آزمونی برای نوۀ بنیان‌گذار جمهوری اسلامی

«وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف: ۲۳)
حجه‌الاسلام حسن خمینی، نوۀ آیهالله خمینی، متولی آرامگاه و مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار او، در مراسم سالگرد تأسیس این مؤسسه [به نقل از سایت جماران] گفته است:

«دومین مسأله در مورد مؤسسه چیزی است که تحت عنوان «جهاد تبیین» مطرح می شود. ما نباید بنشینیم که دشمنان امام هر روز موضوعی برای ما درست کنند و ما به دنبال جواب راه بیفتیم؛ فضای جدال فرهنگی و بحث را ما باید تعیین کنیم. در اثر این رفتارهای آنان به راحتی جای قربانی و جلاد عوض می شود. پرونده‌های بسته‌ای که در جمهوری اسلامی هست، بخشی از آن در اختیار ماست و باید به عنوان یک عنصر مبیّن در این فضا در معرض عموم قرار بگیرد. طبیعتاً یکی از بخش های آن انتشار اسناد است. بخش های زیادی از اسناد ما بسته بوده و ان‌شاء‌الله بنا داریم در آینده اسناد را باز کنیم. این اسناد باز شده خیلی از نقدها را پاسخ می‌دهد؛ به صورت گزینشی هم آنها را باز نمی‌کنیم.»

این سخنان حسن خمینی – که در آن و عمدۀ سخنان دیگرش، گرته‌برداری‌ها و تقلیدهای ناشیانه  از تعابیر حجۀ‌الاسلام‌والمسلمین علی خامنه‌ای به‌چشم می‌خورد – از جهات مختلف قابل نقد است که در زیر بدان اشاره می‌شود:

۱. حسن خمینی: «ما نباید بنشینیم که دشمنان امام هر روز موضوعی برای ما درست کنند.»
نقد: دشمن‌انگاری هر منتقد و مخالفی، از روحیه‌ای استبدادی برمی‌خیزد. این قبیل اظهارات از سوی حسن خمینی، موجب می‌شود که ژست و جامۀ اصلاح‌طلبی و آزاداندیشی، بر قامت ناساز او زار بزند و برای مردم باورپذیر نباشد. اصلاح‌طلبی و آزاداندیشی اقتضاء می‌کند که در برابر انتقادات منتقدان، گشوده باشیم و از آن استقبال کنیم و در صورتی که انتقاد وارد بود، به‌جای تعصبات جاهلی قبیله‌گرایانه، در صدد اصلاح و جبران برآییم.

۲. حسن خمینی: «فضای جدال فرهنگی و بحث را ما باید تعیین کنیم.»
نقد: چرا فضای جدال فرهنگی و بحث را حسن خمینی باید تعیین کند؟ آیا عرصۀ فرهنگ، میراث پدری اوست که او باید آن را تعیین کند؟ نگاه دستوری، پادگانی، از بالا به پایین و امنیتی او به مقولۀ فرهنگ، مایۀ تأسف است و نشان می‌دهد تعریضات محافظه‌کارانۀ او به جناح اقتدارگرای رقیب، از باب «خواجگان در زمان معزولی / همه شبلی و بایزید شوند / باز چون بر سر عمل آیند / همه چون شمر و چون یزید شوند» است؛ با این تفاوت که حسن خمینی صرفاً مقام سیاسی رسمی ندارد، وگرنه به‌لحاظ اقتصادی و تنفذ و اختیارات، نه تنها معزول نیست که سوار بر اسب مراد، شتابان می‌تازد و نداشتن مقام سیاسی رسمی، به او این فرصت را داده تا بتواند ژست اپوزیسیون بگیرد و از زیر بار پذیرش مسؤولیت اختیارات و امکانات گسترده‌ای که از بیت‌المال و به لطف رانت و انتساب به بنیان-گذار نظام – و نه توانایی‌ها و تلاش‌های فردی – دارد، بگریزد.

۳. حسن خمینی: «در اثر این رفتارهای آنان به راحتی جای قربانی و جلاد عوض می‌شود.»
نقد: تمثیل و برچسب‌زدن، از حربه‌‌هایی است که حسن خمینی و افرادی که بر سفره چرب او نشسته‌اند، به‌کار می‌گیرند تا حکم خلاف موازین شرعی، حقوقی و اخلاقی آیۀ‌الله خمینی در سال ۶۷ را توجیه کنند. تمثیلات و برچسب‌هایی چون داعشی، جلاد و قربانی و شهید و نظیر آن. با این قیاس‌های مع‌الفارق درصدد آنند که به خواننده القاء کنند که هر – به‌اصطلاح – مجاهدی که در زندان بوده، به‌سان یک داعشی بی‌رحم، وحشی و بالفعل خطرناک است تا برای مخاطبی که ذهنیت فوق‌العاده منفی‌ای نسبت به یک داعشی و جلاد دارد و آنها را شر مطلق، موجودی اهریمنی و جانی بالفطره می‌داند، حکم قتل‌عام زندانیان ۶۷، باورپذیر می‌شود. غافل ازین‌که چه بسا نوجوانانی که صرفاً به خاطر پخش روزنامه، زندانی شدند و چون حاضر نشدند از آن اعتقادی که خیال می‌کردند درست است، اعراض کنند و در پیشگاه محکمۀ انگیزیسیون، خلاف معتقَد خویش سخنی بگویند، اعدام شدند.

۴. حسن خمینی: «پرونده‌های بسته‌ای که در جمهوری اسلامی هست، بخشی از آن در اختیار ماست و باید به عنوان یک عنصر مبیّن در این فضا در معرض عموم قرار بگیرد. طبیعتاً یکی از بخش‌های آن انتشار اسناد است. بخش‌های زیادی از اسناد ما بسته بوده و ان‌شاء‌الله بنا داریم در آینده اسناد را باز کنیم. این اسناد باز شده خیلی از نقدها را پاسخ می دهد؛ به صورت گزینشی هم آنها را باز نمی‌کنیم.»
نقد: از این که حسن خمینی تصمیم دارد اسناد محرمانه را منتشر کند، استقبال می‌کنیم و امیدواریم که در این وعده‌اش که آنها را گزینشی منتشر نمی‌کند، صادق باشد؛ اگرچه روحیه و سوابق حسن خمینی و دفاع متعصبانه و قبیله‌گرایانه او از پدربزرگش* مانع از این است که بتوان این وعده را چندان جدی گرفت.

یک سوال، ذهن هرکسی را درگیر می‌کند:
چطور فرزند آیهالله منتظری – حجه‌الاسلام احمد منتظری – هنگامی که سندی را منتشر می‌کند، به ۲۱ سال حبس و خلع لباس محکوم می‌شود و پس از وساطت آیهالله حاج آقا موسی شبیری و تعهد احمد منتظری به عدم انتشار اسناد دیگر، الطاف نظام شامل حالش می‌شود، اما حسن خمینی می‌تواند با آسودگی خاطر، هر سندی را که خواست منتشر کند؟! تبعیض و بی‌عدالتی، واضح‌تر و تلخ‌تر از این؟ آزادی بیان و پس از بیان، فقط شامل حسن خمینی است؟ اگر حسن خمینی، اسنادی را که از بیت آیه‌الله منتظری تعهد گرفته شده که منتشر نکنند، دارد – که حتماً دارد – آیا حاضر است به عهد خود مبنی انتشار غیر گزینشی، وفا کند و آنها را منتشر نماید؟ برفرض که حسن خمینی، این اسناد را ندارد، آیا چنین بی‌طرفی و شجاعتی دارد که بگوید همان‌طور که من مجازم اسنادی را که در اختیار دارم، منتشر کنم، به بیت آیه‌الله منتظری نیز باید این اجازه داده شود تا آزادانه اسناد خویش را منتشر کنند تا مردم، پس از ۳۴ سال، در یک فضای شفاف و غیرگزینشی، به داوری درباره یکی از مهم‌ترین حوادث انقلاب بپردازند؟ این آزمون بزرگی برای حسن خمینی و ملاکی برای راستی‌آزمایی شرافت، بی‌طرفی و ادعای او مبنی بر انتشار غیر گزینشی اسناد است.

پی‌نوشت:
* حسن خمینی پس از انتشار فایل صوتی مربوط به اعدام‌های سال ۶۷ [به نقل از سایت جماران] چنین گفته بود:
«حسن خمینی محبت جامعه به امام را یک حلقه مهم در وحدت ملی و امنیت خواند و با اشاره به یکی از تعابیر مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه قاطبۀ ملّت ایران، قاطبۀ انقلابی، علاقه‌مند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات، فرمایشات و صدای امام، توصیه‌های امام و اصولی که امام پایه‌گذاری کرده هستند، گفت: برای یک ملت بیش از هر چیز عناصری که وحدت¬بخش و هویت‌ساز است اهمیت دارد و اگر یک ملت از عناصری چون زبان و دین مشترک و دل‌های مشترک برخوردار نباشد با یک هجمۀ خارجی به راحتی فرو می‌پاشد. وی در ادامه گفت: از حقوق علی(ع) و فرزندان او به کشور ما، محبت آنان به عنوان اهل بیت پیامبر(ص) است که تبدیل به نخ‌ محوری وحدت در کشور ما شده است. یادگار امام یکی از کانون‌های محوری در کشور به برکت انقلاب اسلامی را محبت امام خمینی در دل مردم ذکر کرد و تصریح کرد: اینکه قاطبه نیروهای فعال در کشور نسبت به امام محبت و عشق دارند یک سرمایه ملی است و اگر اینگونه عوامل را تقویت کنیم قدرت ملی نیز بالا می¬رود و اگر کسی به این نقاط هجمه آورد و آسیب بزند وحدت ملی را می‌شکند. وی ادامه داد: البته بنا به وعده الهی همان¬گونه که محبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از دل مردم نمی‌رود، محبت مردم به امام نیز ریشه در باورمندی دینی، اعتقاد قلبی و پیوند عطفی مردم دارد و همه کسانی که در این کشور زحمت می شکند با این نقطه کانونی پیوند دارند. سید حسن خمینی تصریح کرد: جای سوال دارد برخی کسانی که این نقطه را هدف قرار می دهند به چه امیدی و با چه هدف، ملاک و تحلیلی یکی از عمیق‌ترین محورهای وحدت ملی را هدف قرار می دهند؟ البته یقین دارم که از این کار بهره‌ای نمی برند؛ اما بازگو کردن سخنانی که دروغ بودنشان معلوم شده و بی‌اساس است، چه فایده‌ای دارد؟ البته این اولین بار نبوده و آخرین بار هم نخواهد بود و مانند همان کسانی که نسبت به علی(ع) بغض داشتند، کسانی نسبت به امام و انقلاب بغض دارند و تا آخر نیز خواهند داشت اما خداوند آن محبت را دلها قرار داده است.»

نقد: حسن خمینی در سخنان فوق، در ابتدا به بیان اهمیت عناصر وحدت‌بخش و هویت‌ساز یک ملت می‌پردازد و می‌گوید چنانچه این عناصر میان ملتی نباشد و یا از بین برود، آن ملت آسیب‌پذیر خواهد بود و در مواجهه با تهدیدات، دچار فروپاشی خواهد شد. این مطلب، به‌خودی‌خود مطلب درستی است. سپس به تعیین مصادیق این عناصر وحدت‌بخش و هویت‌ساز می‌پردازد. پس از بیان محبت امیرالمؤمنین و «فرزندان» ایشان به عنوان مصداق عنصر وحدت‌بخش و «حقوق» ایشان به کشور ما، در صدد قیاس پدربزگش، یعنی آیه‌الله خمینی – و ظاهراً یادگاران او! – با امیرالمؤمنین و فرزندان‌شان – و تلویحاً اثبات حقوق آل‌خمینی بر گردن ملت ایران! – برمی‌آید و مدعی می‌شود: «محبت جامعه به امام، یک حلقۀ مهم در وحدت ملی و امنیت است. یکی از کانون‌های محوری در کشور، محبت امام خمینی در دل مردم است. امام، یکی از عمیق‌ترین محورهای وحدت ملی است.» این سخنان او که وحدت و هویت یک ملت را به شخصی غیرمعصوم گره می‌زند، شباهت عجیبی با مدعیات محمدرضا شاه پهلوی و ریزه‌خواران خوان شاهنشاهی دارد که شاهنشاهی و سلطنت را محور وحدت ملی و محبت به شاه را در طول تاریخ، در رگ‌های یکایک ایرانیان، جاری و ساری می‌دانستند، با این تفاوت که ادعای آنها حداقل در ظاهر، عمدهً در باب نهاد سلطنت و شاهنشاهی بود، اما حسن خمینی، چنین ادعایی را تصریحاً دربارۀ شخص پدربزرگش – و تلویحاً فرزندان او! – می‌کند که حاکی از خوش‌اشتهایی و اعتماد به نفس اوست. دیدیم که شاه و شاهنشاهی ساقط شد ولی ملت ایران هم‌چنان باقی ماند. نبودِ پدربزرگ او هم خللی در وحدت و هویت ملت ایران ایجاد نمی‌کرد، اگرچه بودِ او و مهم‌ترین میراثش – یعنی ولایت فقیه – از ابتدای انقلاب، پیامدی جز تفرقه و انشقاق ملت نداشته است. به‌علاوه، چنان‌چه حسن خمینی، نگاه خود را محصور به حصار اطرافیان متملقش که به طمع منفعت و غنیمت و موقعیت، گرد او می‌چرخند و مدح امام خوبی‌ها و یادگاران چون ماهش می‌کنند، نکند و واقعیات جامعه را ببیند، درخواهد یافت که دیگر خبری از آن محبت و اقبال نسبی اولیه نیست.
نتیجه‌ای که از این مقدمه‌چینی‌ها می‌خواهد بگیرد این است که تقویت پدربزرگش – که قهراً تقویت خودِ اوست – قدرت ملی را نیز بالا می‌رود و هجمه و آسیب به پدربزرگش، وحدت ملی را می‌شکند. اگر در یک مملکت سلطنتی هم ولیعهدی راجع به پدر تاجدارش بخواهد سخن بگوید، گمان نمی‌کنم چیزی جز این سخنان متعصبانه و منفعت‌طلبانه بگوید.
وی در ادامه، با قیاسی صریح میان اهل بیت و پدربزگش می‌گوید: «البته بنا به وعدۀ الهی همان‌گونه که محبت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از دل مردم نمی رود محبت مردم به امام نیز ریشه در باورمندی دینی، اعتقاد قلبی و پیوند عطفی مردم دارد.» این ادعا آن قدر سست، احساسی و بلادلیل است که حتی خودش هم در باطن، بدان باور ندارد، چه آن‌که اگر به تزلزل‌ناپذیری محبت مردم – محبتی که تحت تأثیر القائات اطرافیانش گمان می‌کند هست – به پدربزرگش باور داشت، در صدد واکنش برنمی‌آمد و اقوام، مؤسسات و زیردستان مزدبگیرش، در صدور جوابیه نسبت به انتقادات، گوی سبقت را از هم نمی‌ربودند و امروز، از سر احساس ضعف و خطرِ – به زعم او – عوض زدن جای جلاد و قربانی، تصمیم بر انتشار اسناد محرمانه نمی‌گرفت.

در ادامه، با همان روحیۀ مستبدانه و توهم ‌توطئه‌ایِ دشمن‌انگاری منتقدان و قیاس مجدد پدربزرگِ غیرمعصومش با امیرالمؤمنینِ معصوم، می‌گوید «کسانی که این نقطه ]یعنی پدربزرگش[ را هدف قرار می دهند به چه امیدی و با چه هدف، ملاک و تحلیلی یکی از عمیق‌ترین محورهای وحدت ملی را هدف قرار می‌دهند؟ البته یقین دارم که از این کار بهره‌ای نمی‌برند؛ اما بازگو کردن سخنانی که دروغ بودنشان معلوم شده و بی‌اساس است، چه فایده‌ای دارد؟ البته این اولین بار نبوده و آخرین بار هم نخواهد بود و مانند همان کسانی که نسبت به علی(ع) بغض داشتند، کسانی نسبت به امام و انقلاب بغض دارند و تا آخر نیز خواهند داشت، اما خداوند آن محبت را دل‌ها قرار داده است.»
اولاً چنان‌که گفته شد، اگر انتقادات، بی‌فایده است، واکنش احساسی و متعصبانه او به انتقادات بی‌فایده، بی‌فایده‌تر است.
ثانیاً انتقادات، ابداً بی‌فایده نیست. همین‌که انتقادات و انتشار صوت، او را مجبور کرده تصمیم بر انتشار اسناد محرمانۀ یکی از حوادث مهم انقلاب – ولو به‌نحو گزینشی – بگیرد، فایده‌ای بسیار مهم و ناقض ادعای او مبنی بر بی‌فایده بودن انتقادات است.
ثالثاً حب پدربزرگ و وام‌دار بودن به او در همه چیز، منفعت‌طلبی و انگیزه‌های ناموجهی از این قبیل، چشم و گوش حسن خمینی را کور کرده است و نمی‌گذارد که در پدربزرگش، چیزی جز خوبی و قوت ببیند؛ بر این اساس، گمان می‌کند هر منتقدی، دشمن است و از سر بغض، انتقاد می‌کند. او و مؤسسات زیردستش، با چنین رویکرد مداحانه، غالیانه و غیر انتقادی، نه‌تنها خدمتی به آیه‌الله خمینی نمی‌کنند، بلکه هم به او و هم به ملت ایران جفا می‌کنند. ملت ایران حق دارد واقعیات تاریخی‌اش را بداند و نقاط ضعف و قوت رجال تأثیرگذار تاریخش را فارغ از حب و بغض و قدیس‌سازی و اهریمن‌تراشی بشناسد تا از احوال ایشان عبرت گیرد و آن را چراغ راه آینده خویش کند. مایۀ بسی تأسف است که برای حسن خمینیِ پنجاه‌ساله، باید گوشزد کرد انتقاد و انتقادپذیری، نه‌تنها بی‌فایده نیست، که فایده‌های بی‌شماری دارد.
رابعاً چه قیاس خنکی است قیاس غیرمعصوم با معصوم! آن علیِ مرتضی که معصوم بود، چگونه با انتقاد و منتقد برخورد می¬کرد و آیه‌الله خمینی و یادگاران و جانشینان غیرمعصومش با انتقاد و منتقد چه کردند و می‌کنند. «و الی الله المشتکی».
خامساً یک سؤال ساده و واضح از حسن خمینی: دروغ‌بودن و بی‌اساسی محتویات صوت دیدار آیه‌الله منتظری با هیأت اعدام، کجا معلوم شده است؟ به‌جای بیان کلیات ابوالبقاء و ادعاهای شعاری و احساسی و سخنان پوپولیستی، منتظر انتشار اسناد متقن و غیرگزینشی و نیز دفاع مستدل از حکم مرداد ۶۷ آیه‌الله خمینی بر اساس موازین فقهی و حقوقی از سوی حسن خمینی هستیم؛ «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ».

*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

3 پاسخ

  1. اقای حسن خمینی، هوس رهبر شدن دارد، گاهی ژست روشنفکرانه می گیرد وسخنانی به زبان می آورد به گونه ای که به به مقام حاکم دیکتاتوربرنخورد ودستش از منافع گورپر جلال جبروت جد دیکتاتورش، روح الله خمیمی کوتاه نشود.
    او خواب آشفته رهبری آینده را می بیند اما نمی داند که ملت بیدار شده است ودیگر فریب شیادی مانند جد خدعه گرش را نمی خورد.

  2. جواب بسیار ” دندان شکنی” به ” یادگار امام راحل” دادید، بسیار جالب نوشتید!، نکتهٔ دیگر اینکه در کشتار ۶۷ فقط مجاهدان اعدام نشدند، بلکه کمونیست ها و از سازمان‌های چپ و از حزب توده هم بسیار اعدام شدند!

  3. اصلاً داستان یه چیز دیگه است!
    این روزها که زمزمه رهبر شدن مجتبی خامنه‌ای جدی شده، حسن خمینی سیگنال داره میده که اگه برای من جای درنظر نگیرید من هم یه سری اسناد و مدارک دارم که رو می‌کنم!
    احتمالاً منظورش اینه که حداقل برای دور بعدِ ریاست جمهوری اجازه بدید کاندید بشم!
    مطمئن باشید حسن خمینی هیچ سندِ به درد بخوری را رو نمیکنه!
    اینا اسناد و مدارک قرارداد ویلموتس با تاج رو به کسی نشون نمیدند حالا بیان اسناد انقلاب را رو کنند؟!
    ساده ای!!!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »