چندی پیش یکی از دوستانِ صاحبنظرِ ساکن ایران میگفت با اینکه هیچکدام از هواداران سلطنت را در توییتر دنبال نمیکنم اما از حاشیهسازی آنها بیخبر نیستم و افسوس میخورم که چرا بخشی از زمان حضور و فرصت مطالعهام در شبکههای اجتماعی با خواندن «مزخرفات» آنها هدر میرود.
ابتدا به او گفتم که این اتفاق ناشی از تغییراتی است که اخیرا در الگوریتم توییتر اتفاق افتاده و این شبکه اجتماعی هم بنا به برخی معیارها، نوشتههایی را به کاربرانش پیشنهاد میدهد که آنها را لزوما دنبال نمیکنند، اما در ادامه گفتوگو دریافتم که مشکل از جای دیگری است چون او اغلب خبرهایش را از طریق منتقدان و مخالفان سلطنت گرفته بود؛ یعنی بهواسطه همان کسانی که در توییتر دنبال میکرد. در حقیقت او بدون اینکه بخواهد و بداند، در حال دنبال کردن اخبار و اطلاعاتی بود که از آن اظهار تنفر میکرد.
این دوستِ فرهیخته -بهمانند بسیاری دیگر- گمان میکرد که شبکههای اجتماعی جایی برای دریافت و انتشار و توزیع «خبر» و «تحلیل» است و نه «پیام». برایش توضیح دادم که در شبکهها (برخلاف رسانهها) پیام رد و بدل میشود و نه خبر و تحلیل. اگرچه این پیام گاهی ممکن است حاوی خبر و یا تحلیل باشد، اما لزوما و معمولا چنین نیست. در شبکههای اجتماعی کاربران و پروتکلها و تکنولوژی ارتباطی و رسانهها در خدمت «پیام» قرار دارند و نه برعکس. پیام ممکن است هر نوع دادهای باشد؛ اعم از خبر، تحلیل، تبلیغ، دروغ، توهین، فیکنیوز، و یا به تعبیر خودش «مشتی مزخرفات». خاصیت پیام این است که حتی دشمنان و مخالفان محتوایش هم در خدمت آن قرار دارند اگر آن را در جا نکُشند. یعنی حتی کسی هم که علیه موضوعی در شبکههای اجتماعی مینویسد، در خدمت آن قرار میگیرد چون دارد به اشاعه و تکثیر «پیام» کمک میکند. به بیانی دیگر، در شبکههای اجتماعی اصالت با پیام است نه با محتوا، و تنها راه مبارزه با یک «پیام» نادیده گرفتن آن است و هرگونه توضیح در مورد آن به تقویت سیگنالش میانجامد. میگویند در خوابگاهی فردی به خواب رفته بود و در خواب مرتب میگفت «تشنمه… تشنمه»، و امکان خوابیدن را از دیگران گرفته بود. کسی پیشنهاد کرد که بیدارش کنند و به او مقداری آب بدهند. آب را نوشید و خوابید و پس از دقایقی شروع کرد که «تشنهام بود… تشنهام بود». این حکایت کسانی است که گمان میکنند با تکذیب یا توضیح درباره پیامهای شبکههای اجتماعی میتوانند محتوای آن را بیاثر کنند!
نکته دیگر اینکه، این دوست فرهیخته چند بار از تعبیر «مزخرفات» برای برخی از مطالبی که خوانده بود یاد میکرد؛ تعبیری که بهنظر دقیق و گویا مینمود چون گاهی -بر خلاف آنچه در نگاه نخست بهنظر میرسد- ما شاهد ستیز میان حق و ناحق، زشت و زیبا یا خوب و بد نیستیم، بلکه تماشاگر «صحنههای مزخرفی» هستیم که در آن هیچ تعهدی به واقعیت و درستی و نادرستی بهچشم نمیخورد.
اتفاق مهم در «مزخرفگویی»*، گم شدن ِ حقیقت است. فردی که دروغ میگوید در حال وارونه جلوه دادن حقیقت است و در اینکار حداقلی از تعهد نسبت به واقعیت و حقیقت دارد، چون دست کم معلوم است که میخواهد چه چیزی را وارونه نشان میدهد. اما مزخرفگو هیچگونه توجهی به حقیقت ندارد و حتی لزومی ندارد که همه حرفهایش نادرست باشند. در جریان مزخرفگویی، حقیقتی ولو نسبی و محدود، برای کسی روشن نمیشود حتی برای فردی که شر-و-ور میگوید. هری فرانکفورت، در سخنرانی مشهوری در همینباره* میگوید:«مزخرفگویی در جایی که گوینده یا نویسنده درباره چیزی اظهار نظر میکند که راجع به آن چیزی نمیداند اجتنابناپذیر خواهد بود. به این ترتیب تولید مطالب مزخرف یا شر-و-ور در زمانی شدت مییابد که تعهدات شخص یا موقعیتهایی که پدید آمده وی را وادار سازد درباره موضوعی صحبت کند که فراتر از میزان دانش و دادهها و اطلاعات اوست».
شخصِ مزخرفگو آگاهانه قواعد حاکم بر گفتگو را تغییر میدهد و آن را به صورتی در میآورد که دیگر بحث از درستی و نادرستی محلی از اعراب ندارد. حتی جایی برای حقیقتی ولو نسبی هم نمیماند و موضوع دیگر این نیست که چیزی که برای فردی درست است شاید برای دیگری درست نباشد.
هری فرانکفورت میگوید «وقتی به شما پول می دهند که هر چه به ذهنتان میرسد بر زبان بیاورید، جای چندانی برای مطالب بدیل باقی نمیماند». بهگمانم این خلاصه و عصارهی همانچیزی است که آن دوست فرهیخته از آن مینالید و میگفت اسباب ناامیدی مردم شده است. من البته با بخش دوم سخن او مخالفم و برخلاف او هیچ نسبتی، نه مثبت و نه منفی، میان این مزخرفگوییها با اعتراضات سال گذشته و جنبش ژینا قائل نیستم و بر این باورم که این مزخرفگوییها و حاملان و عاملانش نه به شکل ایجابی و نه به شکل سلبی توان ایجاد اعتراض در داخل کشور و یا نقشی در خاموش کردن و ناامیدی آن ندارند. اعتراضات اصیل و «زن، زندگی، آزادی» نه در آغاز و نه در ادامه و نه در پایان ارتباطی ارگانیک با این حواشی نمیتواند داشته باشد؛ نسبتی هم اگر وجود دارد نسبت علت و معلول است و نه برعکس. یعنی این مزخرفگوییها معلول برداشتهای جاهلانه و سوءاستفادههای سیاسی و مادی از اعتراضات و خواستههای مردم است و قائل شدن عاملیت مثبت یا منفی برای آنها خطای منطقی است.
*سخنرانی مشهور هری فرانکفورت، فیلسوف آمریکایی، در کتابی با عنوان «درباره مزخرفگویی On Bullshit » منتشر شده است. ترجمه فارسی این کتاب هم با عنوان «درباره حرف مفت» در دسترس است. «حرف مفت» هم معادل و اصطلاح گویایی است که به خوبی هدف نویسنده را میرساند. حرف مفت، به معنای دقیق، به سخنان و مواضعی اطلاق میشود که «هزینه»ای روی دست گوینده نمیگذارند. به این اعتبار آنچه در دعواهای توییتری خارجنشینان و مستعارنویسان پیرامون جنبش ژینا در جریان است معادل عینی حرفها و مواضعی است که هزینهای برای نویسندگان ندارد و «حرف مفت» یا همان «مزخرفگویی» بهحساب میآید.
16 پاسخ
سفسطه گویی و مزخرف پراکنی اقای پارسا دیقیقا کپی برداری از جعلیات مالیخولیایی شریعتی ان موجودی که با قلمی شیوا بزرگترین جعلیات تاریخ را قلم زد میباشد. ایشان بزدلانه بپادشاهی خواهان حمله کرده و دستپخت ۴۳ ساله خود را فراموش میکند
سلام همه اینها که گفتید مزخرف است واین حرفها مال دشمنان ایران و ایرانی است.دریک کلمه
ناظم الاطباء:«مزخرف دروغی است که به راست آراسته کرده باشند»،اگر با تعریف فوق موافق باشید؛لاجرم باید بپذیرید که شالوده کلیت نظام سفلگان بر اساس مزخرف گویی بنا شده است و فقط ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز مستندش حقیقت محض بوده است و بس!؟
الغرض.
بانیان و جانیان و حامیان کلیت نظام سفلگان چهار دهه و اندی مزخرف گفتند و قتل و غارت و تجاوز کردن و از سبز و بنفش های قهوه ای شده آخوری و آغلی و چراگاهی حرفای شیک و تمیز و بی خاصیت شنیدند که امروزه روز “قوه قضائیه” نظام سفلگان به “قوه غذائیه” و “ارزش” مزخرف گویان جمارونی و لواسونی به “عرزش” تبدیل شده است و آب سربالا می رود و قورباغه ربع پهلوی برایشان ابو عطا می خواند!
پ.ن.
مثل فی فی و می می و نی نی و تی تی و زی زی مزخرف بگوئید که مزخرف گفتن و مزخرف شنیدن بازارش گرم و پر سود و بی خطر است.
راستی از ساعت لوکس و کفش ریباک و آیفون میرسلیم و سیسمونی گیت قالیباف چه خبر،از ساخت و ساز غیر مجاز نوه سه ساله شمخانی و آزادی بابک زنجانی و طبری و وزیر آدم کش دولت اصلاحات و شهرام جزایری و حسین فریدون و مهدی جهانگیری چه خبر،از پذیرش حکم حکومتی پسر احمد و رئیس رشوه گیر مجلس اصلاحات چه خبر،از وثیقه های هزار میلیاردی و ۵۰۰ میلیاردی و ۳۰۰ میلیاردی و ۱۰۰ میلیارد و ۵۰ میلیاردی و دلار جهانگیری و ارز نیمایی چه خبر،از اتوبوس مجانی حامد و معصومه و نازنین و ربع پهلوی و ریاست آذر منصوری و اجرایی شدن طرح کالابرگ الکترونیک و بازگشت به دوران کوپنی دهه شصت و پول جیبی دویست میلیونی روزانه حسن جمارونی و نیمکت نشینی مجتبی بمیری چه خبر؟!
لطیف حسین زاده.
آقای پارسا در یادداشت هایش نگاه انحصاری خودش را دارد و این استقلال نظر برای من قابل تحسین و جذاب است و نقطه ضعف نوشته هایش این است که دقت زیاد میخواهند و گاهی خواننده به خطا میفتد. مثلا در اینجا نگفته سخن سلطنت طلب ها مزخرف است اما من شکی ندارم بسیاری این برداشت را دارند.
اشتباه میکنید. ایشان دقیقا چنین برداشتی را تلویحا تایید میکنند. توضیح میدهم. این نکته بدیهی است که رسانههای مجازی عموما پس از مدتی سلیقه و ذائقه مخاطب را تشخیص میدهند و محتوای مطابق همان سلیقه را به او پیشنهاد میدهند. این مسئله برای دوست ضدسلطنت ایشان هم اتفاق افتاده(چون ایشان اخبار خود را از منابع سلطنتطلب گرفته بوده) و پیش نویسنده گلایه کرده و ذهن نویسنده ناگهان به مفهوم Bullshit هری فرانکفورت رفته است و این دو را یکی در نظر گرفته و دست به نوشتن مقاله زده و ریشهیابی کرده است!! واضح است از نظر نویسنده منابع سلطنتطلب مصداق “مزخرفات” تکراری یا همان Bullshit فرانکفورت است وگرنه کل مقاله نامربوط خواهد بود. خواهش میکنم بیشتر به مفاهیم بین سطور توجه کنید.
برداشت شما درست نیست. منابع یا نظرات سلطنتطلبها مصداق مزخرفگویی نیست (شاید درست باشد شاید نادرست اما مزخرف نیست) نسبت دادن جنبش مهسا و اعتراضات اخیر به سلطنتطلبی و ناسیونالیسم مصداق مزخرفگویی است چون تعهدی به حقیقت و واقعیت ندارد. متن صراحت دارد.
طاها پارسا
ایشان در پاسخ به دوست خود،دقیقا حرفهای سلطنتطلبان را مصداق مزخرف دانسته است. ضمنا در بخش کامنتها هم با نام مستعار قباد در حال دفاع از مزخرفات خود هستند! لطفاً سطل ماست را کنار بگذارید.
چه زیباست! هر حرفی که نویسنده یا دوست ضد سلطنت ایشان با آن مخالفند “مزخرف” است و نباید گفته شود،مبادا “ترند” و بیشتر دیده شود!! نه عزیز من.اگر شما پاسخی برای یک سیستم اندیشه ندارید،حرف خودتان مزخرف است نه برعکس. شما باید این را در مغز خود برتر بین خودتان فرو کنید که اکثریت جامعه سیستم حاکم را تعیین خواهد کرد،نه شما که بخاطر چند سال درس خواندن در این دانشگاههای سهمیهای ایران و خواندن دو تا کتاب از هری فرانکفورت خودتان را علامه دهر فرض کردهاید. شما یک رای دارید و آن روستایی فقیر هم یکی. این مصیبت را شما با افکار ابلهانهتان به بار آوردهاید و حالا جامعه به حق دیگر اطمینانی به شما ندارد. بروید همان کتابهای هری فرانکفورت را بخوانید و با امثال خود بحثهای روشنفکرانه کنید و در برج عاج خود بمانید. برای بیآبرو کردن شما باصطلاح روشنفکران فقط همین نکته کافیست که میزان میهنپرستی رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی از مجموع شما بیشتر بود. یک کتاب در دفاع از تاریخ و فرهنگ ایران از شما ندیدهایم. فقط حمله و تخریب. کار عملی که پیشکش. قبلاً فقط از معصومین شیعه حدیث میشنیدیم،حالا احادیث هری فرانکفورت هم اضافه شده است!!
کم سوادی و زیاده گویی نسبتهای مستقیمی با هم دارند . در مملکت ما همیشه امثال این هوشنگ ها هستند که قرار است در نفهمیدن و تمسخرِ دانایی پا سفت کنند و از مملکت ما همین هوشنگ زاری به جا بماند که هست.
آره دانایی یعنی الگوی جنابعالی یعنی همین طاها خان و استادش هری فرانکفورت! آره جانم شما آبت رو بخور.راحت باش
جناب قباد،یا بهتر بگم خود جناب طاها پارسا، حقیقت تلخ است. دموکراسی از حقیقت هم تلختر است! صرفا جهت اطلاع خاطرتون گفتم.
ما هم با دنبال کردن مزخرف گوپی اقا طا ها به انتشار آن ناخواسته کمک کردیم و به رواج تحلیل عقده ای او میدان دادیم
ببین آقای پارسا شما خودت داری ادبیاتی را که در شأن خودت و اربابان آخوند و یا چپولت هست به کار میبری. مزخرف گفتن چیزی است که چهل و اندی سال است از شماها میشنویم.
این طبیعی هست که در شبکه های اجتماعی همه گونه پرت و پلایی منتشر میشود، اما رسانه ای مانند زیتون و عالیجنابی مانند شما مزخرف گویی را عادی سازی کنند، حقا نوبر است.
زیتون تاپ منتشر نمیکنی اما سانسورچیت میخونه و همین کافیه
یک یادداشت خیلی خیلی خوب و تمیز و منصفانه
سلام جناب طاها پارسا!
جناب طاها با اسم خودت بیا. چرا با نام مستعار برای خودت نوشابه باز میکنی!
دیدگاهها بستهاند.