زمان‌پریشی در روایت‌های تاریخی

هادی حکیم شفائی

مدتی است نوشتارهای دکتر حسن محدثی در نقدِ ادبیات تاریخیِ روایتگرِ ایران باستان را مطالعه می‌کنم و ادعاهایی که علاقه‌مندان به کوروش و ایران باستان مطرح می‌کنند و نقدهایی که ناقد محترم بر آنها وارد می‌سازد را رصد می‌نمایم. ناقد، با تحلیل آثار عبدالحسین زرین‌کوب و تورج دریایی و نویسندگانی مانند ایشان، ادبیات تاریخیِ روایتگرِ ایران باستان را اسطوره‌ای و رمانتیک می‌داند و در مقابل، برخی مخالفین او، وی را چپگرا و تاریخ‌نشناس معرفی می‌کنند. ایران‌دوستانِ باستان‌گرا، کورش و مانند او را بانی حقوق بشر و صلح معرفی می‌کنند و ناقد، با استناد به وقوع شورش‌هایی علیه کوروش و سرکوب آن به‌دست وی، احتمالاً می‌خواهد نشان دهد که چنین نبوده است و شاید فراتر از آن.

نوشتار حاضر به دنبال این است که با طرح پاره‌ای از نکات فلسفی و مفهومی، با طرح نکاتی به تعدیل مناقشه یاری رساند. مساله این است که اگر روی دادنِ شورش هایی علیه پادشاه و سرکوب آن شورش ها به‌دست پادشاه را واقعیت تاریخی، فرض بداریم، نسبت به این شورش‌ها و سرکوب شورش‌ها، می‌بایست چگونه به داوری بنشینیم؟ دوستداران پادشاهی باستانی، احتمالاً یا این شورش ها علیه پادشاهان را نادیده می‌گیرند یا انکار می‌کنند و یا آنکه با یاغی و ضد امنیت معرفی کردن آن شورش‌ها، سرکوب آن توسط پادشاهانی مانند کوروش را موجه‌سازی اخلاقی می‌نمایند و لذا ممکن است از فرط خشم، ناقد محترم را به باد ناسزا بگیرند. از سوی دیگر، هر ناقدِ این روایتِ باستان‌گرایانه نیز، ممکن است آن شورش‌ها علیه پادشاه را همچون یک اعتراضِ بر حقِ مردمی تلقی کند و پادشاهان مورد نظر را جنایتکار و دیکتاتور و سرکوبگر به تصویر بکشد. این دو طرز تلقی، طبیعاتاً هرگز نمی‌توانند به توافقی برسند چون هر دو روایت، مبتلا به خطای زمان پریشی و تحریف احتمالی واقعیت هستند. اگر بتوانیم پیش از نقد کردنِ روایتِ باستان گرایانه یا- به قول ناقد محترم- روایت اسطوره ای از شاهان باستانی، به بازسازی و ترسیمِ نظام سیاسی و اجتماعیِ دوران پیشامدرن و نوعِ عقلانیت حاکم بر آن بپردازیم خواهیم توانست تصویری واضح تر و احتمالاً نزدیکتر به واقعیت بدست دهیم.

بدون تردید، جهان فکری و عقلانیت پیشامدرن با جهان فکری و عقلانیت پسامدرن، فاصله‌ای به وسعت تمام تاریخ دارند. در عرصه سیاسی، در دوران پیشامدرن، به نظر می‌رسد مردمانی که به‌دنباا مطالبه‌ی حقوقی یا حتی خواستار سهمی در قدرت بوده اند اساساً راهی به جز شورش نمی‌شناختند و پادشاهان و فرمانروایان نیز که قدرت را به‌دست داشتند راهی به جز سرکوب خونین شورش‌ها به ذهن شان خطور نمی‌کرد زیرا در آن دوران، بشر هنوز به مدلی به نام دموکراسی نرسیده بود و مردمان و حاکمان، اعتراض یا مقاومت مدنی، اتحادیه ها، احزاب سیاسی، مطبوعات آزاد، انتخابات آزاد، مشارکت سیاسی و دولت آشتی ملی را نمی‌شناختند. لذا از سوی مردمانِ حق‌طلب یا سهم‌خواه در قدرت، شورش مسلحانه تنها راه ممکن برای نیل به هدف و از سوی پادشاهان، سرکوب خونین، تنها شیوه فیصله دادن به قائله بود.

بنابراین، اگر یک چنین بازسازی‌ای از فضای فکری، سیاسی و اجتماعی دوران پیشامدرن را صحیح بدانیم، دیگر نمی‌توانیم گزاره‌های زیر را که همگی، مصادیق خطای زمان پریشی و تحریف احتمالی واقعیت هستند ادعا کنیم:

۱. نمی‌توانیم کوروش، داریوش و سایر پادشاهان را به صرف سرکوب شورش ها، دیکتاتور یا جنایتکار یا خونریز معرفی کنیم.

۲. نمی‌توانیم کوروش، داریوش و هر پادشاه دیگری را به صرف اعطای آزادی عقیده و غیره به برخی اقوام، دموکرات، آزادی‌خواه و طرفدار یا بنیانگذار حقوق بشر معرفی کنیم.

هویت ایرانیان، امروز، آمیزه‌ای است از اسلام-عرفان، فرهنگ ایران باستان و اندیشه مدرنیته غربی. تا زمانی که این هویت چندوجهی را به رسمیت نشناسیم و تا زمانی که بدنبال حذف یک وجه آن باشیم نخواهیم توانست به تعدیلی واقع‌گرایانه در اندیشه و عمل خود برسیم. از سوی دیگر، بحران‌های سیاسی و ایدئولوژیکی که در چند دهه اخیر، بر ما عارض گشته و ضعف علوم انسانی، همگی موجب ناتوانی ما در شناخت و تفکیک این سه وجه از هویت ما شده است. کلماتی مانند دیکتاتور، آزادی‌خواه، حقوق بشر، دموکرات، و غیره همگی متعلق به گفتمان سیاسی-حقوقی پسامدرن هستند.

بدین سان، محمدِ پیامبر، امام علی، کوروش کبیر و داریوش، هیچ‌یک را نمی‌توان دموکرات، آزادیخواه یا بنیانگذاران حقوق بشر -به معنای آکادمیکی که امروز می‌فهمیم- بنامیم مگر آنکه در شرایطی خاص بخواهیم از این تعبیرات، به عنوان استعاره های زبانی جهت انتقال پیام‌هایی بهره بگیریم. از سوی دیگر هم، نمی‌توان به صرفِ کشورگشایی، ورود آنها به جنگ علیه ملت های دیگر یا سرکوبِ برخی گروه های شورشی یا متخاصم، آنها را جنایتکار و خونریز و یا دیکتاتور معرفی نمود.

محمدِ پیامبر، امام علی، کوروش کبیر و داریوش و مانند آن، انسان هایی وارسته، باهوش، باتدبیر و خودساخته‌ای بودند که با عقلانیت و مفاهیم و زبانِ دوران خویش می‌اندیشیدند و عمل می‌کردند و وفقِ آیین جوانمردی و مروّت و یا بزرگمنشیِ شخصی نیز، در مواردی احکام یا رفتار یا تصمیمات آنها، بدرستی، مصداقی بر آزادمنشی و رعایت حقوق انسانی تلقی شده است.

باری، بدون بازسازی نقاد دوران ها، نمی‌توان به روایتگری واقع گرایانه و نقد واقع‌گرایانه‌ی روایت‌ها پرداخت. امروز بیش از هر چیز، به مجاهدت پژوهشی و گسترش تفکر نقاد نیازمندیم. اسطوره‌ها ارزشمندند اما مادامی که وجوهِ دیگرِ هویت ایرانی را حذف نکنند، تولید خشونت نکنند و به جای واقعیت، جلوه نکنند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. خدمت نویسنده محترم و جناب محدثی باید تنها این نکته را یادآور شد که کوروش یازده قرن پیش از محمد می‌زیسته ولی دستوراتش به معیارهای کنونی انسانیت بسیار نزدیکتر بوده است. قاعدتاً کسی که متاخر است باید به معیارهای کنونی نزدیکتر باشد،نه برعکس. این سخن ما نیست بلکه جهان کوروش را از بانیان اندیشه‌ای میشناسند که هزاران سال بعد منجر به حقوق بشر شد. بله او نویسنده منشور حقوق بشر نبود،ولی نخستین فردی بود که برای ملل مغلوب هم حق و حقوقی قائل شد،از جمله آزادی فردی از بردگی و آزادی مذهبی،یعنی دو چیزی که محمد پیامبر قبولشان نداشت. سرکوب شورش هم ربطی به دموکراسی ندارد. مگر در کشورهای دموکراتیک شورش سرکوب نمیشود؟! هزاران نمونه از آن موجود است. گویا دوستان عوامانه دموکراسی را به معنای آزادی در هر کاری میدانند، در صورتی که دموکراسی یعنی حاکمیت قانون بجای اراده افراد. در این سیستم جایی برای شورش نیست،چون شورش یعنی شکستن قانون در مقیاس وسیع. ما باید بیشتر بر درک مفاهیم مدرن همت کنیم.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »