بایگانی
۳۰ مرداد ۱۳۹۵
از دست و زبان که برآید
ایرج قانونی

دستْ قرینِ زبان به شکرانه بلند است و از درون میگوید و به درون میگوید، در نمایشی که از آن در عالم حیوان خبری نیست و خودْ متمایزکننده است، متمایزکنندۀ عالم انسان از عالم حیوان، البته از منظر انسان و نه عالمی فی نفسه عالَم، که از نظر هایدگر حیوان محروم از “عالم” داشتن است و چون آن را عالَم نیست نمود و بازنمود و تصویرسازی و به طبع نمایش نیست. اینها آنجاست که زبان آنجاست، و دست. در دست و زبان و به اتکای دست و زبان “عالَم” انسانی به ستایش، و نمایشِ ستایش قیام میکند و نخست و پیش از هر چیزِ دیگری از عالَم بودنِ خود میگوید، و در این شعر از بیرون از عالمِ خود بودنِ ستودنیترین چیز.
۰۳ مرداد ۱۳۹۵
دست و زبان
ایرج قانونی

هایدگر در رسالۀ پارمنیدس، ده سال پیش از چیست آنچه تفکر میخوانند، به مضمون دست میپردازد و این قطعه در حکم سابقۀ بحث و تکمیل کنندۀ آن معانی است که در اثر متأخرش میپرورد. او مینویسد:
۱۲ تیر ۱۳۹۵
دستِ متفکر و دستِ عمل
ایرج قانونی

دستِ رُدِن را اندیشیدن از کار انداخته است و به نظر میرسد که آن فقط نگاهبان اندیشه است، حال آنکه دستِ هایدگر در کار و عمل سخن میگوید و اندیشیدن را به نمایش میگذارد. آن آزادی خاصی دارد که آن را در کار نشان میدهد و نه در از دست شستن از کار. آزادی دستها را هیچ یک از اجزاء بدن انسانی ندارد. دستهایی که به قول هایدگر دراز میشوند و به دیگری میرسند و نوازش میکنند و به دوستی و لطف در دستی دیگر فرو میروند، و در یک کلام سخن میگویند
۰۱ تیر ۱۳۹۵
دست اگر دست است
ایرج قانونی

کارِ دست گونهگونتر از آن است که ما معمولاً تصور میکنیم. دست فقط نمیگیرد و به چنگ نمیآورد، فقط فشار نمیدهد و نمیکشد. دست میدهد و میگیرد، آن هم نه فقط اشیاء را، بلکه به سوی دیگران دراز میشود و به گرمی دست آنها را میفشارد. دست نگاه میدارد. بار میبرد. طراحی میکند، چه بسا از آن رو که آدمی نشانه است. دستها در هم قلاب میشوند، آنگاه که این حرکت قرار است انسان را به صفا و خلوص ناب خود برساند. همۀ اینها دست است، ومهارت و کارِ دستیِ واقعی است.