«ما» در نه گفتن به سرنگونی‌طلبان صراحت داریم

رئوف طاهری

اگر همه سر و ته یک کرباسند، ترجیح «ما» ایستادن در جایگاه «نه»  گفتن به سرنگونی طلبان و واگذاری تعیین سرنوشت به خود مردم است. ما در این نه گفتن صراحت داریم، چرا که آنان را مشغول مشاطه گری بوف کوری می دانیم که در صدد قالب کردن آن به نام ققنوس بر آمده اند. قصدم از این تکه پاره بر ملا کردن ماهیت پروژه ی ققنوس سازی و فاجعه های بالقوه ی پستو های آن است.

«نه»‌ی ما به سرنگونی طلبان نه به تغییر نیست، آری به وضع موجود و سر پوش گذاشتن بر فسادهای ساختاری نیست، و تبرئه اصلاح طلبان نیز هرگز. بلکه ، نه به آن سیستمی است که کارفرمایانش در پشت صحنه به اپوزیسیون سرنگونی طلب دستور کار می دهد. دستور کاری برای جا انداختن پروژه توهین آمیز توانا سازی شهروندان ایرانی، آشناسازی آنان با حقوق شهروندی، آموزش اصول لیبرال دموکراسی سلطنتی!، و … . اما، میانجی ها چیست؟ سلاح هسته ای، موشک دور برد، نقض حقوق بشر، نقض آزادی های قانونی شهروندان، فقدان روندهای دمکراتیک ، فقدان حق اعتراض، حجاب اجباری و …. اموری که همه روزه در اقصا نقاط جهان، دولت های مدرن و شبه مدرن و مرتجع در کار تولید و ارتکاب هستند ولی جیک نهادهای بین المللی و کارفرمایان سرنگونی طلبان در نمی آید.

نمونه ها بی شمارند: محدودیت حجاب برای مسلمانان در کشورهای دمکراتیک و سکولار، به خاک و خون کشیدن هر روزه ی فلسطیان توسط اسرائیل با نقض قطعنامه های مصوب نهادهای بین المللی، برخورد خشونت آمیز با معترضان وال استریت، تحت پیگرد قرار دادن آسانژ و اسنودن به خاطر افشای مداخلات نامشروع شبکه جاسوسی آمریکا و شرکا، برخورد با جلیقه زردها ، گردن زدن مجرمان در عربستان، فجایع گوانتانامو، کودتای آمریکائی بر علیه دولت مصدق، کودتای شیلی، کودتای آمریکائی/عربستانی در مصر، لغو یکجانبه و ناموجه توافق هسته ای ۵+۱ به وسیله دولت آمریکا، ریختن سه بمب به ازاء هر نفر بر سر ساکنین مناطق مورد حمله آمریکا در کشورهای مورد تجاوز طی دهه اخیر، کودک کشی های هر روزه در یمن توسط عربستان و امارات مستظهر به پشتیبانی آمریکا و اروپا از یک طرف و سکوت روسیه و چین از طرفی دیگر، توافق قدرت های هژمونیک بر سر تقسیم منابع کشورهای ضعیف، تقسیم کار روسیه و آمریکا و اروپا بر سر لشکر کشی و تجاوز به کشورها و نمونه های بیشمار دیگر.

پیش تر، ادوارد اسنودن از عملیات عظیم «جاسوسی و مراقبت در سطح جهانی» و پریزم پرده برداشته است. بنا به مدارک اسنودن، این برنامه‌ها که شامل جاسوسی از مردم عادی و شخصیت‌ها در مکالمات تلفنی، ایمیل و موتور جستجوی اینترنت در تمام کشورها و بدون رعایت مرزهای سیاسی صورت می‌گیرند، در درجه اول توسط آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا انجام می‌شوند (ویکی).

مرگ و میر هر ساله هزاران کودک بخاطر قحطی و گرسنگی- آنهم در حالیکه دولت آمریکا در سال ۲۰۰۹ طی یک فقره از دست و دل بازی ها برای نجات بخش خصوصی/کمپانی های ساپورتیو نظام سرمایه داری و ایدئولوژی نئو لیبرال از ورشکستگی، ۷۰۰ میلیارد دلار به جیب آنها تزریق می کند، و از طرف دیگر دم از مکانیزم های خود تنظیمی بازار آزاد و عدم دخالت دولت در اقتصاد بازار می زند- سالهاست مدعیان حقوق بشری و همه ی انسان ها، و بلکه انسانیت را به چالش صداقت یا ریاکاری فراخوانده است. تنها با کسری ناچیزی از آن کمک ۷۰۰ ملیارد دلاری می شد از مرگ اطفال گرسنه و قحطی زدگان جلوگیری کرد.

وقتی کودتای شیلی را بررسی می کنیم، می بینیم میلتون فرید من- این کارفرمای ایدئولوژی نئو لیبرالیسم و مستشار آمریکائی رژیم کودتا در دفاع از همراهی با کودتاچیان، ضمن تایید استبدادی بودن رژیم، مدعی می شود که همراهی با رژیم موجه است چرا که اقتصاد آن را بهبود بخشیده است! در عربستان، بحرین و … مخالفان و معترضان را اعدام ، قطع عضو و زندانی می کنند، اما اعتراضی از آمریکا و اروپا و مجامع جهانی بر نمی خیزد.

روسیه به‌عنوان فاعل مختار در کریمه و سوریه عمل می کند، کسی نمی گوید در امور کشوری دیگر مداخله شده است. چرا؟ چون توازن قوا وجود دارد. به کریمه لشکر کشی می شود، حکومت انتخابی ساقط می شود، و مهره ای دیگر دست نشانده می شود اما خبری از اعتراض نیست و جلسه شورای امنیت ای برگزار نمی شود و قطعنامه ای هم بیرون نمی آید.

دولت قانونی بر آمده از انقلاب مردم مصر با کودتای عربستانی-آمریکائی به زیر کشیده می شود، و یک عنصر وابسته به رژیم ساقط شده بر سر کار گماشته می شود، آب از آب تکان نمی خورد. در اینجا کودتا به راحتی در نظم نوین هضم ، جذب و به رسمیت شناخته می شود و رئیس دولت منتخب به جای مبارک زندانی می شود و پس از اندی جنازه اش بیرون می آید. باز هم اما، بازار دمکراسی فروشی سرافکنده است و صدائی به اعتراض بر نمی خیزد. آری! نه ی ما به براندازان، بر خاسته از تجربه ی انقلابیون مصری است که در صورت صلاحدید قدرتهای هژمونیک سر از حاکمیت کودتا در می آورد.

نه ما به اپوزیسیون ویرانی طلب، نه به تناقض، ریاکاری، بی اصولی، ابزارانگاری، و بی پرنسیبی کسانی است که با ادعای ظهور بهترین رژیم سیاسی ممکن، یعنی لیبرالیسم، و با اعلام پایان تاریخ تکامل سیاسی بشر، که یکی از فراورده هایش روادارای، اصلاحات تدریجی و نه به انقلاب بوده است – البته با متمم سر کارل پوپر مبنی برعدم رواداری نسبت به منتقدین نظم لیبرال- پس از چهل سال تبلیغات مبنی بر ویرانگر بودن هر انقلابی، و تاکید بر اینکه وعده های بهشتی همواره سر از جهنم در می آورند، اکنون بدون پرده پوشی و با صراحت تمام در یک چرخش مواضع آشکار به مردم ایران انقلابی را تعارف می کنند که هدف اش بازگرداندن نظام پادشاهی بوده و سر خود رای ۸۰ میلیون ایرانی را به قباله تنظیمی برای فرزند شاه الصاق کرده اند. و برای این ارتجاع سرخ/ سیاه – ویرانی طلبی/ سلطنت طلبی- دست به توجیه بیشرمانه ی اخلاقی بودن مداخله خارجی جهت همپوشانی با اعتراضات احتمالی داخلی برای سرنگونی می زنند و مقدمات نظری آنرا در دولت احمدی نژاد در قالب کتاب منتشر کرده اند.

نه ما به مشوقان و تهییج کنندگان شورش های بی هدف و ویرانگر- تحت عنوان تغییرات انقلابی- نه به همه ی آنانی است که مردم را در جایگاه توهین آمیز قربانی نشانده، آنان را تا حد حیوان تنزل داده که عرضه اعاده ی حقوق خود را نداشته و نیازمند نجات اند، و نتیجتا برای نجات شان تنها راه حل را در کوله پشتی های آمریکائی و بعضا عربی – اسرائیلی جستجو می کنند. مردم را دعوت به شورش تا حد مرگ می کنند تا بر ویرانه های بر جای مانده از جنازه های مردم برای استخوانها ی شان نظامات حقوق بشری و دموکراسی بفرموده پیاده سازی و مستقر کنند.

نه ما به آنان، نه به فروختن و به مزایده گذاشتن استقلال، عزت، کرامت، اراده ، اختیار یک ملت و تمامیت ارضی کشور است. نه به پیامدهای فاجعه بار ویرانی ایران است که از ترکش های بی هدف آن تر و خشک یکجا خواهد سوخت و پیر و کودک، زن و مرد، اصلاح طلب و اصول گرا و میلیونها مردم غیر سیاسی، همه را از دم تیغ اش خواهد گذراند.

نه ما، به سرنگونی طلبی، نه به آن برنامه شومی است که هنوز هیچ اتفاقی نیافتده، لیست سیاه تهیه می کند و حتی کیفر خواست ها را نیز پیشا پیش می نویسد و با بی شرمی تمام مخالفین خود را که سالها بخاطر نقد حاکمیت زندان و مشقت کشیده اند، از طریق تلویزیون بی بی سی، مزدور رژیم معرفی می کند. تلویزیونی که برای سرنگونی طلبان مستقر در آمریکا حق ویژه قائل است. از منظر لیست های سیاه آنان، هر ایرانی فعالی که در مقابل راهبرد آنان تمکین نکنند، سروته یک کرباس و تکلیف شان از فردای سرنگونی در دادگاههای صحرائی روشن خواهد شد. نه ما، به ویرانی طلبان، نه به راه افتادن مقدر جوی خون است. در بحبوحه ی اعتراضات دی ماه و متعاقب آن، گردانندگان آمد نیوز/صدای مردم طی اطلاعیه ای به مردم نشانی انبارهای سلاح را می دادند. گردانندگانی که اکنون روشن شده است در حال چانه زنی برای تعیین سهم و جایگاه خود از سفره ی پهن شده بر روی خون های ریخته شده بر آمده اند.

از منظر لیبرال های دموکرت ایرانی سابقا مخالف هر گونه انقلاب که در ایران با اولین فشار طی مصاحبه ای مطبوعاتی علیه همه چیز و همه کس و همه مواضع پیشین خود افشاگری می کردند، و اکنون تحت مدیریت کارفرمایان خود انقلابی شده و به بازوی مشورتی سلطنت طلبی چرخش موضع داده اند؛ هر زندانی سیاسی داخلی که بلافاصله پس از آزادی در تدارک پناهندگی سیاسی و سپس پیوستن به یکی از بنگاههای صنعت فرهنگ سازی و پروژه های سرنگون طلبی بر نیاید، و نسبت به آنان سر به زیر نباشد، یا باید بمیرد و یا با اتهام سربه زیری و انقیاد ناشی سازوکارهای تنبیهی و انضباطی زندان های ایران کنار آید. آنان برای پیشبرد اهداف تخریبی خود ابائی از خیانت به هیچکدام از مرامنامه ها و مواضع و مبانی نظری خود ندارند، و هم از این روست که وقتی قرار بر تخریب باشد استبعادی ندارند تا به میانجی فوکو آویزان شوند، امری که از گزینش گری و تحدید به مصداق سازی های ایدئولوژیک تن می زند و دست آخر به پروبال کاربر ناشی می پیچد و رسوای اش می سازد.

آنان فراموش کرده اند که فوکو کتاب مراقبت و تنبیه را زمانی نوشته است که اساسا انقلابی در ایران به وقوع نپیوسته، ضمیر مرجع همه مستندات او از به انقیاد کشیده شدن سوژه های سیاسی؛ اروپا و آمریکا و نظامات مدرن بوده است. و با این فراموشی کودکانه است که بصورتی شتابزده زندانیان سیاسی ایران را بدلیل مخالفت با براندازان، متهم به سربه راهی و انقیاد ناشی از سازوکارهای زندان در جمهوری اسلامی می کنند. اما، فوکو، بطور نسبی همه را، و حتی خود را از دم تیغ این انقیاد و سوژه ی برساخته ی نظامات کنترلی در امان نگذاشته است. لذا، هر جا ژست و مدعا بیشتر، بهتر است احتیاط به خرج داد، در اینجا در کار بودن مکانیزم های انضباطی و کنترلی شدیتر و عمیق تر محتمل است! کشوری که بنا به مستندات اشاره شده ی پیشین و از جمله مستندات افشا شده توسط ویکیلیکس و اسنودن با شهروندان خود چنان معامله می کند، معلوم است که با براندازان دشمن خود که به وی پناه سیاسی برده اند، چه سازوکارهای کنترلی و انضباتی نفس گیری را در کار خواهد کرد. بحث بر سر نفی سازو کار های به انقیاد کشیدن شهروندان نیست، اما انصاف را؟ چه جای مقایسه بین تکنیک های منقاد سازی یک کشور ضعیف و کشوری که استاد چیره دست تکنولوژی شهروند سازی و حتی تولید سوژه های رنگارنگ است؟ آدمی وسوسه می شود تا در آنالیز رفتار این نو آموزان لیبرال-انقلابی-سلطنت طلب! (تصور نکنید منظور سه گروه است، در اینجا منظور گروهی است که امهات سرنمون ها و فلسفه سیاسی خود را برای تغییر رژیم و ایران پسا سرنگونی اینگونه معرفی کرده است: ابتدا لیبرلیسم ناب و مخالف هرگونه انقلاب، در چرخشی دیگر لیبرالیسم انقلابی و دست آخر لیبرالیسم انقلابی سلطنتی.) که برای رجم مخالفان خود به فوکو نیز متوسل می شوند، از زبان این فیلسوف شهیر “سوژه ی بر ساخته” داستان ناشی گری کنیزک و خر خاتون را یاد آوری نماید:
ای زمن دزدیده علمی نا تمام!
ننگت آمد تا بپرسی حال دام؟

سرنگونی طلبان، دنبال بزک کردن ققنوسی هستند که قرار است از دل خاکستر حمله آمریکا به ایران به هوا برخیزد، و این ققنوس، به زعم راقم، نام مستعار بوف کور است. سی سال است که در ادعایی ابطال ناپذیر مدعی سرنگونی رژیم تا کمتر از سه ماه آتی و هوا کردن ققنوس بوده اند و لابد روزی هم اگر این اتفاق رخ داد، به موضع سه ماه قبل خود استناد و از آن درستی پیشگوئی خود را استنتاج خواهند کرد! با قطعه ای از ژیژک که طی مقاله ای به حساب همه؛ از پوزیسیون، اصلاح طلب و اپوزیسیون و … رسیده است، سخنم را به پایان می برم:

ققنوس هوا می کنند، ققنوسی که چون خاکستری برای اش پیدا نشده سرهمبندی شده ی فسیلِ دایناسورهای ماقبلِ تاریخ است. این جماعت فرصت طلبانی هستند که به خودشان هم رشوه میدهند تا باور کنند که اپوزیسیونِ راستین هستند. آنها انقلاب ۵۷ را بزرگترین اشتباه مردم در تاریخ معاصر می دانند و در عین حال تنها راه چاره برای مملکت را انقلاب می دانند. توضیح نمی دهند که چطور آن بد بود و این قطع به یقین خوب خواهد بود . تلویحاً می گویند انقلاب را قسطی از راستهای آمریکا ( وخاصه از تنها دُن خوانِ کلِ تاریخ که از بد — شاید هم خوب — روزگار رختِ ریاست جمهوری به تن کرده) می خرند و خوب چه تضمینی از این بالاتر؟ آنها اما نشنیده می گیرند که آمریکا قسطی میدهد و جیرینگی پس می گیرد — منتها دولاپهنا آنهم از جیب مبارک ملتِ آریایی.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

18 پاسخ

  1. آقای طاهری ، بیشتر پیش فرضهای شما اشتباه اند و متاسفانه بر اساس همین پیش فرضها ، نتایج اشتباه گرفته اید . چه کسی گفته ، شاهزاده رضا پهلوی و طرفدارانش ، سرنگون طلبند ؟ شاهزاده ، در چهل سال گذشته ، چه کنش قابل توجهی در جهت سرنگونی برداشته ؟ بجز خوشگذرانی . ایشان فقط بعد از اعتراضات دیماه ۹۶ بود که صدایشان درآمد و چند مصاحبه کردند و چند بیانیه دادند . در این چهل سال هیچ برنامه ای نداشته اند ، نه برای سرنگونی و نه برای بعد از سرنگونی . ایشان فردی تیتیش مامانی اند که فقط به درد مهمانی و جشن تولد میخورند . ایشان نه تنها سرنگون طلب نیستند بلکه طبق شنیده ها ، از طریق خانواده همسرشان ، با جمهوری اسلامی ، مراودات نفتی دارند و در لو دادن اپوزیسیون خارج از کشور نقش دارد .
    ایشان به همراه مادر توده ای خود ، در این چهل سال حتی یک بار هم اسمی از سران نظام ، بعنوان دیکتاتور یاد نکرده اند ؛ مبادا گردی به دامان کبرائ یشان بیافتد .
    در بخشهای دیگر نوشته خود ، آمریکا و غرب و سازمانهای بین المللی را سر تا پا ، سیاه رنگ کرده اید که پاسخ به آنها ، مجالی دیگر مطلبد .

  2. آقای طاهری ، بیشتر پیش فرضهای شما اشتباه اند و متاسفانه بر اساس همین پیش فرضها ، نتایج اشتباه گرفته اید . چه کسی گفته ، شاهزاده رضا پهلوی و طرفدارانش ، سرنگون طلبند ؟ شاهزاده ، در چهل سال گذشته ، چه کنش قابل توجهی در جهت سرنگونی برداشته ؟ بجز خوشگذرانی . ایشان فقط بعد از اعتراضات دیماه ۹۶ بود که صدایشان درآمد و چند مصاحبه کردند و چند بیانیه دادند . در این چهل سال هیچ برنامه ای نداشته اند ، نه برای سرنگونی و نه برای بعد از سرنگونی . ایشان فردی تیتیش مامانی اند که فقط به درد مهمانی و جشن تولد میخورند . ایشان نه تنها سرنگون طلب نیستند بلکه طبق شنیده ها ، از طریق خانواده همسرشان ، با جمهوری اسلامی ، مراودات نفتی دارند و در لو دادن اپوزیسیون خارج از کشور نقش دارد .
    ایشان به همراه مادر توده ای خود ، در این چهل سال حتی یک بار هم اسمی از سران نظام ، بعنوان دیکتاتور یاد نکرده اند ؛ مبادا گردی به دامان کبرائ یشان بیافتد .
    در بخشهای دیگر نوشته خود ، آمریکا و غرب و سازمانهای بین المللی را سر تا پا ، سیاه رنگ کرده اید که پاسخ به آنها ، مجالی دیگر مطلبد .

  3. جناب ناشناس
    پرسیده اید چه کسی حرف از اشغال ایران زده؟ پاسخ ترامپ و بولتون ورجوی و ..
    پرسیده اید چرا باید نیروی نظامی خود را به درد سر بیندازند؟ پاسخ به همان دلیل علیل که افغانستان و سوریه وعراق و.. را اشغال کردند.
    بستگی دارد که چه بهانه ای بتراشند. و الا دلشان نه برای ملت خود سوخته و نه ما. اما دلشان برای پول های بن سلمان و طرفداران ایپک و نتانیاهو قیری ویری می رود.

  4. آقای تبریزی مقاله در خصوص نگرانی از سرنگونی نظام فاسد سیاسی است. اباطیل و اشعار نویسنده کم بود جنابعالی هم بیتی به آن افزودید؟ چه کسی حرف از اشغال ایران زده؟ اصولا کدام نادانی حاضر است پا در این خاک گهرخیز دزدپرور بگذارد؟ اینک همه در حال یغمای سرمایه های ایرانند یا با کارت آن منافع کسب میکنند، چرا باید نیروی نظامی خود را به دردسر بیاندازند؟

  5. فقط یک جا را نشان دهید که با اشغال اجنبی، آن هم فرصت طلب و همدست امثال بن سلمان روی خوش دیده باشند.
    پس فعلا احتیاط کنید!

  6. ایران با افغانستان و لیبی و عراق و سوریه قبایلی قابل مقایسه نیست ، چیزی که برخی دوستان را در مقایسه ایران با آن کشورها به اشتباه میاندازد جمع شدن درصدی از فرصت طلبان دور علم سینه زنی برای اصل البته مترقی ولایت فقیه است ، شمع جمع این عاشقان ولایت هم تنها دلارهای نفتی است که با ته کشیدن آن تب عشق این عاشقان ولایت لباس عافیت پوشیده و خواهند پوشید !

  7. سخنی سست‌تر و نوشته‌ای بی‌سروته تر از این در چند سال گذشته ندیده بودم.
    بیچاره چه تلاشی کرده تا با ارائه (فکت‌های خیالی و نادرست و کاملا جنایت را توجیه کند
    تا این اراجیف نویسان را داریم، غمی نداریم و حقمان همین است

  8. وقتی سوالات سخت میشود، کمتر کسی برای آن جواب دارد. لذا میتوان از برهان خلف استفاده کرد.
    اگر نمیدانیم ایران چه خواهد شد. بدانیم که اشغال و حمله به کشور ایرتن قدرتمند، توسط اجنبی، آنهم آمریکای ترامپی، سرنوشتی بهتر از افغانستان و لیبی و عراق و سوریه رخ نخواهد شد.
    والسلام.

  9. ۱- منظور شما از “ما” دقیقاً چه کسی و با چه میزان نقدینگی و سرمایه مشروع است؟
    2- فرض اینکه چون اپوزسیون اخ و بد است و تنها و تنها به همین دلیل پوزیسیون خیلی خوب است یک مغالطه عادی برآمده از دل فرهنگ روستایی حوزه های علمیه ( بخوانید وهمیه) است. با توجه به دستاورد مردود چهل سال ترکتازی دو جناح حاکم در تامین رفاه و آبادانی، وقتی فرض کنیم اپوزیسیون هم مشتی نخاله بی فایده هستند فقط می توان نتیجه گرفت که هیچ ایرانی بلوغ کافی و وافی برای مدیریت این سرزمین ثروتمند را ندارد.
    3- با تمام این مفروضات شاید بهترین راه برای رستگاری ایران با این ملت صغیر واگذاری حکمرانی آن به یک قیم بین المللی -مثلا سازمان ملل متحد – باشد زیرا همه و همه تا بحال فقط گند زده ایم.

  10. جناب! گفتن نه به سرنگونی طلبان که هنر نمی خواهد که مثلا در آن صراحت هم بخرج دهید. اما اگر از وضع موجود منتفع نیستید و فکر میکنید مردم ایران هم مستحق داشتن یک نظام سالم و کارامد و مردمی هستند بفرمایید بدانیم برنامه شما چیست. نتیجه شرکت در رای گیریهای تشریفاتی که در ۴۰ سال گذشته بخوبی عیان شده است.

  11. با سلام. این همه تفسیر از زمین و آسمان ولی نفرمودید که این تغییر چگونه باید حاصل شود؟ با دعا، مناجات و رویا ?

  12. مثل اینکه حال نویسنده چندان مساعد نبوده است، لابد حکومتهای فاشیستی دیگر همچون آلمان نازی و ایتالیای موسولینی و عراق صدام حسین و لیبی قذافی را هم مردمان غیور آن کشورها بر انداخته اند، نه؛ قدرتهای خارجی بر انداخته اند و اوضاع آنها بعد از سقوط بدست قدرتهای خارجی هم مشخص است: چند سال اول مشکلات و تا حدی نا امیدی و سپس رشد و توسعه و در صورت داشتن ظرفیت ملتهای مربوطه دستیابی به دموکراسی. عراق و لیبی هم در همین پروسه هستند؛ حتی افغانستان. به هر تقدیر وضعیت جدید آنها قابل مقایسه با نکبت و سیاهی دیکتاتوریهای فاشیست سابق ایشان نیست و بسیار بهتر و امیدوار کننده تر است.

  13. نقل است که وقتی روسو کتاب خود را برای ولتر فرستاد ولتر در پاسخ نوشت: با خواندن‌ کتاب شما آدم هوس می کند که بر روی چهارپا راه برود.
    حالا بعد از خواندن مقاله نویسنده بزرگ رئوف طاهری آدم به شک می‌افتد که یعنی شما انقدر مردم را کم شعور فرض می کنید؟
    این پروژه ققنوس یا‌طاووس یا هر اسم مسخره دیگری که برایش بگذارند چه ربطی به اسنودن و جلیقه زردها و فلسطینی های آواره دارد؟ دوست عزیز ایندفعه اگر از چیزی عصبانی شدی قبل از اینکه‌دست به قلم ببری و لات و علات به هم ببافی کله ات را از پنجره بیرون کن و چند تا فریاد بزن، بعد نفس عمیق بکش ، اگر هنوز نیاز به نوشتن بود آنوقت بنویس.

  14. عبور از «رأی‌گیری نمایشی» برای رسیدن به «انتخابات آزاد») رأی‌گیری اسفند ۱۳۹۸ شاید حیاتی‌ترین رأی‌گیری در تاریخ جمهوری اسلامی باشد؛ بعد از اعتراضات سراسری در دی ماه ۱۳۹۶ و طرح شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، و اقبال عمومی به مطالبه «تغییر نظام» (تحت گرایش‌ها و راهبردهای مختلف شامل براندازی، گذار و تحول‌خواهی) رأی‌گیری امسال برای نظام جمهوری اسلامی، حیثیتی خواهد بود.

    هر دو جناح استمرارطلب (اصلاح‌طلب) و اقتدارگرا (اصولگرا) نگران کاهش شدید مشارکت مردم هستند. از این رو آنها برای افزایش میزان مشارکت، به هر روش ممکن اقدام می‌کنند؛ از جمله اینکه دو جناح ممکن است توافق کنند که میزان مشارکت را بیش از مقدار واقعی اعلام کنند. همچنین سیاست ایجاد ترس (مانند بهانه تکراری خطر جنگ) یا شایعه‌پراکنی درباره تبعات رأی ندادن (مشکلات استخدامی، محرومیت از یارانه، ایجاد محدودیت آموزشی) از دیگر روش‌هایی است که احتمالاً حاکمیت برای کشاندن اجباری مردم به پای صندوق رأی به کار خواهد گرفت.

    ۲) استمرارطلبان (اصلاح‌طلبان) با رهبری محمد خاتمی اعلام کرده‌اند که در هر صورت در رأی‌گیری اسفند ۹۸ شرکت خواهند کرد. اگرچه محبوبیت استمرارطلبان به شدت کاهش داشته و تنها حدود ۱۵ درصد پایگاه رأی ثابت خود همراه دارند، اما آنها با استفاده از طیف گسترده‌ای از هنرمندان (سلبریتی‌ها)، روشنفکران غرب‌ستیز، و طبقه متوسط محافظه‌کار تلاش می‌کنند بخشی از ناراضیان را با خود همراه کنند تا شاید بتوان مشارکت در این رأی‌گیری را به بالای ۵۰ درصد رساند. طرفداران گذار و تغییر نظام نباید قدرت پروپاگاندای استمرارطلبان را دست‌کم بگیرند و ماجرا را تمام شده بدانند.

    ۳) مهم‌ترین ابزار تبلیغاتی استمرارطلبان استفاده از مفاهیم و عناوین موجه و مقبول است؛ آنها خود را پشت مفاهیم مثبت و پذیرفته شده در جهان پنهان می‌کنند، در حالی که آن مفاهیم را از محتوا خالی می‌کنند. مفاهیمی مانند «اصلاح‌طلبی» (رفرمیسم)، «میانه‌روی» و «انتخابات» مفاهیمی هستند که جزو ارزش‌های کشورهای آزاد محسوب می‌شوند و استمرارطلبان تلاش دارند که به دروغ خود را حاملان و طرفداران این مفاهیم نشان دهند و در این زمینه تا حد زیادی موفق بوده‌اند؛ آنها با استفاده از لابی خود در میان دانش‌آموختگان دانشگاه‌های مطرح اروپا و آمریکا، و نوشتن مقالات متعدد در رسانه‌های شناخته‌شده غربی توانستند جریان استمرارطلب را (با نام جریان اصلاح‌طلب) بعنوان نیروی خواهان اصلاحات، میانه‌روی و انتخابات نشان دهند.

    یکی از مهم‌ترین وظایف نیروهای خواهان تغییر و گذار این است که این جعل واقعیت را آشکار سازند تا استمرارطلبان را به لحاظ گفتمانی خلع سلاح کنند و واقعیت آنچه آنها هستند و می‌خواهند را به مردم و جهانیان نشان دهند. خوشبختانه این کار درباره مفهوم اصلاح‌طلبی با موفقیت انجام گرفت؛ بحث نظری، استدلال و روشنگری عمومی نهایتاً برای بخش بزرگی از مردم ایران مشخص ساخت که این جریان دغدغه اصلاحات ندارد بلکه دغدغه اصلی و کارکرد آنها، استمرار نظام موجود است و از این جهت نقاب اصلاح‌طلبی از چهره آنها کنار رفت و این جریان با عنوان واقعی و دقیق «استمرارطلب» در جامعه معروف شدند؛ تا جایی که بزرگان این جریان هم به استمرارطلب بودن خود اعتراف کردند.

    این امر درباره مفهوم «انتخابات» هم باید صورت گیرد. انتخابات یک مفهوم مثبت و مقبول در جهان است؛ انتخابات در اصل مهم‌ترین ابزار دموکراسی است، در حالی که رژیم‌های استبدادی آن را برای تحکیم دیکتاتوری به کار می‌گیرند و این مفهوم را از محتوا خالی می‌کنند.

    ۴) انتخابات (دموکراتیک) باید دارای شش شرط باشد: ۱. داشتن حق رأی همگانی و ۲. متناوب، ۳. سالم، ۴. آزاد، ۵. عادلانه و ۶. مؤثر بودن. در جمهوری اسلامی سه شرط آزاد، عادلانه و مؤثر بودن هرگز وجود نداشته است و شرط سالم بودن هم در بسیاری موارد نقض شده است؛ در نتیجه آنچه در جمهوری اسلامی به عنوان یک آیین سیاسی وجود دارد «رأی‌گیری» (votation) است و نه «انتخابات» (election(. این دو مفهوم را باید تفکیک کرد و اجازه نداد که دو جناح جمهوری اسلامی پشت نام انتخابات سنگر بگیرند و مخالفان نظام را به مخالفت با «انتخابات» متهم کنند. اتفاقاً هدف طرفداران گذار و تغییر نظام، عبور از «رأی‌گیری» و رسیدن به «انتخابات» دموکراتیک است. نباید اجازه داد که جمهوری اسلامی، مفهوم انتخابات را هم مثل مفهوم «اصلاحات» و «جمهوری» از محتوا خالی کند و از آن نقابی برای ماندگاری خویش بسازد.

    طرفداران گذار و تغییرنظام باید گفتمانی را به کار گیرند که نشان دهد آنها به هیچ عنوان مخالف «انتخابات» نیستند بلکه مخالف رأی‌گیری نمایشی هستند. شعار «رأی بی‌رأی» یا «رأی نمی‌دهم» انتخاب‌های هوشمندانه‌ای است که می‌تواند جایگزین مناسبی برای شعار کلاسیک «تحریم انتخابات» باشد. باید در هر مناظره‌ای بر این امر تأکید کرد که انتخاباتی در جمهوری اسلامی وجود ندارد و «رأی‌گیری» مساوی با «انتخابات» نیست.

    ۵) رأی‌گیری اسفند ۱۳۹۸ ممکن است به یک رفراندوم نمادین تبدیل شود. باید به مکانیسم‌هایی اندیشید که میزان واقعی مشارکت مردم در این انتخابات را اندازه‌گیری کند و اجازه ندهد جمهوری اسلامی و لابی رسانه‌ای‌اش در داخل و خارج با دستکاری در آمار و ارقام، میزان مشارکت واقعی مردم را مخفی نگه دارند. نتایج نظرسنجی مؤسسه گمان نشان می‌دهد که در فروردین امسال حدود ۶۸ درصد مردم اعلام کرده‌اند که در رأی‌گیری اسفند ۹۸ قطعاً شرکت نخواهند کرد. باید تلاش داشت تا از طریق نظرسنجی‌های متناوب و روشمند که در آن هویت پاسخ‌دهندگان ناشناس می‌ماند، میزان مشارکت مردم را به طور مداوم اندازه‌گیری و ثبت کرد.

    ۶) در سال‌های گذشته استمرارطلبان همواره ادعا می‌کردند که آلترناتیوی در مقابل «رأی دادن» وجود ندارد اما این ادعا در سال‌های اخیر کاملاً رنگ باخته است؛ جنبش مبارزات مدنی شامل اعتراضات سراسری، نافرمانی مدنی گسترده در کمپین مبارزه با حجاب اجباری، مطالبه «نه به جمهوری اسلامی» و «آری به انتخابات و رفراندوم آزاد» آلترناتیو شرکت در رأی‌گیری نمایشی است.

    «رأی ندادن» در یک رأی‌گیری نمایشی یکی از مصادیق اصلی «عدم همکاری» (به عنوان یکی از شناخته‌شده‌ترین روش‌های مبارزه مدنی) است. تجربه نشان داده که انتخاب بین بد و بدتر یک چرخه معیوب است که بد را به بدتر تبدیل می‌کند یا بدتر را جای بد می‌نشاند و نهایتاً هیچ بهبودی از آن حاصل نمی‌شود. نه گفتن به این بازی و عبور از «رأی‌گیری» نمایشی، اولین گام مبارزه برای رسیدن به آلترناتیو واقعی یعنی «انتخابات» آزاد است.

  15. عجب مقاله ی متین و مستدلی.
    امیدوارم دهان مزدوران اجنبی را تا مدت ها ببندد و افراد ساده را کمی روشن کند. وادار به فکر کند

  16. سلام. مقاله وزین و روشنگرانه و دلسوزانه ای بود.
    در مورد دخالت روسیه در سوریه لازم میدونم اضافه کنم که طبق درخواست سوریه بود که روسیه به کمک این کشور رفت و اگه مداخله نمی کرد چه بسا الآن داعش سوریه رو در دست گرفته بود و کسی از تبعات آن خبری نداشت. در مورد الحاق کریمه به روسیه هم باید گفت که بعد از انتخابات و رای دادن نزدیک به ۹۸% از مردم کریمه به این الحاق این کار صورت گرفت و خودسرانه نبود.

  17. سلام
    کلمه به کلمه درست
    اما وصد اما
    شما ها طی ۴۰ سال سیاه حکومت چپاولگران بر ایران جز مقالات اینچنینی درست چه کردید؟
    آیا بصورت آرزو یک برنامه نوشتید؟
    ایا ملت ایران(توده های ملیونی ونه فعالان سیاسی که یک در هزار ملت هم نیستند)نیازمند آموزش حقوق شهروندی نیست؟
    این واقعیت تلخ که: توده مردم دونوع
    حکومت میشناسند
    شاهنشاهی پهلوی
    جمهوری اسلامی
    وآرزوی شاهنشاهی دارند را انکارمی کنید؟
    ایا این واقعیت تلخ حاصل کم کاری
    وبی سوادی وتشتت شما در۴۰ سال
    گذشته نیست؟
    عزیز دل بابا
    ما خود طی ۴۰ سال جاده راصاف
    وفرش قرمز برای شاهنشاهی
    که شما به درستی تعریف کردی
    گسترده ایم
    چه کسی بیشتر از مدعیان ملی
    مذهبی سزاوار سرزنش است؟

    مسلما میوه رسیده را آنکه زرنگتر
    است می چیند

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »