تحریم سپاه؛ سیاست نادرست آمریکا

زمانی که اعراب به ایران حمله کردند، جماعتی که از ستم طبقاتی حکومت ساسانیان به جان آمده بودند، به امید نجات با نان و خرما به استقبال آن خونخواران رفتند. از حکومتی به جان آمده بودند، که جامعه را کاستی کرده بودند و از سویی دربار با تحمیل مالیات سنگین بر ملت، مخارج لشگرکشی‌های بسیارش را فراهم می‌کرد و با بی‌تدبیری و آشفتگی سراسر نظام را ویران کرده بود. از سویی مغان به اسم دین، بر جهالت مردم می افزودند و با تحریک شاهان مصلحانی چون مزدک وامانی و پیروانشان را قتل عام می‌کردند.
وطن‌فروشان به جان آمده از ستم خوارزمشاهیان هم با مغول‌ها همکاری کردند و در مواردی راه ورود به شهرها و قلعه ها را به آنان نشان دادند. خوارزمشاهیان چنان نادان و نالایق بودند که سفیر مغول‌ها را که برای مذاکره آمده بود، برخلاف تمام قوانین و سنت‌های زمان کشتند. بی‌جهت نبود که مولانا به همراه پدرش از دست اینان به قونیه گریخت و بهاء الدین ولد فرزند مولانا پس از دیدن جنایات مغول‌ها نوشت، این بلایی بود که خداوند به جبران آزار خوارزمشاهیان بر ایران نازل کرد.افشین برای رضایت خلیفه معتصم بابک خرم دین را کشت. کسی که در تلاش برای نجات ایران از دست خلفای عرب موفقیت‌های بسیاری به دست آورده بود. به پاس این خدمت خلیفه او را سپهسالار کل سپاه خود کرد. هرچند بعدها خلیفه او را هم با وضع اسف‌باری کشت.

زمانی که بوش آماده حمله به عراق می‌شد، تظاهرات وسیعی در واشنگتن بر علیه جنگ بر پا بود. جمعی از عراقیان، که چند معمم هم در میانشان بود، با بوق وکرنا در کنار معترضان ظاهر شدند و از حمله به عراق حمایت کردند.
 
انگلستان با به به خدمت گرفتن همین گونه مردم هند و کشورهای بسیاری را مستعره خود کرد. سیاستمدارانی که مشابه اش را در ایران دوره قاجار هم کم نداریم. از جمله آقا خان نوری که در قتل امیر کبیر دست داشت و بعد هم جانشین او شد. او اولین ایرانی بود که تبعه انگلستان شد، و وقتی دولت ایران خواست او را بازداشت کند، به عنوان یک انگلیسی به سفارت انگلستان پناه برد. به همین سبب بعدها مشروطه‌طلبان قانونی تصویب کردند که نه تنها دوملیتی بودن مورد قبول نیست، بلکه هر که چنین کند، دولت ایران مجاز است همه دارایی او را ضبط کند. قانونی که امروزه برای بسیاری از ایرانیان مهاجر دردسرساز است.

نقد حکومت

بار دیگر حکومتی ستمگر و نالایق بر ایران حاکم شده است. حکومت بی‌تدبیری، که به اعتراف خود مسئولانش، بیشتر مشکلاتی که امروز دامنگیر آنان است حاصل چهل سال مدیریت غلط است. حکومتی با قوانین قرون وسطایی، قوه قضایی فاسد و بی اخلاق، فساد فراگیر، غارت سرمایه‌های کشور توسط نوکیسه های نالایقی که می‌دانند عمر دولتشان کوتاه است لذا تا فرصت دارند هرچه بیشتر می‌دزدند.

نظام به گونه‌ای است که قدرت نه در دست منتخبین مردم، بلکه در دست مقامات انتصابی است و در راس آنان رهبری که ورای قانون است و از همین روی مسئولیت اعمالش را ندارد. او حتی یک بار هم  از این که دولت مورد حمابت کاملش، با برنامه‌های غلط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور را تا مرز نابودی کشاند، اظهار پشیمانی و گناه نکرد یا نگفت که چگونه قوه قضاییه منتصب او، افراد را به جرم خوردن شراب شلاق می‌زند، اما مصطفوی طباطبایی بر طبق گفته یکی از وکلای متهمین پرونده، با دزدیدن ۲۵۰ میلیون دلار برای دکل نفتی که هرگز وجود خارجی پیدا نکرد، کارخانه شراب‌سازی برپا کرده است و به کمپین انتخاباتی ترامپ کمک کرده است.

نقد سپاه

ایرادات بر این نهاد کم نیست. بر فراز همه شرکت در سرکوب تظاهرات مردمی، نهادی که با ایثار و جان بازی در نجات ایران از دست متجاوزانی که با حمایت جهانی به دنبال نابودی ایران بودند، نقش سازنده ای داشت، اما بعد به طور روزافزونی به دنبال کسب قدرت رفت. دخالت در مسایل امنیتی، تجاوز به حریم دیگر نهادهای حکومت، مثل وزارت اطلاعات یا سازمان زندان ها، از دیگر ایرادات این نهاد است تا جایی که بخش امنیتی سپاه برای مردم خاطرات ساواک را زنده و تداعی می‌کند .

سپاه کنترل بسیاری از اسکله ها را در دست گرفت. این امر که برای مسایل امنیتی در شرایط تحریم لازم بود، اما بعدها که سپاه وارد فعالیت‌های اقتصادی شد، پایگاه هایی شدند برای ورود کالاهای تجاری بدون دادن حق گمرک. کاری که حاصلش نه تنها کسب ثروت با ندادن حق ملت است بلکه مانع رشد بخش خصوصی هم می‌شود. با گسترش فعالیت‌های اقتصادی سپاه، شرکت‌های بخش خصوصی مستقل که امتیازات سپاه را نداشتند، یکی پس از دیگری ورشکست شدند.

سر درگمی

از سویی می دانیم پاسداری از کشور وابسته به توان نیروی نظامی آن است. از سویی این همه دشمن از همه سوی ایران رامحاصره کرده است و بهترین شرایط برای حمله به یک کشور، نخست ضعیف کردن نیروی دفاعی آن است.
پس راه چاره در چیست؟ چه گونه می‌توان هم این نیروی لازم را تقویت کرد و هم از خراب‌کارها و ستم‌های آن جلوگیری کرد. دو راه در پیش است یا ملت با مبارزات پیگیرش آن نهاد را اصلاح و مهار می‌کند، یا از سر ضعف و بی‌اعتمادی به خود به سراغ نیروهای خارجی برود و با نان و خرما  از آنان استقبال کند. اما چنانچه نشان داده شد هیچ مهاجمی جز ویرانی و چپاول ره آوردی ندارد

اما این مهاجمان که در پی تحریم سپاه هستند چه ماهیت و سیاستی دارند:

اسرائیل

نتانیاهو با افتخار می‌گوید تحریم سپاه خواست من بود که ترامپ پذیرفت. اما سیاست او در رابطه با ایران سراپا دشمنی است. هدف اصلی نتانیاهو ضعیف کردن ایران است. البته مظلوم نمایی هم همیشه بخشی از سیاست او است .   ترور دانشمندان ایران که سرمایه‌های ملی ایران هستند. بی شرمی و جنایتی که کمتر دولتی در دنیا آشکارا به انجام آن افتخار می‌کند. وقیح‌ترین اتهامات به ملت ایران؛ نتانیاهو در برابر همه رسانه‌های جهان از جمله در سازمان ملل، کنگره آمریکا و کاخ سفید رسما اعلام می‌کند ملت ایرانیان از بدو تاریخ مردمی وحشی و خونخوار بوده اند هزاران بار بدتر از نازی‌ها زیرا آنان در زمانی کوتاه یهودی‌کشی کردند و اینان از بیش از دو هزار سال قبل به دنبال قتل عام یهودیان بوده اند. لذا ما یهودیان در هر جای دنیا که هستیم به پیروی از کتاب مقدس هر ساله جشنی می‌گیریم، تا خداوند ما را از شر این یهودی‌کشان نجات دهد. لذا بر ما ست که همین حال به ایران حمله پیشگیرانه کنیم، تا آنان قادر به نابودی ما نباشند. برای اثبات این دروغ بزرگش کتاب استر را که بخشی از تورات است بر سر دست می گیرد و به آن استناد می‌کند.
از سوی دیگر آوزیر خارجه نتانیاهو رسما اعلام می‌کند اسرائیل مقاماتی را که به ایران سفر کنند (منظورش مقامات فلسطینی است) باید ترور کند.

آمریکا

کسی سکان کشتی حکومت آمریکا را در دست دارد که به گفته خودش بردن برای او اصل است و برای رسیدن به آن هر اقدامی دست می زند. دونالد ترامپ با عملکردی که از ساختمان‌سازی و کازینو داری یاد گرفته در سیاست خارجی مرتبا شکست خورده است. در رابطه با کره، مکزیک، چین، اروپا و ظاهرا ونزوئلا. از سویی درگیری‌های داخلی او نیز پایان‌ناپذیر است. بنابراین ایران می‌تواند محلی باشد که او در آن خودنمایی کند، به ویژه اگر شرایط برای او سخت‌تر و انتخابات ۲۰۲۰ نزدیک شود. مهمتر از شخص ترامپ، یاران او در کاخ سفید هستند که از یاران بوش در حمله به عراق جنگ افروزترند. پنس معاون او و پمپو وزیر امور خارجه او از اوانجلیکن‌های متعصب هستند. جان بولتن سال‌هاست که در تظاهرات مجاهدین با گرفتن صد هزار دلار شرکت می‌کند و شعار بمباران کردن ایران را سر می‌دهد.

اعراب

اعراب به رهبری بن سلمان و حمایت سرسختانه رهبران امارات، برای ایران شمشیر از رو بسته اند. تا جایی که اعلام کرده اند حاضرند هزینه لشکرکشی به ایران را بپردازند، کاری که اسرائیل بیش از آمریکا خواستار آن است.

زشت و زیبا

برای ایرانیان دو راه در پیش است؛ راه سیه‌رویان، کسانی که برآنند که دیگی که برای من نمی‌جوشد بگذار سر سگ در آن بپزد. از جمله کسانی که با افتخار در جشن نوروز در کنار پمپو عکس می‌گیرند، یا مشاور پنتاگون هستند، یا شاهزاده‌ای که می گوید باشد مثل پدرم و پدر بزرگم این بار بیگانگان مرا بر سر کار بیاورند. یا کسی که وزارت خارجه آمریکا اعلام کرده که سه میلیون دلار به او داده تا به اسم دفاع ازحقوق بشر به دنبال سرنگونی حکومت ایران باشد و حال هم با خشم به نیروهای چپ بگوید: «شما چه گونه چپی هستید که از تحریم سپاه که شما را سرکوب کرده دفاع نمی‌کنید.» یا کسی که پس از کنار گذاشتنش از قدرت و دستگیری، با اعتصاب غذایی طولانی قهرمانانه مقاومت کرد، ولی به خارج که آمد نشان داد که تمام کارهایش برای کسب قدرت بوده‌است و از راه نرسیده به دیدار رضا پهلوی و هر جا که امید کسب قدرت بود رفت، تا سر از دفتر جرج دبلیو بوش درآورد. وی حتی در صدای آمریکا با افتخار اعلام کرد که، در دادگاهی برای گرفتن غرامت چند تبعه اسرائیل علیه ایران بود به نفع آنان شهادت داد و قاضی ایران را محکوم کرد که چند میلیون از دارایی ملت ایران به آنان داده شود که اگر دادگاه بین المللی آن را رد نکرده بود این رقم بزرگ از دارایی ملت ایران به آنان داده می‌شد.
راه مبارزان راستین؛ کسانی که بر آنند کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. مبارزانی که از درون زندان های جمهوری اسلامی هم تجاوز بیگانگان را محکوم می‌کنند امثال دکتر فرهاد میثمی، که زمانی که پمپئو آزادی او را بهانه کرد برای حمله به ایران، با دست و پای در زنجیر زندانبانان گفت:« من شرم دارم که پمپئو ،که دشمن ایران است، از من دفاع کند…» زنان و مردان پاکی چون ژیلا بنی یعقوب، نسرین ستوده، نرگس محمدی یا در خارج از کشور امثال علی شاکری که حاضر نشد به کنگره برود یا در مقابل دوربین ها و رادیو تلویزیون‌ها برای رضایت آنان به دروغ بگوید شکنجه شده است یا اکبر گنجی که بر خلاف کسان بسیاری که به هر دری می‌زنند که به مجلسی درکاخ سفید بروند، دعوت بوش را برای دیدار در کاخ سفید رد می‌کند. اینان راه بزرگانی چون امیر انتظام، دهخدا، ملک الشعرا بهار را رفتند. راه کسانی چون امیر کبیر و مصدق، که دفاع از منافع کشور برایشان اصل بود. یا راه مبارزانی چون حسین فاطمی، ثقه‌الاسلام و فرخی یزدی که مرگ شرافتمندانه را بر رفاه نوکر صفتی بیگانگان ترجیح دادند.
سعدی به زیبایی تمام وضع کنونی ما و چشم امید به نجات از این حکومت به دست بیگانگان، را بیان کرده است:
شنیدم گوسفندی را بزرگی / رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید/  روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی / و لیکن عاقبت گرگم تو بودی

View Comments (21)

  • به ناشناس طرفدار زبان انگلیسی! پدرجان آقای برقعی مخاطبینش مردم ایران هستند، و نه همسایگانش در امریکا. آیا شما با فامیل و دوسانت در ایران به انگلیسی گفتگو می کنید؟ شما چنان قداستی برای امپریالیسم امریکا قائلید که اگر شخص ثالث هم علیه سیاست های آن بنویسد یا بگوید، ده بار دست خود را گاز گرفته و خدایا توبه می گویید. کمی به تاریخ توجه داشته باشید. کتاب خواندن، نه رمان های آبکی یا راهنمای پولدار شدن از دست کتاب های ترامپ، بلکه تاریخ بخوانید. ببینید در شیلی، ویتنام، کره، کامبوج، لائوس، آرژانتین، مکزیک، مصر، فلسطین، ایران (مصدق)، پاناما، لیبی، عراق، افغانستان، سوریه و و و و چه گذشته؟ و برای چه؟ سلامت باشید!

  • وحید محترم، به شهادت جیمی کارتر ایالات متحده امریکا در طول ۲۴۲ سال تاریخ خود، ۲۲۶ سال را در جنگ بسر برده. یعنی تنها ۱۶ سال در صلح بسر برده. آنوقت شما دلخور میشوید که چرا نویسنده هیئت حاکمه امریکا را با دوران حکومت مغول مقایسه کرده اند؟!
    کمی از تبلیغات رسانه های مزدبگیر داخلی و خارجی فاصله بگیرید. اگر کسی بدنبال حقیقت باشد همچنان منابع مستقل و معتبر در دسترس هستند. هم به فارسی و هم به انگلیسی!

  • بازهم ميگم ايشان نظرات مشعشعشان رو به زبان انگليسى بنويسند.نيازي نيست سازمان هاى جاسوسى امريكا انديشه هاى ناب اين فرد عجوبه و نظريه پرداز يگانه دهر را بدانند. همان همسايگان امريكايى ايشان بدانند كه چه كسى را مسكن داده اند كافى است. اونجا ننشينند و براى مردم ايران كه سالها گرفتار زباله هاى انديشه هاى چپى ها بودند نسخه بپيچند. راستى ايشان چرا به كشورى كه مطابق تفكراتشان اداره ميشود برنميگردند؟ اينكه چهار خط از شرائط اداره ايران انتقاد كنند و در همه موارد اصلى نمك به زخم مردمانى كه دهه ها زجر از دست حكومتى كه ايشان موید رفتارهاى ان بوده اند من يكى رو فريب نميدهد.همان فردى كه در مقاله سخيفش در چند سال پيش حكومت را از كشتار تبرئه ميكرد.ايشان بيايد ايران با هم از اينجا لذت ببريم. ميدونم ايشان اهمييتى ندارند و من و امثال من براى تسكينى لحظه اى اينجا نظر ميگذاريم اما بايد گناهكاران به زنان و مردان ملت ايران رو نفرين كرد. گناهكارانى كه حامى جنايتكارانند. اره دوست من: پرسيديد تا اين اندازه و من ميگويم عزيزم به اندازه فقر و زبونى و حقارت و مصيبت و مرگ فرزندان يك ملت.

  • آقای علی سون خاطرات بدی از چپها دارند، زمانی بزمیهای ملی نما به چظها ایراد میگرفتند که چرا به چین و شوروی رفته اند وحال این ایراد بنی اسرائیلی که چرا به کوبا و روسیه نرفته اند؟ برادر محل اقامت چه ربطی به عقاید دارد؟ همانطور که میتوان در ایران زیست و عمله نظام بود یا جاسوس اسرائیل و عربستان و انگلیس و امریکا، به همان اندازه هم میتوان در غرب زندگی کرد و سالم ماند یا برعکس. شیوه بحث شما هنوز در فاز بحثهای خیابان انقلاب مانده. هرجا که کم میاوردند میگفتند بحث بعد از مرگ شاه یا کمونیست یعنی خدا نیست. برادر به خود بیا قطار رفت.

  • جالبه، یک نفر مطلبی با این مضمون نوشته که اگه جرات داری این مطلب را به زبان انگلیسی بنویس، مگه آقای برقعی بازیان رمز نوشته ؟
    در دستگاه اطلاعاتی آمریکا مترجم فارسی ندارند؟ گروهی هم شاکی این هستند که چرا ایشان در آمریکا هستند.و ضد آمریکایی نوشته اند.واقعا تا این اندازه...؟ ساکن آمریکا بودن چه ربطی به نوع دیدگاه داره؟

  • جالبه، یک نفر مطلبی با این مضمون نوشته که اگه جرات داری این مطلب را به زبان انگلیسی بنویس، مگه آقای برقعی بازیان رمز نوشته ؟
    در دستگاه اطلاعاتی آمریکا مترجم فارسی ندارند؟ گروهی هم شاکی این هستند که چرا ایشان در آمریکا هستند.و ضد آمریکایی نوشته اند.واقعا تا این اندازه...؟ ساکن آمریکا بودن چه ربطی به نوع دیدگاه داره؟

  • آقای محمد برقعی تاریخ را از دیدگاه شاهان و جباران مرور کرده و بردگان و رعایای ( و نه ملت که در نظام سرمایه داری مفهوم خاص خود را دارد) زحمتکش گرسنه ی بستوه آمده از ظلم و بی عدالتی شاهان، جباران و رقابت ها و جنگهای داخلی ویرانگر بر سر تقسیم منابع ثروت بین اشراف در ادوار مختلف تاریخی را وطن فروش خطاب کرده است.
    نویسنده "وطن فروشی" در دوران جهانی سازی سرمایه داری پیشرفته نولیبرال در ایران با اقتصادی مصرفی و پیرامونی که وظیفه اش انتقال منابع غنی ثروت های طبیعی، سرمایه های بومی و منابع غنی انسانی به اقتصادهای مرکزی سرمایه ( توسط حاکمان وابسته ی حاکم) است را با "وطن فروشی" بردگان و رعایای گرسنه ی بستوه آمده از ظلم و غارت در اواخر دوران هخامنشیان هنگام شکست در برابر اسکندر، ساسانیان هنگام شکست در برابر جهادگران عرب ، خوارزمشاهیان هنگام سقوط در برابر حمله مغول، و صفویه هنگام شکست در برابر محمود افغان که قیامی داخلی محسوب میشد، چرا که افغانستان کنونی بخشی از ایران بوده، یکی تفسیر کرده است.

    آیا حکام جمهوری اسلامی که به "سنار یک قران" ناحیه پولی یورو دلخوش کرده و جلوی چشمانش سالیانه چهل میلیارد از پنجاه میلیارد دلار ( مطابق با آمارهای رسمی سال 1397) نتیجه ارزش اضافی کار کارگران و زحمتکشان بومی، ارزش های ناشی از ذخائر و معادن غنی زیر زمینی و منابع غنی انسانی از ایران بسوی اقتصادهای مرکزی و نیمه پیرامونی بصورت بی بازگشتی خارج میشود وطن فروش اند و یا زحمتکشان و اقشار میانی فرودست و گرسنه ی اجتماعی که حکام و مافیاهای مالی نظامی غارتگر آنان را به افلاس رسانده اند و مجبورشان کرده تا غذای اهل و عیال خودشان را از درون زباله دان های ثروتمندان وابسته حکومتی جستجو کنند.
    چین اگر خروج سرمایه ها را مهار نمی کرد که اکنون کارگاه تولیدی جهان نمی شد.

    وطن فروش واقعی حاکمان سیاسی طرفدار مافیاهای مالی نظامی در ایران اند که سپرده های مردم در بانک ها و دلارهای نفتی این ملت گرسنه را به غارت برده اند و در حد خود برای اجانب در ایالات متحده، کانادا، اروپا و استرالیا "کار و رفاه" بوجود آورده اند.

    وطن فروش برادران قاچاقچی احمدی نژاد اند که با واردات سازمانیافته کالاهای دیگر کشورها تولید ملی را به نابودی کشیده اند. وطن فروشان واقعی دولتمردان و ولایتمداران حکومتی هستند که پیشاپیش اکثر دلارهای ذخایر نفتی، ثروت های و دارائی های عمومی و منابع غنی طبیعی ملی ایران را پیشخور کرده و بحسابهای بانکی همسران و فرزندان مقیم شان در اروپا، کانادا، ایالات متحده و استرالیا ریخته اند.
    سرزنش نمی توان کرد که، احتمالا، اینبار نیز شرایط عینی بوجود آمده دیکته میکند که ایرانیان مانند نیاکانشان، در حکومتهای ظلم و غارت، هنگام تهاجم اجنبی رفتار نمایند با این تفاوت که وطن فروشان حکومتی در نظام سرمایه سالار را از اریکه قدرت سیاسی - نظامی به پایین می آورند، و خودشان نیز در آتش جنگ و قحط سالی ناشی از آن خواهند سوخت.
    آقای برقعی، در این نظام مذهبی سرمایه سالار تاکنون نیز دیگ ارزش های تولیدی ایرانیان و منابع غنی طبیعی ملت برای اجانب روی آتش غل غل میخورده است.

  • کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!!؟؟؟؟؟؟؟!!!! چرا نگفتید مردم را به تب گرفتندکه به مرگ راضی شدند!!!!؟؟؟؟؟؟!!!!
    من هر موقعه به ایران رفتم مردم اشاره به آسمان میکردند و میگفتند آقا کو و چی شد پس این بمب افکن های آمریکا؟؟؟ برگشتی اونجا یه یاداوری بکن....
    من درجواب میگفتم جنگ خوب نیست آقا،،،،،،،میدونی در جواب چی میگفتند؟؟؟؟ ما میگیم بزن,,,,,به توچه ،،، تو برگرد کانادا اگر دوست نداری.
    سپاه زد تمام مخالفین را لَت و پار کرد وشما با اعلان تروریستی خواندن سپاه مخالفید؟ اینها هیچ راه دیگری را نگذاشته اند...
    آقای برقعی اگر شما مخالفِ جنگ و سیاست آمریکا وخونریزی هستید لطفآ برگردید ایران مثل همون اشخاصی که نام بردید بجنگید.

  • این سخنان یکی به نعل و یکی به میخ زدن یکی از مشخصات بارز اصلاح طلبان شما بخوانید فرصت طلبان!! است که همیشه برای رسیدن به قدرت مردم فریبی را سرلوحه کار خود قرار داده و میدهند،واژه اصلاح طلبی در این حکومت که از سال ۷۶ توسط لیدر و خالق اصلاح طلبی علم شد و به وسیله آن باز مردم را فریفتند،یکی از مسخره ترین نمایش هایی است که در تاریخ ایران توسط گروهی علم شد،رژیمی که شالوده و بنایش برکشتار فرزندان این سرزمین در سال های نخستین و سال ۶۷ بنا شده است را اگر کسی ادعای اطلاح شدن آن را کند یک فریب بزرگ بیش نیست.

  • فکر کنم دکترین کلان رژیم ایران بر مبنای "مقابله با آمریکا" این باشد:
    پلن آ: عربده کشی و پررو بازی و اتحاد با هر کس که بر علیه آمریکا باشد حتی شیطان.
    پلن ب: آوردن اصلاح طلبان روی کار
    پلن د: نرمش قهرمانانه، ببخشید ، چشم، گه خوردم

    به قول محمد علی شاه رعیت غلط کرده اظهار نظر بکنه

1 2 3