهمی ایفا کردند و شیعه­‌گری را در مقابل دین خلفای اسلام ساختند و ارزش‌­های پیش از اسلام ایران از جمله ساختار شهریاری را وارد این آئین کردند. بنابراین هر بیگانه‌­ای که وارد فلات ایران شد، دیر یا زود فرهنگ چیره بر این سرزمین را أموخت و با این فرهنگ یکی شد و به آن عناصری اضافه کرد. به مجموعه شاهنامه­‌هایی که از دوران کهن مصور شده و به جای مانده نگاه کنیم، چهره‌­های پادشاهان و قهرمانان شاهنامه همه چینی است؛ زیرا نقاشی­‌هایش را چینی‌­ها و ایل‌خانان و تیموریان کشیده‌­اند و یا اگر هم ایرانی‌­ها -مثلٱ در مکتب عراق یا در مکتب تبریز- این نقاشی‌­ها را کشیده­‌اند، پادشاه مغول‌تبار بوده و چهره مغولی داشته، بنابراین بهرام گور را هم به چهره مغولی نشان داده­‌اند.

-گفتید موضوع نژادی را قبول ندارید، زیرا در طول تاریخ میان مردمان آمیزش‌­های فراوان صورت گرفته. از طرفی یک عامل اصلی آمیزش‌­های تاریخی کوچ مردمان یک منطقه عنوان شده، در حالی که محققان می‌گویند ساکنان دو منطقه فلات ایران و مرکز جغرافیای امپراطوری پروس کم‌ترین میزان کوچ به سرزمین‌­های دیگر را داشته‌­اند.

بله در دوره کهن فلات ایران که پیش‌­آریایی‌­ها ساکن بودند و بعد آریایی­‌ها وارد شدند، دگرگونی‌­ها اندک بود و تا پیش از ورود اعراب مسلمان کوچ هم اندک بود، اما بعد از آن گروه گسترده‌­ای از اعراب مسلمان به خراسان کوچ کردند. در این مقطع دو رویداد بسیار مهم اتفاق افتاد. یکی همین ورود خاندان عرب به سرتاسر ایران بود که خصوصٱ در خراسان ساکن شدند، زیرا در فرهنگ عرب­‌ها شتر اهمیت زیادی دارد و برای این عرب‌­ها که با شتر کوچ می‌­کردند، خراسان که هم‌سایه کویر بود محل مناسبی محسوب می‌­شد. نکته مهم دیگر این که بعد از فروپاشی ساسانیان –طبق نگارش یونانیان- ساختارهای سرزمین­‌های شرقی ایران که وام‌­دار دولت ساسانی بودند ناتوان شدند و با ناتوان شدن این‌ها اقوام بیرون از فلات ایران رفته رفته بخش‌­های بزرگی از هم‌سایگی­‌های خراسان را تصرف کردند و سپس به سوی فلات ایران سرریز شدند. نخستین تهاجم از سوی دولت غزنوی بود و سپس کوچ گسترده و مهاجمانه اوغوزها در دوره سلجوقی و سرانجام هجوم مغول­‌ها و تاتارها صورت گرفت. در پی این لشکرکشی­‌ها، ترکیب تاریخی-نژادی جامعه ایران دگرگون شد. بنابراین امروزه نژاد خالص آریایی مفهوم ندارد. شاید در دو منطقه ایران گیلان و مازندران و کردستان که کم‌تر مورد هجوم قرار گرفته، مردم بومی خلوص تاریخی خود را بیش‌تر حفظ کرده باشند.

-اگر نژاد موضوع بی‌اهمیتی است، وجود این همه مراکز تحقیقات ژنتیک در جهان که بر روی نژاد کار می‌کنند، برای چیست؟

این‌ها بیش‌تر از نقطه نظر ژنتیکی انسان را بررسی می‌­کنند. تفاوت ژن یک چینی با یک ایرانی کم‌تر از یک صدم درصد است. تفاوت ژن انسان با بوزینه بین دو تا سه درصد است. توصیه من به همه ایرانیان این است که اگر دست‌رسی دارند آزمایش دی ان ای انجام دهند. من خودم انجام داده­‌ام. ما انسان­‌ها ترکیبی از مردمان گوناگون‌­ایم. مثلٱ من پیش از این خبر نداشتم که هفت تا هشت درصد ژن اشک‌نازی دارم. این‌ها به طور طبیعی به وجود آمده. بنابراین باید بحث نژاد را کناز بگذاریم و تمدن را فارغ از نژاد بررسی کنیم.

-چند سال پیش آقای خامنه‌­ای در سفری به استان فارس علیه هخامنشیان موضع تندی گرفت و بعد هم خبر آمد که دستور داده در شیراز از رونق امام­‌زاده شاه چراغ در برابر تخت جمشید حمایت شود؛ اما در سال‌های اخیر برخی تحلیل‌گران ترک­ و اسرائیلی هشدار می‌­دهند که سپاه پاسداران قصد دارد امپراطوری پارس را زنده کند و هم‌زمان فرمانده کل سپاه می­‌گوید با دست‌رسی کشور به آب‌­های مدیترانه -از طریق خاک سوریه- به دست‌آورد هخامنشیان جامه دوباره پوشاندیم و حتی سپاه پاسداران برای تجهیزات نظامی‌­اش از اسامی ایرانی استفاده می‌­کند. به نظر شما با وجود تضاد ایدئولوژیک دو حکومت، احیاء امپراطوری پارس چگونه ممکن است؟

مواقعی -به دلیل پیروزی­‌های چشم‌گیر- کوشش می­‌کنیم رشته‌­ای از ارزش‌­های فرهنگی‌­مان را به کشورهای دیگر گسترش دهیم، اما در مورد ایران امروز با این روش روبه­‌رو نیستیم. متوسل شدن جمهوری اسلامی به فرهنگ گذشته و حتی یاد مصدق، کورش و صحبت کردن درباره هخامنشیان؛ نتیجه شکست جمهوری اسلامی در حقنه کردن ایدئولوژی ولایت فقیه به جامعه ایران در قالب یک پروژه تمدنی است. آقای خمینی با این پیام بر اریکه قدرت نشست که هویت ایرانی بی‌ارزش است و هویت اسلام شیعه ولایت فقیه باید جای‌گزین آن شود. در طول چهار دهه گذشته این پروژه شکست خورده و در هیچ نقطه­‌ای از جهان هم شانس پیروزی ندارد. حتی بر بستر تاریخ ایران هم این تلاش‌­های بی‌هوده شکست خورده، چنان که از دل ۲۳۰ سال حکومت صفویان، نادر شاه افشار بیرون آمد که بردباری دینی را تبلیغ می‌­کرد. جمهوری اسلامی برای بقاء به ارزش‌­های تاریخی ایران متوسل شده، اما در واقع نشانه‌­های شکست­ش را در پرسش اشاره کردید.

-بنابراین جمهوری اسلامی در فرهنگ ایرانی حل شده و می‌­تواند امپراطوری پارس را احیاء کند؟
خیر. آن چه اتفاق خواهد افتاد، بازگشت این رژیم به رشته‌­ای از ارزش‌­های فرهنگی ایرانی است، با این امید که بتواند خود را با دوران مدرن پیوند بزند و به ارزش‌­های دوران مدرن نزدیک شود. بدون این پیوند هم نمی‌توان زندگی کرد، زیرا با تاریخ نمی‌­توان زندگی کرد. تاریخ را تنها می‌­توان آموخت و از آن الگو یا عبرت گرفت. به نظر می­‌آید دوران کوشش جمهووری اسلامی برای ساختن امپراطوری شیعه به پایان رسیده و برای همین به تاریخ ایران باستان متوسل شده است. جمهوری اسلامی هم مثل قوم مغول در فرهنگ ایرانی حل خواهد شد، مغول­‌ها که ایرانی نبودند حل شدند، این‌ها که به هر حال ایرانی­‌اند. بسیاری از ارزش‌­هایی که جمهوری اسلامی تلاش کرد بر جامعه ایران تحمیل کند، رفته رفته از میان خواهد رفت. راستی هم این است، با این کوششی که امروز جوانان و زنان ایرانی برای هم‌سو کردن زندگی خود با دنیای جدید در پیش گرفته‌­اند، ماندگاری ارزش‌­های کهنه این حکومت ممکن نیست. بزرگ‌ترین اتفاق در ایران پیدایش جنبش بزرگ پاد فرهنگ است. یعنی با یک جنبش ضد فرهنگی روبه‌­روایم که در برابر فرهنگ دیکته شده از بالا ایستادگی می‌­کند. از جمله حجاب را کنار می‌­گذارد و حقوق اقلیت‌­های مذهبی، قومی و دگرباشان را به رسمیت می‌­شناسد. جنبش پاد فرهنگ بزرگ‌ترین جریان سیاسی-اجتماعی موجود در ایران است. این جنبش برای توضیح هویت خود به ناچار به ارزش‌­های دوران گذشته بازمی­‌گردد.

-این بازگشت به گذشته با فرهنگ ده‌کده جهانی هماهنگی دارد؟
بسیار هماهنگی دارد. بازگشت به معنی آشنایی با تاریخ غنی خود است، زیرا بسیاری از جوانان امروز حتی نمی‌­دانند در تاریخ ایران این همه دانش و توانابی وجود داشته. اگر بتوانیم این گذشته را با ارزش‌­های مدرن هم‌راه کنیم، بی شک کشور ما پرواز بلندی به سوی آینده خواهد داشت.

-بخشی از مورخان و صاحب‌نظران بر این باورند که برای پیش‌رفت تمدنی به اقتدارگرایی -که روی دیگر سکه استبداد است- نیاز داریم. در داخل کشورها رابطه تمدن با اقتدارگرایی چیست؟

بارها در تاریخ از این بحث‌­ها صورت گرفته. کورش که دوردست است، برای همین می­‌گویند برای توسعه اجتماعی به یک رضاشاه نیاز داریم. در حالی که دوره چنین دولت‌­هایی در یک برهه تاریخی از بیسمارک آغاز شده و با جنگ دوم جهانی پایان یافته است. در این فاصله زمانی اقدامات نیکی هم صورت گرفته، اما هم‌زمان آزادی به شدت سرکوب شده است. از جنگ دوم جهانی به این سو و خصوصٱ بعد از جنبش انفورماتیک، بدون دمکراسی امکان دست‌یابی به توسعه اجتماعی وجود ندارد. اگر در دوران صنعتی، مشارکت مردم در توسعه اجتماعی مهم بود، امروز بسیار مهم‌تر است.

-آیا عصر امپراطوری­‌ها به پایان رسیده؟
بله. عصر امپراطوری‌­ها به پایان رسیده و در دوران کنونی، اقتصاد به جای سیاست تعیین کننده است. دولت امروز آلمان بدون شلیک یک گلوله موفق شده تمام آرزوهای هیتلر که می‌­خواست بر اروپای شرقی چیره شود را جامه عمل بپوشاند. خانم آنگلا مرکل در دوران زمام‌داری‌­اش موفق شد از نظر اقتصادی بر کشورهای اروپای شرقی چیره شود. امروزه دوران نفوذ نظامی نیست، نمونه چین جالب توجه است. امروز چین در آفریقا و در آمریکای لاتین نه تنها به رقیب آمریکا تبدیل شده، بله که از آمریکا پیشی گرفته. ایران باید این مدل‌­ها را در برابر خود قرار دهد. کشور ما یک حوزه فرهنگی گسترده دارد، دارای تاریخ دراز است و به ذخایر زیرزمینی نفت و گاز دست‌رسی دارد، بعلاوه دست‌رسی به آب‌­های آزاد و یک نسل جوان علاقه‌­مند به سازندگی کشور و ۸ میلیون ایرانی که در ۲۵ کشور پیشرفته جهان زندگی می‌­کنند و می‌توانند این ارزش‌­ها را به کشور خود منتقل کنند؛ ایران برای جهشی بزرگ به سوی یک دولت مدرن پتانسیل و استعداد دارد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. از اینهمه پرت و پلا نفس انسان بند میاد واقعاً. جمله ها رو بیبینید:
    “” جمهوری اسلامی هم مثل قوم مغول در فرهنگ ایرانی حل خواهد شد، مغول­‌ها که ایرانی نبودند حل شدند، این‌ها که به هر حال ایرانی­‌اند. “”
    “” یکی از زمینه­‌های فرهنگی ایرانیان که امروز هم در کشور وجود دارد و بسیاری با تعجب می‌­پرسند در دنیای امروز چگونه مردم ایران چنین ساختار فرمان‌روایی را می­‌پذیرند؟ دلایلش در ساختار فرهنگی و بر پایه ساختار اجتماعی و سرزمینی ما نهفته است که از همان دوران باستان ایرانیان در برابر بلایا و گرفتاری‌­ها قامت خود را خم می‌­کردند تا بلا از سرشان بگذرد. این ساختار سرزمینی ماست، زیرا در یک سرزمین خشک زندگی می­‌کنیم که از دیرباز رودخانه­‌های بزرگی نداشت و ایرانیان در پیرامون شهرهای بزرگ زندگی می‌­کردند و مردم شهرنشین عادت کرده بودند که هر از گاهی یاغیان و مردم سرزمین‌­های دیگر به آن‌ها تاخت و تاز کنند. از این رو رفته رفته یک ارزش فرهنگی تازه شکل گرفت که چگونه می­‌توان دشمن را با خود یکی کرد یا چگونه می‌­توانیم کسانی که به ما یورش می‌­آورند را جذب فرهنگ و ارزش‌­های خود کنیم. “”

    چطور میشود اینهمه نکبت و بدبختی و ریا و بزدلی و بیفکری را ” ستایش ” کرد، آقای محمد امینی رو بیبینید، از مبلغین پنهان قبیله ایرانشهری.
    محمد امینی ورژن دست چندم سید جواد طباطبایی بودند. و هر دو ستایشگر رذیلت های فرهنگ بیمار ایرانی.
    نقد این فرقه از اکسیژن برای حیات روشنفکری ایران واجب تر است…

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »