«پان‌تورکیسم» یک شوخی است

از غروب جمعه تا کنون و پس از دست‌به‌دست شدن تصاویر و کلیپ‌هایی از هواداران باشگاه تراکتورسازی تبریز، فضای گروه‌ها و کانال‌های مجازی شاهد نگرانی و یا خشم برخی از دوستان بوده است که با دغدغه‌های امنیتی یا ملی به موضوع می‌نگریستند. به گمان نگارنده اما ،‌شعارها و حرکات هواداران تراکتور، عبور از خطوط قرمز امنیتی نبود و اساسا به خلاف برخی از دوستان خواهان برخورد با این افراد نیست. هویت ملی ایرانی هم در خطر نیست. آنچه برخی هواداران تراکتور گفتند و نمایش دادند گذار بی پروا از مرزهای انسانیت و عقلانیت بود؛ یعنی تظاهر به نفرت نژادی، توهین به انسان‌ها و طلب مرگ برای هم‌وطنان به جهت تفاوت قومی و زبانی در یک کلام آنچه دیدیم فاشیسمی افسار گسیخته و بی حجب و حیا بود که تنها حُسنِ آن نمایشی از نفرت‌پراکنی و  شناخت سره از ناسره بود و بس. سخن من با دوستان نگران این حادثه و حوادث مشابه این است که به خلاف شما من نگران این شعارها و تمجید عده‌ای اخیانا بی‌ریشه و لابد بی‌هویت، از ترکیه در شهر تبریز و خطۀ آذربایجان نیستم، چرا که در نگاهی کلان‌تر زبان ترکی و ترکیه هم در نهایت بخشی از اقلیم فرهنگی ایران‌‌زمین است و تاریخ ما گواه این مدعاست چه رسد به آذربایجان و زبان آذری.

در دیار ترکیه، فارسی را زبان قدیم خود می‌دانند که از دوران سلاجقۀ روم زبان دربار و دیوان و ادب و عرفان و آموزش بود و در دوران آل عثمان نیز همچنان ارج و اعتبار بسیار داشت و هنوز هم در و دیوار بابعالی یا همان استانبول پر است از اشعار فارسی به خط فارسی که یادگار یک گذشتۀ فرهنگی پربار و باشکوه است. کتابخانه‌های بزرگ ترکیه آکنده است از انبوه نسخه‌های خطی فارسی که در برخی موارد رشک کتابخانه‌های بزرگ ایران است. سلطان محمد فاتح به فارسی شعر می‌سرود و عونی تخلص می‌کرد. او دیوان شعری به فارسی دارد. علاقۀ او به شعر و ادب فارسی را با محمود غزنوی و سنجر سلجوقی مانند دانسته‌اند. او به هنگام فتح قسطنطنیه بر ایوان قصر قیصر ایستاد و این بیت انوری را خواند که:
بوم نوبت می‌زند بر طارم افراسیاب / پرده‌داری می‌کند در قصر قیصر عنکبوت.

شاهنامه‌دوستی این سلطان عثمانی شهرۀ پژوهندگان تاریخ ادب است. شاهزاده جم پسر سلطان محمد فاتح نیز از شعرای توانمند فارسی زبان بود که او نیز همچون پدرش و برخی دیگر از سلاطین آل عثمان از جمله سلیم اول و سلیمان قانونی، دیوان شعر فارسی دارد. این بیت او که در شکایت از زمانه و در مذمت برادرش سلطان بایزید سروده معروف اهل ادب و معرّف توانمندی این شاهزادۀ ترک در فارسی سرایی است:
حال جم مادر ایام چو بشنید بگفت / وای بر حال هر آنکس که برادر دارد.

این‌ها همه در حالی است که دیوان اشعار شاه اسماعیل با تخلص ختایی به ترکی آناتولی است. نامه‌های سلطان سلیم به شاه اسماعیل عموما به فارسی نگارش می‌شد. خلاصه آنکه تاریخ سرزمین ترکیه مالامال است از میراث فرهنگ ایرانی که هنوز هم برای فرهیختگان آن سامان گرامی‌ست. راه دور نرویم، همین روزها و سال‌ها در سریال‌های ساخت ترکیه با اسامی ناب فارسی مثل جان، باده، گلپری، خرمسلطان، ماه‌پیکر، ماه‌فیروز، مهرماه، ماه‌دورام و امثال آنها مواجهیم؛ اینها هیچ شگفت نیست. فرهنگ امروز ترکیه در گهواره فرهنگ و تمدن ایرانی بالیده و رشد کرده و سرریزش هم در نهایت به همین دریای عظیم مواج باز خواهد گشت.

در اخبار رسانه‌های ترکی در مورد حادثۀ غروب جمعه، واژه تراکتور طرفدارلاری (طرفدار) نشانه خوبی از این مناسبات دیرینه فرهنگی است و البته این پیوند در ادبیات دینی ترکیه با واژه‌هایی مثل نماز و آب‌دست (وضو) و پیغمبر بیشتر نمایان است. در زندگی روزمره مردمان ترکیه البته نشانه‌ها بیش از این‌هاست. در جدول کلمات متقاطع روزنامه‌ها و مجلات‌شان برای توضیح آب و آزاد «اسکی دیلیمیزده سو» یا «اسکی دیلیمیزده قورتولوش» می‌نویسند. در برخی موارد آنها از ما فارس‌ترند. ما به عربی می‌گوییم عدس و به ترکی میگوییم قاب اما آنها به فارسی می‌گویند مرجومک و چرچوه (چارچوبه). و از همه جالبتر تعبیر یکسره فارسی «نوروز پیروز» است که هر سال در و دیوار آنکارا (انگوره) و استانبول را زیور می‌دهد.

فرهنگ و تمدن ترکی چه در بالکان، چه در آناتولی، چه در قفقاز و تاتارستان و چه در آسیای مرکزی بخشی از فرهنگ و تمدن ایرانی‌ست. در این سرزمین‌ها هر کس دنبال ریشه‌های واقعی‌اش بگردد به فرهنگ ایرانی می‌رسد. برخی جعلیات بی‌بنیاد نوظهور ممکن است اشخاص کم سواد و بی اطلاع را فریب بدهد اما هر کسی به کتب و منابع اصیل و از جمله منابع محققان ترکیه رجوع کند واقعیات را به گونه‌ای دیگر خواهد دید. کافیست به آثار عبدالباقی گولپینارلی یا اسماعیل حقی اوزون چارشیلی مراجعه کنند.

رجوع محققانه به منابع فرهنگی ترکی نشان می‌دهد فرهنگ ترکی مثل فرهنگ دوران تیموریان هند یک‌سره ایرانی‌ست. به قول رودکی: میر ماه است و بخارا آسمان / ماه سوی آسمان آید همی. ماه فرهنگ و مدنیت ترکی هم اگر خوب رصد شود به آسمان فرهنگ و مدنیت ایران فرهنگی بازگشت خواهد کرد. این دربارۀ فرهنگ ترکی در آسیای صغیر و آسیای مرکزی‌ست؛ ماه تابان آذری که جای خود دارد و در قلب آسمان ایران است.

بازگردیم به موضوع اصلی یعنی حوادث غروب جمعه؛ اینها که غروب جمعه در ورزشگاه ناسزاها گفتند اقلیت بی‌سواد و پر سر و صدا و پرمدعای آذربایجان هستند. ترکان فارسی‌گویی که بخشندگان حُسنند از چین تا مدیترانه را پرکرده اند و این اقلیت در دریای آن اکثریت شیرین‌گفتار و درست‌کردار، هم کم‌اند و هم گُم‌اند. این اقلیت بی‌هویت که هویتی جز توهم عرق و خون و نژاد ندارند نه تنها در استانبول و بادکوبه که در همین تبریز خودمان هم جایی ندارند. روشنفکران آنجاها برائت و کراهت دارند از این دیگرستیزی و جنگ‌طلبی نامعقول و غیر انسانی. مردمان ترکیه یا باکو چگونه می‌پسندند یا می‌پذیرند که به زبان مولانا و نظامی یا به قومیت حاجی بکتاش اهانت شود؟

این جماعت تندخوی بدگو با اشعار فارسی ملّای روم، خاقانی شروانی، نظامی گنجوی و قطران و همای تبریزی می‌خواهند چه کنند؟ با دیوان فارسی شهریار شعر فارسی می‌خًواهند چه کنند؟ با آثار منوچهر مرتضوی و زریاب خویی و تقی‌زاده می خواهند چه کنند؟

این‌ها پاتوقی جز کنج ورزشگاه ندارند اما فرهنگ ترکی در کتابخانه‌ها و دانشگاه‌ها و محافل ادبی سرزمین‌های ترک‌نشین مسیر دیگری می‌پیماید؛ مسیری که در آن حقارت و تحقیر و نفرت انگیزی این جماعت جایی ندارد. جماعتی که تنها هنر خود را این می دانند که از پدر و مادر خود متولد شده‌اند و غیر از این چیز دیگری ندارند که به آن افتخار کنند. هر کس در دیار آذربایجان حرفی برای گفتن به دنیا داشته باشد در پیلۀ این شوینیسم وحشتناک خود را محبوس نمی کند. نباید ذهن خود را درگیر این گزافه‌های دیگرستیزانه کنیم که جماعتی بی‌هویت یا هویت‌ گم‌کرده، جفاکارانه به نام هویت ترکی هوار می‌کنند. فرهیختگان ترک گوشی برای شنیدن این قیل و قالها ندارند. ما باید به دکتر محمد کانار استاد ادبیات فارسی دانشگاه استانبول فکر کنیم که یک تنه برابر با نه هشتاد که هشتصد هزار نفر است و برای حفظ و گسترش زبان فارسی در ترکیه کمر همت بسته است. این هشتاد هزار نفر جمع شده در ورزشگاه همانند هیاهوی موقتند؛ وقت عمل که برسد هیچ نیستند. اینها آنقدر از دنیا بی اطلاعند که نمی‌دانند قربانی جنگ‌های بالکان و تجزیه خونین یوگسلاوی، بوسنیایی‌هائی بودند که به عنوان بقایای امپراتوری عثمانی زیر چکمه ترک‌ستیزی پان اسلاوهای صرب سلاخی شدند. این ها اگر یک ذره سواد یا غیرت قومی داشتند می‌بایست اسم یوگسلاوی را حتی درِ گوشی هم زمزمه نکنند. جنگ‌های بالکان باید یک ننگ برای ترک‌ها باشد. اسلاف این‌ها در جنگ‌های خونبار یوگسلاوی کجا بودند؟ همین امروز یکی از این هوچیان حاضر نیست به کاشغر برود و از اویغورها در برابر حکومت چین دفاع کند. یکی از اینها نرفته و نمی رود برای آزادسازی شوشا یا قره باغ رنج و محنتی بر خود هموار کند. اگر یک دهم این جمعیت پر حرف بی عمل بسیج شود قره باغ آزاد است. آنها که به داعش پیوستند همینقدر بی منطق بودند اما دست کم حمیتی برای عمل داشتند که اینها ندارند.

این گزافه‌گویی که «انتخاب با شما، چکسلواکی نباشد، یوگسلاوی!» را هم شوخی تلقی کنیم بهتر است. اینها نه از ترس قوای دولت مرکزی بلکه از ترس خود تبریزی‌ها و ارومچی‌ها و اردبیلی‌هاجرأت اظهار وجود ندارند. فراموش نکنیم که غائله خلق مسلمان را خود تبریزی ها خواباندند، مرحوم مدنی و همین سیدحسین موسوی تبریزی و دیگران.

اگر بنا باشد این ها به فرض محال دل و جراتی هم داشته باشند و هوس ترقه‌بازی به سرشان بزند خود تبریزی‌ها در دوه چی و چرنداب و سرخاب و خیاوان و قورد میدانی صدایشان را خفه خواهند کرد و صدایشان حتی به دروازه تهران، شنب غازان یا باغلارباغی هم نخواهد رسید. اینها اگر جرات داشتند و پای حرفشان می ایستادند تبریز که سهل است کل آذربایجان را سال‌ها پیش در کنترل گرفته بودند. هشتاد هزار نفر آدم اگر هر کدام یک تیرکمان گنجشک‌زنی یا یک فلاخن‌دستی هم داشته باشند لشگری در خور به شمارند. اما این‌ها از ورزشگاه که بیرون می آیند و از جمع انبوه که جدا می‌شوند، هیجانات‌شان می‌خوابد و شجاعت کاذب جمعیشان می‌ریزد. این ها تهران می‌أیند اصفهان میروند و دم نمی زنند. اگر پای این شوخی‌های ورزشگاهی و باشگاهی می‌ایستادند که تا الان کاری کرده بودند. نه سال ۸۸ و نه سال ۹۶ که بهترین فرصت برای خودنمایی این جماعت بود از اینها خبری نشد. چرا؟ چون این ها به آنچه در ورزشگاه یا در فضای مجازی می گویند بیرون از ورزشگاه و در دنیای واقعی باور ندارند، دل و جراتش را هم ندارند. بیچاره سرویس‌های امریکا و بادکوبه که به چه کسانی دلخوش کرده‌اند و دلارها و لیرها و منات‌های خود را خرج چه کسانی کرده اند.

مخلص کلام آنکه این «پان تورکیسم!» هم که این روزها اسباب سرگرمی عده‌ای و نگرانی عده‌ای دیگر شده به اندازه خود «تیراختور» شوخیست و به اندازه املای کلمه «آزربایجان» نشان‌دهنده فقر سواد! و نباید زیاد جدی گرفته شود. اینکه پشت یاوه‌سرایی‌های طرفداران یک باشگاه و سکوت حاکمیت چه ماجراها نهفته است و چه دست‌هایی برای چه اهدافی بازیگردانی می‌کنند، خود حدیث مفصلی است که البته در این مجمل نمی گنجد.

View Comments (30)

  • نکته ی دیگر اینکه برخی دوستان سخن گزافه گفتند که رهبر ایران (باصطلاح آذری) است. جد پدری ایشان اهل تفرش و جد مادری ایشان اهل اصفهان بوده اند و خودشان متولد مشهد و پدرشان‌متولد نجف میباشد. کدام یک از این شهرها در آذربایجان است؟

  • این نشان دهنده ی عصبانیت ترکهاست و اصلا اتفاق خوبی نیست. ترکها به این نتیجه رسیدن که قرنها همزیستی با جامعه ی ایران هیچ منفعتی برای اونها نداشته. اصولا ترکها با فارسها خیلی متفاوتند. ترکها اکثرا مردم کم حرف و پرتلاش و سرسخت و مبارز و به وقت خشم بی رحم هستند و چندان اهل مدح و چاپلوسی نیستند. اگر تاریخ رو خوب بخونیم متوجه میشویم که سلسله های ترک تبار عامل اصلی گسترش زبان فارسی(دری) بودند.چرا؟ زبان فارسی امروز تقریبا زبانی کاملا متفاوت از زبان ساسانی هست. یک فارس تهرانی امروزی قادر به فهم پهلوی ساسانی نیست چون زبان فارسی امروزی(دری) اساسا در آسیای میانه و در قرن دوم و سوم هجری پیدا شده و در قرن چهار و پنج تکامل یافته. تقریبا ۹۰ درصد منابع دری در دوران حکومت ترکان و توسط آنان یا با حمایت آنها تالیف شدند.این زبان که شدیدا با عربی اختلاط دارد و وزن عروضی اشعارش نیز عربی است، همراه با فتوحات سلجوقیان به تدریج در قرن ۶ و ۷ به عراق عجم(فارس) و آذربایجان راه پیدا کرده و همراه با فتوحات سلاجقه و عثمانی ها به روم راه یافته. از طرفی توسط ترکان غزنوی و خلجی و گورکانیان در هند هم رونق پیدا کرده. بنابراین ترکان در توسعه ی زبان دری که یک زبان آسیای میانه ای بوده و به جغرافیای امروز ایران وارد شده، نقش اساسی داشتند و شاید بدون حمایت ترکان این زبان در برابر زبان قدرتمند عربی تسلیم میشد و امروز اثری از آن نمی بود(به عاقبت پهلوی ساسانی و اوستایی دچار میشد). بنابراین زبان فارسی مدیون ترکان و تاحدودی بخشی از فرهنگ ترکی است و چه بسا سلاطین ترکی که شعر به دری میگفتند(مانند پادشاهان قراخانی، جهانشاه قراقیونلو، سلیمان قانونی،محمد خوارزمشاه و...). این نشان می دهد ترکان نسبت به بقیه ی اقوام تولرانس مذهبی و زبانی بسیاری داشتند و تمایل به نابودی فرهنگهای دیگر را نداشتند بلکه همراه با فرهنگ خاص خود، فرهنگ های دیگر را هم توسعه دادند و به این وسیله توانستند بر نیمی از اروپا تا چین و هند و قفقاز حکومت کنند و عصر طلایی گورکانی و سلجوقی و مملوکی را ایجاد کنند.وقتی این تولرانس را از دست دادند (در زمان جنگ عثمانی صفوی) قدرتشان افول کرد و از استعمارگران شکست خوردند. برعکس پروپاگانداها، ترکها چندان نژادپرست نیستند بلکه این نژادپرستی ایجادشده یک پاسخ متقابل و مقابله به مثل است که میتواند فاجعه بار و ویرانگر باشد.

  • یک وجب از خاک ایران با هیچ بهانه و نیرنگی به تاراج نخواهد رفت. اما روی سخنم با این به اصطلاح پان ترکهاست. از بابک و ستارخان و باقرخان و بیشمار دلاوران و گردان آذربایجان شرم نمی‌کنید؟ ملعبه و بازیچه حکومت شدید که بین اقوام ایران تفرقه می‌اندازد تا سفره انقلابشان رنگین باشد! مگر می‌شود دین ایران به آذربایجان را فراموش کنیم واجازه تاراج زمرد ایران را بدهیم؟ البته نویسنده مقاله دریک جا اشتباه کرده. حتی بین نخبگان هم کسانی هستند که بازيچه حکومت شدندو مثل شتری که افسارش دست موش است، یاوه می‌بافند و چرند می‌گویند و غافل از این هستند که ایران و آذربایجان جدایی ناپذیرند.

  • به باور من نویسنده محترم این مقاله نگاه نادرستی به مسایل دارند و متاسفانه با کمی دقت میشود رگه هایی از پان فارسیسم را در نوشته های ایشان دید.
    قصدم نقد ایشان نیست فقط برای دوستانی که احتمالا خواهند خواند عرض میکنم که به عنوان یک ترک همین نگاه نهفته در این مقاله بستر بسیاری از تندرویهای ترکها و کردها و عربهاو ... است.
    اصل بودن فارسی و فرع وتقلبی بودن دیگران.
    از نگاه ایشان گویا حضرت آدم هم ابتدا فارسی صحبت میفرمودن .
    برای از بین بردن پانترکیسم و پان کردیسم و عربیسم و غیره ابتدا باید ریشه پان فارسیسم در نگاه و تفکر و گفتار مسعولین خشکانده شود
    و این ممکن نیست مگر اینکه تمام اقوام در ایران به اندازه ای که لایق آنند در اداره کشور سهیم بوده و نماینده داشته باشند.

  • همه ما باید بپذیریم که دموکراسی و حقوق بشر و لیبرالیسم و پلورالیسم، سطح آگاهی بشر را تعالی داده. اگر ادعای حقوق اقوام، زبان مادری و تاریخ و فرهنگ آنها جدی گرفته نشده و با انگ های امنیتی پاسخ داده شود، وضع از این هم وخیم تر خواهد شد.
    اهمیت دادن زبان مادری یک ترک یا کرد و یا عرب نه تنها خطر وحدت ملی ندارد بلکه اثر وحدت ملی دارد.

  • مدیر باشگاه تراکتور سازی تبریز سردار زنوزی و رئیس آن سردار الیاسی است . هزاری هم که مواظب باشیم که در دام تعمیم شتاب زده نغلطیم ولی بازهم این سوال پیش می آید که این ریاستها و مدیریتها ارتباطی با این گرایشات دارند یا نه ؟ آیا در چنین حالاتی سو ظن نسبت به نقش و حضور نفوذیها رواست ؟ جواد سلیمانی خودشان هم اشاره به کاسه زیر نیم کاسه کرده اند !چه خوبست ایشان مسئولیت پذیرفته و اطلاعاتشان را با هموطنان نگران از عواقب مصیبت بارگرایشات قومی و مذهبی در میان بگذارند .دوستان ، حجته السلام صلواتی عضو مجلس خبرگان همراه برادرشان شجاعانه آن همه جنجال بپا کرد ند تا به ما همه هشدار بدهند که نفوذیها همه جا رخنه کرده اند از علما گرفته تا بیت رهبری که مانع روئیت نامه های ارسالی او به رهبر می شود !که البته دریغ از انعکاس و پخش اطلاع رسانی آنها حتی در رسانه های امن خارج از کشور از جمله سایت زیتون ! داستان اینکه هموطنانی که دارای لهجه یا زبان خاصی هستند فرق فرچه توالت با مسواک بزرگسالی را نمی دانند مگر چند سال پیش جنجال مشابه و با ابعاد به مراتب بزرگتری را براه نینداخت ؟ متخصصین مغالطات در سایت زیتون به گمانم آنموقع هم توصیه به نیفتادن در دام تعمیمات شتاب زده می کردند .در حالیکه آنموقع واقعا" با توجه به زمینه مرسوم کاملا پیدا بود که استقرا ، استقرا کامل و تام و تمام در میان بود ! دم ودستگاه تلویزیون باید چه کار محیرالعقول دیگری غیر از کارنامه آشکارشان در ایجاد تنشهای قومی و زبانی و....انجام دهد تا دوستان سایت زیتون اندکی گارد ضد توطهه و توهمشان را بازکنند و متوجه شوند که گاهی استقرائات چنان تام و کاملند که به اصطلاح مو لای درزشان نمی رود !

  • پدرم از آذربایجان بود و مادرم از اصفهان است.
    از تلاقی ایشان در تهران من متولد شدم.
    بیست و سه سال در ایران حکومت شاه و آخوند را تجربه کردم و اکنون نیز سی و چهار سال است که در آلمان بسر می برم.
    حاصل این همه سال زندگی در بین غربیان و مطالعه و تحقیق در فلسفه زیست و سیاستهای داخلی و خارجی اینان چیزی جز این به من نیاموخته است که اینان با هوش و درایت و خباثت عظیم تسلط خویش را بر سراسر جهان سازماندهی و تضمین کرده اند.
    دخالت و توطئه و ایجاد جنگهای مختلف نژادی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی در کشورهای به اصطلاح جهان سومی جزو کارهای روزمره اینان می باشد.
    متاسفانه در وضعیت فعلی اکثر کشورهای ما، نیز با توجه به ویژگی ها و عوامل گوناگون نابهنجار مانند: تبعیض نژادی، دینی و اقتصادی که ناشی از استیلای تاریخی استبداد، استثمار، استحمار و جدیدا" هم استعمار، زمینه لازم مهیا می باشد.
    حال ما هستیم و این همه مشکلات و توطئه ها!
    پارس گرایی مشتی جاهل و نژاد پرست - و فریب خورده قوم مغضوب قرآنی که با علم کردن کورش و داریوش یهودی ضد ایرانی، که تحت لوای دفاع از آنها، ولی تنها برای ایجاد تفرقه و خصومت،- مزید بر علت گشته و ما را از هر برنامه ریزی و تصمیم برای رهایی از عقب ماندگی و ورود منطقی و عقلی در مدرنیته ناتوان کرده است.
    این است که عده ای فرصت طلب و مشکوک با گمان اینکه می توان به مدد راکی ( Raki ودکای معروف جهانی ترکیه) به مانند راکی (Rocky قهرمان چند فیلم معروف هالیوود با بازیگری: سیلوستر استالونه) شد و از آذربایجان واقع در ایران کشور دیگری مثل کشور آذربایجان و کشور ترکیه ساخت.
    حال سوال این است که مگر ترکیه در این یک قرن اخیر چه دستاوردی داشته است که بخواهد الگویی برای آذربایجانی‌ها ایران شود؟
    ترکیهء بعد از عثمانی ها و تحت رهبری آتاتورک، جز تبدیل شدن به کشوری بی فرهنگ، بی مذهب و بی خط و زبان، که با خودفروشی سیاسی -که در دوران جنگ سرد با در اختیار گذاشتن کامل سرزمین خویش تحت تسلط آمریکا و اروپا و تقبل تامین چهار صد هزار سرباز برای ناتو - و صدور میلیونها ترک به خارج از کشور، برای کارهای بغایت پست و حقارت بار مانند توالت شویی و نظافت اماکن عمومی و خصوصی و خیابان ها و مشاغلی شاق و خطرناک در کارخانه ها و همچنین در داخل هم ایجاد بزرگترین فاحشه خانه ها در استانبول و ازمیر و ... و تبدیل ترکیه برای توریستهای عیاش خارجی، که در میان کشورهای اسلامی هنوز همانندی ندارد! چه کرده است؟
    آذربایجان واقع در شوروی سابق هم که پس از جدا شدن، راه پیروی از استانبول را در پیش گرفت نیز چندان عاقبت به خیر نگشته است!
    استبداد و انحصار و تبعیض و جنگ نیز در هر دو کشور بیداد می کنند.
    درگیری با دیگر اقوام نیز برطرف نشده است.
    اختلاف هر دو کشور با ارامنه هنوز مسئله ساز است.
    کارنامه ترکیه با معضل کرد ها هم خونبار!
    حال پرسش از هموطنان سابق و تجزیه طلب فعلی، این است که با فرض جدایی راه‌حل شما برای اینگونه مشکلات چیست؟
    مانند ترکیه پان‌ترک، پیکر کرد ها را با بستن به تانک ها از هم پاره کردن؟
    به ارمنی ها و عرب ها و ایرانی ها توهین و تحقیر روا داشتن و مرتب آنها را تهدید به جنگی کردن که پشتیبانی از ناتو و آمریکا را به همراه دارد؟
    دوستی و همکاری با دشمن بشریت: اسرائیل؟
    طنز تاریخ این جا است که در ایران فعلی حکومت تقریباً در اختیار آذری ها است!
    رهبر از آذربایجان!
    رهبر مخالفان و منتقد حکومت هم آقای میر حسین موسوی هم آذری!
    بازار ایران در انحصار آذری هاست!
    دانشگاه ها هم به همچنین!
    فارسهای بدبخت هم که کارگر و کارمند هستند!

    بیا اندیشه اندوه فردا کن
    اتحاد کن! مدارا کن! محبت کن!
    *چکسلواکی یا یوگسلاوی* را رها کن!

    با آرزوی وحدتی با کشورهای همسایه مان و برداشتن مرزهای بیگانگی و کدورت و ستیز و دشمن شاد کن و به فراموشی سپردن و به زباله دانی افکندن پان فارسیسم، ترکیسم، عربیسم و کردیسم و ...!
    وقتی انسان دینی برای تعیین و تکلیف و تبیین زندگی نداشته باشد، لاجرم در حوزه فکر و اندیشه ماتریالیست می شود و نهیلیست، و در حیطه عمل راسیست می گردد و در نهایت فاشیست!
    مثل اروپایی ها و آمریکایی ها!

    يٰأَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقنٰكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلنٰكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقیكُم إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ
    قرآن: سوره الحجرات، آیه سیزده.

    اى مردم!
    ما شما را از مذکر و مونثی خلق کرديم و سپس شما را شعبه شعبه و قبيله قبیله قرار داديم تا به یکدیگر معرفت پیدا کنید، چرا که در نزد خداوند با کرامت ترین شما کسی است که باتقواترین باشد!
    خداوند (به احوال و نفس شما) عالم و خبیر است.

    وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى

  • باسمه تعالی
    مقاله ی بسیار جالب و مستندی بود، اما باید گفت که من هم معتقدم که نویسنده یادداشت درست می گوید؛ پان تورک یک هیجان درون ورزشگاه هاست، پان تورک های تو ورزشگاه ، شعار میدن ، اقوام همین ها در تهران و اصفهان و شهرهای دیگر ایران زندگی می کنند و کاملا تنیده در فرهنگ فارسی گشته اند، این ها مجال بروز و ظهور به این زودی ها ندارند.

  • باسمه تعالی
    مقاله ی بسیار جالب و مستندی بود، اما باید گفت که من هم معتقدم که نویسنده یادداشت درست می گوید؛ پان تورک یک هیجان درون ورزشگاه هاست، پان تورم های تو ورزشگاه ، شعار میدن ، اقوام همین ها در تهران و اصفهان و شهرهای دیگر ایران زندگی می کنند و کاملا تنیده در فرهنگ فارسی گشته اند، این ها مجال بروز ظهور به این زودی ها ندارند.

1 2 3