جان ارزان‌تر از نان

به همراه سروده‌ای از جمشید فرجی

 

 

بچّه کُرد (اختصاصی زیتون)

نه باری که دیگر بلغزد زپشتش

نه سرما، نه سوزی که کوبد به مشتش

نه خاکی که دیگر به زلفش نشیند

نه بیم فشنگی که صبحش بچیند

نه دیگر غمِ بار و راه و غمِ زندگی

نه بازوی فرسوده و دَم به دَم مُردگی

نه شیرین نانی، نه آهِ همیشه

نه کوهی، نه فرهادِ راهی، نه تیشه

نه آن کهنه جامه، قبای برادر

که فرهاد یخ زد به پای برادر

که سردَ ست، سردَ ست و آهی نمانده ست

که راهی بجز کُرد ماندن نمانده ست

من و برف و کوه و چنین پای تُرد

نگویید فرهاد رفت و نانی نخورد

ستم سربسر کرد و «آزاد» مُرد

و رویای «فرهاد»، همان بچّه کُرد !

جمشید فرجی

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. ‌ای ایدولوژی چه میکنی که آدم این ظلم را ببیند و آنوقت در ستایش انقلاب مقاله بنویسد. چگونه ایدولوژی انسان را کور و قلبش را سنگ میکند.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »