الزام ملازمت شعور طبقاتی با نگاه به وقایع مسابقات فوتبال دانشجویی دانشگاه امیرکبیر 

حسین مومنی عنبران*

دیر زمانی نباشد که وقایع تلخ ورزشگاه امام رضا(ع) از خاطر تمامی ورزش دوستان و غیر ورزش دوستان رفته باشد. اما بالتبع این وقایع، برخوردهای اجتماعی به آن چه می‌تواند باشد؟ آیا پاسخ مثل همیشه با چند توییت کنایه‌دار و لایک‌ها و کامنت‌های قابل پیش‌بینی خواهد بود، یا شروع یک حرکت اجتماعی جدید؟ و از همه مهمتر از چه کسانی می‌توان توقع شروع این حرکت اجتماعی را داشت؟ سلبریتی‌هایی کیف‌ کوک و آرمان‌خواه یا مردمانی دل‌سوخته و دغدغه‌مند از جنس خودمان؟

بگذارید این چالش را بررسی حافظه تاریخیمان بررسی و پیوند دهیم :

ماه‌هاست مدام از شنبه‌های اعتراضی فرانسه می‌شنویم؛ شهروندانی خودجوش که با درنوردیدن خیابان‌های شهرهای کوچک و بزرگ برای آرمان‌های نقض‌شده خود معترضند. و اما تبلیغات اعتراضی؟ چطور آیا تبلیغاتی در رسانه‌های اجتماعی و یا تریبون‌ها و رادیو و تلویزیون درکار بوده است؟
هیچ تبلیغات گسترده و پرهیاهویی برای شکل‌گیری این اعتراضات صورت نگرفته و نیز هیچ سلبریتی و فرد مشهوری آغازگر این اعتراضات نبوده! و مگر می‌شود اصلا؟! مگر می‌شود حرکتی عظیم و وسیع صف‌بندی شود بدون کوچکترین هماهنگی و بیانیه‌ای؟ جواب این است:
هنگامی که وجدان اجتماعی بیدار و آگاه باشد خود بی‌بهانه پا به میدان می‌گذارد و احقاق حق می‌کند و تا به آرمان اجتماعی مطلوب خود نرسد، از پا نمی‌نشیند. و این درسی‌ست که ما می‌توانیم آنرا یاد بگیریم.

حال بیایید از دل این تجربه تاریخی معاصر به مسائل خودمان بنگریم و آنرا تحلیل کنیم:

همه‌چیز از خودسوزی یک دختر جوان در مقابل ورزشگاه آزادی شروع شد. دختری که خواسته‌اش فقط در ورزشگاه‌بودن بود؛ خواسته‌ای که صدای هزاران هزار دوستدار و علاقه‌مند به این ورزش مهیج بود. اما مگر این خواسته منافاتی با قانون یا عرف یا شرع داشت که دائما بر سر آن بحث بود؟

هر آنچه که بود و گذشت با اعتراض وی، گشایش‌هایی هر چند اندک در عرصه حضور بانوان به ورزشگاه‌ها پدید آمد.

فشارهای فدراسیون جهانی فوتبال بر فوتبال ایران اندک‌اندک کاسته شد تا وقایع تلخ روز ۹ فروردین…!

این بار دگر گشایشی در کار نبود، بلکه تماماً تیرگی بود و کژی و کاستی! در کمال ناباوری برخوردی سخت متاثرکننده با ورزش‌دوستانی که به امید دیدن بازی تیم ملی کشورشان به ورزشگاه آمدند و دل‌آزرده و خسته به منازل خود بازگشتند. اما این بار نیز آیا باید در انتظار دختری آبی بود که خود را برای احقاق حق، قرمز کند یا باید در انتظار صدایی فراگیرتر و رساتر نشست؟ آیا این بار باید چشم به انتظار افراد مشهور و جریان‌ساز نشست که آنان چاره‌ای بیندیشند و حقوق از دست‌رفته زنان این سرزمین را مطالبه کنند یا خیر؟

مجددا خیر!  این‌بار نیز همچون گذشته نباید از سلبریتی‌‌ها انتظار کمک و جریان‌سازی اجتماعی داشت بلکه این بار سرمشق‌گیران راه عدالت‌طلبی، همراه و همگام هم‌نوعان خود می‌شوند؛ دانشجویانی که به‌دلیل عدم اجازه حضور هم‌نوعان خود به تماشای مسابقاتشان تصمیم می‌گیرند در مسابقات شرکت نکنند و حرکت اعتراضی خود را به شیوه‌ای بس زیبا شکل دهند.

و این بار وجدان و شعور اجتماعی دانشجویانِ متعهد است که همراه و هم‌مسیر و شروع‌کننده راهی بی پایان می‌شود و البته که مجدداً بر ما روشن می‌سازد که الزامی در ملازمت و همراهی شعور و درک طبقه مشهور و ثروتمند در مقایسه با طبقه متوسط و ضعیف جامعه وجود ندارد! به عبارت دیگر این جایگاه و به قول خودمان معروفیت اجتماعی نیست که نمایانگر شعور و بصیرت افراد باشد بلکه این عقل و خرد انسان‌هاست که ممکن است در هر طبقه‌ای از جامعه وجود داشته باشد…

حال دست‌آورد امیرکبیران قرن ۱۵، حرکتی اجتماعی است که از پایین به بالا شکل گرفته و نه از بالا به پایین!بدین معنا که طبقه پایین دانشجویی بر طبقه بالای ورزشی اثر گذارده و هشتگ «من-نیز-فوتبال-بازی-نمیکنم» را قالب‌بندی و ترویج می‌نماید.

*دانشجوی حقوق دانشگاه فردوسی مشهد 

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دکتر بیژن عبدالکریمی جزو معدود اندیشمندان و فلسفه‌ورزانی است که اغلب تلاش می‌کند اخلاق‌مدارانه، در اندیشه‌ورزی و کنشگری‌اش، با پرهیز از رادیکالیسم و اتخاذ رویکرد بینامرزی، میان گفتمان‌های مختلف و متضاد ایرانی، نوعی سازش و

ادامه »

بسیاری از شهروندان و بازیگران اقتصادی اعم از مصرف‌کننده، سرمایه‌گذار، تولیدکننده از خود می‌پرسند که چرا با هر تکانه در بازار ارز، قیمت‌ها در

ادامه »

«دحترِ هفت-هشت ماهه‌ای سرش را گذاشته است روی شانه‌ی چپِ مادر، سرش روی شانه‌ی راست‌ش خم شده است و پنداری

ادامه »