تأملی دوباره در باره مفهوم چند صدایی بودن قرآن

درآمد

چندی پیش به مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی در «زیتون» منتشر شد و در آنجا از تعبیر چندصدایی بودن قرآن در مقام تفسیر یاد کردم. در پی آن دوست گرامی جناب آقای دکتر فرهاد بهبهانی نقدی نوشت و من نیز در توضیح بیشتر دیدگاهم شرحی تقدیم کردم. در همان زمان دوستی اهل فضل در این باب پرسشی را با من در میان گذاشت و من نیز به طور خصوصی بدان پاسخ دادم. حال می پندارم که آن پرسش و پاسخ برای دیگرانی (به ویژه از طایفه مؤمنان) نیز می تواند مفید باشد و شاید رفع ابهام کند. البته چند نکته بر نوشتار اولیه افزوده ام. با سپاس از آن دوست عزیز که به هرحال بانی خیر شدند (البته اگر خیری بوده باشد).

پرسش:

«آیا آنچه چند صدایی می دانید، مسامحتا چند صدایی خوانده نمی شود و در واقع دربردارنده تناقض نیست؟ و در این صورت اساسا نسبت دادن قرآن به خداوند و رسول زیر سئوال نمی رود و اگر چنین باشد اصل اسلام زیر سئوال نمی رود؟»

پاسخ:

برای حصول نتیجه به چند مقدمه نیاز است:

مقدمه اول

آیا قرآن را یک «متن» می دانیم یا نه. پاسخ من مثبت است. تبیین من آن است که بر اساس اصل تنزیل، وقتی وحی از اراده و مشیت الهی در چند مرحله نزول می کند وارد ذهن و ضمیر نبی می شود و بعد به کلام تبدیل می گردد، دیگر جامه تعیّن پوشیده و تاریخی شده است و هر پدیده ای که تاریخی باشد لزوما واجد تمام پدیده های طبیعی و محدودیت های خاص است. کتاب قرآن از این منظر مانند دیگر پدیده ها و به طور اخص پدیده متن است و ناگزیر مانند هر متن دیگر فهم می شود. الهی و یا بشری بودن در آن تفاوت ایجاد نمی کند.

 مقدمه دوم

هر کتابی به عنوان «تألیف» «مؤلف»ی دارد، مؤلف کتاب قرآن کیست؟ خداوند به عنوان نازل کننده پیام؟ نبی به عنوان گیرنده پیام؟ و یا هر دو؟ (البته در این مقام دیدگاه مؤمنان به وحیانی بودن قرآن مورد نظر است و نه نظر تاریخ نگاران غیر مسلمان).

مقدمه سوم

هر تألیفی (از یک مقاله چند صفحه ای گرفته تا یک کتاب چند صد صفحه ای و یا چند جلدی) معمولا موضوعی واحد دارد و مؤلف معنایی کلان و مرکزی (حداقل فرضیه ای بزرگ و محوری) را دنبال می کند و البته حول آن ممکن است دهها موضوع حاشیه ای را نیز در مقام استدلال و یا شرح و بسط و اثبات فرضیه مختار خود بیاورد. اما فرضیه و یا ایده اصلی هرگز گم نمی شود.

 مقدمه چهارم

به استناد مقدمه سوم، موضوع محوری مؤلف نمی تواند حاوی تناقض (و نه لزوما تعارض) باشد. زیرا هیچ خردمندی حداقل به طور خودآگاه نمی تواند مدعیات متناقض را در یک منظومه فکری و نظری بگنجاند.

حال با این چهار مقدمه به پرسش شما پاسخ می دهم:

اگر خداوند را مؤلف کتاب قرآن بدانیم (که من می دانم)، بی تردید او هرگز نمی تواند دچار تناقض گویی بشود همان گونه که یک مؤلف عادی و بشری هم (حداقل خودآگاه) نمی تواند چنین کند. البته اگر قرآن را کلام محمد بدانیم (نظریه ابن کُلاّب در قرن سوم) و یا وثاقت تاریخی قرآن کنونی (قرآن عثمانی) را به چالش بکشیم، راه یافتن تناقض در متن قرآن محتمل خواهد بود.

از سوی دیگر، مفروض گرفتن موضوع و یا ایده محوری و اصلی هر متنی، مانع از آن است که در ایده ای واحد تناقض راه یابد.

با توجه به این ملاحظات تا آنجا که به موضوع و هدف اساسی قرآن (مثلا توجه به مبدء و معاد و یا تتمیم مکارم اخلاقی) مربوط می شود، راه یافتن تناقض در کلام الهی متصور نیست (این را به عنوان متن شناسی می گویم و نه لزوما از موضع مؤمن به وحی و نبوت) اما چند صدایی در قرآن به الزامات متن شناسانه دیگر است که هرچند در مقاله مورد بحث بدانها پرداخته ام ولی در اینجا نیز شرح کوتاهی می آورم.

می دانیم که هر متنی مستعد خوانش های مختلف و چه بسا متضاد است. این که گفته شده کسی گفته بود کتابی را به من بدهید، من حکم قتل مؤلف را از درون همان کتاب استخراج می کنم، اشارتی به این واقعیت است. گفتن ندارد که هیچ مؤلفی برای استخراج حکم قتل خود نمی نویسد ولی در عمل ممکن است چنین بشود. چنان که در دادگاههای تفتیش عقاید مذهبی (به ویژه در دادگاه ویژه روحانیت جمهوری اسلامی چنین امری رایج است) همواره این گونه بوده و هست. این استعداد در قرآن از جهاتی بیشتر است زیرا که قرآن نه به ظاهر مؤلف دارد و نه از انسجام لازم یک کتاب معمولی (مثلا فصل بندی و یا عناوین موضوعی و . . .) برخوردار است و این دو ویژگی خلل و فرج بیشتری از یک مقاله و یا کتاب معمولی برای انواع تفاسیر ایجاد می کند که کرده است. به مناسبت اشاره می کنم که اگر قرآن به ترتیب نزول تنظیم شده بود، فهم منسجم تری ممکن می شد. همان گونه که زنده یاد مهندس بازرگان در اواخر دست به چنین ابداعی مهم زده بود و می خواست «پا به پای وحی» قرآن را بفهمد و تفسیر کند.

از این رو بحث اراده و نظر خداوند مطرح نیست (هرچند که دقیقا از آن اطلاع نداریم) بلکه ما با یک متن سر و کار داریم و قواعد تفسیر مدون به وسیله مفسران بعدی و قواعدی چون اسباب النزول و مانند آن بر متن شناسی حاکم است. یکی از قواعد متن شناسی قرآن، نظریه در باب زبان قرآن است. زبان قرآن زبان علم است یا فلسفه و یا هنر و یا ادبیات و یا حقوق و یا همه و یا هیچکدام ؟ در این مبحث فهم هرمنوتیکی مدرن صد البته این ظرفیت را بیشتر و جدی تر می کند. به ویژه اگر مدافع نظر «مؤلف مرده است» گادامر باشیم که دیگر حساب پاک است.(من البته مدافع آن نیستم).

جان سخن آن است که مشکل به من و شما بر می گردد و نه به خدا و مشیت (تکوینی و تشریعی) او و یا به نبی و یا وثاقت به متن. واقعیت این است که ما هستیم و تفاسیر دینی مان و هیچ کس نمی تواند مدعی فهم ناب و نهایی از این متن باشد و البته «فهم بهتر» منطقا ممکن است ولی اگر هم کسی فهم برتر دارد، باید بتواند در چهارچوب قواعد بین الاذهانی از مدلل کردنش برآید.

View Comments (33)

  • جناب شالیزار ،
    متاسفانه امثال شما سخت به اعتقادات خود چسبیده وحاضر نیستند کمی تحقیق وتفحص دین پژوهانه کنند وجرات دگر اندیشی را ندارند .یعنی اگر شما در هند وخانواده ای هندو هم بدنیا آمده بودید به همین شدت از اعتقادات هندویی خود دفاع می کردید .البته وجود همین امثال شما به دیگران ثابت می کند که اعتقاد عجب چبز مسخره ای است . برو برادر وهمینطور از این اعتقادات دفاع کن تا کثیری از مردم به مسخره بودن دین واعتقاد پی ببرند .

  • دوست محترم ما جناب شالیزار، فرمایشاتی را طبق نظر شخصی خودشان مطرح کردند و فرمودند سخن را در همین جا به پایان رسانده و تشریف میبرند مرخصی. شد حکایت " و اما ماکان فصار کاسمه"
    مختصر این که برخلاف نظر جناب شالیزار، هر دو آئین مسیحیت و اسلام رابطه ای نزدیک و غیر قابل انکار با آئین یهودیت دارند. علاوه بر مطالعات و پژوهشهای دانشگاهی که سر به صدها میزنند، در اسلام نیز مبحثی حوزوی بنام "اسرائیلیات" به طلاب تدریس میشود که در آن نفوذ آموزه های یهودی در اسلام را در روایات و احادیث مورد بررسی قرار داده و انکار مینماید . اما مقابلۀ قرآن و تورات به درستی عکس آنرا ثابت میکند. اگر دوستان مایل باشند میتوانم فهرست کوچکی از پژوهشهای دانشگاهی را خدمتشان تقدیم کنم. چندین سال پیش، یکی از خاخامهای یهودی در انباریِ کنیسای باستانی یهودیان (جنیزه) فسطاط (نزدیک قاهره) به میلیونها دست نویس آرامی و عبری و عربی دست یافت. به محض اطلاع از این موضوع، چند پژوهشگر دانشگاهی برای مطالعۀ دستنویسهای نامبرده، به کنیسا مراجعه کرده و از میان آن همه اسناد به مدارکی رسیدند که در آنها یهودیان باستان با تمسخر آیه های قرآن را رونوشت برابر اصل آموزه های یهودی و بخصوص تورات، بررسی کرده بودند. آن همه اسناد با پشتیبانی سرمایه داران یهودی از آنجا خارج و جزء مدارک خصوصی آنها شد. اما بعداً بخشی از آن اسناد را وراث به کتابخانۀدانشگاه کیمبریج اهداء کردند که هنوز هم دسترسی به آنها مشکل است. اخیراً یکی از استادان الهیات عبری، اقدام به ترجمۀ چند تا از آن دستنویسها در رابطه با اسلام کرد، ولی دیگر ادامه نداد. گمانم برآنست که رهبران یهودی مایل نیستند با انتشار و علنی کردن چنان اسنادی، موجودیت یهودیان را در معرض خطر مسلمانان افراطی قرار دهند. به هر حال، این رشته سر دراز دارد! روز و روزگار بر شما خوش باد.

  • آقای کامران قدیمها در ماه رمضان در رادیو برنامه ای قبل از افطار پخش میشد که اینطور آغاز میشد: همه با هم به سوی خدا برویم.
    مدتی ست که گرایشی دارند جا می اندازند که: همه با هم به سوی تورات برویم. چرا؟ چون قران از تورات اقتباس کرده. چرا اقتباس مگر محمد و موسی رمان نویس هستند و یکی حق نشر این یکی رادزدیه؟
    فضای انچه شما جناب کامران، در حد نویسندگان نازل است که از هم ایده کش میروند. من شما را ملامت نمیکنم. برای پیامبری ارزشی فراتر قائل نیستید. آنوقت اجازه بدهید انا که فضا و جایگاه دیگری هم برای کتب وحی و هم آورندگان انها قائلند خودشان اینهارابحث کنند. کار شما در صادقانه ترین شکل آن، پیامبری کردن از موضع بی اعتقادی برای باورمندان است.
    خواننده گرامی: چرا باید محمد از تورات اقتباس کند؟ چه چیز عایدش میشد؟ نه محمد نه خود موسی و نه عیسی جز دشنام و آزار از رسالت چیزی نصیبشان نشد. نویسنده نبودند که دنبال جایزه نوبل و پولیتزر بدوند
    در خود همین سایت زیتون هم از یک نویسنده آمریکائی که نامش را بخاطر نمی آورم مطلبی با ترجمه آزاد آورده شده بود که چکونه قران و محمد با روحانیون مسیحی و یهودی که از کتابشان سوه استفاده برای قدرت کرده اند انتقاد کرده آنها را نقد میکند.
    پس اصلا جای اقتباس نیست و روایت مجدد داستانها و اسطوره هائی که به نا به فلسفه سیاسی امروز هم زیر بنا و موسس تشکیل جوامع بشری هستند، دزدی ادبی نیست بلکه تکیه به مکررات واقعی تاریخ بشر است.
    اما در مورد انها که بازگشت به تورا ت را تبلیغ میکنند ، که یک خط سیاسی ست، همینقدر بگویم اگر قرار به بازگشت باشد باید دورتر از موسی رفت. چون ابراهیم هم کتاب داشته، داود هم کتاب داسته، مانی و زرتشت هم کتاب داشته اند، چرا باید چسبید به تورات؟ بتدرج هر چه از قران است ،اخذ شده از تورات و خود محمد هم بتدریج یک یهودی محسوب خواهد شد همانطور که در مورد عیسی و مادرش انجام گرفت که حسابی جا انداخته اند که انها یهودی بوده اند. و هیچ اعتنائی به سخن تاریخ دانان هم نمیشود که زبان مادری عیسی آرامی بوده، زبان مردم بین النهرین. اینکه گفته میشود عیسی در بیت اللحم به دنیاامد، سمبولیک است. یعنی روح الهی در خانه گوشت وبدن به دنیا امد. والا عیسی حتی در بیت اللحم متولد نشده است.
    قران و محمد به درستی گفته اند که دین شمابرای خودتان دین من برای خودم. و هیچ اکراهی در دین نیست. در نتیجه اجازه بدهید دین باوران به بحث و برسی در مورد قران و محمد و وحی و غیره بپردازند شما هم که اعتقادی به این چیز ها ندارید، به اچه اعتقاد دارید بپردازید. من سخن رادر اینجا پایان میدهم و مرخص میشوم

  • این بحث تا سالیان سال دیگر هم ادامه خوهد یافت ولی هر روز تعداد بیشتری خوهند فهمید که کتب دینی توسط بشر دو پا تالیف و نوشته شده و هیچ ربطی به خالق گیتی ندارد. ولی سرگرمی خوبئ است.

  • جناب شالیزار
    بجای این که خواننده را به فریدمن ارجاع فرمائید، با مطالعۀ کتاب عهد عتیق و با توجه به مدعیات عده ای از خاخامهای یهودیِ مدافع اصالت قوم یهود و نیز یهودیان سیاهپوست آکسومی از حبشه، بدرستی متوجه میشوید که منشاء این قوم از حبشه است. در این مورد با پس و پیش کردن داستانهای عهد عتیق و قرار دادن آنها در یک ترتیب تاریخی، میتوانیم مهاجرت قوم یهود از اکسوم حبشه را از دو مسیر رهیابی کنیم:
    مسیر اول در امتداد رود نیل آبی به سمت شمال و سپس از طریق نوبیا (سودان کنونی)، اسارت و بردگی یهودیان از سوی فراعنۀ مصر، فرار از مصر از طریق صحرای سینا و رسیدنشان به کنعان و تشکیل دو دولت مجزا در آنجا بنام جهودیه و اسرائیل. توضیح آنکه علت دوپارگی این قوم در کنعان بر اساس تبعیض طبقاتی بود. یک گروه که در زمرۀ پست تر محسوب میشدند، در جهودیه به کشاورزی پرداختند. گروه دیگر که در عهد عتیق هم به آن اشاره شده، از طبقۀ خواص و بازرگانان یهودی بودند که حکومت اسرائیل را تشکیل دادند. بقیۀ تاریخ آنها را در رابطه با آشوریها و نوبابلیها و رومیها باید جستجو کرد.
    گروه دوم با عبور از تنگۀ باب المندب به جنوب شبه جزیرۀ عربستان کنونی (یمن) وارد شدند و در آنجا به تشکیل دولت یهودی پرداختند. اما برخلاف شهادت تاریخ و مدارک باستانشناسی، سرگذشت این گروه دوم در عهد عتیق نیامده است. با سپاس از توجه شما.

  • شباهت داستان های قرآن با تورات و انجیل جای تعجبی ندارد. شاید بتوان گفت تمام داستان های مشهور این سه کتاب از جمله داستان آفرینش، ماجرای آدم و حوا، داستان نوح، خضر پیامبر همگی برگرفته از افسانه ها و اسطوره های سومریان هستند. سومریان قومی بودند که در هزاره های چهارم تا ششم قبل از میلاد مسیح عمدتن در بین النهرین کنونی و اطراف آن تا سوریه و بخش هایی از ترکیه، اولین شهرنشینان جامعه بشری بودند. در میان بسیار اختراعات و اکتشافاتی که از آنان به ارث رسیده است شاید مهمترین شان اختراع خط باشد که احتمالن در هزاره چهارم پیش از میلاد صورت گرفته است. داستان ها و افسانه های پیش گفته را می توانید در هزاران کتیبه ای که از سومریان به جای مانده و اکنون ترجمه شده اند ببینید. همچنین مجموعه ای از قوانین حقوقی مربوط به آن دوران را که اتفاقن قصاص اسلامی هم در زمره آن است. بخشی از این داستان ها در افسانه گیل گمش آمده. سومریان در این کتیبه ها آثاری به نظم و نثر به جای گذاشته اند که بعضن از نظر محتوا بسیار غنی هستند. ادبیات مفصلی در باره این سنگ نبشته های سومری و ترجمه آن ها در اینترنت موجود است. آیا آنان هم پیامبرانی داشته اند که این افسانه ها را برایشان نقل و ثبت کرده اند؟

  • جناب شالیزار گرامی
    خیالتان را راحت کنم که هیچ ارتباطی بین من و سایت زیتون وجود ندارد, اگر کامنت من خیلی سریع منتشر شد صرفآ به خاطر وجود بی نظمی زمانی در انعکاس کا منت ها در این سایت است که البته که خود من هم به ان شکایت دارم و امیدوارم برطرف شود .
    درمورد اینکه نام من را آور ده ا ید چگونه به این نتیجه رسیدید که من نگران شده ام . سوال من این بود که وقتی کسی را مورد خطاب قرار میدهید باید در مورد آنچه که او گفته, در تأیید ,تکذیب و یا توضیح او چیزی بگویید ولی آنچه که گفتید هیچ کدام ان نبود .
    آنچه در یادداشت من بود این بود که قرآن بیشتر مطالبش اقتباس از تورات یا عهد عتیق است کما اینکه فقط نام موسی بالغ بر ۱۳۰ بر در قران آورده شده در نهایت تحلیل من اینست که قرآن میخواهد تعالیم موسی را به پیروان خود بیاموزد به همین خاطر گفتم که چرا به خود تورات رجوع نمیشود . در ضمن گفته باشم که این توصیه من به این معنا نیست که که اصالتی برای تورات قایلم بلکه معتقدم که هر دینی از درون دین قبلی بیرون میاید و به همین دلیل برای ماندگاری خود دین قبلی را تحریف شده مینامد و با ان به نبرد میپردازد و به عبارتی بند ناف خود را از ان میبرد. همین اتفاق در مورد مسیحیت و بعد از ان در اسلام اتفاق افتاد.

    شا د باشید

  • در باره شباهت اجمالی بعضی مطالب در کتب آسمانی.
    هر چند تورات و انجیل فعلی تحریف شده اند. اما اگر گاهی شباهتی هم هست، علت اینستکه از طرف یک خدا و بر اساس واقعیت و حق است.
    قران: لا نفرق بین احد من رسله
    پیام همه ی انبیا، ترک عبادت و اطاعت طاغوت، و ایمان و پرستش خدای واحد است.
    تاریخ بشر و انبیای الهی نیز یکی بوده است که در کتب پیامبران الهی اشاره و یا تکرار شده است.
    اگر مشابه نبود، عجیب بود.

  • جناب کامران چه خوب که زیتون خیلی سریع عکس العمل شما را روی سایت پذاشت چون میتوانم آچه را پیام سابقم کم داشت تکمیل کنم. به نظر من چون عهد عتیق گانصد سال بعد از موسی و آنهم احتمالا توسط روحانیون درباری نوشته شده و عهد جدید هم چندین و چند روایت دارد از سوی حواریون در نتیجه شیوه تحقیق عقلی و منطقی به ما میگوید که در مورد تورات و نظرات و پیام و زندگی موسا، قران اطلاعاتش قابل اتکا تر است. یعنی روایت مدرن تر اسطوره های سامی و غیر سامی را در قران میتوان یافت .
    اما در مورد شخص خودتان اینهمه نگران و پریشان نباشید که چرا اسم شما را که اسم واقعیتان هم نیست به زبان آورده ام و شما کجا هستید و غیره. آرامش داشته باشید فقط داریم بحث میکنیم در مورد کسانی که خودمان نیستند چرا اینطور با حرارت از پا در می آئید چه ربطی به شما دارد موسا و محمدی که انها را غیر واقعی هم می پندارید

1 2 3 4