«میرحسین»؛ بیانیه‌ای برای همه و هیچ‌کس

بیانیه‌ی کوتاه میرحسین موسوی، رهبر در حصر جنبش سبز، با همه‌ی روشنی و صلابت و سادگی، دچار خوانش اصلاح‌طلبانه، براندازانه و حتی اصول‌گرایانه(حکومتی) شده است. در همان‌حال همین بیانیه چندخطی و صریح، از سوی برخی از اصلاح‌طلبان، طرفداران براندازی و اصول‌گرایان ( هواداران آقای خامنه‌ای) مورد نقد و حتی حمله قرار گرفته است.

برای این دو ادعا (و به عبارتی شش ادعا) شواهد و فکت‌های متعددی وجود دارد. برای رسیدن به این شواهد کافی است کلمه‌ی میرحسین را در شبکه اجتماعی توییتر، رسانه‌های اصول‌گرا و البته گروه‌های کفت‌و‌گوی تلگرامی جستجو کنید تا به حجم چشم‌گیری از تحلیل‌ها و برداشت‌ها و نقد‌ها و گاه ناسزاهای کاملا متضاد برسید.

چرا؟

یکم؛  میرحسین، تنها سیاست‌مداری که در ایران با نام کوچک شناخته می شود، در وقایع پس از انتخابات ۸۸ ، با وجود این‌که -متاسفانه- هیچ‌گاه رهبری جنبش سبز را نپذیرفت ، اما ۱۷ بیانیه ( و به روایتی ۱۸ بیانیه) در همراهی با جنبش و هم‌سو با معترضان صادر کرد که فارغ از جهت‌گیری سیاسی و موافقت‌ها و مخالفت‌ها، هر کدام در نوع خود در ادبیات سیاسی ایران کم‌نظیر بودند. گزاف نیست اگر گفته شود، در آن‌ روزهای سرشار از خبر و خشونت و التهاب، هر کدام از بیانیه‌ها خون تازه‌ای در رگ‌های جنبش سبز بود و هر کدام  هربار با ایجاز و دقت منحصر به‌فرد و هنرمندانه‌ای راه و چاه را به معترضان و سیاست‌مداران و حاکمان گوش‌زد می‌کرد ( در این‌جا منظور درستی یا نادرستی محتوای بیانیه‌ها نیست که در جای خود قابل طرح و نقد و نظرند)

بیانیه‌ی اخیر میرحسین -متعاقب کشتار آبان ۹۸- همان سبک و ادب و ادبیات را دارد. اگر به حساب مبالغه گذاشته نشود، واژه‌ها به دقت و با اقتصاد کامل ادبی و سیاسی سر جای خود قرار دارند تا پیام میرحسین بلکه رویکرد میرحسین به سیاست و مردم را نمایش دهند.

دوم؛  مردم ایران، در چهل سال بلکه پنجاه سال اخیر – بلی! پنجاه سال درست‌تر است- از سوی حاکمانشان مورد ظلم واقع شده بلکه هر بار مبارزان و معترضان‌شان کشته و زندانی و آواره و شکنجه شده‌اند. قریب به اتفاق فعالانی که امروز برانداز، انقلابی، اصلاح‌طلب و اصول‌گرا خوانده می‌شوند، کم‌وبیش، مستقیم یا غیرمستقیم، در این پنجاه سال اخیر کارنامه‌ی نسبتا مردودی در حکومت و سیاست دارند.  دست‌کم دوره‌ای را نمی‌توان به یادآورد که در آن مردم  نسبتا راضی باشند یا از سوی حکومت گلوله نخورده باشند.  به تعبیری دیگر، در پنجاه سال اخیر، هیچ‌کدام از این پوزیسیون و اپوزیسیون‌های نوبتی و دوره‌ای، منافع ملی مردم ایران را بر منافع خود ترجیح نداده‌اند و امانت‌دار قدرت و اختیاراتی که از ملت گرفته‌اند نبوده‌اند.

سوم؛ بیانیه‌ی اخیر میرحسین- بیانیه‌اش را می‌گویم!-  از زبان و حلقوم همین مردم است؛ «مردمی زخم‌خورده از سیاست‌های خانمان‌برانداز» ؛ قربانیان کشتار حاکمان از ۵۷ تا ۹۸؛ از شاه تا ولی فقیه . در بیانیه‌ی میرحسین، جای سفیدی برای هیچ حاکمی بلکه دولتمردی در پنجاه سال اخیر باقی‌نمانده، همچون مردمی که در این پنج دهه خیری از سیاستمدارانشان ندیده‌اند.

و حالا  می‌شود به أن  سوال پاسخ داد. می‌شود فهمید چرا هیچ‌کس، جز مردم، از خواندن بیانیه‌ی میرحسین به‌تمامی خوشحال نمی‌شود. هیچ‌کس، جز مردم، نمی‌تواند آن‌را سانسور نکند و هیچ‌کس جز مردم،  نمی‌تواند بخشی از آن را علیه دیگری مصادره نکند. و لابد هیچ‌کس جز مردم آن را نخواهد نشنید!

روزگاری نوشته بودم، «میرحسین» مخرج مشترک سه جنبش مردمی است «انقلاب ۵۷، اصلاحات، جنبش سبز». حالا هم که بیانیه‌اش را می‌خوانم، می‌بینم «میرحسین» همان است که بود؛ مخرج مشترک همه‌ی ما! خط سوم!

… آن خطاط سه‌گونه خط نوشتی / یکی او خواندی، لا غیر/ یکی را هم او خواندی هم غیر / یکی نه او خواندی، نه غیر او!

View Comments (17)

  • بیانیه بسیار کوتاه اما بینهایت دقیق و به موقع آقای موسوی ولوله عجیبی راه انداخت. این بیانیه بویژه باعث آشفتگی دو گروه و واکنش سخیف و وقیح آنان شد. هر یک از دو گروه به نوعی کار ایشان را تمام شده می‌پنداشتند. آنها فکر میکردند که نه سال حصر کار این راد مرد را ساخته است. او در حصر پوسیده و آنها می‌توانند خرامان در اندیشه تدارک آینده خیالی خود باشند. غافل از اینکه این تجربه سخت اندیشه او را صیقلی تازه داده و به نتایج جدیدی رسانده است.

    گروه اول واپسگرایان جیره خوار قدرت حاکمند. رویای آنان بازگشت به سبک حکومت و زندگی ۱۴۰۰ سال پیش است. یعنی رژیمی که یک نفر به نام نماینده تام اراده خدا بر روی زمین بر سرنوشت ۸۰ ملیون جمعیت حاکم باشد، پاداش ها و جزا ها، آزادی و زندان و مرگ و زندگی را به میل خود در جامعه توزیع کند. نمایندگان این گروه امامان جمعه، رسانه های رانتی یا وابسته به سپاه و بعضی عمامه داران، ارتش سایبری، و بطور کلی ارتجاعی ترین بخش های انتصابی قدرت حاکم  هستند که در لباس ولایی، مکتبی، ارزشی و غیره یأس و فقر و مرگ می‌پراکنند.

    گروه دوم واپسگرایان خواستار بازگشت به ۲۵۰۰ سال پیش و احیای سلطنت موروثی اند. آرزوی این گروه بازگرداندن و به تخت نشاندن «ژن برتری» است که تنها ویژگی و برتریش بر سایر مردم این است که نطفه اش از تراوشات غده های دیکتاتوری خونخوار بسته شده است. آرزویی که خود می‌دانند بدون دخالت نظامی آمریکا غیر ممکن است، دخالتی که بدون شک منجر به جنگ داخلی خواهد شد. و جنگی که پایان و سرانجام آن بر هیچکس معلوم نیست، حتی بر خود آنها. اما چه باک ؟ آنها فقط مشتاق و منتظر به تخت نشستن و تاج به سر گذاردن اعلیحضرتشان هستند و در این حسرت آه می‌کشند.

    صرف نظر از ظواهر بسیار متفاوت، گرایش ها و رفتار های این دوگروه بینهایت شبیه است، در واقع متحد عینی یکدیگرند، در رابطه ای زشت و ویرانگر به همدیگر نان قرض میدهند، هر یک کار دیگری را تسهیل می‌کند و کنش هر یک بهانه واکنش دیگری می‌شود.

    هر دو گروه دشمن مصدق بزرگند و هوادار استبداد و کیش شخصیت، مخالف آزادی رای و انتخاب، دشمن راه حل های مدنی و صلح آمیز و مظنون به جامعه ای متکثر که سرنوشت خود را آزادانه تعیین کند. در یک کلام دشمن جمهوریت اند و طبیعتاً بدخواه میرحسین که امروز برجسته ترین مدافع آن در جامعه ماست. درد اصلی آنان این است که بیانیه کوتاه آقای موسوی پایه های کاخهای خیالی یا رانت های واقعیشان را  لرزانده و امید به جمهوریت را دوباره جانی تازه داده است.

    متاسفانه در شرایط فعلی و در نبود عقلانیت در رأس هرم قدرت احتمال اینکه این دو گروه موفق شوند با کمک یکدیگر ایران را به خاک سیاه بنشانند بسیار است. در این شرایط وظیفه هر جمهوریخواه صادق، صرفنظر از عقاید مذهبی، گرایش چپ و راست و هرگونه ویژگی فکری دیگر این است که تمام قد پشت این مرد بزرگ بایستد و از او حمایت کند.
    آنان که در دوران مصدق پشت اورا خالی کردند سزاوار سرزنش تاریخند.
    بر ما مباد این سرزنش !

  • اشتباهتون اینه که فکر میکنید طرفداری از رضا پهلوی مترادف با سلطنت طلبی هست.
    چیزی که بنده شخصا به اون باور دارم، "مشروطه" هست.
    حکومتی منهای "مشروعه"
    حکومتی که" مشروط" به خواسته های مردم باشد نه "مشروع" بر احکام پوسیده‌ی شرعی.

    به پادشاهی های اروپا و جهان که نگاه کنید، همگی از بالاترین ایندکس های رفاه، مدنیت و دموکراسی برخوردارند.

    نه من و نه شما نماینده و قیم "شعور" مردم نیستیم.
    ابتدا باید از استبداد دینی و جمهوری اسلامی عبور کنیم و در فضایی عقلانی و نه هیجان زده همه‌ی مردم برای شکل و محتوای حکومت تصمیم بگیرند.

    ضمنا، پادشاهی پهلوی یک صدم جمهوری اسلامی چنین جنایت‌ها و فریبکاری‌ها را انجام نداد.

    برابر دانستن جمهوری اسلامی و پادشاهی پهلوی نشان میدهد که گوینده یا اطلاعاتی از تاریخ معاصر ندارد و یا اینکه از پایوران گروه رجوی و احتمالا از دلبستگاه استبداد دینی است.

    البته از نظر من حامیان رجوی هم باید بتوانند در فضایی دموکراتیک رقابت داشته باشند، هرچند که به گواه تاریخ معاصر در زمینه سلوک و منش بسیار شبیه جمهوری اسلامی بوده اند.

    خمینی آخوند با نعلین بود و مسعود رجوی آخوند بدون عبا و نعلین

  • موسی اگر عصات رو بزنی زمین و اقیانوس اطلس دهان باز کنه هم پسر تقریبا بازشسته شاه مرده پاش به ایران نمیرسه. مردم ما آنقدر شعور دارن که از چاه مستبد دینی به چاه مستبد امتحان پس داده کرواتی نیافتن. خدا روزی شما و نوه رضا قلدر رو جای دیگه حواله کنه، که کرده

  • موسی اگر عصات دو بزنی زمین و اقیانوس اطلس دهان لاز کنه هم پسر تقریبا بازشسته شاه مرده پاش به ایران نمیرسه. مردم ما آنقدر شعور دادن که از چاه مستبد دینی به چاه مستبد امتحان پس داده کرواتی نیافتن. خدا روزی شما و نوه رضا قلدر رو جای دیگه حواله کنه، که کرده

  • آقای شیخ الاسلامی محترم،
    ۱- چرا نتوان لیلاز و تاج زاده و زیدآبادی را کنار هم چید؟ وجه تمایز این سه چیست؟ مخالف سیاستهای اقتصادی که جان مردم را به لب رسانده هستتد؟ زیدآبادی بیانیه موسوی را نوشتاری ناروشن که از سر خشم نگاشته شده نامید، لیلاز در مصاحبه با تسنیم از رهبر شجاع بخاطر بالا بردن نرخ بنزین تشکر کرد و تاج زاده فعلا سکوت کرده تا لابد آبها از آسیاب افتاده و لیست امید جدیدی از کاندیدا های خوش ژن را به خورد مردم دهد. نمی دانم شما کدامیک از این سه شوالیه مدافع وضع موحود را بر دیگران ترجیح میدهید!
    ۲- مسلما موسوی باید در قبال سرکوبهای دهه شصت بیشتر توضیح دهد، اما در جای خود. موضوع بیانیه وی نه دهه شصت که اعتراضات معیشتی مردم در آبان ۹۸ بوده.
    سلامت باشید

  • میرحسین موسوی تا زمانی که همچنان دوران خلافت خمینی را عصر طلایی بداند و قائل به حکومتی دینی باشد که بنیان آن به جای حقوق بشر و مبانی مدرن ، افسانه های 1400 سال قبل است، برای من همان جمهوری استبدادی اسلامی است

  • رضا شاه روحت شاد
    رضا رضا پهلوی
    ای شاه ایران برگرد به ایران

    شعارها در حرکت‌های اعتراضی عصاره ی خواست های مردم است
    کسی نام میرحسین موسوی(سوگولی آیت الله خمینی) را صدا نزده که حالا میخواهد اعتراض مردم به تمامیت جمهوری اسلامی را به نفع خودش مصادره کند.

    شما هم نمیتوانید با این سایت های اصلاح طلب ، ورژن های اندکی آپدیت شده ی عصر طلایی امام را یک بار دیگر به افکار عمومی تحمیل کنید.

    خوب یا بد مردم دیگر به هیچ یک از ورژن های جمهوری اسلامی از موسوی تا احمدی‌نژاد ارادتی ندارند

  • ترانه خانم، شما به اعتبار همان اشارات خودتان، به من هم اجازه یا کمی اعتبار بدهید که درکی از ماجرا داشته باشم و به این سرعت کار را به «وقاحت و بی‌شرمی» نرسانید.

    به‌نظرم میان آن‌چه شما نوشته‌اید و آن‌چه من گفته‌ام فهم مشترکی می‌توان سراغ گرفت. میان آن‌چه میرحسین هم نوشته با خواسته آن‌هایی که در خیابان هستند، فهم مشترکی وجود دارد. من مانند شما «تحقیقا» مطمین نیستم، اما اگر این مخرج مشترک‌ها را نادیده بگیرم، بیش از پیش تنها می‌شوم و این تنهایی راه را برای تسلط دیگری بر من هموارتر می‌کند. من باید به آن‌چه می‌نویسم متعهد باشم.

    در جایی که آدم‌ها از شمال و جنوب و غرب و شرق دارند به زمین می‌افتند و دشمن مشترکی که هم پول دارد هم اسلحه هم مشروعیت! فرصتی برای جدا کردن و قبیله قبیله کردن کشته‌ها ندارم. این تنهایی و جدایی فقط دشمن را قوی‌تر می‌کند. ما باید خود را قوی‌تر کنیم و این یعنی باید دنبال مخرج‌مشترک‌ها باشیم.

    افزون بر این‌ها به‌نظرم رسید که شما یادداشت را احتمالا سریع خوانده‌اید. برداشت شما نیمی از پیام است. میرحسینی که در این یادداشت وجود دارد غیر از آنی است که شما به ان اشاره می‌کنید. نامش را عوض کنید. مهم نیست. مخرج مشترک را دریبابید.
    زنده باشید

  • من با تمام کاستیها به اقای میر حسین موسوی احترام قائلم که حد اقل در این برهه حرف اخر را زد و جای تشکر دارد و تا اینجا مقاومت کرده. ولی مردم از همهاین اقایان عبور کرده اند . نه حکومت قادر به تحمیل شیوه های ارتجاعی برای حکمرانی مملکت هست و نه مردم توان تحمل ادامه وضعیت بغایت قرون وسطائی را دارن.

  • آقای پارسا ،
    نه اینگونه نیست آنها که بر سنگ فرشها می افتند ، آنها که از زخم گلوله نمی ترسند ، آنها که بی دلهره بند کفششان را می بندند و به خیابان می آیند ، آنها که مهر فرزند یا عشق مادر جلودار آمدن و مردنشان نیست، آنها.‌.. تحقیقا آنها هیچ فهم مشترکی با میرحسین تو ندارند . آنها اگر میخواستند آنقدر آزاد و آزاده بودند که نام میرحسین تو را به زبان بیاورند ، این عین بی شرمی و جسارت و وقاحت است که تو بنیاد مدح و ستایش میر حسینت را بر خونهای عزیزان ایران بگذاری و بگذری! این عین بی شرمی و وقاحت است هموطن من ! تو که خودت کُردی؟ و اگر درست شنیده باشم از همانجایی آمده ای که از فراز دادگستریش ،داد مردم را به رگبار بستند ، آیا شرم نمیکنی که دست کم بجای زبان مردمت بودن ،مداح کسی شده ای که خوب یا بد کاری بیش آنکه کرد یا نکرد از دستش نیامد. من حتی به خامنه ای نمیگویم شرم کن چون او کارش را میکند اما تو و چون تویی را شرم سار میکنم مگر آنکه تو هم سعی بر آن داشته باشی که کارت را بکنی. و این کارها مخرج مشترکی همسو داشته باشد. اینکه برگرفته از بیانیه ای فاقد آگاهی و مطالبه ،بیانیه ای که مخاطبش تو و دوستانت هستند مدحی کنی و کسی هم بیاید بگوید نه آن پنحاه نیست و شصت و شش است و تو به وجد بیایی و برخیزی که آری آه من هم میدانم و ... اینها نه دانایی ست و نه توانایی ! اینها فقط موجبات شرمساری ست اخوی. دانا و توانا آن مردان و زنانی بودند که خون پاکشان را بر سردی و تیره روزی ما ریختند و کور رنگی های سیاسی شما توان دید و تشخیصشان را ندارد.

1 2