توتالیتاریسم چگونه ربات‌های قاتل می‌سازد؟

هادی حکیم شفایی

شورش‌ها، انقلاب‌ها و جنگ‌ها همواره پدیده‌هایی بوده‌اند که در بستر آنها، جنایاتی علیه یک طرف یا هر دو طرف روی می‌داده است و نظامیان یا معارضینِ هر طرف، غیرنظامیان و یا نظامیان طرف مقابل را به قتل می‌رسانده‌اند. اما به نظر می‌رسد چه در قالب شورش، چه انقلاب و چه جنگ، هیچ پدیده‌ای به اندازه‌ی توتالیتاریسم نمی‌توانسته اینچنین ربات‌های قاتل پرورش دهد‌؛ انسان‌هایی که بدون پرسش فقط رسالتِ به قتل رساندن را به انجام می‌رسانند و در آن لحظه‌ی شوم جنایت، نه تنها احتمالاً عذاب وجدان به سراغ‌شان نمی‌آید بلکه بر این باورند که رسالتی فراتاریخی بر دوش دارند و در راه آن رسالت فراتاریخی، گرفتن قربانی، امری ناگزیر است!

توتالیتاریسم، ربات‌های قاتل خویش را طی چند مرحله پرورش می‌دهد. سربازی که ابتدا به هموطن خود، به یک نوجوان، تجاوز جنسی می‌کند و سپس با ضربات متعدد او را به قتل می‌رساند در حالی که مکتبی که به آن منسوب است آشکارا تجاوز جنسی و قتل را گناهی بزرگ معرفی کرده است و سپس جسد بی‌جان او را برای پنهان‌کاری در گوشه‌ای رها می‌نماید بدون تردید، به لحاظ ذهنی و روانی، فرایندهای ویژه‌ای را طی کرده است تا نه پرسش کند، نه مخالفت کند و نه رنج بکشد. توتالیتاریسم، تولید سربازهای قاتل را طی این سه مرحله به انجام می‌رساند:

۱. ماشین توتالیتاریسم ابتدا برای سربازان‌ش انواعی از مرزهای انسانی تعریف می‌کند و این تفاوت‌ها را اصالت می‌بخشد:
مرزهای زبانی، مرزهای قومیتی، مرزهای جنسیتی، مرزهای نژادی و مرزهای عقیدتی. عده‌ای هم نژاد ما، هم عقیده ما و هم جنس ما هستند و عده‌ای دیگر، انسان بودن‌شان فرع بر تفاوت‌شان با ماست. در این معنا، انسان بودن، اصالت ندارد بلکه مرزهای انسانی، صاحب اصالت می‌گردند.

۲. در مرحله دوم، ماشین توتالیتاریسم تلاش می‌‌کند بطور سازمان‌یافته به این مرزهای اصالت یافته، معنا ببخشد. اگر نژاد ما سفید است، اگر عقیده ما تنها عقیده‌ی برحق است، اگر ما قوم یا مذهب برگزیده هستیم، این برتری‌‌ها بی‌علت نیست. او برای اثبات این برتری، علم و تاریخ و فلسفه‌ی ویژه خود را می‌سازد! توتالیتاریسم با استخدام دانشمندان و فلاسفه و علمای برجسته دین، جریانی شبه‌علمی، شبه‌فلسفی و شبه‌دینی به راه می‌اندازد تا نشان دهد که برتری آن مرزها و تفاوت‌ها، مبنای علمی، تاریخی و فلسفی متقنی دارد و بدین ترتیب، باورپذیری این ایدئولوژی را تضمین می‌کند. طرح نظریه‌ی علوم انسانی اسلامی، طرح فلسفه حکومت فقیه در زمان غیبت امام و اتصال آن به انقلاب جهانی آخرالزمان، ادعای برخورداری از ژن برتر، توانمندی بیولوژیک نژاد سفید، برتری تاریخی نژاد آریایی و مانند آن، نمونه‌هایی از این تاریخ‌سازی ها، شبه‌علم‌سازی‌ها و فلسفه‌پردازی‌ها هستند.

۳. مرحله سوم این فرایند، ایجاد احساس ناامنی در ذهنِ سربازانِ خود نسبت به غیرخودی‌هاست. توتالیتاریسم چنین القاء می‌کند که انسان‌های دیگر، نه تنها مرزهای آشکاری با ما دارند، نه تنها این مرزها اصالت و برتری دارند، نه تنها این برتری‌ها پشتوانه‌ی علمی، تاریخی و فلسفی دارند بلکه وجود غیرخودی‌ها و بخصوص، حضور موثر آنها در جامعه موجب به خطر افتادن قدرت، بقاء و دوام ما و رسالت فراتاریخی ماست و غیرخودی‌ها دشمن ما و مانع بقاء و عامل تضعیف ما هستند. لذا خشونت علیه آنها بخشی از رسالت فراتاریخی ما و بنابراین، مقدس است.

بدین ترتیب، توتالیتاریسم طی سه مرحله، به ساخت‌ ربات‌های قاتل می‌پردازد و پروژه تامین بقاء و دوام خویش را از طریق این سربازها با ارعاب و وحشت‌پراکنی پیش می‌برد. توتالیتاریسم تا زمانی ماندگار است که امکان وحشت‌آفرینی داشته باشد. مهمترین پادزهر توتالیتاریسم، همبستگی‌های کوچک و بزرگ و تشکل‌سازی است. جامعه‌ای که بتواند در قالب انواعی از همبستگی‌های نظری و عملی، مرزهای انسانی را بشکند و حساسیت، شجاعت و حمایت جمعی را تکثیر کند و با تضعیف ماشین ارعاب، توازن قوا را به سود جامعه مدنی و دموکراتیزاسیون تغییر دهد خواهد توانست بر توتالیتاریسم غلبه کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

روراست و صادق است. رُک و راست حرفش را می‌زند. و این نه از سرِ بی‌باکی که بیش‌تر اسلوبِ شخصیتی اوست که نمی‌تواند به ابهام و گنگی سخن بگوید. سربسته حرف نمی‌زند و حرف و

ادامه »

چرا پرداختن به جنبش های اجتماعی زنان  از منظر اقتصادی اهمیت دارد؟ چون توسعه جنبش های اجتماعی زنان مسئله اساسی توسعه پایدار و موزون

ادامه »

مهدی نصیری چندی قبل در مصاحبه با برنامه شصت دقیقه بی‌بی‌سی فارسی گفت: «اپوزیسیون ایران اگر می‌خواهد موفق شود باید

ادامه »