پناهیان و ولایت بر بی‌پناهان

سروش دباغ

«شخصی صفت ماهی می‌کرد و بزرگی او. کسی او را گفت: “تو چه دانی که ماهی چه باشد؟” گفت: “من ندانم که چندین سفر دریا کرده‌ام! نشان ماهی آن است که دو شاخ داد همچون اشتر.” گفت: “من خود می‌دانستم که تو از ماهی خبر نداری؛ اما بدین شرح که کردی، معلوم شد که تو گاو را از شتر باز نمی‌دانی و نمی‌شناسی.»

قصۀ طنز آلودِ شمس تبریزی در«مقالات»، حکایت شیخ علیرضا پناهیان است. روشن بود که ایشان نه با سیاست‌ورزیِ مدرنِ مبتنی بر ملت-دولت آشنایی چندانی دارد و نه بدان باور؛ که به جدّ در کار تحکیم بنای استبداد دینی در دهه‌های اخیر است. اکنون دریافتم که با قرآن و نهج البلاغه هم آشنایی درستی ندارد و یا اگر نا آشنا نیست، تجاهل و تغافل می‌کند و خاک در چشم حقیقت می‌پاشد و بهتان می‌زند و جعل و تحریف را به استخدام می‌گیرد؛ که منافع و مطامع سیاسی‌اش اینگونه اقتضا می‌کند.

استشهاد به سه آیه قرآن برای نشان دادن بطلان و سخافت سخنِ شیخ ما درباره «گوشتْ تلخ» بودن پیامبر کفایت می‌کند:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»: پیامبرى از میان شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.
پیامبری که به روایت قرآن، رنج‌های مردمان برایش سخت است و نسبت به مومنان رئوف و رحیم است؛ چگونه می‌تواند گوشت تلخ باشد؟!

«وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا»: نسبت به آنچه ( به تندی و تلخی) می‌گویند، صبوری کن و به نحو زیبایی آنها را ترک و رها کن.
پیامبری که توصیه می‌شود به صبوری کردن و هاضمۀ فراخ داشتن در مواجهۀ با تلخی‌ها و درشتی‌های مخالفان در اوایل دوران بعثت، چطور می‌تواند گوشت تلخ باشد؟!

«‌وانّک لَعلی خُلق عظیم»: یقینا تو سجایای اخلاقی بزرگی داری.
پیامبری که به تعبیر قران واجد سجایای اخلاقی عظیمی است؛ چگونه می‌تواند گوشت تلخ باشد؟

افزون بر این، کافی است شیخ پناهیان عهدنامۀ علی ابن ابیطالب به مالک اشتر در «نهج البلاغه» را مرور کند و آئین شهریاری و رسومِ نغز مملکت داری و چند وچون مواجهه با مردمان و رعایا به روایت امیرالمومنین و توصیه‌های ایشان به مالک را ببیند تا نسبت نادرستِ «‌گوشت تلخی» به علی ندهد.

اگر مراد از «خشن فی ذات الله» بودنِ ادعایی پناهیانِ واعظ، اجرای «عدالت» توسط امیر المومنین است، چرا از این واژه استفاده نمی‌کند و عدالت‌ورزی علی را برجسته نمی‌کند و آن‌را با واژۀ رمانندۀ خشونت جایگزین می‌کند؟ پاسخ روشن است. قاعدتا سخت است این همه تبعیض و ظلم و گیر و گرفت و درد و رنج خلایق در داخل کشور را ببینی و دم از عدالت بزنی. سوگمندانه، آنچه در کشور به نحو نظام‌مندی جاری و ساری گشته، تبعیض و ظلم در حق عموم شهروندان است که اذعان بدان برای شیخ حکومتیِ مداح رهبری و توجیه‌گر «فتنه» و «اغتشاشات» دشوار است. چارۀ کار، تحریف و جعل متون است و اخلاق را ذبح شرعی کردن.

همین شیخِ کم‌مایه، چندی پیش روایت«انّی بُعثت لاتمم مکارم الاخلاق» («من برای تتمیم مکارم اخلاق مبعوث شدم») را ضعیف السند خوانده بود. از منظر واعظ توجیه‌کنندۀ ظلمی نظیر پناهیان، اخلاقی زیستن و به‌کار گرفتن آن در مملکت‌داری و مواجهۀ اخلاقی و منصفانه با خلایق، البته دست و پا گیر و اذیت‌کننده است؛ پس چرا اصل آنرا تضعیف و تنکار نکند و اخلاق را به محاق نبرد؟ «کافرم من گر از این شیوه تو ایمان داری».

«روزگار غریبی است نازنین!». اخلاق را پیش پای قدرت ذبح کردن و استبداد دینی را برکشیدن و در تنور «الیناسیون دینی» دمیدن و فقاهت و ولایتِ بریده از اخلاق را ترویج کردن، از این روشن‌تر نمی‌شود. برای آدرس غلط دادن و توجیه چرایی ریزش چشمگیر طرفداران رهبری و افزایش تعداد «خواص بی‌بصیرت» و نارضایتیِ عمیق مردم و نه گفتنِ آشکار قاطبۀ شهروندان (هفتاد و پنج درصد در شهرهای بزرگ ) به دعوت رهبری و منصوبان ایشان به شرکت در انتخابات اسفند ماه گذشته، امری که نتیجۀ طبیعی و تلخِ شیوۀ حکمرانیِ نادرستِ آقای خامنه‌ای است؛ چوب حراج به سرمایه‌های دینی زدن و بنگ و افیون را با هم خوردن و دروغ و جعل و تزویر و ریا را یک‌جا در کار آوردن، معجون تلخی است که تنها در دکان ولایت معاشان و ولایت‌پناهانی چون پناهیان یافت می‌شود:

در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانۀ تزویر و ریا بگشایند
به صفای دل رندانِ صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »