دیروز آلمان و امروز ایران؛ وقتی انتخابات قاتلِ دموکراسی می‌شود!

طاها پارسا

۱. آخرین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که حزب پوپولیست، افراطی و راستگرای آ‌اِف‌د در آلمان توانسته است حزب حاکم را پشت سرگذاشته و با به‌دست آوردن بیش از ۲۰ درصد آرا می‌تواند به‌عنوان دومین حزب پرطرفدار در انتخابات سال آینده ظاهر شود.
موضوع ممنوع‌شدن فعالیت این حزب در رسانه‌ها دوباره رونق گرفته است و در این میان یکی از منتقدان اصلی این حزب، رئیس اداره فدرال نگهبان قانون اساسی آلمان است که در هفته‌های اخیر بارها نسبت به رادیکال شدن مواضع این حزب و خطر آن برای قانون اساسی آلمان هشدار داده است. توماس هالدن‌وانگ از جمله سه روز پیش در گفت‌وگو با شبکه یک آلمان گفت ما باید تاریخ را پیش چشم داشته باشیم و به‌یاد بیاوریم که چگونه در جمهوری وایمار یک حزب از طریق انتخابات توانست دموکراسی را براندازد و یک جنگ جهانی را به دنیا تحمیل کند و به کشته شدن دست کم ۶ میلیون یهودی بیانجامد. او افزود مهمترین رکن دموکراسی برای ما حفاظت از قانون اساسی است و ما نه تنها [قانونا] حق داریم بلکه وظیفه داریم از دموکراسی دفاع کنیم.

۲. اشاره تاریخی این مقامِ حافظِ قانون اساسی در آلمان به نحوه به‌قدرت رسیدن هیتلر است. خلاصه‌اش این است که در سپتامبر سال ۱۹۳۰ میلادی حزب راستگرای نازی (NSDAP) از طریق انتخابات و با حدود ۲۰ درصد آرا وارد مجلس ملی شد و دموکراسی ناپایدار و نوپای آلمان را به چالش کشید و رئیس‌جمهوری وایمار -همین آلمان فعلی- را عملا مجبور کرد که سه سال بعد هیتلر را از طریق حکم حکومتی -و نه مذاکرات پارلمانی- به صدراعظمی آلمان منصوب کند. این حکم، پارلمان آلمان را نهادی فرمایشی و بدون قدرت نشان داد و آن‌ پس بشر شاهد حکومتی دیکتاتور، فاشیست و نژادپرست شد که کوره‌های آدم‌سوزی به‌پا کرد و در جنگ جهانی دوم ده‌ها میلیون نفر را به کام مرگ کشاند.

۳. در تاریخ معاصر ایران «نسبت میان انتخابات و دموکراسی» همواره با کج‌فهمی‌ها و سوء‌تفاهمات متعددی روبرو شده است. از جمله وجود نهاد انتخابات و برگزاری مراسم رأی‌گیری در مناسب‌های مختلف، از سوی بسیاری از تحلیل‌گران، صاحب‌نظران و فعالان سیاسی همواره حمل بر تقویت دموکراسی شده. مثلا در ده‌های اخیر بسیاری از منتقدان و اپوزسیون اصلاح‌طلب به هر بهانه‌ای و با هر کاندیدایی، حضور در انتخابات را معادلِ گامی برای تقویت دموکراسی در ایران قلم‌داد کرده‌ و در انتخابات فعال شده‌اند (به قول حداد عادل کمی ناز می‌کنند ولی بالاخره می‌آیند)؛ گویی انتخابات همان تجلی دموکراسی است، و دموکراسی «الزاما» از طریق انتخابات تقویت می‌شود و راهی جز این‌ هم وجود ندارد. سخنان دقیق و اشارات تاریخی این مقامِ آلمانی گویای اشکالات این‌ «نسبت» و مؤید این نکته است که انتخابات نه تنها الزامی به تقویت دموکراسی ندارد بلکه می‌تواند قاتل آن هم باشد؛ مخصوصا اگر پارلمان و قانون اساسی در چنگ اقلیتی راست‌گرا، فاشیست یا رادیکال قرار بگیرد.(حزب پایداری و شورای نگهبان را تجسم کنید)

۴. بخش دوم سخنان این مقام آلمانی هم چراغ دیگری را فرا روی مسائل سیاسی ایرانیان روشن می‌کند. او پس از آن‌می‌گوید «یک حزب از طریق انتخابات دموکراسی را برانداخت» می‌افزاید «ما نه تنها [قانونا ] حق داریم بلکه وظیفه داریم از دموکراسی دفاع کنیم».
روش انجامِ وظیفه‌ برای دفاع از دموکراسی در آلمان و ایران البته یکی نیست. آلمانی‌ها امروزه از این اقبال برخوردارند که نهادِ نگهبان قانونِ اساسی نگران دموکراسی است اما در ایران شورای نگهبان قانون اساسی خود بزرگترین عامل و مانع بر سر راه دموکراسی است. به همین دلیل است که در ایران «وظیفه»‌ی تعمیق و حمایت از دموکراسی را  باید به جنبش‌های اجتماعی سپرد که بخشی از فرایند دموکراسی محسوب می‌شوند چون هنگامی که نهادهای رسمی برای مشارکتِ عمومی ظرفیت لازم را ندارند و هنجارهای موجود برای تعامل جامعه و دولت از کارآمدی کامل برخوردار نیستند، جنبش‌های اجتماعی با افزایش مشارکت، دموکراسی را تقویت می‌کنند و به حل بحران در جامعه به روشی دموکراتیک کمک می‌کنند. ماهیت و کارکرد متفاوت جنبش‌های اجتماعی، به آن‌ها اجازه می‌دهد در شرایط بحرانی، به شکل فصلی و مقطعی ظاهر شوند و با یک رفتار جمعی، بسیج منابع یا ساختار فرصت سیاسی، دموکراسی را تقویت و بازسازی کنند.
علاوه بر این جنبش‌های اجتماعی ابزاری نسبتا مدرن برای احیای روح دموکراسی به‌حساب می‌آیند، زیرا در شرایطی که ممکن است رای‌دهندگان زیر فشار  قرار داشته باشند، در انتخابات اعمالِ نظر شود و یا فساد در دادگاه‌ها رخنه کرده باشد، اصیل‌ترین و دموکراتیک‌ترین قانون اساسی هم ممکن است به‌ظاهر به نمایش گذاشته شود و انتخابات به مراسمی برای ‌مسخره‌کردن دموکراسی تبدیل شود. آن‌گاه که روح دموکراسی با آرایش‌های صوری نادیده گرفته می‌شود‌، جنبش‌های اجتماعی مانند بازیگری تازه‌وارد و ابزاری موثر به بازگشت روح دموکراسی و جاری‌شدن آن در اجتماع کمک می‌کنند‌.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. درود
    بجز آنانی که با دو دستشان چشمشان را گرفته انذ وگوششان را موم اندود
    همه مردم دنیا به وضوح دیدند که افغان ها پس از ۲۰ سال تمام که با
    پول آمریکا و آرامش نسبی (۱) که پدید آورده بودند و انتخابات هایی را به
    سر انجام رسانیدند ومی توانست ادامه داشته واصلاح شود چه کردند.
    از یک طرف کرزی رییس جمهور قبلی فغان برداشته بود که طالبان برادران
    وهم میهنان ما هستند که توسط سربازان آمریکایی کشته میشوند
    اگر ما را با برادرانمان رها کنید با صلح ودوستی زندگی خواهیم کرد.
    از طرف دیگر هم دو دوره ریاست جمهوری اشتراکی غنی با پا در میانی ترکیه
    وقطر ووو داشتیم که هر دو نامزد اعلام برندگی کردند وکار به ریاست
    جمهوری مشارکتی انجامید .افغانستان ملک مشاع دونفره غنی /عبدالله.
    تا زمانی که غیر ممکن باشد که شیعه ای به کاندید اهل سنت رای دهد و
    یا از تمامی آرای قوم پشتون یک رای به کاندید دیگر قبایل نباشد وبالعکس
    هیچ کس بجز متفکران ایدالیست آمریکایی سی سال پیش نمی تواندتصور
    تنها یک روزحکومت دموکراتیک در افغانستان ودیگر کشور های دارای سمپاتی
    دینی قومی را تصور نماید چرا که نه در فرضیات ونه دنیای واقعی امکانش صفر
    است مگر زمانی که این ویروس های اجتماعی درمان یا خنثی شده باشند.علاج
    هم بالا بردن سواد و شعوراجتماعی است وهمین هم دجمنی حکومت های غیر
    دموکراتیک را بادانشگاه وسواد وهرچه که ارتقای شعور را بدنبال داشته باشد
    است .همو با زبان الکنش گفت دانشگاه باید دان شگاه باشد و این دان شگاه
    چیزی است که ارتقا عقل ومنطق ندهد وبه همان شاش شتر وعلوم خفیه وجن
    جن زدگی برای مبتلایان به صرع کافی باشد .البته شادکام باشید که با نیاز این
    قشر به اینتر نت وغنی سازی واسلحه سازی که لازمه اش علوم پیشرفته وغیر خفیه
    است بزودی رهروان هم چون مراجعشان که فهمیده اند بجای شاش شتر به
    آلمان میروند اینان نیز خواهند فهمید ودل از شاش شتر و روغن بنفشه کنده و
    به علوم جدید وانسان قرن ۲۱ تبدیل میشوند عنشا الله.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »