شرکت انتخابات؛ «کام‌بخشی به نظام ولایت»

افشین حکیمیان

‏«مهم‌ترین گام یک انسان شجاع، تن‌زدن از مشارکت در دروغ است. یک کلمه حقیقت، ارزش بیشتری از کل جهان دارد»الکساندر سولژنیتسین (مجمع‌الجزایر گولاک)

داشت کلمات را پشت سرهم ردیف می‌کرد تا در عین حالی که کل قدرت را در قبضه‌ی خود داشت؛ جملات زیبایی در ردِ دیکتاتوری سرهم‌بندی کند. حالا که در پروسه‌ای طولانی توانسته بود؛ انتخابات را از خاصیت بیاندازد. هر چه رقبای غیر خودی را از امکان شرکت در انتخابات، ساقط کند.خیال خودش را از عدم قطعیت‌های ناشی از چیزی به نام انتخابات راحت کند. حال وقت آن رسیده بود که از پوستین انتخابات بهره‌ی خویش ببرد و ماهیت تهی‌شده‌ی انتخابات را از انتصابات خود پر کرده و آن‌را به نام انتخابات جا بزند؛ حال بهترین زمان عایدش شده بود که با آسوده‌گی خاطر، رُل یک مصالحه‌جو را بازی بکند: «اگر انتخابات در کشور نباشد، یا دیکتاتوری است یا هرج و مرج!»

حالا که اطمینان داشت؛ که مجریان و مدیران انقلابی‌اش، سازوکار انتخابات را قبل از شروع عملی آن، از کارش انداخته‌اند. مدیرانی که به لطف بر سر کار گماشته شدنِ “دولت مؤمن و حزب‌الهی” آن‌قدر در کار حذف حداقل گرایش‌های مختلف از عرصه‌ی انتخابات، کارکشته شده بودند که بتوانند چنین اطمینانی را به او بدهند که در هر صورت، یک مجلس تمامن انقلابی تشکیل خواهد شد. این بود که او را نیازی نبود که چون موعدهای پیشین، مجبور باشد آشکارا در روند انتخابات دخالت کند و در تریبون عمومی، نگرانی‌های خودش را به شکل پراکندن تهمت و افترا در حق رقبا و عنوانش به عناوینی چون “لیست‌های انگلیسی” بیان بکند. او در اطمینان از تشکیل مجلس انقلابی کذایی، حالا می‌توانست نقش یک رهبر خیرخواه را به خودش بگیرد که :«میدان باید برای حضور جناح‌های سیاسی و گرایش‌های گوناگون سیاسی-اقتصادی-فرهنگی در مسابقه بزرگ انتخابات باز باشد.مجلس خوب و قوی باید هم نمایندگان جوان داشته باشد و هم نمایندگان باسابقه و باتجربه.»

حالا که او موقتا توانسته بود؛ صدای معترضان را خاموش کند. فریاد علیه ساختار موجود را از عرصه‌ی عمومی جامعه، سرکوب کند. آن‌چنان که برای لختی مجبور نشود که این‌گونه خود را رودرروی مردم متصور کند که بی‌محابا جملاتش را در قامت یک دیکتاتور تمام‌عیار ردیف کند که: «مگر همه مردم امکان تحلیل مسئله “رفراندوم” را دارند». بله؛ در فراغت‌بال از سکوتی که موقتا بر جامعه حاکم شده بود؛ او فقط دل‌دل می‌کرد که بتواند گام‌های انقلابی خودش در حذف تمام‌وکمال جمهوریت را به نحوی آبرومندانه به ثمر برساند. میدان برای او چیده شده بود تا “بازی انتخابات” را از نو راه‌اندازی کند. داشت دستگاه کهنه و مستعمل و از کار افتاده‌ی “انتخابات” را از کنار دیگر دستگاه‌های سرکوب و منکوب بیرونش می‌کشید. داشت خاک از روی دستگاه “انتخابات” دست‌ساز خودش، می‌ستُرد. می‌خواست دوباره به راهش بیاندازد. می‌بایست که رخ‌وروی برملاشده‌ی دم‌ودستگاه نظامش را، اندکی ترمیم کند. این بود که همان مردمی را که او در اوج جنبش از “توان تحلیل مسائل” ناتوان توصیف‌شان کرده بود؛ اینک لازم می‌دید که همان مردم، مجلسِ “بازی انتخاباتی” او را گرم کنند. و از این‌رو، روی به همان مردم داشت این‌گونه سخن می‌راند که: «اگر مشارکت در انتخابات ضعیف باشد مجلس ضعیف خواهد شد، مجلس ضعیف هم توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر می‌خواهیم مشکلات برطرف بشود باید مشارکت را بالا ببریم، این وظیفه‌ی همه است. هر که می‌خواهد مشکلات کشور برطرف بشود راهش این است.»

اطمینان پیدا کرده بود که سهمی برای انتخابِ مردم باقی نمانده است. مجریانِ تحت امرش، این اعتماد و اطمینان را بدو داده بودند که، مردم حتی در صورت امکان شرکت در انتخابات، هیچ گزینه‌ی دل‌خواهِ مطالبات خود را در بین کاندیداها نخواهند یافت؛ این بود که او فقط و فقط دغدغه‌ی این‌را داشت که بتواند از پسِ تصویری که جنبش زن، زندگی، آزادی از حال‌وروز حکومت در اذهان کاشته بود. تصویری از نفرت و بیزاری از سرکوب‌گران که بر در و دیوارِ هر شهری نقش بسته بود و به سانِ فریادی در دل شب‌های تاریک، از خانه و کاشانه‌ی مردم، مرگ و نیستی‌ سرکوب‌گران را آرزو کرده بود. حالا او باتوجه به تصویری که از نظام خود در ذهن مردم داشت؛ می‌خواست که تصویری کاذب و باسمه‌ای در برابر آن تصویری که کابوس روزوشب‌اش شده بود؛ دست‌وپا کند. از این سبب بود که انتخاباتِ پیش‌رو را بهترین قالب می‌دید برای قلب کردنِ واقعیت و جلزوولز می‌کرد که این قالب خوب شکل بگیرد که این‌گونه سخن می‌راند: «بنده چهار خصوصیت را در اول امسال راجع به ‎انتخابات۱۴۰۲ به ملت ایران عرض کردم. اولاً مشارکت قوی، ثانیاً رقابت واقعی، ثالثاً سلامت به معنای حقیقی کلمه و رابعاً امنیت انتخابات. این چهار خصوصیت باید انجام بگیرد.»

حالا هم نوبت، نوبت ولایت‌مداران بود که این تصویر را نشر بدهند. آن‌را به جامعه‌ای که دیگر گوشش بدهکار هیچ انتخاباتی نبود؛ بفروشند. جملات فوق بود که هی در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شد. هم‌رسانی می‌شد تا این تصویر کذایی ساخته و القا شود. در حالی‌که دست‌شان خالی‌تر از هرگونه شواهدی بود که بتواند سیاست‌های حمایتی او در زمینه‌ی برگزاری انتخابات آزاد را به اثبات رسانده و مستندش کند؛ دست به حکایت‌های دم‌گوشی و پشت‌پرده برده بودند که انگاری بالاخره او به رد صلاحیت یکی یک‌نفری هم اعتراضی کرده بود. در بیابان و برهوت خشک و خالی از اندک نشانه‌های جوانه‌های آزادی، کهنه‌کفش اشارتی دم‌گوشی از او به چیزکی از امکان انتخاب کردن، برای‌شان نعمتی بود. ‌از این‌رو بود که ولایت‌مداران در شبکه‌های اجتماعی، به شور و شوق داشتند عکسی از دکتر پزشکیان را با کپشنی این‌چنینی هم‌رسانی می‌کردند که: «‏تذکر صریح ‎رهبر انقلاب درباره رد صلاحیت جنجالی ‎پزشکیان، آقای پزشکیان چه ایرادی دارند؟» از کاه داشتند کوه می‌ساختند. روغن ریخته‌ای را نذر امام‌زاده می‌کردند.

ولی تصویر کذایی، مضحک‌تر از این بود که چشم کسی را جلب کند و این‌را ‏مصطفی تاج‌زاده از زندان اوین، خیلی خلاصه و جامع داشت بازگویی می‌کرد که: «سیاست‌ورزان ایرانی، بویژه اصلاح‌طلبان، نباید فریب وعده‌های توخالی رهبر را بخورند. انتصابات رهبر نیازی به رأی ملت ندارد.» و دکتر حاتم قادری استاد علوم سیاسی هم، هوس کام‌جویی پس‌وپشت انتخابات را این‌گونه فاش می‌کرد که : «شرکت در انتخابات، کام بخشی به نظام ولایت است. مردم در نظام ولایت، مانند زن صیغه‌ای، تمکین می کنند اما از موهبتی برخوردار نیستند.». محمدحسین کریمی‌پور نیز تاریخچه‌ی چنین انتخابات‌های تحقیرآمیزی را این‌چنین رو می‌کرد: «صدّام به انتخابات اهمیت می‌داد. در دو انتخابات آخر ریاست جمهوری در سال‌های ۱۹۹۵ و ۲۰۰۲ خودش به‌ترتیب ۹۹/۹۶ و ۱۰۰٪ آرا را کسب کرد. واقعا ده‌ها هزار صندوق می‌گذاشتند، میلیون‌ها نفر رأی می‌ریختند، می‌شمردند و بعد نتایج را اعلام می کردند!»

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

«اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباش پیاله ای بدهش گو دماغ را تر کن» و: «سر بالین فقیهی نومید کوزه‌ای دیدم لبریز سوال/… من قطاری دیدم فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت» به یادگار

ادامه »

جامعه ایران را می توان از نظر سیاسی به سه طیف مخالفان، موافقان و قشر خاکستری تقسیم کرد. باید گفت که مخالفان کسانی هستند

ادامه »

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز

ادامه »