چرا با انتخاباتِ پیش رو «قهریم»؟

سروش دباغ

اخیرا به اتفاق جمعی از نواندیشان دینی، بیانیه‌ای دربارۀ انتخابات پیش رو و چراییِ عدم شرکتِ در آن را منتشر کردیم؛ که معتقدیم «با  توجه به همه‌ی شواهد موجود… “انتخابات” پیش رو فاقد حداقل ارزش‌های سیاسی، اخلاقی و دمکراتیک است و هیچ نسبتی با دمکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی ندارد و راهی به عبور از گردنه‌ی استبداد و روزنه‌ ای به بهروزی زندگی مردم نمی‌گشاید.»[۲]

در این نوشتار، در تکملۀ بیانیۀ فوق استدلالی له غیر اخلاقی بودنِ شرکت در«این انتخابات» اقامه می‌کنم.

چنانکه در می‌یابم، سیاست‌ورزی و کنشگری سیاسی، امری است عمیقا تخته‌بند زمان و مکان و نمی‌توان از احکام کلی و ضروری و همیشگی در آن سراغ گرفت. در این میان، ملاک و محکِ اخلاقی موجه دربارۀ کنشگری سیاسیِ رهگشا، عبارت است از مدّ نظر قرار دادنِ «اصل فایده»[۳] و فایده‌گراییِ قاعده‌محور[۴].به تعبیر دیگر، بیشینه‌شدن فایده و کمینه‌شدن درد و رنج برای بیشترینۀ مردمان، قوام بخش و معیار تصمیم گیری برای انجام یا ترک فعلی در حوزۀ سیاست است.

نگارندۀ این سطور، هشت سال پیش در چنین روزهایی در نوشتاری، با مدّ نظر قرار دادن همین ملاک، از شرکت  درانتخابات و رای دادن دفاع کرد[۵]. در آن روزگار، به رغم حضور حربۀ نظارت استصوابی و روا داشته شدنِ ظلم و تبعیض در حق شهروندان، بخش قابل توجهی از شهروندان همچنان امیدوار بودند از طریق گزینه‌های موجود و به مدد رای دادن، با واسطۀ نمایندگان منتخب  در سرنوشت خود نقش ایفا کنند و «خیرعمومی»[۶] را در جامعه افزایش دهند. از اینرو به «لیست امید» اعتماد کردند؛ همچنانکه با همین نگرش و استدلال، در سال ۹۶ به حسن روحانی رای دادند. در واقع، به نزد قاطبۀ مردم، منافع شرکت در انتخابات  بر مضارّ آن می‌چربید و غلبه داشت.

 اما، همانگونه که بر کسانی که تحولات سیاسیِ داخلی را رصد می کنند  هویداست؛  از انتخابات مجلس پیشین در سال ۱۳۹۸ بدین سو، آشکارا کشتیبان را سیاستی دیگر آمده و رقابتی که پیش از این، پس از اعمالِ تیغ نظارت استصوابی در سپهر سیاست میان جناح‌های سیاسی حاضر در صحنه وجود داشت، به محاق رفته و مچاله شده است. این سیاستِ آقای خامنه‌ای، در انتخابات سال ۱۴۰۰ هم حضور پررنگی داشت و رقابت میان نیروهای درون نظام را حداقلی کرد. به همین دلیل، همان ایام چند مطلب نوشتم و استدلال کردم حضور در این انتخابات روا نیست و مضارّش بسی بیش از منافع احتمالی آن است. از خرداد ۱۴۰۰ تا اسفند ۱۴۰۲ فضای سیاسی، بسی تنگ‌تر و بسته‌تر شده است.

لازمۀ این سخن این است که در چنین شرایطی، تن دادن به مشارکت در چنین مسمّی به انتخاباتی، کمکی به افزایش خیر عمومی نمی‌کند. هم کارنامۀ مجلس اقلیتِ کنونی پیش روی ماست، هم کارنامۀ مجلس پیشین با حضور «لیست امید»؛ کارنامه‌هایی که در افزایش خیر عمومی  و وضع قوانینی در راستای مطالبات شهروندان خاموش و معترضِ بسیار، ابدا کارنامۀ قابل قبولی نداشته‌اند. نارضایتیِ آشکار رهبری از نتیجۀ انتخابات هشت سال پیش، مسیر را برای عدم توفیق نمایندگان در پیگیری و تحقق خیر عمومی و پاسداشت حقوق اکثریت و اقلیت، هموار کرد.

در وضعیتِ کنونی، با توجه به دیوار بلند و ستبر بی‌اعتمادیِ موجود میان مردم و حکومت و فضای زمستانی و استخوان‌سوزِ سیاسی، خصوصا پس از سرکوب خونین جنبش مبارک «زن، زندگی، آزادی» توسط حکومت و سرسختی هستۀ سخت قدرت با محوریت رهبری و منصوبان ایشان در  پیگیری سیاست‌های تبعیض‌آمیز و غیر عادلانه‌ای که  نسبتی با تحقق ارادۀ عمومی و افزایش خیر عمومی ندارد؛ شرکت در انتخابات، عملی عبث و غیر عقلانی است. اکنون، نه امکان انتخاب شدن و حضور نیروهای سالم، دموکرات و خیرخواه ملک و ملت وجود دارد؛ نه به فرض که حداقلی از این نیروها انتخاب شوند و وارد مجلس گردند، می‌توانند کاری از پیش ببرند؛ که در چنبرۀ جماعت استبدادزدۀ «پایداری» گرفتار می‌شوند و نمی‌توانند قدم از قدم بردارند و در تصویب قوانین نقش موثری ایفا کنند. ما حصل این می‌شود که هم به تیغ ظالمانۀ نظارت استصوابی تن داده و به دعوت حکومتی که سرمست از بادۀ قدرت تک‌تک  دریچه‌های جمهوریت را بسته و در کار نهادینه‌کردن ساز و کار استبدادی است، پاسخ مثبت داده و مشروعیت بخشیده؛ هم گامی در راستای تحققِ خیر عمومی و کاهشِ درد و رنج شهروندان برنداشته اند. از اینرو، مشارکت در چنین صحنه‌آراییِ تراژیک و غم‌انگیزِ مسمّی به انتخابات، کنشی غیر اخلاقی و غیر موجه است.

افزون بر این، در سیاست‌ورزی، قهر و آشتیِ ابدی محلی از اعراب ندارد. هر چند فضای انتخاباتی کنونی در داخل کشور سخت سرد است و از سر و روی آن یخ می‌بارد؛  در عین حال، مطابق با گمانه‌زنی‌ها و نظرسنجی‌های متعدد، بین ۲۰ تا ۳۰ درصد مردمان در انتخابات  شرکت می‌کنند؛ جمعی از سر باورمندی به  نظام ولایی و جمعی برای کسب منافع فردی و گروهی. در چنین موقعیتی، می‌توان به‌جای استفاده از «تحریم انتخابات»، از«قهر با انتخابات» سخن گفت و از آن به مثابۀ کنش سیاسیِ اعتراضیِ خشونت‌پرهیز در وضعیت انسدادی کنونی استفاده کرد. به نزد من، تا زمانی که در بر روی این پاشنه می‌چرخد و هستۀ سخت قدرت با محوریت آقای خامنه‌ای، تغییرات جدی و ملموسی در سیاست‌های ظالمانه، تبعیض‌آمیز و انقباضی خود در راستای پاسداشت حقوق شهروندی ندهد، شرکت در انتخابات و چشم داشتن به تغییراتِ صندوق‌محور، آب در هاون کوبیدن است، کمک کار شهروندان پیرامونی نیست و راهی به جایی نمی‌برد و دری را نمی‌گشاید. در این  اوضاع، می‌توان  از ظرفیت‌های جامعۀ مدنی استفاده کرد و از راهبرد عدم مشارکت و «قهر با صندوق» که از سنخ «نافرمانی مدنی» است، بهره برد و فعالانه (نه منفعلانه)، کنشی اعتراضی را سامان بخشید و پی گرفت، کنشی که در جای خود مهم  و موثر است. به مصداق «چو فردا شود فکر فردا کنیم»؛ اگر تفاوت محسوس و ملموسی  در سیاست‌های انتخاباتی نظام سر برآورد، می توان درآینده  در تصمیم کنونی و قهر انتخاباتی تجدید نظر کرد و به نحو دیگری عمل کرد.

ناگفته نگذارم که موضع مختار امثال بنده در وضعیت استبدادی و انسدادی کنونی، «گذارطلبی» است و گذار امنِ خشونت‌پرهیز از وضعیت موجود نامطلوب از طریق برگزاریِ همه‌پرسی و تشکیل مجلس موسسان؛ [۷] آنچه با  وضع و حال کنونی ما فرسنگ‌ها فاصله دارد. در عین حال، در عرصۀ سیاست، واقع‌بینی و دوراندیشی اقتضا می‌کند از هر اقدامِ مدنی در راستای کاهش درد و رنج شهروندان و افزایش خیر عمومی استقبال کنیم. به همین سبب، در شرایطی که این مهم، امکان تحقق داشته باشد، می‌توان از ساز و کار انتخابات هم بهره برد. از آنجائی که مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان  پیش رو،[۸] با ملاحظۀ جمیع جوانب، به شرحی که آمد، عملا کمکی به افزایش خیر عمومی نمی‌کند و روزنی را نمی‌گشاید، بلکه سبب تحکیم مناسبات ظالمانۀ موجود که پروای پاسداشت حقوق بنیادینِ شهروندان را ندارد، می گردد؛ با انتخابات قهریم و رای دادن در این وضعیت را امری غیر اخلاقی و ناموجه می انگاریم:

من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

پانوشت‌ها

[۱] در نهایی شدن این نوشتار، از ملاحظات دوست دانشورم دکتر مصطفی دانشگر بهره بردم. از ایشان سپاسگزارم.

[۲]  نگاه کنید به لینک زیر:

در انتخابات فرمایشی شرکت نمی‌کنیم؛ بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی در مورد انتخابات | سایت خبری‌ تحلیلی زیتون (zeitoons.com)

[۳] Utility Principle

[۴] Rule- Utilitarianism

[۵]  نگاه کنید به : سروش دباغ،  « جستارهای سیاسی- اجتماعی» در  وقت لطیف شن: جستارهایی در نواندیشی دینی، اجتماع و سیاست،  تورنتو، نشر سهروردی، ۱۳۹۸.

[۶] common good

[۷]  نگاه کنید به مقالۀ ” « گذارطلبی؛برون رفتِ از انسداد سیاسی» به قلم نگارنده، در لینک زیر:

https://www.zeitoons.com/108284

[۸] ابراهیم رئیسی، رئیس دولت ( نه رئیس جمهور)، در برنامۀ تلویزیونی انتخاباتی نامزدهای مجلس خبرگان رهبری گفته  است: « اگر مردم خراسان جنوبی به من رای دهند در کنار مسئولان استان  برای شهرها و روستاها برای رفع مشکلات تلاش می کنم».

فارغ از اینکه مجلس خبرگان فعلی که ماه های آخر خود را سپری می کند، طی هشت سال گذشته چه کارکرد و کار ویژه ای داشته، چه نظارتی بر  شخص رهبری و افراد منصوب ایشان کرده و چه گلی به سر  خود و خلایق زده و  چه گزارشی- جز تمجید و تشکر از رهنمودهای رهبری-  به شهروندان که صاحبان اصلی ملت اند، داده؛ پرسش هایی که پاسخ های منفی آن اظهر من الشمس است، سخنان رئیس دولت در مسمّی به برنامۀ انتخاباتی اش در نوع خود آیتی است. مجلس خبرگان که بی بو و بی خاصیت است و  بدل به مجلس خفتگان گشته  و ندا و بانگی از آن بر نمی آید، قرار است با رهبر و نهاد رهبری سر کار داشته باشد؛ چه ربطی به رفع مشکلات شهر و روستا دارد؟؟! مگر انتخابات شهر و روستا در پیش است که اینگونه سخن می رود؟ ظاهرا حضرت رئیسی نمی داند برای چه مسمّی به انتخاباتی نامزد شده و حدود و ثغور آن سِمَت را نمی شناسد…

شاید هم انتظار نگارنده از کسی با بضاعت و مایۀ کم و ذخیرۀ واژگان فارسیِ نحیف که  متن فارسی را نمی تواند از رو درست بخواند و در درک و بکار بستن اعداد مشکل دارد و هر از گاهی خطاهای فاحش می کند،  زیاد است.  در این میان، شکر خدا رئیس و مرئوس به هم می آیند و در و تخته با هم جور است.  آن از وزیر خارجه که انگلیسی و عربی صحبت کردنش اسباب خجالت شهروندان است؛ آن از رئیس سازمان سینمایی که دعای متعارف تحویل سال را  بلد نیست و نمی تواند بخواند و در مقام توجیه خطای فاحش خود، از درِ انکار در می آید و به یمین و یسار می زند و  آنهم از وزیر علوم که که از وزیر فرهنگ و ارشاد به عنوان شخصیت برجسته علمی و فرهنگیِ سال تمجید و تقدیر می کند!! وزیر فرهنگ ولایی ایکه دستانی گشاده در حذف و طرد و سانسور و شاخ و شانه کشیدن برای نوبسندگان و روزنامه نگاران و هنرمندان و اهالی فرهنگ و قلم دارد و یکی از بی رونق ترین جشنواره های فیلم فجر که از سر و روی آن یخ می بارید، در دوران ریاست ایشان برگزار شد. حقیقتا روزگار غریبی است:

جاهلان سرور شدستند و ز بیم

عاقلان سرها کشیده در گلیم

هین روان کن ای امام المتقین

این خیال اندیشگان را تا یقین

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. به قول مش قاسم والاه دروغ چرا تا فبر اااما ملت سلها است کهداز ای مجالس جه انتخابی وجه انتصابی خیر عمومی ندیده ایم اقای سروش دباع انخیر عمومی که شما از مجالس قبلی ذیذید برای ما هم بنویسید که اشتباهمان را تصخ=حیج کنیم با احترام

  2. این حکومت نه ۸ سال پیش دمکراسی بود نه الان و نه هیچ وقت. یک نظام دینی را هر جور بزک کنی باز استبدادی است

  3. جون به جون شما کنند ، نمی توانید از علائق دینی خود دست بکشید . نمی توانید به صراحت بگویید که جمهوری نکبت اسلامی مملکت را به قرون وسطا برده است با اندیشه دینی اش و ما وامثال ما با این حکومت دینی شیعی ۱۲ امامی و … مخالفیم . پس می گویید ” ما با انتخابات پیش رو قهریم ” بابا یک کمی جربزه در گفتن حقیقت . حقیقت یعنی اینکه از روز روی کارآمدن این رژیم جهل و جنایت ، جز تقلب و دروغ و ریا ، مردم با هیچ شکل ابتدایی یک دولت معمولی سر و کار نداشته اند .

    1. شما چرا هرگز نمیتونید مثل یک انسان بالغ گفتگو کنید؟ مشکلتان ذهنی است یا به سیستم عصبی تان مربوط است؟ یا صرفاً از عقب ماندگی فرهنگی ایرانی ناشی میشود؟

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »