بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی اعتراض به مرگ بهنام محجوبی

زیتون– جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، مدنی و حقوق بشری٬ طی بیانیه‌ای در اعتراض به مرگ زندانی سیاسی-عقدتی بهنام محجوبی تاکید کردند که «بار دیگر وضع أسفبار دستگاه قضایی ایران را برجسته‌تر ساخت.»

در ادامه این بیانیه آمده است: «تقریباً از ابتدای پیروزی انقلاب به‌تدریج، “دستگاه قضایی” و “زندان” به ماشین‌های بازدارنده‌ی ابراز عقیده و سرکوبِ آزادی بیان تبدیل شدند و در حول آنها مجموعه‌ای از “پلیس‌ و قاضی‌ سیاسی” نیز شکل گرفت که در حال‌حاضر این “پلیس‌سیاسی” است که تحت‌عناوین گوناگونِ “نهادهای امنیتی” در میان آنها دست بالا را دارد و بیش از هر سازوکار دیگری بر سرنوشت انسان‌ها سیطره پیدا کرده ‌است. “قاضی‌سیاسی” نیز چیزی بیش‌از نوعی ماشین امضای احکامِ ازپیش‌تعیین شده نیست که ماهیتاً مفهوم “استقلال قضایی” را به‌سخره گرفته‌است.»

بهنام محجوبی‌ درویش زندانی، که هفته گذشته در پی وخامت جسمی و رسیدگی دیرهنگام در زندان اوین به بیمارستان منتقل شده بود، روز یکشنبه جانش را از دست داد. نزدیکان بهنام محجوبی خبر جان‌باختن او را نخستین‌بار روز سه‌شنبه ۲۸ بهمن اعلام کرده بودند اما مقام‌های بیمارستان لقمان این خبر را سوم اسفندماه تایید کردند.

گزارش‌ها حاکی‌ست با شدت گرفتن انتقاد و واکنش‌ها به تشدید وخامت جسمی این زندانی سیاسی، روند درمان او تحت نظارت و کنترل پزشکان مورد تایید نهادهای امنیتی قرار گرفته بود. این مساله با اعتراض نزدیکان او مواجه شد.

همچنین حین بستری او در بیمارستان «لقمان»، ملاقات مادر و همسر محجوبی نیز به صورت بسیار محدود صورت گرفت.

ابراهیم الله‌بخشی،‌ درویش گنابادی و زندانی سیاسی سابق که گزارش‌ وضعیت محجوبی را طی روزهای گذشته منتشر می‌کرد، در صفحه توییترش نوشته بود که به پزشک معتمد خانواده اجازه حضور در روند درمان داده نشد و بستگان محجوبی نیز اعتمادی به پزشکان بیمارستان ندارند.

امضا کنندگان این بیانیه در ادامه ضمن برشرمندن تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی که طی سال‌های گذشته در زندان کشته شدند نوشتند: «درنسل‌های متوالی و در هر محرّم و عاشورا این‌پیام خوش‌نوای پیشگامان‌ آزادی و قیام علیه بردگی و عبودیت شنیده‌‌شده‌ است که “اگر دین ندارید، مردمانی آزاده باشید”. تاریخ ما البتّه اثبات نموده‌است که پاسخ مثبت به چنین درخواستی تاچه‌حد دشوار و‌ مخاطره‌آمیز و پرآسیب است. امّا حصارهای قانون‌ و‌ محکمه و زندان که خندق‌های عمیقِ محافظت از قلعه و حصار حکومت‌ها هستند، هیچ‌گاه پایداری ابدی از خویش نشان نداده‌اند.»

متن کامل این بیانیه که برای انتشار در اختیار «زیتون» قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

مساله‌ی بهنام محجوبی، زندانی سیاسی و از دراویش گنابادی، که به‌دلیل عدم‌ رسیدگی پزشکی در اغماء جان‌سپرد، بار دیگر وضع أسفبار دستگاه قضایی ایران را برجسته‌تر ساخت. این موضوعِ امروز ما نیست. تقریباً از ابتدای پیروزی انقلاب به‌تدریج، “دستگاه قضایی” و “زندان” به ماشین‌های بازدارنده‌ی ابراز عقیده و سرکوبِ آزادی بیان تبدیل شدند و در حول آنها مجموعه‌ای از “پلیس‌ و قاضی‌ سیاسی” نیز شکل گرفت که در حال‌حاضر این “پلیس‌سیاسی” است که تحت‌عناوین گوناگونِ “نهادهای امنیتی” در میان آنها دست بالا را دارد و بیش از هر سازوکار دیگری بر سرنوشت انسان‌ها سیطره پیدا کرده ‌است. “قاضی‌سیاسی” نیز چیزی بیش‌از نوعی ماشین امضای احکامِ ازپیش‌تعیین شده نیست که ماهیتاً مفهوم “استقلال قضایی” را به‌سخره گرفته‌است.
فهرست زندانیان عقیدتی و سیاسی که جملگی با نام “محکومان امنیتی” در دستگاه قضایی شناخته‌ می‌شوند، طولانی است و هریک با اتّهامات بی‌مسمّایی هم‌چون تشکیل گروه غیرقانونی، تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت، شرکت در تجمّعات غیرقانونی و..، در زندان بسرمی‌برند و مجموعه‌ی قانون‌گذاری ایران نیز به‌تناسب نیازهای پلیس‌ و قاضی‌ سیاسی، و با جعل یک‌ نظام واژگان حقوقیِ منحصربه‌فرد، به‌کمک آنها و تحت همین عناوین، تمامیِ آزادی‌های اساسی را مخدوش ساخته‌است. تأسف‌بارتر آن‌که با همه محدودیت‌های سیستماتیک که به‌طور شبانه‌روزی و درهمه‌جا اعمال می‌شود، زندانیان سیاسی از امتیازات اندکی که در ذیل همین قوانین وجود دارند نیز محروم می‌شوند. آخرین و تلخ‌ترین این نمونه‌ها، بهنام محجوبی است که علی‌رغم گزارش پزشکی قانونی مبنی بر عدم امکان تحمّل کیفر در زندان، هم‌چنان در حبس نگاه‌داشته‌شد تا اکنون که در بیمارستان در اغماء، جان‌به‌لب شد و حیات را وداع گفت. تلخی این فاجعه هرگز از یادها نخواهد رفت و برگ‌دیگری به پرونده‌ی مرگ‌های در زندان خواهد افزود.
امّا ناروایی‌ها تنها به همین یک‌مورد محدود نمی‌شود. در دوّم‌تیرماه۱۳۸۲زهرا کاظمی هنگام تهیّه عکس و گزارش، درمقابل زندان اوین بازداشت و زندانی شد و ۱۸ روز بعد در بیستم تیر به‌علّت ضرب‌دیدگی جمجمه درگذشت. نهادهای «جمهوری اسلامی» هرگز قاتل زهرا کاظمی را معرفی نکردند و تنها متّهمِ این پرونده که کارمند وزارت اطّلاعات بود نیز سرانجام از اتّهام قتل غیرعمد تبرئه شد. اکبر محمّدی از فعّالان اعتراضات دانشجوییِ تیرماه۷۸ در هشتم مرداد۸۵ پس‌از چندروز اعتصاب درگذشت و به‌روایت هم‌بندیانش طی این مدّت بارها مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت. درجریان جنبش اعتراضی سال۸۸ بازداشتگاه کهریزک قتل‌گاه جمعی از جوانان بی‌گناه شد و به‌شکلی دردناک محسن روح‌الامینی، محمّد کامرانی، امیر جوادی‌فر، رامین قهرمانی و احمد نجاتی‌کارگر در نتیجه ضرب‌وشتم و شکنجه جان خویش را از دست دادند و اندکی بعد رامین پوراندرجانی پزشک این بازداشتگاه نیز به‌طرزی مشکوک جان‌باخت. محسن دگمه‌چی در فروردین سال ۱۳۹۰ پس‌از تحمّل یک سال‌نیم حبس، به‌دلیل عارضه‌ی سرطان در زندان بدرود حیات گفت بی‌آن‌که به بیماری او ترتیب اثری داده‌شود و اجازه دهند که مسیر درمان را در بیرون از زندان طی‌کند. در ۱۲ خرداد همان سال هدی صابر در حالی‌که در اوین زندانی بود، در اعتراض به مرگ هاله سحابی به‌دست نیروهای امنیتی و در مراسم تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی، اعتصاب غذای خود را آغاز کرد که سلامتی وی در هشتمین روز اعتصابش به‌مخاطره افتاد ولی به‌جای رسیدگی پزشکی مورد ضرب‌وشتم ماموران زندان قرار گرفت و پس از انتقال از زندان به بیمارستان مدرس بر اثر نارسایی قلبی درگذشت. یک سال بعد در آبان ۱۳۹۱ ستّار بهشتی در نتیجه‌ی شکنجه‌های ماموران پلیس جان خویش را از دست داد. هم‌بندیان ستّار بهشتی طی دو روزی که او در زندان‌ اوین بود، وجود آثار شکنجه را در تمامی بدن او گواهی دادند. سه سال پیش نیز در بهمن ۹۶ کاووس سیدامامی، فعّال محیط زیست، در بند دوالف سازمان اطلاعات سپاه جان‌سپرد. مسئولان این سازمان مدّعی هستند که سیدامامی در زندان خودکشی کرده‌است. کمتر از یک سال بعد، وحید صیّادی‌نصیری در۲۱مهرماه۱۳۹۷ درپی اعتراض به عدم‌رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان لنگرود قم و اعتصاب غذای طولانی، در بیمارستان درگذشت. علیرضا شیرمحمّدعلی، جوان۲۲ساله و زندانی عقیدتی‌سیاسی نیز در۲۰خرداد۱۳۹۸ در زندان فشافوییه، به‌دست دونفر از زندانیان عمومی، با بیش‌از ۳۰ضربه چاقو سلّاخی شد.
امّا اکنون کیوان صمیمی، مبارز قدیمی و زندانیِ پیش و پس‌از انقلاب نیز با ۷۲سال سن و انواع بیماری‌ها، باردیگر ماه‌هاست که در زندان بسرمی‌برد و اخیراً به‌دلیل انتشار مطالبی در مورد جنبش‌‌اجتماعی از تلفن وملاقات محروم شده‌است. حکومتی که خویش را میراث‌دار انقلابی می‌داند که در نتیجه‌‌ی یک جنبش‌اجتماعی گسترده به پیروزی رسید، اکنون به‌گونه‌ای تراژیک، نوشتن از جنبش را برنمی‌تابد و آن‌را تحریک مردم به شورش معنا می‌کند؛ و اراده‌ی منسجم انسان‌های آگاه برای نقد خطاها و فسادها را تشکیل گروه غیرقانونی؛ و حضور در خیابان‌ها را برای احقاق حقوق از دست‌رفته‌ی محرومان و مظلومان، تجمعّات نامشروع و…
درنسل‌های متوالی و در هر محرّم و عاشورا این‌پیام خوش‌نوای پیشگامان‌ آزادی و قیام علیه بردگی و عبودیت شنیده‌‌شده‌ است که “اگر دین ندارید، مردمانی آزاده باشید”. تاریخ ما البتّه اثبات نموده‌است که پاسخ مثبت به چنین درخواستی تاچه‌حد دشوار و‌ مخاطره‌آمیز و پرآسیب است. امّا حصارهای قانون‌ و‌ محکمه و زندان که خندق‌های عمیقِ محافظت از قلعه و حصار حکومت‌ها هستند، هیچ‌گاه پایداری ابدی از خویش نشان نداده‌اند.
پنجم اسفند هزار و سیصد و نود و نه
زهرا آقاخانی- رضا آقاخانی – هاشم آقاجری – مجید الهامی- محمد ابراهیم زاده- هادی احتظاظی- حسن اسدی زید آبادی- پروین اسفندیاری- فرزانه افشاری- قربان بهزادیان نژاد- علیرضا بهشتی شیرازی- مصطفی تاجزاده- حسین ثاقب- مهرداد حجّتی- رضا حسینی- بهزاد حق پناه- امیر خرم- ابراهیم خوش سیرت- رضا دبیر- محمود درد کشان- محمد جواد دردکشان- خسرو دلیرثانی- معصومه دهقان- زهرا ربانی املشی- صادق ربانی- علیرضا رجایی- بهمن رضاخانی- سعید رضوی فقیه- کمال رضوی- حسین رفیعی- رضا رئیس طوسی- رقیه زارع پورحیدری- مرتضی سالم- عبدالفتاح سلطانی- پروین سلیمی- سید محمد سیف زاده- علی شاهزیدی- احسان شریعتی- فیروزه صابر- احمدصیامپور- طاهره طالقانی- احد عبدالحسین‌وند- روئین عطوفت- سید ابوذر علوی- سیده سمیه علوی- سیده لیلا علوی- سیده مینا علوی- محمدعلی عمویی- نسرین غلامحسین‌زاده- فاطمه فرهنگ خواه- حسین فلاح- عزیز قاسم زاده- ابوالفضل قدیانی- نظام الدین قهاری- رحمان کارگشا- محمد کارخانه چین- حسین کشوردوست کلتی- الناز کیانی- فاطمه گوارایی- حسین گودرزی- عباس‌ لطیف پناه- فخرالسادات محتشمی پور- حمیدرضا محمدنژاد- محمد محمدی اردهالی- علی محمدی- نرگس محمدی- مهدی محمودیان- سعید مدنی- فرید مرجایی- احمد معصومی- ابراهیم ملکی- احمد منتظری- سعیده منتظری- سیدعبدالرسول موسوی- عبدالله مومنی- محمد هادی مهرانی- فرشاد نوروزیان- مصطفی نیلی- محمود وجدانی- صدیقه وسمقی.