از حسینیه ارشاد تا گشت ارشاد؛ زن در اندیشه شریعتی

هادی حکیم شفاهی

مقدمه

یکی از ویژگی های مهم اندیشه «اصل پیوستگی» است؛ پیوستگیِ اندیشه به اندیشه های گذشته و اندیشه های آینده. هیچ اندیشه ای یافت نمی شود مگر آنکه تاثیرپذیرفته از اندیشه های پیش از خود باشد. هر اندیشه ای به سه صورت، از اندیشه های پیش از خود تاثیر می پذیرد و توسعه می یابد:
۱. بسط و تکمیل
۲. اصلاح و تعدیل
۳. نفی و جایگزینی

هر اندیشمندی در مواجهه با اندیشه های پیش از خود، با یک صورت یا تلفیقی از صورت های فوق، حرکت فکری خویش را آغاز می کند. اگر اندیشمند، اندیشه های پیش از خود را صادق، معرفت بخش و یا راهگشا تشخیص دهد آن را برگرفته و به بسط و تکمیل آن می پردازد و اندیشه خویش را بر اندیشه های پیشین استوار می سازد. اگر اندیشمند، اندیشه های پیش از خود را در اساس، موجه دانسته ولی واجد ایراداتی تشخیص دهد آن را اصلاح و تعدیل می کند و پاره هایی از آن را برگرفته و پاره های دیگر را تغییر می دهد. و اگر اندیشمند، اساس اندیشه های پیشین را ناموجه یا ناتوان در حل مشکل تشخیص دهد، با مجاهدت فکری، اندیشه های جایگزینی برای آن خواهد یافت. در هر سه نوع مواجهه، حتی در مواجهه ی نفی و جایگزینی، شکل گیری و تکوین اندیشه ی جدید، مدیون اندیشه های پیش از خود است لذا اندیشمندان پیشین، میراث ارزشمندی برای امروز محسوب می شوند و گسست از اندیشه ی گذشتگان و مواجهه معرفت ستیزانه با میراث پیشین، با ماهیت پیوستگیِ تفکر، در تعارض است.

به بهانه فرارسیدن سالروز درگذشت دکتر شریعتی و تلاقی آن با جنبش زن، زندگی، آزادی که چندی ست اندیشه، فرهنگ و سیاست ایران زمین را متاثر ساخته است مروری خواهیم داشت بر اندیشه های علی شریعتی در خصوص مساله زن و تاثیرات اجتماعی آن. ابتدا روش شریعتی در تحقیق و شناخت دین و خوانش او از نسبت میان دین و مساله زن، معرفی خواهد شد. سپس، دیدگاه جامعه اندیشانه ی او نسبت به تیپ های زن در زمانه ی خویش، ترسیم خواهد شد و پس از آن، نگرش او به زن در قیاس با زن در جنبشِ مهسا واکاوی خواهد گشت.

بخش اول: زن در اسلام از منظر شریعتی

الف. روش شناخت دین از منظر شریعتی:

۱. رویکرد تاریخی به دین

شریعتی معتقد است برای درک هر مساله تاریخی و برای پرهیز از نگاه مکانیکی، صوری و قالبی، بازسازی زمینه ی فرهنگی و زمانه آن مساله، امری ضروری ست. از نظر شریعتی، فهم و شناخت دین از جمله سنت های مرتبط با زن، بدونِ «بازسازی عوامل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعیِ سنت تاریخی در صحنه ی اکنون» امکان پذیر نمی باشد. شریعتی مساله زن را از مسائلی می داند که به غایت، متاثر از زمانه و محیط است و فهم آن نیز بدون درک تاریخی و فرهنگی، امکان پذیر نیست و محقق، برای شناخت جایگاه زن در زمان، نیازمند زدودن غبار از رسوم، پسندها و بینش های زمانه خویش است.
۲. اصل تفکیک دین از سنت های ملی و قومی.
تعالیم دینی در طول تاریخ با سنت ها و باورهای قومی و ملی درهم آمیخته می شود و این درهم آمیزی مانع شناخت دین است.
روش شریعتی در شناخت و فهم تاریخ را می توان در نوشته های او مشاهده کرد:

“یک بحث اساسی و مهم که معمولا در ذهن همه ما مخلوط می شود تفکیک دو تا مساله دور از هم است. تفکیک سنت از مذهب. این دو در طول تاریخ با هم مخلوط می شوند و مجموعه ای از عقاید و سلیقه ها، رفتار و احساسات و روابط اجتماعی و حقوقی را می سازند که مجموعاً برای یک جامعه، مقدس شمرده می شود… ارزش های اسلامی، دستورهای اسلامی…با ماده های سنتی که داخل جامعه بومی در طول تاریخ ساخته می شود و تولید داخلی جامعه است [و] به اسلام مربوط نیست…در طول تاریخ، این دو ماده با هم مخلوط می شوند و مجموعاً تعصب، حمایت از این آمیخته ها را در جامعه به وجود می آورد و روشنفکر که با ماده های سنتی مواجه است و می خواهد خودش را از آن نجات بدهد، با مجموعه آمیخته ی سنت و مذهب مبارزه می کند تا خودش را از هر دو تا نجات دهد. این است که هم کسانی که [از مذهب] دفاع می کنند به جای مذهب، از سنت های کهنه دفاع می کنند و هم کسانی که با سنت ها مبارزه می کنند، در همان حال با ارزش های متعالی و زنده اسلامی هم مبارزه می کنند. طرفین، نه روشنفکر مترقی مدرن و نه قدیمی مذهبی سنت گرا، هیچ کدام نمی توانند مذهب را از سنت تشخیص بدهند”(۱).

“روشنفکر آگاه، یک سنت شناس، تاریخ شناس، اسلام شناس و یک زمان شناسی است که بزرگترین رسالت فرهنگی اش این است که اسلام را به عنوان یک محتوای همیشه زنده، از توی قالب های سنتی کهنه که از اسلام نبوده و متعلق به زندگی بومی یک ملت بوده خارج کند و دور سازد…”(۲).

“… پیداست که تحقیق علمی در چنین مساله ای که در هر دوره ای و جامعه ای شکل خاصی دارد چنان دشوار است که اگر محققی، بینش خود را از رنگ عقاید و رسوم و پسندهای زمان و محیط خویش نزداید و از آفت پیشداوری ها بری نگردد، از دیدن واقعیت، آنچنان که بوده است عاجز می ماند و هر چه بگوید بیهوده است… . مساله زن، از جهات گوناگونی که می توان بررسی کرد چنان تابع محیط و زمان است که گاه بسیاری از انسانی ترین اصول و رسوم آن، در محیط و زمانی دیگر به صورت یک جنایت ضد انسانی تغییر شکل می دهد” (۳).

” تاریخ معنای بسیاری از مسائل انسانی را تغییر می دهد. مسائل اخلاقی و اجتماعی، سرنوشتی درست همانند کلمات دارند. روح، معنا و حتی تلفظ کلمات، تحت تاثیر دو عامل، تغییر می یابد: زمان و محیط… بسیاری از مسائل انسانی و اخلاقی اجتماعی…در هر دوره ای معنا و روح و کار و صفت ویژه ای دارند که در زمان یا زمینه ای دیگر دگرگون می شوند و حتی تا سر حد تناقض تغییر شکل می یابند…” (۴).

ب. روش اسلام در مواجهه با سنت ها
شریعتی بر این باور است که برخلاف بسیاری از رهبران اجتماعی که نسبت به سنت های قدیمی، رویکرد حذفی مطلق، تایید مطلق و یا اصلاح تدریجی دارند، اسلام، رویکرد چهارمی هم دارد. بر مبنای رویکرد چهارم، سنت های ریشه دار و قدیمی که تغییر آنها به غایت دشوار می نماید به لحاظ شکلی حفظ می شود اما محتوا و جهت آنها در راستای تعالی و کمال انسانی، بطور بنیادین تغییر می کند:

“[محمد]…سنتی را که ریشه در اعماق جامعه دارد و مردم، نسل به نسل بدان عادت کرده اند و بطور طبیعی عمل می کنند حفظ می کند ولی محتوا و روح و جهت و فلسفه عملی این سنت خرافی را به شکل انقلابی و قاطع و سریع دگرگون می کند”(۵).

بنابراین، از نظر شریعتی، رهیافت اسلام نسبت به سنت های ستبر پیشین، نه ایده آلیستی ست و نه رئالیستی، بلکه هر دو است (۶). نه حذف کامل سنت غلط چرا که با مقاومت جامعه روبرو می شود و نه پذیرش مطلق آن چرا که محتوای آن نافی تعالی اخلاقی و انسانی بشر است.

پ. شریعتی در ادامه، پنج مساله ی رفتار با دختر، رفتار با همسران، تعدد زوجات، زن در اجتماع و حجاب را در سیره محمد مورد بررسی قرار می دهد.
‏۱. رفتار با دختر: در زمانه ای که عرب جاهلی، با شنیدن خبر بدنیا آمدن فرزند دختر، از فرط شرمساری و خشم چهره شان سیاه می شد، محمد دخترش فاطمه را در برابر چشم همگان می بوسید و نوازش می کرد:
“پیغمبر اسلام دست فاطمه را می بوسد. چنین رفتاری، چشم های کم سوی بزرگان و سیاستمداران و توده مردم مسلمانِ پیرامون پیغمبر را به عظمت شگفت فاطمه می گشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه انسان ها می آموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند، به مرد می آموزد که از تخت جبروت و جباریت خشن و فرعونیش در برابر زن فرود آید و به زن اشاره می کند که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش که تنها ملعبه ی زندگی باشد به قله بلند شکوه و حشمت انسانی فراز آید” (۷).

۲. رفتار با همسران

“آنچه مسلم است این است که از میان مصلحان و اندیشمندان بزرگ تاریخ که غالباً یا زن را ندیده اند و یا به خواری در او نگریسته اند محمد تنها کسی است که جداً به سرنوشت زن پرداخته و حیثیت انسانی و حقوق اجتماعی وی را به وی بازداده است. اعطای حق مالکیت فردی، استقلال اقتصادی زن و در عین حال، متعهد ساختن مرد به تامین زندگی وی بگونه ای که حتی برای شیر دادن کودک، می تواند حق خویش را از همسرش مطالبه کند و نیز تعهد به پرداخت مهریه… از عواملی است که زن را در جامعه مقتدر و در برابر مرد که همواره می خواسته است بر زن تسلطی مستبدانه داشته باشد مستقل ساخته است…” (۸).

“محمد عملاً می کوشد تا حقوق و شخصیتی را که اسلام برای زن قائل شده است به وی عطا کند. از زنان همچون مردان بیعت می گیرد، آنان را همچون مردان در صف اصحاب خویش جای می دهد… در خاستگاری علی، از وی اجازه می خواهد و آن هم با چه آداب دانی ای زیبا و لطیف…” (۹).

“رفتار وی با زنانش چنان با ادب و نرمش و مهربانی آمیخته بود که در جامعه خشن آن روز، شگفت انگیز می نمود. مردی که در بیرون از خانه مظهر قدرت و صلابت بود در درون خانه چنان نرم و ساده و مهربان رفتار می کرد که زنانش بر او گستاخ شده بودند، آشکارا با او مشاجره می کردند و بی پروا سخن می گفتند… یک روز که به سختی از آنان رنجیده شد، بر خلاف سنت معمول که زنان را از خانه بیرون می راندند و اکنون نیز مومنین غالباً چنین می کنند، خود از خانه بیرون رفت و در انباری…اقامت گزید…یک ماه با زنانش قهر کرد و چندان رنجیده بود که حتی به مسجد نیز نمی آمد…”(۱۰).

۳. تعدد زوجات

“تعدد زوجات…بی شک، وجدان عصر ما از چنین اهانت زشتی نسبت به زن جریحه دار می گردد اما در گذشته و بخصوص در جامعه های ابتدائی، این اصل به بسیاری از زنان محروم و بی سرپرست که خود و احیاناً فرزندان یتیم شان برای همیشه از زندگی گرم و امن و سالم خانوادگی محروم می شده اند امکان آن را می داده است که آینده خویش را که فقر و پریشانی و فساد تهدید می کرد در پناه مردی که در آن روزگار، تنها پناهگاه زن و کودک بوده است نجات دهد…”(۱۱).

“… تعدد زوجات را در گذشته و آن هم در یک جامعه قبایلی و بدوی یا پدرسالاری که هنوز تا مرحله… مدنیت پیچیده ی اجتماع شهری و خانواده تک همسری فاصله بسیار دارد اگر با دید حال و آن هم بگونه ای که گویا در جامعه متمدن اروپای امروز می گذرد بررسی کنیم بی شک آن را مطرود خواهیم دانست و شایسته محکومیت و سرزنش. اما چنین روشی، به همان اندازه که به کار تبلیغات و هیاهو و هوچیگری می آید برای علم و تحقیق، زیان آور است…” (۱۲).

“…آنچه می خواهم بگویم این است که مساله تعدد زوجات را در گذشته و بخصوص در جامعه ای ابتدائی نباید بدان معنا که امروز از آن احساس می شود گرفت و آن را با چشم این عصر دید”(۱۳).

“اصولا در گذشته، نه تنها تعدد زوجات بلکه ازدواج نیز به مفهوم امروز تلقی نمی شده است و کمتر به چشم عشق یا هوس در آن می نگریسته اند و آن را بیشتر به عنوان نوعی مراسم اجتماعی برای ایجاد پیوندی و یا پیمانی جدید به حساب می آورده اند و عوامل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتی اخلاقی در آن قوی تر از عامل عشق و حتی هوس بوده است”(۱۴).

“نکته دیگر که غالباً به ذهن نمی آید این است که اسلام، تعدد زوجات را وضع نکرده است. پیش از اسلام هیچ حدی در این باره وجود نداشته و آنچه را اسلام آورده است «تجدید زوجات» است؛ نه اینکه «تا چهار زن بگیرید» بلکه «بیش از چهار زن نگیرید»”(۱۵).

“کسانی که می کوشند تا محمد را مردی هوسباز معرفی کنند طبیعاتاً به سراغ جوانی او می روند چرا که هوس و شهوت، همواره گریبانگیر جوانی است. اما تاریخ که حتی شوخی های او را با زنانش حکایت می کند و کوچکترین جزئیات زندگی او را نشان می دهد کمترین موج هوسی را در سیمای جوان محمد سراغ ندارد. محمد تا ۲۵ سالگی جز با فقر و بی سرپرستی و رنج و چوپانی سر و کار نداشته است. نخستین زنی که در اوج جوانی با وی آشنا می شود و ازدواج می کند خدیجه است. بیوه زنی چهل و به قولی چهل و پنجاه ساله که پیش از او دو بار ازدواج کرده بوده… محمد جوانی و حتی کمال را با وی می گذراند و در طول ۲۸ سالی که با وی به سر می برد هیچ زنی در زندگی او راه ندارد… و از ۲۵ سالگی تا ۵۰ سالگی با بیوه ای ۴۵ ساله تا ۷۳ ساله زندگی می کند…”(۱۶).

۴. زن در اجتماع

“در زمان خود پیامبر، رفتار چنان انسانی است که برای ما شگفت انگیز است. گروهی از دختران مدینه می خواهند در جنگ حنین شرکت کنند… ۱۰ الی ۱۵ نفر یک گروه می شوند که بیایند پیش پیغمبر و بگویند ما می خواهیم ما را برای خدمت به این جنگ ببری برای پرستاری. و پیغمبر همه اینها را سوار می کند و به عنوان یک گروه پرستار جنگ می بردشان”(۱۷).

“مسجد النبی یک پایگاه است برای همه کارهای اجتماعی. هر گوشه اش برای یک کار اجتماعی است. یک گوشه اش خیمه رقیه است. رقیه زنی است که به دستور خود پیغمبر و در مسجد خود پیغمبر که معبد اسلام است یک خیمه رسمی زده و آنجا مسئول می شود برای مداوا و بستری کردن بیماران و مداوای مجروحین جنگ… و این سنت تا قرن ها در اسلام وجود داشته است…”(۱۸).

“در جنگ صفین یکی از بزرگترین عوامل تایید و تشویق روحیات مجاهدانی که زیر پرچم علی می جنگند زنان هستند که با شعر و نثر و خطبه ها و سخنرانی های مهیج، مجاهدان صف علی را به جهاد تحریک می کردند. این نقش زن است”(۱۹).

۵. حجاب:
“… چادر نیز چنین است. امروز بندی بر دست و پای زن تلقی می شود و روح قرن ما آن را برای زن، زشت و حقارت آمیز می بیند اما در گذشته، نشانه تشخص گروهی و حیثیت خاص اجتماعی و حریم عزت و حرمت زن تلقی می شد…”(۲۰).

“…چادر… به عنوان یک شکل و مساله حجاب به عنوان یک «اصل» اسلامی است و چادر، «شکل» خاص یک سنت اجتماعی برای قوم خاص است. از این دو، یکی بر حسب اختلاف در آب و هوا، در نظام اجتماعی و در مرحله فرهنگی، از این مملکت به آن مملکت، از این زمان به آن زمان، این فرم تغییر پیدا می کند اما اصل حجاب اسلامی به عنوان یک قانون فقهی، یک اصلی است که هر انسان آگاه و روشنی برایش منطقی و قابل پذیرش است. اما امروز این سنت و این اصل اسلامی چنان مخلوط شده که در ذهن همه، به صورت دو کلمه مترادف درآمده است و آنوقت روشنفکر به عنوان حمله به چادر، به حجاب حمله می کند. و متقابلاً متعصبین به عنوان دفاع از حجاب، متاسفانه از چادر فقط دفاع می کنند و هر شکل دیگری را نفی می کنند….”(۲۱).

“آن دینی را که به عنوان سنتی موروثی، از گذشته، بیخ ریش مان مانده، به زور هم نمی توان به نسل جوان تحمیل کرد. ایدئولوژی ما مذهبی است و ایدئولوژی او مذهبی نیست. ولی… هر دو به این معناست که تجربه نشان می دهد که به عنوان اینکه دین، فلان چیز را می گوید، نمی شود حجاب را بر زن تحمیل کرد و عبادت را بر پسر تحمیل کرد مگر اینکه یک آگاهی انسانی پیدا کند و اینها (حجاب و عبادت) نماینده یک طرز تفکر باشد… اصل قضیه این است که این دختری که الان می خواهد پوشش را انتخاب کند، انگیزه اش چیست؟ او دو نوع انگیزه دارد: یک انگیزه این است که “مادرم همینطور بوده، عمه ام همینطور است، خاله ام همینطور است، محیط مان اینطور است”. این، یک لباس سنتی است. نشانه طبقه عقب مانده ی در حال مرگ است…
یک حجابِ دیگر با همان فرم نیز هست اما نشانه این است که من یک طرز تفکر اعتقادی- مذهبی خاص دارم. حجابی که آن امّل داشت به این معنا بود که “خب، همه دارند ما هم داریم”… نشانه ی هیچ ارزش انسانی نبود. اصلا ارزش نداشت. یک عادت سنتی بود… اما یک حجاب مال نسل آگاهی است که به پوشش اسلامی برمی گردد … این کسی که آگاهانه پوشش را انتخاب می کند مظهر چیست ؟ مظهر یک فرهنگ خاص، یک مکتب خاص، یک حزب فکری خاص، یک جناح خاص و یک جبهه خاص است این قیمت دارد، این ارزش دارد این آدم، همین طور که الان دیده می شود در برابر آن دختری که اساساً به این مسأله نمی رسد یا ارزشی برایش قائل نیست نه تنها احساس حقارت نمی کند بلکه احساس برتری می کند … بنابراین شما طرز فکر بچه ها را عوض کنید، آنها خودشان پوشش خود را انتخاب خواهند کرد…شما رابطه عاشقانه بین او و این عالم وجود برقرار کنید، او خودش به نماز می ایستد. هی به زور بیدارش نکنید!”(۲۲)

جمع بندی بخش زن از منظر اسلام

موضع اسلام در مورد مساله زن را از منظر شریعتی می توان به موارد زیر خلاصه کرد:
۱. مساله زن، جزء مسائل فرهنگی و عرفی اجتماعی است لذا درک آن مستلزم شناخت و بازسازی زمینه و زمانه ی مورد تحقیق است.
۲. روش پیامبر اسلام در مواجهه با سنت های عرفی ریشه دار، روش حفظ صورت و تغییر بنیادین محتوا است.
۳. ازدواج در گذشته، در عموم ملل جهان، معمولاً بر مبنای مناسبات عاشقانه یا نیاز جنسی نبوده بلکه رنگ و بوی قبیله ای یا سیاسی داشته است.
۴. تعدد زوجات، جزء سنت های قدیمی پیشا اسلام بوده است و توسط اسلام، وضع نشده است.
۵. سنت تعدد زوجات، سنت نامحدودی بوده که پیامبر، آن را محدود و محتوای آن را بطور بنیادین تغییر داده است.
۶. تغییرات محتوایی ازدواج، در راستای محدودسازی تعداد زوجات، متعهد ساختن مرد، اخلاقی شدن رابطه و به رسمیت شناختن حقوقی برای زنان بوده است.
۷. تاریخ حیات پیامبر به عنوان انسانی که در همان عرف قدیم زیست کرده، از کودکی تا ازدواج اول و از ازدواج اول تا فوت همسر و نوع ازدواج های بعدی در میانسالی، نشان میدهد که اتهام زن بارگی از اساس ناموجه است.
۸. زن در دوران پیامبر، علی و بسیاری از ادوار تاریخی اسلام، در اجتماع حضور موثر و فعال داشته است.
۹. تعدد زوجات در جامعه مدرن امروز، ناموجه و توهین آمیز است.
۱۰. حجاب یک قانون فقهی است برای مسلمانان اما شکل آن می تواند از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت باشد. چادر، یک شکل خاص برای یک قوم خاص بوده است.
۱۱. حجاب به عنوان سنت و حجاب از روی اجبار، هیچ ارزشی ندارد.
۱۲. حجاب زمانی ارزشمند است که آگاهانه انتخاب شود.

بخش دوم: تیپ های زن در جامعه

شریعتی، زن در جامعه امروز را به چهار دسته تقسیم می کند: سه دسته اصلی و یک دسته فرعی، و وضعیت هر یک را با اوصاف زیر شرح می دهد:
۱. زن سنتی
۲. زن متجدد اروپایی مآب
۳. زن هیچ و پوچ
۴. زن فضیلت مند

“در جامعه ایران و در جامعه اسلامی، سه چهره از زن داریم. یکی چهره زن سنتی است و یکی چهره زن متجدد و اروپایی مآب که تازه شروع به رشد و تکثیر کرده است و یکی هم چهره فاطمه که هیچ شباهت و وجه مشترکی با چهره ای به نام زن سنتی ندارد. سیمایی که از زن سنتی، در ذهن افراد وفادار به مذهب در جامعه ما تصویر شده است با سیمای فاطمه همانقدر دور و بیگانه است که چهره فاطمه با چهره زن مدرن”(۲۳).

۱. شریعتی، زن سنتی را ساخته و پرداخته عادات و تعصبات مذهبی و قشری گرایی دینی و یا مصلحت طلبی های شخصیِ مردانه می داند:
“آنها هم که به عنوان هادی و متفکر و به نام ایمان و عقیده و مذهب و عصمت، هر گونه شکلی را که از قدیم به میراث رسیده و جزء سنت و عادت شده و به اصطلاح قرآن … اساطیر الاولین بوده… توجیه می کنند و تقدیس، و می کوشند تا نگاه دارند و قدیمی بودن را با مذهبی بودن یکی می گیرند… زن را در هر وضعی و حالتی که اکنون هست- به دلیل اینکه از قدیم بوده… و به این علت که به آن خو گرفته اند و آن را می پسندند و یا مصالح شان با آن منطبق است- می کوشند تا همینجوری بماند، برای ابد بماند و می گویند اسلام همینجوری خواسته است و دین همین شکل را وضع کرده و تا قیام قیامت باید به همین شکل بماند و… حتی خود آقا عوض شده و آقازاده هم همینطور اما زن، شکلش باید ثابت بماند…”(۲۴).

“زن در جامعه شرقی از جمله جامعه شبه اسلامی فعلی، به نام مذهب و سنت، بیش از همه رنج می برد و از درس و سواد و بسیاری حقوق انسانی و امکانات اجتماعی و آزادی رشد و کمال و پرورش و تغذیه روح و اندیشه، محروم است و حتی به نام اسلام، حقوق و امکاناتی را که خود اسلام به زن داده است از وی بازگرفته اند و نقش اجتماعی او را در حد یک ماشین رختشویی و ارزش انسانی اش را در شکل «مادر بچه ها» پایین آورده اند و از بر زبان آوردن نام او عار دارند و او را به اسم فرزندش می خوانند….”(۲۵).

“اگر زن، امروز دیوانه وار رنگ عوض می کند و خود را به شکل عروسک فرنگی درمیاورد، باید در آن سوی مرز، استعمار اقتصادی بیگانه را ببینیم و در این سوی مرز، خودمان را که در این کار با او همدستی کرده ایم…ما او را ضعیفه، پاشکسته، کنیز شوهر، مادر بچه ها(اصطلاح عصر بردگی) و… لقب دادیم و خلقت او را از انسان جدا کردیم… تقوا و عفت زن را چنین حفظ می کردیم، با دیوار و زنجیر، نه به عنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت، او را حیوان وحشی ای تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست، اهلی نمی شود و تنها راه نگهداریش قفس است و هرگاه زنجیر در خانه بازماند می گریزد و از دست می رود، … زن به زندانی ای می مانست که نه به مدرسه راه داشت و نه به کتابخانه و نه به جامعه. زنی که در خانه کارش تولید بچه بود و در جامعه نقشش تولید اشک… “(۲۶).

۲. زن متجدد اروپایی موآب، زنی است که نسخه ی جعلیِ زن اروپایی است. این نسخه جعلی، از نگاه شریعتی در داخل ایران ساخته می شود و تقلیدی است، نه [تقلید از] آن زن اروپاییِ اهل فضل و علم و تحقیق و هنر، بلکه زنی است که برای فرار از سنت ارتجاعی مردسالاری و نابرابری جنسیتی بوجود آمده است اما به اشتباه و تحت تاثیر تبلیغات سرمایه داری، به دام الگوی دیگری از زن اروپایی گرفتار شده است. چنین زنانی، جز خرید کردن، آرایش کردن و خودنمایی، هنر و فضیلت دیگری نیاموخته اند:

“…[اما دختر این مادر سنتی که متعلق به نسل دیگری است] می خواهد به شخصیت انسانی و به ایمان و اخلاق، وفادار بماند ولی می بیند که آنچه مادر و پدر و عمو و ملای محل، به نام دین و اخلاق و شخصیت و عصمت و تقوی… بر او عرضه می کنند کلکسیونی است از «نه»:«نرو، نکن، نخوان، نبین، نگو، نشناس، ننویس، نخواه، نفهم» ! …احساس می کند که گویی و تنها به جرم دختر بودن، یک جنس قاچاق خطرناکی است که باید در گوشه خانه، مخفی بماند تا یک قاچاقچی محرم بیاید و او را به حرمسرای خودش ببرد…
[سرانجام] زن، آزاد می شود اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینی و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و سطح جهان بینی، بلکه با قیچی! زن، یکباره روشنفکر می شود! … تعریف جامع و مانعی که ارسطو از انسان می کند- انسان، حیوان ناطق است- در زن تبدیل می شود به «انسان، حیوانی است که خرید می کند». و جز این، نه دیگر کاری می داند و نه احساسی دارد و نه اساساً نقشی و معنایی و ایده ئالی و…ارزشی”(۲۷).

“زن اروپایی ای را که ما در ایران می شناسیم زن اروپایی موجود در اروپا نیست، زن اروپایی موجود در ایران است…ساخت ایران است، مونتاژ ملی ست… نه در کوچه ها و خیابان ها، در تلویزیون و رادیو و مجلات زنانه…آنهایی که فیلم ها و مجله ها و تلویزیون ها و رمان های جنسی نویسندگان جنسیِ ما نشان می دهند و به عنوان تیپ کلی زن اروپایی، به ما می شناسانند… یعنی همین ها که گوشت های قربانی دستگاه های تولید اروپایی اند، همین اسباب بازی ها و عروسک کوکی های سرمایه داری… اینها را ما ایرانی ها حق داریم به عنوان زن متمدن اروپایی بشناسیم. یکبار ندیدم که از دانشگاه کمبریج یا سوربن یا هاروارد عکسی بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه می روند…” (۲۸).

۳. شریعتی یک مدل از زن خانه نشین را زن هیچ و پوچ نام می نهد. زنی که هیچ است و پوچ. نه هدف، نه علم، نه هنر، نه تفکر نه مهارت های خانه داری و نه هیچ کار ارزشمندی نمیکند جز وقت گذراندن و بیهوده سخن گفتن و مصرف:

“مضحک تر از این، نقش و وضع و نوع دیگری از زن بود که او را باید «زن هیچ و پوچ» نام داد… و این دیگر پدیده وحشتناکی است….زن هیچ و پوچ، همین زن خانه نشین است که فقط به کار خانه داری می خورد و بچه داری اما چون امکانات مالی دارد کلفت و نوکر و دایه استخدام می کند… چون روستایی نیست در مزرعه تولید نمی کند، چون دامدار نیست با شوهرش همکاری ندارد… چون تحصیلکرده نیست فکر نمی کند، چون سواد ندارد کتاب نمی خواند و نمی نویسد. چون نیاموخته، صنعتی و هنری ندارد… چون کلفت گرفته خانه داری ندارد، چون پرستار دارد بچه داری نمی کند، چون آشپز دارد غذا نمی پزد… پس این موجود زنده چکار می کند؟ چه نقشی در این دنیا دارد؟ هیچ! مگر می شود زنی جزء هیچکدام از تیپ های موجود شرق و غرب، [و] قدیم و جدید نباشد؟ نه زن مزرعه، نه زن صحرا، نه زن اداره، نه زن کار خانه، نه زن مدرسه، نه زن بیمارستان، نه زن هنر و نه زن علم و کتاب و قلم… آخر، اینها کارشان چیست؟ مصرف و فقط مصرف…”(۲۹).

بدین ترتیب، از منظر شریعتی، هیچیک از این سه تیپ زن نمی تواند زن ایدئال موثر در یک جامعه ی رو به پیشرفت باشد. شریعتی با نگاهی «فضیلت محور» زن ایده‌آل در یک جامعه آگاه را در برابر آن سه تیپ دیگر می نشاند:

۴. زن فضیلت مند: آگاه، انتخابگر و مسئول نسبت به جامعه

“در برابر این دگرگونی فکری که بر ما تحمیل شده است و می شود، چه کنیم؟ و کیست که می تواند رسالت را به عهده گیرد؟ آنکه می تواند کاری بکند و در نجات، نقشی داشته باشد، نه زن سنتی است که در قالب های کهنه، آرام و رام خفته است و نه زن عروسکی جدید… بلکه زنی است که سنت های متحجر قدیم را- که به نام دین اما در واقع، سنت قومی و ارتجاعی که بر روح و اندیشه و رفتار اجتماعی شان حکومت داده اند- می شکند و می تواند خصوصیات انسانی تازه را انتخاب کند، کسی است که تلقینات گذشتگان، به عنوان نصایح ارثی مرده، سیرش نمی کند و شعارهای صادر شده از ذهن های مشکوک امروز، به عنوان شعارهای وارداتی فریبنده، به شوق و شعف اش در نمی آورد و در پشت ماسک های آزادی، چهره کریه و وحشتناک ضد معنویت و انسانیت و ضد استقلال معنوی و انسانی و ضد زن و حرمت انسانی زن را می بیند”(۳۰).

“…فاطمه، یک زن بود… مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمان اش و سرنوشت جامعه اش… یک اسوه، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد «شدنِ خویش را» خود انتخاب کند…”(۳۱).

” این زن… زنی است که می خواهد انتخاب کند. زنی است که نه چهره موروثی را می پذیرد و نه چهره تحمیلی صادراتی را”(۳۲).

جمع بندی تیپ های گوناگون زن در جامعه ایران

۱. زن در جامعه ایرانی دارای سه دسته اصلی و یک دسته فرعی است: زن سنتی، زن متجدد اروپایی موآب، زن فضیلت مند و زن هیچ و پوچ.
۲. زن سنتی، ساخته ی سنت های ارتجاعی و مصلحت های مردسالارانه ای است که به نام دین و عصمت بر زن تحمیل شده است. چنین زنی، استقلال فکری و حق انتخاب ندارد.
۳. زن متجدد، تقلیدی است از زن بزک کرده و ویترینی و تبلیغاتی در اروپا نه الگوبرداری شده از زن فضیلت مند اروپایی.
۴. زن هیچ و پوچ، زنی است که جز خانه نشینی و مصرف، هیچ کاری انجام نمیدهد حتی خانه داری.
۵. زن فضیلت مند زنی است آگاه، انتخابگر و مسئولیت پذیر نسبت به جامعه.

بخش سوم: نتیجه

شریعتی با رویکردی فضیلت محور، زنِ موثر در رشد یک جامعه را زن آگاه، انتخابگر، و مسئول معرفی می کند و مصداق تاریخی آن در سنت اسلامی را فاطمه، دختر پیامبر می داند. او به عنوان یک روشنفکر دیندار، با حرکت فکری در مرز میان سنت و مدرنیته، نه سنتِ بجای مانده را و نه مدرنیته ی نورسیده را، نه کامل می پذیرد و نه تماماً نفی می کند. زن ایدئال او«زن آگاه، مسئول و انتخابگر» در میانه ی این دو ساحت تاریخی است.

تقسیم بندی شریعتی از تیپ های زن در جامعه ایران، در کلیّت آن همچنان معتبر است و مصداق دارد با این تفاوت که امروز، پس از گذشت بیش از چهار دهه از دوران حیات شریعتی، به نظر می رسد دو تحول مهم روی داده است: اول اینکه، از شمار زنان موسوم به سنتی به شدت کاسته شده و دوم اینکه، دسته دیگری از زنان ظهور کرده اند که می توان آنها ر«زنان برابری طلب» نام نهاد. زنان برابری طلب، در دل هیچیک از تقسیم بندی های فوق ضرورتاً جای نمی گیرند، یعنی نه الزاماً سنتی اند، نه الزاماً متجددِ اروپایی موآب اند و نه الزاماً فضیلت مند. زنان برابری طلب، ممکن است در عین حال، هر یک به گروه های فوق نیز تعلق داشته باشند اما ویژگی بارز آنها «برابری طلبی و نفی اقتدار» است. زن برابری طلب ممکن است فضیلت مند نباشد، اهل علم و هنر و تفکر نباشد، ممکن است نسبت به جامعه، چندان احساس مسئولیت نکند، اما حقِ «بودن و زیستن و انتخاب و نفی هر گونه اقتدار» را حق مسلم خویش می داند و برای آن می جنگد. این، آن تیپ زن است که در جنبش زن، زندگی، آزادی ظهور یافت و اعلام موجودیت کرد. زن برابری طلب، جزء هر تیپ دیگر که باشد می خواهد«زندگی کند» آنطور که می خواهد.

همانطور که خود شریعتی نیز می دانست، خرافاتِ رسوب کرده در سنت دینی، و امروز، قرائت رسمی و ایدئولوژیک از دین، نام های دینی و تاریخی را غبارآلود نموده و بار عاطفی منفی به واژگان افزوده اند. خدا، دین، اسلام، دعا، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و فاطمه، همگی نام هایی هستند که به محض بر زبان آوردن، مخاطب را می گریزاند. نام فاطمه، امروز به مراتب بیش از دوران شریعتی، غبارآلود و مسخ شده است. نام فاطمه، امروز در ذهن عموم مخاطبان، زنان چادری متعصب و امّل و یا آمرین به معروف و ناهیان از منکری را به ذهن متبادر می سازد که بر خلاف موازین فقهی و اخلاقی، در خیابان ها به آزار یا بازداشت زنان بد حجاب و بی حجاب می پردازند اما این فاطمه کجا و فاطمه، دختر محمد کجا!

باری، به نظر می رسد تقسیم بندی شریعتی از تیپ های زن بطور کلی همچنان در جامعه کنونی، واجد مصداق است اما میان زن ایدئال و فضیلت مندِ شریعتی و زن برابری طلبِ امروز، یک وجه اشتراک مهم وجود دارد و آن «مطالبه ی حق انتخاب و نفی اقتدار» است؛ حقی که از سالها پیش در جامعه ایرانی ریشه گرفت و با جنبش زن، زندگی، آزادی به اوج رسید و خود را بر اقتدار سیاسی، تحمیل نمود. شریعتی، اندیشمند اسلام‌گرایی که اندیشه هایش به حدود پنج دهه قبل بازمی گردد آزادمنشانه و بدور از تعصبات رایج می اندیشد و حق انتخاب پوشش را برای زنان به رسمیت می شمارد و حجاب را تنها آنگاه که انتخابی آگاهانه باشد واجد ارزش انسانی می داند. شریعتی، در زمانه ای که بسیاری از زنان و دختران، آزادانه و بدون حجاب در جامعه حضور می یافتند و نظام سیاسی حاکم، ادعای اسلام ناب محمدی و برقراری عدالت علی را نداشت، توانست بدون قانون حجاب اجباری، بدون ستاد امر به معروف و نهی از منکر، بدون گشت ارشاد بلکه با آگاهی بخشی در  «حسینیه ارشاد»، زیباتر و عالمانه تر از هر کسی، درس دینداری، آگاهی و آزادگی دهد به گونه ای که بسیاری از زنان و دختران، آگاهانه حجاب را انتخاب می کردند. درسی که متولیان دین و سیاست از شریعتی می توانند آموخت این است که کار دین و جامعه، جز به دلربایی، آزادی و آگاهی، سامان نخواهد گرفت.

———————————————————————

منابع

(۱) شریعتی، علی. انتظار عصر حاضر از زن مسلمان. ص ۱۸
(۲) همان. ص ۱۹
(۳) شریعتی، علی. فاطمه، فاطمه است. ص ۳
(۴) شریعتی، علی. زن در چشم و دل محمد. ص ۲۳-۲۴
(۵) شریعتی، علی. فاطمه، فاطمه است. ص ۴۲-۴۳
(۶) همان. ص ۵۲
(۷) همان. ص ۱۱۰
(۸) شریعتی، علی. زن در چشم و دل محمد. ص ۴
(۹) همان. ص ۵
(۱۰) همان. ص ۶
(۱۱) همان. ص ۴
(۱۲) همان. ص ۲۳ – ۲۴
(۱۳) همان. ص ۳۴
(۱۴) همان. ص ۲۴
(۱۵) همان. ص ۳۳
(۱۶) همان. ص ۲۴-۲۵
(۱۷) شریعتی، علی. انتظار عصر حاضر از زن مسلمان. ص ۲۵
(۱۸) همان. ص ۲۵-۲۶
(۱۹) همان. ص ۳۵
(۲۰) شریعتی، علی. زن در چشم و دل محمد. ص ۴
(۲۱) شریعتی، علی. انتظار عصر حاضر از زن مسلمان. ص ۳۶
(۲۲) شریعتی، علی. مجموعه آثار ۲۱، زن. ص ۲۷۳-۲۷۷
(۲۳) شریعتی، علی. فاطمه، فاطمه است. ص ۳۹
(۲۴) همان. ص ۳۹
(۲۵) همان. ص ۸۱
(۲۶) همان. ص ۸۲-۸۳
(۲۷) همان. ص ۹۱-۹۲
(۲۸) همان. ص ۵۹-۶۲
(۲۹) همان. ص ۸۸
(۳۰) همان. ص ۹۴
(۳۱) همان. ص ۱۹۶
(۳۲) شریعتی، علی. انتظار عصر حاضر از زن مسلمان. ص

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. نویسنده قسمتهای دست چین شده ی را از نوشته های شریعتی انتخاب کرده تا بزعم خود خواننده را گمراه کند شریعتی با جعلیاتش در باره زینب و فاطمه دو موجود گمنام و بی ارزش در تاریخ اسلام را بصورت سمبل زن معرفی و باعث بوجود امدن فاجعه ۵٧ و بانی گشت ارشاد بود

    1. با تقدیر فراوان از جناب آقای حکیم شفاهی و بیان منصفانه و روشنگرانه ایشان

  2. زنده یاد دکتر شریعتی غباراز رخ دین زدود وبه همین جرم شدمغضوب دینداران سنتی وبی دینان قدیم وجدید..از سیاسیون هم تقریبا همه ناسزا و نفرینش می کنند.ازاپوزوسیون خارج نشین در همه طیف واز طرفداران ومخالفان حکومت در داخل…خودش این را می دانست که خروس بی محل هست..

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »