نگاهی تحلیلی به جنبش «زن، زندگی، آزادی» و توصیه‌های ما؛ بیانیه تحلیلی ۳۱ فعال سیاسی

زیتون – ۳۱ فعال سیاسی در بیانیه‌ای جنبش «زن، زندگی، آزادی» را فرصتی طلایی برای گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولارِ دموکراتیک در ایران قلمداد کردند.

امضاکنندگان این بیانیه می‌گویند کشته‌شدن مهسا امینی «خشم انباشته و فروخورده‌ی» ایرانیان از «حکومت ولی فقیه علی خامنه‌ای» را «به جسارت و شجاعت در برابر گزمه‌های استبداد دینی» تبدیل کرد.

این متن تحلیلی جنبش ملیِ جاری را «بی‌سابقه» خواند و آن را عامل رشد و اعتلای همبستگی ملی بین اغلب ایرانیان و فعال شدن دوباره‌ی جنبش دانشجویی و مدنی دانست.

در این بیانیه همچنین آمده است:«از دیرباز آشکار بود که چنین حکومتی به‌سانِ بسیار دیگرْ رژیم‌های دیکتاتوری نمی‌تواند پایدار بماند.
متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته در ادامه می‌آید:

نگاهی تحلیلی به جنبش «زن، زندگی، آزادی» و توصیه‌های ما

ریشه‌ها و عامل‌ها

     خشم انباشته و فروخورده‌ی اکثریت شهروندان ایران از حکومت ولی فقیه علی خامنه‌ای چند دهه است که به انباری از باروتِ درآستانه‌ی انفجار تبدیل شده بود؛ خشمی ناشی از استبداد و خودکامگی، زن ستیزی، ناکارآمدی، فساد، دزدی و چپاولِ ثروت ملی، گسترش فقر و بی‌عدالتی، اختناق، سرکوب، شکنجه و زندان و اعدام، جهل و خرافات و واپس‌ماندگیِ فرهنگی، تبعیض‌های گسترده علیه زنان، دگراندیشان و اتنیک‌های ایران. افزون ‌براین پی‌آمدهایِ سیاست خارجیِ مغایرِ هنجارهای رایج دیپلماتیک بین‌المللی، ایجاد آشوب در کشورهای همسایه، دشمنی تمدن‌ستیزانه با غرب و اصرار بر سیاست ویران‌گر غنی‌سازی اورانیوم، دیگر مایه‌های خشم دراین انبار باروت بوده اند. از دیرباز آشکار بود که چنین حکومتی به‌سانِ بسیار دیگرْ رژیم‌های دیکتاتوری نمی‌تواند پایدار بماند.

     شوربختانه این جان عزیزِ دخترِ کردِ ما مهسا – ژینا امینی بود که مشعلی شد تا این انبار باروت به انفجار درآید، تعادل خشم و وحشت را برهم بزند و خشم را به جسارت و شجاعت در برابر گزمه‌های استبداد دینی تبدیل کند و برگی نو بر تاریخ مبارزات شهروندان ایران در راه رسیدن به یک زندگی شرافتمندانه‌ی توأم با آزادی، دمکراسی، عدالت، محیط زیست سالم، امنیت و رفاه بیافزاید و به خیزش و جنبشی ملی‌ با نیرویِ بالقوه‌یِ انقلابی فرابروید که بیش از  دو ماه است در سراسر ایران و بین ایرانیان در سراسر جهان استمرار دارد.

دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» تا کنون

     در جنبش ملیِ جاری شاهد بی‌سابقه‌ترین اعتراض‌های خیابانی به‌لحاظ دربرگیرندگی جغرافیایی و حضور قشرهای مختلف اجتماعی (فراطبقاتی و فرااتنیکی و…) هستیم.

     نافرمانی مدنی روبه‌گسترشِ شهروندان به‌ویژه زنان در جای‌جای کشور و لایه‌های مختلف اجتماعی یکی از برگ‌های زرین این جنبش است که خود شاید رنسانس بزرگ ایرانی را گامی بزرگ فراپیش برده است. آثار این انقلابِ بزرگِ فرهنگی از اعماق جامعه بارها و بارها به سطح آمده و باز هم خواهد آمد که خود نیکوترین پشتوانه‌ی یک انقلاب سیاسی است.

رشد و اعتلای همبستگی ملی بین اغلب ایرانیان در منطقه‌های مختلف کشور که در شعارهای گوناگون «کردستان چشم و چراغ ایران»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران» و نمونه‌های بسیارِ دیگر متبلور شده، یکی دیگر از دستاوردهای تاریخ‌ساز این خیزش ملی است. این شعارها حربه‌ی حکومت را، در دامن زدن به هراس از تجزیه و خطرِ ناامنی و پیش کشیدن گفتمان امنیت، برای غلبه بر گفتمان آزادی (شعار این جنبش ملی) نقش‌برآب کرده است.

و نیز این جنبشِ ملی به فعال شدن دوباره‌ی جنبش دانشجویی در بی‌سابقه ترین وضعیت از ابتدای شکل‌گیری جنبش دانشجویی در حدود یک قرن اخیر منجر شده است؛ به‌لحاظ وسعت جغرافیاییِ آن، شرکت انبوه دانشجویان، پیش‌گامی دختران، شعارها و مطالبه‌های رادیکال و هم‌چنین به‌لحاظ سیاسی و اجتماعی، استقلال از همه‌ی جناح‌های حکومت و… . فعال شدن جنبش دانشجویی خواب را از چشمِ گردانندگانِ اتاق‌هایِ فکرِ سیاسی و امنیتی حکومتِ سرکوب‌گر ربوده است.

در یک نگاه راهبردیِ میان‌مدت، تربیت هزاران هزار نیروی جوان برای حرکت دگرگونی‌طلبیِ بنیادی و ساختاری در ایران برای گذار از استبداد دینی یکی دیگر از دستاوردها و شاید یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. تربیت نیروهای تازه‌نفسی که درس مبارزه را نه‌تنها در کتاب و فضای مجازی بلکه در خیابان و میدان عمل تجربه می‌کنند.

ورود بی‌سابقه هزاران دانش‌آموز آگاه و پویا به روند دگرگونی‌خواهیِ بنیادی و ساختاری یکی دیگر از دستاوردهای آینده‌ساز این جنبش ملی است.

شعارنویسی روبه‌گسترش و مهارناپذیر در چهار گوشه‌ی‌ کشور و نقاط مختلف شهرها از صبح تا شام در درودیوارِ محل زندگی، تردد، محل کار و تحصیل و … در چشمِ بینندگان بیداری ایرانیان و فریاد اعتراض آنان را بارها و بارها یادآور می‌شود.

فعال شدن جامعه مدنی (معلمان، وکلا، پزشکان و…)، هنرمندان، ورزشکاران و… در پشتیبانی از جنبش یکی دیگر از جلوه‌های این خیزش ملی‌ست که برخی از آن‌ها در چند دهه‌ی اخیر بی‌سابقه بوده است.

بروز و شکل‌گیریِ خلاقیت‌های مختلفِ مردمی به‌خصوص هنرِ اعتراضی در نسل جوان یکی دیگر از دستاوردهای این جنبش ملی است. سرودِ «برایِ …» شروین به‌عنوان نماد این خلاقیت، پرچم جنبشِ مردمی گردیده است.

حضور وسیع و گسترده‌ی ایرانیان خارج از کشور در تجمع‌ها و راهپیمایی‌های متعدد و پُرشمار با همه‌ی تنوع و تکثر آن‌ها جلوه‌ی دیگری از جنبش ملی ایرانیان و هم‌گراییِ داخل و خارج بدون هیچ تفاوتی است.

شکل‌گیری گسترده‌ترین و بی‌سابقه‌ترین پشتیبانیِ بین المللی در افکار عمومی، و میان هنرمندان، ورزشکاران، سیاست‌مداران، دولتمردان و نهادهای مختلف هنری، علمی، سیاسی، حقوق بشری و… یکی دیگر از دستاوردهای این خیزش ملی تاکنون است.

یک درس و دستاورد و شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین درس و آموزه‌ی طلایی جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» این است که بیش‌ترینِ مردم ایران خواهان حرکتی فراگیر و در برگیرنده‌ی همگان برای گذار از حکومت دینی هستند که افراد و گرایش‌های مختلف از سراسرِ ایران و ایرانیان سراسر جهان را دربربگیرد. به‌همین‌علت هیچ فرد یا جریانی نمی‌بایست در پیِ ایجاد هژمونی در این صفِ رنگین‌کمانی باشد. تجمع‌ها و راهپیمایی‌های فراوان ایرانیانِ خارج از کشور در شهرهای مختلف جهان (به‌خصوص در برلین) نیز نمایان‌گر همین ممیزه‌ی برجسته کنونیِ برخاسته از جنبش در داخل کشور است.

وضعیت کنونی

جنبش مردمی کنونی یک «فرصت طلایی» برای مردم ایران جهت عقب راندن و تسلیمِ حکومت و گذار از حکومت دینی و نظامِ ولایت فقیه به یک جمهوری سکولارِ دموکراتیک در ایران است.

ولی فقیه و اتاق‌های فکر سیاسی-امنیتیِ نظام تصمیم‌شان را در اصرار بر سرکوب و خودداری از حتی یک گام عقب‌نشینی و تن ندادن به کوچک‌ترین رفرمی  گرفته اند (بیانیه سازمان‌های اطلاعاتی و سخنرانی‌ها و خط‌قرمزهای رهبر نظام).

هرچند نظام تبلیغاتیِ حکومت استبدادی می‌خواهد جامعه را آرام و زیرِ سیطره‌ی خود نشان داده و پایان اعتراض‌ها را اعلام کند، حقیقتِ جاری در صحنه مرتب مشت حکومت را باز می کند: اعتراض‌ها در کلان‌شهرِ تهران، اعتراض‌هایِ هرروزه در کردستان و به‌ تناوب در شهرها و شهرستان‌های فراوانِ دیگر، اعتراض‌هایِ فزاینده‌ی دانشجویی، نافرمانی مدنی هرروزه‌ی زنان دربرابر حجاب اجباری در شهرهای مختلف، اعتراض‌های دانش آموزی، شعارنویسی‌های گسترده و …

بدین ترتیب است که با غلبه‌ی خشم بر ترس، جنبشی در ایران شکل گرفته که نه‌تنها «جمع نشده» بلکه مشعل فروزان آن بر فرازِ دستان شهروندان معترض، دانشجویان پُرشور، زنان خردمند و شجاع و تبعیض‌ستیز، جامعه‌ی مدنی ایران در داخل و خارجِ کشور دست‌به‌دست می‌شود.

چشم انداز؛ روی‌کرد و توصیه‌های‌ما

جنبش ملی اینک در نقطه‌ای ایستاده است که می‌تواند با نفرافزایی بیش‌تر (فعال‌تر شدن اعتراض‌ها در شهرهای بیش‌تر و افزوده شدن بر انبوه معترضین) و تقویتِ جنبش ملی ازطریق اعتصاب‌های گوناگون (به‌خصوص کارگری و به‌ویژه در صنایع نفت و پتروشیمی) افق تازه ای فراروی خویش بگشاید، به توان بالاتری برسد و ماراتن  دموکراسی‌خواهی و  رهایی از دست استبداد دینی را که سال‌هاست آغاز کرده به ایستگاه های پایانی خود برساند.

جنبش ملی هر قدر استمرار یابد و توان‌افزایی کند، نیروی سرکوب فرسوده‌تر خواهد شد، ریزش درونی آن شتاب بیش‌تری خواهد گرفت، تشتت در رأس هرم قدرت را افزایش خواهد داد. ازسوی‌دیگر خیزش شهروندان فرصت خواهد یافت سامان و سازمان یابد و بتواند هدف‌های ایجابی خود را ارائه کند.

جنبش انبوه و فراگیرِ ملی و به‌خصوص اعتصاب‌هایِ سراسری می‌تواند ستون فقرات اقتصادی و بوروکراتیک حکومت را فلج کند و این ماراتن را به پایان برساند.

روی‌کرد ترجیحی و توصیه‌ی ما، که آن را به نفع آینده‌ی مردم و سرزمین ایران می‌دانیم، این است که ما مردم در این فرصت طلایی عزم بیش‌تری به خرج دهیم و با توان‌افزایی جنبش (با اعتراض‌های گسترده‌تر و انبوه‌تر، اعتصابات عمومی و…)، و قدرت‌مند شدن و اِعمال فشارِ همه‌جانبه و بیش‌تر بر حکومت آن را ناگزیر  به عقب‌نشینی و پذیرش خواست‌های مردم کنیم. خواست ملت دگرگون کردن قانون اساسی و عبور از حکومت دینی است.

این خواست ملت ایران دیر یا زود دست‌یافتنی است. اینک اما، قطار رهایی‌طلبی و دگرگونی‌خواهی ملت ایران در ریل گذاری درستی درحالِ حرکت است.

پیش زمینه‌ی ایجاد هر جنبش اجتماعی، غلبه بر رعب و وحشتی است که نظام سرکوب‌گر سال‌ها گسترانده و به کاربسته است. خوش‌بختانه هم اکنون ترس شهروندان به‌ویژه زنان و مردان جوان کشورمان شکسته شده و با شجاعتی بی‌نظیر با پیش‌گامی زنان جوان در مسیرِ گذار از جمهوری اسلامی گام نهاده اند. ما از این جنبش و استمرار آن با تمامِ وجود پشتیبانی می‌کنیم. می‌دانیم که این حرکت اعتراضی نیروی بالقوه‌ی سِتُرگی برای تغییرات گسترده و عمیق دارد اما، در این رهگذر مخاطراتی نیز نهفته است که هشیار بودن در مورد آن‌ها بخت پیروزی جنبش را افزایش می‌دهد. توصیه‌ها و خواست‌های ما برای یک گذار با بیش‌ترین حدِ مسالمت‌آمیزیِ ممکن به شرح زیر اند:

تا کنون نظام ولی فقیه با تمام توان از سازمان‌دهی و به‌هم‌پیوستگی مخالفانِ بی‌شمارِ جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده است. نتیجه‌ی این سیاست پراکندگی و کم‌ارتباطی گروه‌های شجاع زنان و مردانی است که جان بر کف نهاده به مصاف نظام سرکوب برخاسته اند. موفقیت این جنبش بزرگ قهرمانانه منوط به این است که بتوانند با دیگر گروه‌های سِنی و قشرها و طبقات گوناگون که بی‌شبهه به آنان تمایل دارند، پیوند برقرار کنند. بدون حداقلی از سازمان‌دهی امکان هماهنگ کردن مبارزات، اگر غیرممکن نباشد بسیار مشکل است. اعتراض، نافرمانی مدنی، اعتصاب، خیزش و عصیان علیه بیداد و ستم دولتی، به‌مثابه‌ی آخرین راه حل، حق مشروع مردم است.  البته ما همواره معتقد به حداکثرِ خشونت‌پرهیزی بوده و هستیم.

•          انبوه شدن و آن‌گاه فراروییدن اعتراض‌ها به اعتصاب‌های گسترده می‌تواند هم فشار را بر نظام سرکوب‌گر افزایش دهد و هم زمینه‌ی سازمان‌یابی و شکل‌گیری رهبری را فراهم کند. ازآن‌جاکه اعتصاب‌ها به‌طبع متمرکزتر هستند، می‌توانند آسان‌تر زمینه‌ی تشکیل گروه‌های مشورتی و رهبری متکثر جنبش را فراهم کنند.

•          وظیفه‌ی مخالفان و اپوزیسیون پراکنده‌ی ایران در درون و بیرونِ کشور و شخصیت‌های خوش‌نام در عرصه‌های گوناگون است که برای نجات کشور از بختک جمهوری اسلامی با حفظ مواضع خود برای رهایی از نظام ولایت فقیه گردِهم آیند وحامی و یار جنبش در سمت‌گیری، سامان یابی وارتقای آن باشند.

هدف ما گذار از جمهوری اسلامیِ ولایت فقیه به جمهوریی دمکرات و سکولارِ سازگار با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن است. باید از هم اکنون زمینه‌های تحولی دمکراتیک و دربرگیرنده‌ی گرایش‌های گوناگون سیاسی و منافع مشروع‌شان فراهم شود.

ما به علی خامنه‌ای و دستگاه حکمرانی‌اش هشدار می‌دهیم که دست از سرکوب و خونریزی شهروندان معترض ایران بردارند. به آن‌ها گوشزد می‌کنیم از ادامه‌ی راهی که پیشینیان‌شان، صدام و قذافی، پیموده اند، پرهیز کنند. سرنوشت دیکتاتورهای لجوج مشابه یک‌دیگر رقم خواهد خورد.

نیروهای خارج از کشور

نخستین توصیه‌ی ما به همه‌ی افراد و نیروهای خارج از کشور آموختن بزرگ‌ترین درسِ جنبش «زن، زندگی، آزادی» است؛ درسِ حداکثر هم‌سویی و هم‌بستگی بدون اِعمال هژمونیِ هیچ فرد و جریانی خاص.

رساندن صدای شهروندان ایران، رنج‌ها و خواست‌های‌‌شان به افکار عمومی، جوامع بین‌المللی و نهادهای  مدنی، پارلمان‌ها و دولت‌مردان در سراسر جهان یکی دیگر از مبرم‌ترین وظیفه‌های آنان است.

درخواست فشار هر چه بیش‌تر بر حکومت و حکومت‌گران ایرانی (نه فشار بر مردم ایران) از نهادها و دولت‌های گوناگون وظیفه‌ی درخور دیگری برای همه ایرانیان خارج از کشور است.

تلاش درجهتِ شکل‌گیری یک گفت‌وگوی عمومی (برای پشتیبانی و تقویت جنبش بالنده‌ی “زن، زندگی آزادی”) و از موضعِ برابر بین افراد و گرایش‌هایِ گوناگون سیاسیِ معتقد به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در ایران یکی دیگر از وظیفه‌های این مرحله‌ی جنبش ملی ایرانیان است. این امر می‌تواند در یک اتاقِ فکر مشترک صورت گیرد و ارتباطی میان داخل و خارجِ کشور برای یک گفت‌وگوی ملی، هم‌سویی عملی و انعکاس بین‌المللی آن باشد.

امضاکنندگان:

احمد پورمندی

احمد علوی

بهروز بیات

بهروز خلیق

توران همتی

حسن یوسفی اشکوری

حسین بحیرائی

رحمان لیوانی

رضا افشاری

رضا علیجانی

رضا قرشی

عبدالعلی بازرگان

علی کلائی

فرزانه بذرپور

کاظم علمداری

مجید عبدالرحیم پور

محسن یلفانی

محمد اولیایی فرد

مریم تنگستانی

مریم سطوت

معصومه شاپوری

منصور فرهنگ

منصوره شجاعی

مهدی ممکن

مهدی نخل احمدی

مهدی نوربخش

مهرداد احمدزاده

نیره توحیدی

هادی زمانی

هژیر عطاری

یاسر میردامادی

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. با عرض سلام به امضا کنندکان این بناییه. این شروع خوبی است که شما در بناییه خود نه از آیات قران، نه از حدیث، نه از عرفان و مثنوی، و دولا پنها سروشی صحبت کرده‌اید. فقط جان کلام را گفتید. بسیار عالی است

  2. با تائید بیانیه مذکور، اتمام حجتی با آقای خامنه‌ای:

    پندی به رهبر!

    آقای خامنه‌ای، شما بخوبی میدانید که:
    ۱- اکثریت ملّت ایران، شما را رهبر خود بشمار نمیاورند، زیرا که بشما رأی ندادند و از رهبری شما متنفرند.

    ۲- آقای خمینی به وعده‌های دروغی که در زمان انقلاب بمردم داد که بعدها خدعه نام گرفت، آگاهانه و عمداً، به آنها عمل نکرد، زیرا که هدفش برقراری همان حکومت (ولایت مطلقه فقیه) مشروعی بود که شیخ فصل‌الله نوری آنرا در مقابله با انقلاب مشروطیت نمایندگی میکرد، شیخی که در مقابل خواست مردم ایستاد و در نهایت با حکم دو آیت‌اللهِ پشتیبان انقلاب مشروطه، محکوم به اعدام شد.

    ۳- صفت مطلق، فقط و فقط برازندهٔ خدا هست و بس؛ امّا آقای خمینی با حکومت ولایت فقیه‌اش تا جایی پیش رفت که گفت: “حفظ نظام از اوجب واجبات است”. واضح است که هر دیکتاتوری برای حفظ حکومتش با این گفته موافق باشد. ایکاش ایشان گفته بود “حفظ ارزش‌ها از اوجب واجبات است”.

    ۴- بسیاری از فیلمها و ویدیوهای خودتان از گذشته نشان میدهد که شما هم بمانند امامتان، وقتی قدرت و ثروتی که متعلق به ملّت است، بطور کامل در اختیار گرفتید، خودتان تبدیل به شاهی با عمامه و بدون تاج شُدید. آیا مردم ما در سال ۵۷، انقلاب کردند که حرف آخر را در کشور، یکنفر (رهبر)، بدون در نظر گرفتن خواست مردم، بزند؟
    آقای خمینی در سال ۴۲ خطاب به شاه گفت: “ای بدبخت، ای بیچاره، بجای اینکه نوکر آمریکا و انگلیس و اسرائیل باشی، بیا و نوکر مردم خودت باش و به آن نوکری افتخار کن”.
    حال چگونه است که وقتی از مجتبی شما بعنوان آقا زاده از دخالت‌های غیر قانونی‌اش در امور مملکت گِله میشود، شما در پاسخ میگویید که ایشان خودش آقا است، و نه آقا زاده.

    امامی که خودش گفت “میزان رأی ملّت است”، با تشکیل نهادهای من درآوردی، مثل شورای نگهبان و نظارت استصوابی‌اش، مجمع تشخیص مصلحت نظام و امثالهم، عملاً حق مردم (حق الناس) را زیر پا گذاشت؛ و امروز شما با همان شیوه و شدّتِ بیشتر به آن ادامه میدهید.

    قدرت و ثروت، زمانی ارزشمند است که در خدمت عدالت قرار گیرند؛ و گرنه دیر یا زود به جنگ عدالت خواهند رفت.
    اگر شما با وجدانتان، بدور از اطرافیانِ چاپلوس و مجیز گویتان کمی خلوت کنید، شاید بتوانید اعتراضات شجاعانه و بحّق مردم را، که همه ناشی از بیعدالتی‌هایی است که بر جان و جسم مردم شریف و صبور ایران تحمیل کرده‌اید، درک کنید.

    بعد از سرکوب جنبش‌های عدالتخواهانه مردم در طول زمامداری خودتان، باید به این نتیجه رسیده باشید که هر که با مردم در افتاد، ور افتاد، و این طوفان جاری، سر باز ایستادن ندارد.

    بنظر میرسد که نظام، که خودِ شخصِ شما باشید، دچار شگفتی و سردرگمی بزرگی نسبت به آتشفشان خشم جاری ملّت شده‌اید، ملّتی که شما هرگز بحسابش نیاوردید و بخش کوچکی از آنرا بعنوان امّت بشمار آوردید، و حالا شدیداً بدنبال برون رفت از وضعیت اسفبار کنونی هستید.

    آقای خامنه‌ای، بیایید برای کاستن گناهانتان کاری کنید، کارستان!
    کاری که هم، این آخر عمری برای خودتان خوب باشد، و هم بنفع ملّت مظلوم ایران.
    همانطور که میدانید، دشمنان ایران همیشه، هم داخلی و هم خارجی، بوده‌اند؛ و در شرایط موجود، دشمن خارجی، بویژه حکومت آمریکا که کارنامهٔ ننگین و پلیدش در رابطه با دخالت‌های ضد بشری و قلدرانه‌اش در بیشتر کشورها، در تاریخ بشر ثبت شده است، خیز برداشته که دوباره بر ایرانزمین سلطه یابد و اکنون در حال رهبر تراشی برای مردم ایران است.

    از اینکه تا بحال، با تمام قوا جنبش فعلی مردم را سرکوب نکرده‌اید، معنی‌اش اینستکه بخوبی میدانید که نتیجه‌اش چیزی بجز سرنگونی سریعتر نظام نخواهد بود. از طرفی دیگر بخوبی میدانید که تمکین کردن به خواست مردم، نهایتاً به فراموشی و به تاریخ سپردن جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
    میدانم که پذیرش این واقعیت تلخ برای شما چه سخت و دشوار میباشد.

    کارِ کارستانِ شما، بعنوان آخرین فرصت در راستای خواست مردم اینستکه، بیایید و برای جلوگیری از سلطهٔ مجدد آمریکا در کشور عزیزمان، موارد زیر را اجرا کنید.

    ۱- تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

    ۲- اجازه دهید که آنها با حضورشان در صدا و سیما آزادانه با مردم سخن بگویند، تا هم نقد کنند، و هم نقد شوند؛ حتا به سیاسیون خارج از کشور اجازه دهید که از طریق اینترنت در این میزگردها شرکت کنند.

    ۳- اجازه دهید که همه پرسی (رفراندوم) در سطح کشور انجام پذیرد و پیشنهادهای اساسنامه‌ای برای حکومت مورد پسند مردم تدوین و به رأی مردم گذاشته شود.

    ۴- نتیجهٔ کار، هر چه شد، به آن که همانا حق‌الناس است، تمکین کنید.

    ۵- اعلام کنید که با کمال میل حاضر هستید در یک دادگاه عادلانه (از نظر مردم) محاکمه شوید و حکم آنرا بپذیرید.

    اگر حاضر به انجام چنین کار ستُرگ و ستایش‌انگیزی شُدید، مطمئن باشید که مردم، جفای شما را بخودشان خواهند بخشید، و بشما اجازه خواهند داد با احترام کامل، بهمراه محدودیتهای اندکی، خاطرات ناگفته و پشت پردهٔ انقلاب و جمهوری اسلامی را برای ثبت در تاریخ ایرانزمین بنویسید؛ چیزی که همهٔ مسئولین به مردم بدهکارند، بخصوص شخص شما، که رهبر هم بوده‌اید.

    البته با شناختی که از رفتارهای شما دارم، بعید میدانم که گوشی، پند پذیر داشته باشید. با اینحال فکر میکنم که این پیشنهاد، بنفع آینده ایران عزیزمان باشد.

    به امید برقراری حقّ در کلّ جهان
    ?⚖️☮️

  3. با تائید بیانیهٔ مذکور، اتمام حجتی با رهبر.

    پندی به رهبر!

    آقای خامنه‌ای، شما بخوبی میدانید که:
    ۱- اکثریت ملّت ایران، شما را رهبر خود بشمار نمیاورند، زیرا که بشما رأی ندادند و از رهبری شما متنفرند.

    ۲- آقای خمینی به وعده‌های دروغی که در زمان انقلاب بمردم داد که بعدها خدعه نام گرفت، آگاهانه و عمداً، عمل نکرد، زیرا که هدفش برقراری همان حکومت (ولایت مطلقه فقیه) مشروعی بود که شیخ فصل‌الله نوری آنرا در مقابله با انقلاب مشروطیت نمایندگی میکرد، شیخی که در مقابل خواست مردم ایستاد و در نهایت با حکم دو آیت‌اللهِ پشتیبان انقلاب مشروطه، محکوم به اعدام شد.

    ۳- صفت مطلق، فقط و فقط برازندهٔ خدا هست و بس؛ امّا آقای خمینی با حکومت ولایت فقیه‌اش تا جایی پیش رفت که گفت: “حفظ نظام از اوجب واجبات است”. واضح است که هر دیکتاتوری برای حفظ حکومتش با این گفته موافق باشد. ایکاش ایشان گفته بود “حفظ ارزش‌ها از اوجب واجبات است”.

    ۴- بسیاری از فیلمها و ویدیوهای خودتان از گذشته نشان میدهد که شما هم بمانند امامتان، وقتی قدرت و ثروتی که متعلق به ملّت است، بطور کامل در اختیار گرفتید، خودتان تبدیل به شاهی با عمامه و بدون تاج شُدید. آیا مردم ما در سال ۵۷، انقلاب کردند که حرف آخر را در کشور، یکنفر (رهبر)، بدون در نظر گرفتن خواست مردم، بزند؟
    آقای خمینی در سال ۴۲ خطاب به شاه گفت: “ای بدبخت، ای بیچاره، بجای اینکه نوکر آمریکا و انگلیس و اسرائیل باشی، بیا و نوکر مردم خودت باش و به آن نوکری افتخار کن”.
    حال چگونه است که وقتی از مجتبی شما بعنوان آقا زاده از دخالت‌های غیر قانونی‌اش در امور مملکت گِله میشود، شما در پاسخ میگویید که ایشان خودش آقا است، و نه آقا زاده.

    امامی که خودش گفت “میزان رأی ملّت است”، با تشکیل نهادهای من درآوردی، مثل شورای نگهبان و نظارت استصوابی‌اش، مجمع تشخیص مصلحت نظام و امثالهم، عملاً حق مردم (حق الناس) را زیر پا گذاشت؛ و امروز شما با همان شیوه و شدّتِ بیشتر به آن ادامه میدهید.

    قدرت و ثروت، زمانی ارزشمند است که در خدمت عدالت قرار گیرند؛ و گرنه دیر یا زود به جنگ عدالت خواهند رفت.
    اگر شما با وجدانتان، بدور از اطرافیانِ چاپلوس و مجیز گویتان کمی خلوت کنید، شاید بتوانید اعتراضات شجاعانه و بحّق مردم را، که همه ناشی از بیعدالتی‌هایی است که بر جان و جسم مردم شریف و صبور ایران تحمیل کرده‌اید، درک کنید.

    بعد از سرکوب جنبش‌های عدالتخواهانه مردم در طول زمامداری خودتان، باید به این نتیجه رسیده باشید که هر که با مردم در افتاد، ور افتاد، و این طوفان جاری، سر باز ایستادن ندارد.

    بنظر میرسد که نظام، که خودِ شخصِ شما باشید، دچار شگفتی و سردرگمی بزرگی نسبت به آتشفشان خشم جاری ملّت شده‌اید، ملّتی که شما هرگز بحسابش نیاوردید و بخش کوچکی از آنرا بعنوان امّت بشمار آوردید، و حالا شدیداً بدنبال برون رفت از وضعیت اسفبار کنونی هستید.

    آقای خامنه‌ای، بیایید برای کاستن گناهانتان کاری کنید، کارستان!
    کاری که هم، این آخر عمری برای خودتان خوب باشد، و هم بنفع ملّت مظلوم ایران.
    همانطور که میدانید، دشمنان ایران همیشه، هم داخلی و هم خارجی، بوده‌اند؛ و در شرایط موجود، دشمن خارجی، بویژه حکومت آمریکا که کارنامهٔ ننگین و پلیدش در رابطه با دخالت‌های ضد بشری و قلدرانه‌اش در بیشتر کشورها، در تاریخ بشر ثبت شده است، خیز برداشته که دوباره بر ایرانزمین سلطه یابد و اکنون در حال رهبر تراشی برای مردم ایران است.

    از اینکه تا بحال، با تمام قوا جنبش فعلی مردم را سرکوب نکرده‌اید، معنی‌اش اینستکه بخوبی میدانید که نتیجه‌اش چیزی بجز سرنگونی سریعتر نظام نخواهد بود. از طرفی دیگر بخوبی میدانید که تمکین کردن به خواست مردم، نهایتاً به فراموشی و به تاریخ سپردن جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.
    میدانم که پذیرش این واقعیت تلخ برای شما چه سخت و دشوار میباشد.

    کارِ کارستانِ شما، بعنوان آخرین فرصت در راستای خواست مردم اینستکه، بیایید و برای جلوگیری از سلطهٔ مجدد آمریکا در کشور عزیزمان، موارد زیر را اجرا کنید.

    ۱- تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

    ۲- اجازه دهید که آنها با حضورشان در صدا و سیما آزادانه با مردم سخن بگویند، تا هم نقد کنند، و هم نقد شوند؛ حتا به سیاسیون خارج از کشور اجازه دهید که از طریق اینترنت در این میزگردها شرکت کنند.

    ۳- اجازه دهید که همه پرسی (رفراندوم) در سطح کشور انجام پذیرد و پیشنهادهای اساسنامه‌ای برای حکومت مورد پسند مردم تدوین و به رأی مردم گذاشته شود.

    ۴- نتیجهٔ کار، هر چه شد، به آن که همانا حق‌الناس است، تمکین کنید.

    ۵- اعلام کنید که با کمال میل حاضر هستید در یک دادگاه عادلانه (از نظر مردم) محاکمه شوید و حکم آنرا بپذیرید.

    اگر حاضر به انجام چنین کار ستُرگ و ستایش‌انگیزی شُدید، مطمئن باشید که مردم، جفای شما را بخودشان خواهند بخشید، و بشما اجازه خواهند داد با احترام کامل، بهمراه محدودیتهای اندکی، خاطرات ناگفته و پشت پردهٔ انقلاب و جمهوری اسلامی را برای ثبت در تاریخ ایرانزمین بنویسید؛ چیزی که همهٔ مسئولین به مردم بدهکارند، بخصوص شخص شما، که رهبر هم بوده‌اید.

    البته با شناختی که از رفتارهای شما دارم، بعید میدانم که گوشی، پند پذیر داشته باشید. با اینحال فکر میکنم که این پیشنهاد، بنفع آینده ایران عزیزمان باشد.

    به امید برقراری حقّ در کلّ جهان
    ?⚖️☮️

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »