کیارستمی، زندگی و دیگر هیچ
کلوزآپ کیارستمی نمای مردی تنهاست که عینکی سیاه بر چشم دارد و گاهی جدی است، حداکثر یک لبخند مؤدبانه بر چهرهاش نشسته است. تنهایی همیشگی کیارستمی مرا به یاد صحنه پایانی «آشوب» کوروساوا میاندازد، پادشاه نابینا، در بالای کوهی که اطرافش پرتگاه است، ایستاده، تمام جنگهایش را کرده و حالا پس از آنهمه اتفاق، تنها بر صخرهای که سه طرف آن پرتگاه است، دوربین تصویر و تقلای او را برای آنکه بر همان لب صخره بماند، نشان میدهد، دوربین عقب میرود، او در بیابانی عظیم تنهاست…