فوتبال و سیاست؛ باخت در وقت اضافه

احسان ابراهیمی

نقدی بر یادداشت «فوتبال ملی، ملت و فروپاشی اجتماعی»

وقتی در سال ۱۹۹۷ یکی از معروفترین فوتبالیست‌های لیگ حرفه‌ای ایتالیا یعنی روبرتو باجیو با مبلغ ۱۲ میلیون دلار به تیم جدیدش (بلونیا) پیوست، پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیک‌های جهان در موضع‌گیری ‌آشکاری این رقم و قرارداد را توهین به فقرای جهان دانست. (مقایسه کنید با یک جراح ماهر در بالاترین سطح در ایتالیا سال ۲۰۲۲ که سالانه حدود ۸۰ تا ۲۰۰ هزار یورو درآمد دارد.)

صنعت فوتبال در سرشت و کارکردش همان نقشی را دارد که کلاب‌های شبانه و میخانه‌ها در هر شهر و محله‌ای. جایی برای تخدیر و تهییج و هدردادن پول‌های کلان و به تبعش ایجاد بحران‌های فردی پس از لحظاتی لذت زودگذر و بی عمق. سالانه میلیاردها دلار و یورو در صنعت پولساز و مافیایی فوتبال و در کنارش در شبکه‌های شرط‌بندی و پولشویی هزینه می‌شود تا به اسم ورزش و تفریح، پول‌های کثیف، تمیز شوند و وارد بازار سرمایه شوند. با وجود میزان خودکشی و جرم و جنایت متصل و مربوط به فوتبال در کشورهایی مثل برزیل، آرژانتین و حتی اروپای شرقی و غربی و رسوایی‌های مالی و فسادهای بی‌شمار و شاخداری که سران پیشین فیفا و یوفا را به محاکمه و دادگاه کشاند، به‌نظر می‌رسد سخن گفتن از الزامات سیاسی و فرهنگی فوتبال، رنگ و رویه‌دادن سیاسی/مبارزاتی برای علائق شخصی یک فعال سیاسی باشد. در داخل نیز رییس سپاهی فدراسیون فوتبال یکی از معاظم فساد و تباهی و پرونده های بیشمار جرائم مالی‌ست ولی به دلیل موقعیت و کارکرد امنیتی که دارد همچنان در صدر فدارسیون باقی مانده است.

در خاورمیانه نفتی و استبدادی که هیچ سازوکار دموکراتیک در عرصه سیاست و هیچ مکانیزم شفاف و شایسته‌سالار در عرصه اقتصاد و فرهنگ حاکم نیست و تمام عرصه‌های زیست فردی و جمعی مردمان، زیر ضرب و تسخیر قدرت سیاسی و امنیتی اقلیت حاکم است، صدور دستورهای اخلاقی برای به رسمیت شناختن سویه‌های ورزشی صنعت آلوده و پولساز فوتبال، و طعنه‌زدن و کلی‌گویی از موضع بالا برای آنچه پسند فردی است، کار به جایی نمی برد.

چرا به‌جای فوتبال، از پهلوانی و قهرمانی زندانیان سیاسی به عنوان عامل وحدت‌بخش سخن نگوییم؟ چرا مادران و پدران را که دادخواه خون جوانانشان هستند، نخ تسبیح اتحاد برای گذار نکنیم؟ چرا بحران بی‌آبی را که تمام کشور را درنوردیده، سنگ بنای یک کارزار تمام عیار همبستگی علیه ساختار فساد ولی‌فقیهی نکنیم؟

ممکن است گفته شود فوتبال به دلیل محبوبیت بالا و دلمشغولی بخش عمده‌ای از توده‌ها، امکانات بهتری برای وحدت بخشی در اختیار دارد. این استدلال، تقویت‌کننده منطق جمهوری اسلامی در مصادره ورزش و فوتبال است. همین تودگی بودن فوتبال است که مانع شده دو باشگاه پرطرفدار هیچگاه خصوصی نشوند و هماره شاهد فسادهای عظیم و نجومی در آنها باشیم. باید کوشید این منطق را مستحیل کرد و نه با دمیدن به آن، در جنگ با حکومت در تسخیر ورزش و فوتبال، از پیش باخت.

از منظر مردم‌شناسی و طبقه هوادار فوتبال، تقریباً در تمام دنیا، این طبقه، دورترین فاصله را با مطالبات دموکراسی‌خواهی و برابری‌طلبی و استبدادستیزی دارد و اساساً رویکرد اجتماعیش کمی تا حدودی ضدیت با جامعه و معیارهای طبقه متوسط و دانشگاهی و مطالبات آنهاست. به دیگر سخن، بخش عمده‌ای از افراد طرفدار جدی فوتبال به مطالبات آزادیخواهانه و غیراستبدادی نگاه تمسخر و مضحکه‌آمیز دارند.

در دوران جنبش سبز نیز که هشت نفر از بازیکنان تیم ملی در نیمه اول بازی با دستبند سبز در میدان حاضر شدند، در نیمه دوم بدون دستبند به میدان بازگشتند. ناتوانی در مدیریت یک حرکت نمادین تا انتهای بازی، خود نشان می‌دهد سرمایه‌گذاری سیاسی بر روی فوتبال و بازیکنانش، همان بازی‌ایست که جمهوری اسلامی به دنبال آن است و پیداست به دلیل تفوق امنیتی، قضایی، مالی و تشکیلاتی، بازنده این بازی، مخالفان نظام خواهند بود. البته که به شأن فردی، هر فوتبالیست و ورزشکاری حق مطلق آزادی بیان و پیگیری علائق سیاسی خود را در ایران فردا خواهد داشت و این شامل تمام آحاد جامعه است منعزل از منزلت و عنوان حقوقی و جمعی.

سیاسی‌زدایی از ورزش، و رها کردن ورزش و ورزشکاران به حال خود برای طی کردن روندهای عادی و طبیعیشان، بهترین کاریست که نیروهای گذارطلب می‌توانند در دستور کار خود قرار دهند و نه اینکه در زمینی بازی کنند که از پیش بازنده‌اند.
حمله بخشی از مردم ایران به تیم ملی و بازیکنانش اتفاقاً محصول و معلول همین سیاسی‌شدن فوتبال است و نه عاملی تک‌ساحتی و یکطرفه. بخشی از مردم در واکنشی به سلطه‌گری افراطی و حداکثری حکومت در تمام شئونات از جمله ورزش و فوتبال، که خود را در ممنوعیت ورود زنان ایرانی به ورزشگاه‌ها نشان داده است، در واکنشی احساسی و قابل فهم و درک، به کلیت فوتبال و نمادش یعنی تیم ملی بی‌علاقه شده‌اند و گاهی هم حمله و نقد می‌کنند. حذف برنامه نود و عادل فردوسی‌پور که با زبان تیز و حرفه‌ایش، فسادها و بده بستان‌ها و حفره‌های فنی و مافیایی این نظام فوتبالی را در بین مخاطبان میلیونی‌اش برملا می کرد، بهترین شاهد و دلیل بی‌انگیزگی مردم در پیگیری فوتبال ملی است.

عامل و مسبب اصلی و اولی این شرایط، حکومت است و نه مردم خشمگین و اندوهگین. پند و اندرز و گله و شکایت از مردم برای اینکه با علاقه شخصی یک فعال سیاسی همراه نیستند، کار نیکویی نیست.

باری، ساختار مافیایی و تماماً فاسد فوتبال ایران، حذف زنان از عرصه این ورزش، حذف برنامه موفق و روشنگرانه نود و مجری محبوبش، استفاده از تمام ظرفیت‌های این ورزش در راستای تطهیر و تبلیغ حکومت و …. عوامل اصلی حمله بخشی از مردم به فوتبال ملی است. از این‌رو، نگاه تک‌عاملی و تک‌بُعدی به پدیده‌های ماهیتاً پیچیده و صدور دستورات اخلاقی و تکرار معکوس همان منطق نظام حاکم یکی از آفاتی است که می‌تواند هر تحلیلی را از مبنا، بی‌ریشه و بی‌تأثیر کند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »