‏روایت غنچه قوامی از انفرادی قرچک

تمام لباس‌هایم حتی جورابم را هم گرفتند، داخل سلول چیزی نبود جز یک پتو پر از استفراغ خشک شده، توالت ایرانی کف همان سلول بود و جای خواب کنار آن. آنقدر سردم بود که کیسه نایلون نان را برداشتم و پایم را داخل آن پیچیدم

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

سیطره‌ی دروغ بود که جولان می‌داد. به نام حجاب، به نام عترت و پاکی، به نام فراخواندن به معروف و بازداشتن از منکرات داشت بر همه جان و جهان شهروندان چنگ می‌انداخت. دروغ بود که

ادامه »

موضوعی که در مباحث سیاسی در مورد حجاب اجباری و حقوق زنان از نظرها مغفول مانده، تاثیرباورهای ایدئولوژیک و به طور اخص حجاب بر

ادامه »

مدتی است نوشتارهای دکتر حسن محدثی در نقدِ ادبیات تاریخیِ روایتگرِ ایران باستان را مطالعه می‌کنم و ادعاهایی که علاقه‌مندان

ادامه »