آیا از قرآن یک «صدا» شنیده می شود؟

درآمد

چندی پیش نوشتاری از من با عنوان «طالقانی و بازگشت به قرآن»» در زیتون منتشر شد. در پی آن برخی افراد صاحب نظر و آگاه به موضوع از جمله دوستان ارجمند آقایان مهندس عبدالعلی بازرگان و دکتر فرهاد بهبهانی و برخی کاربران در کامنت ها در این باب اظهار نظر کرده و پرسش ها و یا نقدهایی را پیرامون مدعیات آن نوشتار مطرح کردند. نقدنوشته جناب بهبهانی به طور مستقل در زیتون انتشار یافته و اکنون در دسترس است. اینک، به انگیزه پاسخ به برخی نقدنوشه ها، شرحی بیشتر پیرامون مدعیات اصلی نوشتار اولیه ام می آورم.

در این نوشتار از برخی ملاحظات مطرح شده، به دلیل توافق اصولی و یا به دلیل عدم اختلاف مهم، چشم می پوشم و فقط به دو موضوع اساسی تر می پردازم:

یکم. کارکرد قرآن

یکی از محورهای مهم نوشتارم پرسش از انتظار از قرآن و در واقع کارکردها و نقش قرآن در ذهن و زبان و زندگی ما مسلمانان است. نمی خواهم همان گفته ها را تکرار کنم ولی از آنجا که در برخی نقدها در این مورد نکاتی آمده که به نظر می رسد مراد هنوز ناروشن است، ناگزیر بدان اشارتی می شود.

بی گمان از هر منظر که نظر کنیم، قرآن کهن ترین و معتبرترین و اصیل ترین سند دین شناخت دین اسلام است و این اعتبار البته برای مسلمانان و مؤمنان به وحی به مرتب بیشتر و تعیین کننده تر است. در طول تاریخ، از آغاز تا کنون، همین اعتبار کم و بیش وجود داشته و دارد. حتی کسانی که قرآن را «کلام محمد» و یا «رؤیای رسولانه» می دانند، نیز اهمیت و سندیت و حجیت کلام قرآن را انکار نمی کنند و خود نیز بدان استناد و احتجاج می کنند.

اما و هزار اما، بحث بر سر این است که این قرآن به چه کار می آید و چگونه می توان قرآن «خواند» و این متن مقدس چه استفاده ای به ما می رساند و یا باید برساند. آنچه همواره به ویژه در روزگار ما چالش برانگیز شده، پاسخ به این نوع پرسشهاست. آنچه من یادآوری کرده و می کنم، این است که حامیان و مبلغان شعار «بازگشت به قرآن» از حدود صد سال پیش تا کنون، غالبا به گونه ای سخن گفته اند که گویا اگر مسلمانان به «حبل المتین قرآن» بیاویزند و این متن وحیانی را در متن اندیشه و عمل خود قرار دهند، دیگر کار تمام است و مشکلات و معضلات مؤمنان حل خواهد شد. به یاد می آورم که در گذشته (احتمالا هنوز هم چنین است) در سالن عمومی انجمن اسلامی مهندسین تهران (که از دهه شصت تا اواسط هشتاد من هم یکی از سخنرانان آن بودم)  حدیث نبوی «اذاالتبست علیکم الفتن کقطع المظلم فعلکیم بالقرآن» (کلینی، الکافی، جلد ۲، ص ۵۹۹)  بر دیوار آویخته بود. مصلحان قرآن محور قرن حاضر همواره به درستی از این که مسلمانان از قرآن فاصله گرفته و یا آن را رها کرده اند، شکوه ها کرده و از این رو به مؤمنان وعده داده اند که از طریق تمسک و توسل به قرآن و عمل صادقانه به آن، از خرافات و عقب ماندگی ها و گرفتاری ها آزاد خواهند شد.

اما واقعیت این است که امروز باید در اطلاق این دعوی و مبانی و الزامات نظری و عملی آن تأمل بیشتر کرد. از جمله این که آیا قرآن به مثابه کتاب قانون و یا رساله عملیه مراجع تقلید است که باید به عنوان یک متن مرجع مورد عمل قرار گیرد و مثلا آیات الاحکام آن (که حدود پانصد آیه بیش نیست) به عنوان واجب شرعی باید مو به مو و عینا عملی شود؟ و یا آیا می توان که از متن قرآن امور سیاسی و حکومتی و قوانین کیفری و جزایی و مدنی و اقتصادی «استخراج» و یا حتی «استنباط» کرد؟ درست است که بزرگوارانی چون بازرگان و طالقانی و حتی جناب آقا مصطفی حسینی طباطبایی به تفاریق تذکر داده اند که نباید گره گشایی از تمام مشکلات مدنی و اجتماعی را از وحی و نبوت و قرآن انتظار داشت (به ویژه زنده یاد مرحوم مهندس بازرگان با مدل تفسیری «ناگفته های بعثت» قایل به محدودیت نقش وحی و نبوت بود) ولی واقعیت این است که همین بزگواران گاه مدعیاتی مطرح کرده اند که به نوعی با این گفته ها در تعارض قرار گرفته و یا چنان از اطلاق عام بازگشت به قرآن سخن گفته و موضوعات را از هم تفکیک نکرده اند که موجب تردیدهای جدی در این مقوله شده و می شود.

این را هم بگویم که این دغدغه برای من تجربی است و در زیست جهان من تجربه شده است. به یاد می آورم که در اواخر دهه شصت یک بار در انجمن اسلامی مهندسین به مناسبتی سخن می گفتم. به احتمال زیاد دوستان عزیز آقایان مهندس عبدالعلی و دکتر بهبهانی نیز حضور داشته اند. من در آن سخنرانی (البته با رعایت احتیاط لازم) موضوع تغییرپذیری احکام دینی را مطرح کردم و در حد ممکن برای نظریه مختارم استدلال کردم. هرچند غالب حاضران (که جملگی از چهره های شاخص قرآنی و در عین حال  روشنفکر و نوگرا بودند) سکوت کردند ولی برخی از اینان با شدت تمام با گفته من مخالفت کرده و آن را مردود دانستند. یکی از این مهندسان محترم (که هرکجا هست خداوند به سلامت دارش) به صورت جدلی و تند پرسید: آقای اشکوری! شما فقیه تر هستید یا شیخ طوسی؟! خواست بگوید که  چون فقیه متقدم و برجسته ای مانند شیخ طوسی چنین چیزی نگفته است، پس تو حق نداری چنین بگویید. مرحوم مهندس بازرگان، گرچه در آن روز طبق سنت حسنه شان از من تشکر کردند، ولی در این مورد خاص واکنشی نشان ندادند. اما چندی بعد در سخنرانی عمومی اش در سالن میرداماد، با اشاره به دعوی من مبنی بر تغییرپذیری احکام آن را رد کرده و اعلام کرد که «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» (بگویم که من در آن سخنرانی حضور نداشتم ولی گفته ایشان رامضمونا  برایم نقل کردند). آنچه من دریافته ام آن است که این سلسله جلیله تا جایی که فقه و احکام فقهی حوزوی مطرح باشد، چندان مخالفتی ندارند و حتی موضع ضد فقاهتی می گیرند ولی وقتی پای قرآن و آیات الاحکام آن در میان بیاید، تغییرپذیری آن را بر نمی تابند. یک بار دیگر یکی دیگر از اعضای انجمن اسلامی مهندسی در سخنرانی اش (باز در واکنش به گفته های من) اعلام کرد: قبول می کنم که برخی احکام تغییرپذیرند ولی این حق فقط برای خدا و رسول است و بشر حق چنین تغییری را ندارد.

در هرحال باید روشن کرد که اولا- آیا حکومت (هر حکومتی مذهبی و یا غیر مذهبی) مجری احکام شرعی است و یا باید باشد؟ ثانیا- جدای از امر حکومت و وظایف آن، آیا آیات مربوط به حدود و دیات و زن و خانواده و اهل کتاب (مثلا جزیه) و . . . عینا و یا با تصره هایی برای ابد لازم الاجرا هستند؟ مثلا برای همیشه باید دست دزد را قطع کرد؟ (موضوع آیه ۳۴ مائده) و یا باید همیشه به زناکار را تازیانه زد؟ (موضوع آیه ۲ سوره نور) البته برخی از این بزرگواران در اوایل عمر جمهوری اسلامی، وقتی که این نوع موضوعات بحث روز بود، در عین دفاع  از جاودانگی احکام قرآنی و اسلامی، با این استدلال که این مقررات در هر شرایطی لازم الاجرا نبوده و شروطی لازم است، عملا تا اطلاع ثانوی این احکام را به حالت تعلیق در می آوردند. همان گونه که برخی فقیهان محتاط نیز از گذشته تا حال، شماری از احکام کیفری را تا زمان ظهور امام غتیب معلق می کنند.

کوتاه سخن تا زمانی که مواضع با شفافیت اعلام نشود، صرف شعار بازگشت به قرآن گرهی نمی گشاید. اگر در صد سال و یا پنجاه سال پیش اهمیت این موضوع چندان روشن نبود و همه گرفتار ایده آلیزه کردن سنت دینی بودیم و سرخوش، امروز تجارب پر هزینه ای چون حکومت ولایی فقهی در ایران و ظهور داعش و داعشیسم در منطقه، باید ما را به ریشه ها برده و از غفلت احتمالی خارج کرده باشد.

در پایان بگویم جناب بهبهانی از قول آقای طباطبایی آورده اند که «ما نباید از صدر اسلام نسخه برداری کنیم، بلکه باید درس بیاموزیم»، اگر  به راستی چنین است، اختلافی در میان نیست.

دوم. چند صدایی بودن آیات قرآن

ایراد دیگری که مطرح شده، این است که، من چرا از دو و یا چند صدایی بودن برخی آیات قرآن یاد کرده ام. دعوی مقابل آن است که چنین نیست، فهم درست و صحیح قرآن حاوی پیام و معنای واحدی است و اگر اختلافی در میان است برآمده از فهم نادرست و نادقیق قرآن و یا اختلاف در تشخیص مصادیق است. از جمله گفته شده وقتی قرآن به «عربی میبن» (شعراء/ ۱۹۵) است و مدعی هدایت، چگونه می تواند دارای معانی مختلف و یا تفاسیر متضاد باشد؛ تفاسیری که موجب گمراهی و در نتیجه ناقض اصل هدایت است.  در اینجا گزارش و استدلال جناب بهبهانی را عینا می آورم تا محل نزاع روشن تر باشد:

«آقای حسینی طباطبایی در بحث «استنتاج معنا از آیات قرآن» بحث مبسوطی در این زمینه آورده و به طور خلاصه می­گوید: ۱- قرآن که خود را کتاب هدایت و محور وحدت بین پیروانش معرّفی می‏کند، نمی­شود به گونه­ای سخن گوید که مفاهیم مختلف (و حتّی چنانکه بعضاً ادّعا شده است متضادّ) از آن به دست آید. ۲- چنانچه با قرآن عاری از افکار ازپیش ساخته برخورد شود و معانی لغات و ارتباط نحوی کلمات در آیه و سیاق آیات درنظر گرفته شود، بیش از یک معنا از آیات قرآنی به دست نمی­آید و ۳ – از همین­رو مفسّران به طور کلّی کمتر در زمینه­ی معنا و مفهوم آیات به اختلاف اصولی رسیده­اند و اختلافات معمولاً در مصادیق بوده که در این راستا همواره پیروان فرق و مکاتب مختلف، خواسته­اند عقاید خود را از آیات قرآن نتیجه بگیرند. در مورد داعش و بوکوحرام خوشبختانه اعلامیّه­ای با بیش از یکصد امضاء از شخصیّت­های شناخته شده­ی اسلامی در مردود شناختن فکر و راه و روش آنان توسّط جامعه الأزهر مصر منتشر شده که به کلّی حساب آنها را از اسلام جدا می­داند».

سخن در این باب بسیار است ولی پاسخ اجمالی من این است که: گرچه به تئوری «شریعت صامت» (حداقل به گونه ای که شهرت یافته است) باور ندارم ولی، به دلایل پیشینی و پسینی فراوان، بر این عقیده ام که که فهم کلمات و واژگان و مهمتر از آن جملات در هر زبانی، کف دارد ولی سقف ندارد (و من در کتاب «تأملات تنهایی – دیباچه ای بر منوتیک- انتشار یافته به سال ۱۳۸۲–  در این باب به تفصیل سخن گفته ام). مثلا می توان برای کلمه «توحید» یک معنای حداقلی و اجماعی (مثلا نفی توحید عددی) را در نظر گرفت ولی آیا می توان گفت تفسیر توحید و یکتانگری ذات باری سقف دارد و مثلا هر نوع فهم تازه ممنوع شده و پایان یافته است؟ نمی دانم پاسخ مدافعان تک صدایی یا تک فهمی قرآن چیست ولی گفتن ندارد که اگر برای فهم ها (دینی و یا غیر دینی) سقف قایل نباشیم، بالملازمه این فهم ها متفاوت و احیانا متضاد خواهند بود. واقعا تضمینی هست که چنین نشود؟ ظاهرا دوستان به مفهوم «تفسیر» و اقتضائات آن به ویژه هرمنوتیک جدید توجه ندارند.

اگر از این استدلال پیشینی و نظری بگذریم و در عالم واقع دنبال حقیقت بگردیم، جز این می بینیم که در طول این هزار و چهارصد سال دهها و صدها و چه بسا هزاران فهم و تفسیر و تأویل از همین آیات قرآن ارائه شده که بسیاری از آنها با هم متباین و متعارض اند و بر این اساس تکفیرها برآمده و خشونت ها اعمال شده و خونهای پر شماری به نام اسلام و قرآن و با شعار الله اکبر ریخته شده است؟ «جنگ هفتاد و دوملت» از کجا برآمده است؟ چرا به تاریخ مراجعه کنیم، در همین زمان خودمان و در برابر چشمان نگرانمان، چه گذشته و می گذرد؟

منصفانه داوری کنیم. آیا این تفاسیر متعارض و خونریز «صرفا» برآمده از لغت ناشناسی و فهم ناصحیح از متون دینی و قرآنی و حتی «فقط» به دلیل بی دینی یا بددینی تکفیرگرایان و خشونت ورزان زیر سایه قرآن است؟ مگر قرآن خود اذعان ندارد که «هادی بعضیّ و بعضی را مُضلّ» (آیه ۲۶ سوره بقره)؟ نمی دانم چگونه می شود چنین مدعای گزافی را ثابت و مدلل کرد. چگونه می شود ابوبکر بغدادی و اسامه بن لادن و ملاعمر را جاهل به زبان عربی و قرآن و حدیث و نامسلمان و به معنای فقهی و شرعی آن کافر دانست و آنان را از جرگه مسلمانی خارج  کرد؟ بله، می توان با استناد به قرآن و متون معتبر و مقبول دینی به نحو روشمند و استدلالی نشان داد که تفاسیر دینی و قرآنی اینان نادرست است و یا استنادات فرمالیستی آنان به قرآن و این حدیث و آن روایت، غلط و مخدوش است و یا به انگیزه های سیاسی خاص و جاه طلبانه چنان تفاسیری ارائه شده و می شود؛ ولی هرگز نمی توان مستندات نقلی آنان و الهام گیری شان را انکار و خیال خود را راحت کرد (من خود در مقاله «سه فعل حرام شرعی در اقدامات داعش – منتشر شده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۹۴ در سایت بی سی» به این موضوع پرداخته ام). این که اغلب مسلمانان و اغلب قریب به اتفاق عالمان الازهر و حتی شیعی به درستی افکار و اعمال داعشی ها را مردود اعلام کرده اند، هرگز به معنای خروج شان از جرگه مسلمانی نبوده و نیست. اگر جز این باشد، همان علما نیز مشمول خروج از دین خواهند بود. چرا که اغلب آنان نیز در سطوحی دارای همان افکار و گاه اعمال داعشی بوده و هستند.

اصولا، کدام مفسری می تواند قاطعانه از اعتبار و وثاقت فهم خود از فلان آیه قرآن و یا حدیث، برای همشیه، دفاع کند؟ مگر فهمی یک بار و برای همیشه هم داریم؟

اگر از داعشیسم بگذریم، به گواهی تاریخ اسلام، در موضوعات مهم اعتقادی و کلامی و فقهی و عرفانی، نیز همین چند صدایی را به عیان می بینیم. از باب نمونه بنگرید به ماجرای جبر و اختیار. برخی آیات به صراحت حاوی جبرگرایی است و شماری دیگر به صراحت از اراده و اختیار و انتخاب و مسئولیت آدمی یاد می کنند و هریک از این صداها در چهارچوب اندیشه اسلامی قائلانی پر شمار داشته و دارد و البته کسانی نیز به نوعی بین آن دو سازش ایجاد کرده و صدای سومی بلند کرده و از «امر بین الامرین» دفاع کرده و می کنند. از این نمونه ها فراوان است و برای جلوگیری از «اطناب مُملّ» از ذکر آنها خودداری می شود.

با سپاس از دوستانی که با نقدها و تذکرات خود بر من منت نهاده و بانی تحریر این نوشتار شدند.

 

View Comments (36)

  • اشکال این است که این آیین (هر فرقه اش) آمیخته با حرفها و دستورهای خلاف عقل و منطق است بفروانی (مانند هر دین دیگر) ! ولی بعضی مؤمنان میگویند :
    «آنچه با عقل منطبق بود، بپذیرید. و آنچه مجهول ماند، صبر کنید تا به شخص عالم تری دست یابید، و یا تا آنکه، خود امام زمان ع بیاید.» !
    یا « فعلا به دانسته های خود عمل کنید.» !
    این چه کاری است؟! چرا به «آنچه مجهول است» رفتار کنیم با این وعده که کسی یا کسانی می آیند که آنها را ثابت می کنند؟! مگر تاکنون کم ادعاهای عالمان و مؤمنان بود که بعدها باطل بودنشان از پیش هم ثابت تر شد؟
    اضافه بر این ، مؤمنان دیگردینها و فرقه ها چرا چنین توقعی نداشته باشند؟ به هر دین و فرقه ای که اشکال میکنید پیروان و مؤمنان آنها هم میتوانند از این پاسخها بدهند و از این توقع ها داشته باشند «فعلا تا همین جا را بکار ببرید ...!».
    شما که این همه ما را به عقل ارجاع و سفارش میدهید بفرمایید امام زمان کیست ؟ از چه حرف میزنید؟ کی و کجا وجود چنین آدمی ثابت شده؟ این چه ادعایی است؟! چرا به آنچه «مجهول» و در واقع خلاف عقل است را باور و به آن رفتار کنیم؟ کدام عالم یا عالم تر؟
    چه اصراری است دینی که برای ما نیامده و در آن اشکالها و تناقضها و ادعاهای فراوانِ خلاف عقل و علم و منطق هست را بپذیریم و گرفتارش باشیم با امیدی واهی و خلاف خرد، با سرانجامی مبهم !؟ نسلهایی با همین وعده ها و خیالها در پی هم رفتند ، مگر ما تا کی زنده ایم؟
    چه تضمینی بر درستی حرفهای شما هست که عمر خود را با این وعده ها و ادعاهای خلاف عقل سر کنیم؟
    چرا و چه اصراری است که دچار قید و بند دینی باشیم و ذهنمان آزاد نباشد که برابر عقل و علم و منطق رفتار کنیم ؟ هرچه خلاف عقل بود را نپذیریم حتا اگر در فقه اسلام ( از هر فقه اش) باشد !

  • می گویند برای فهم قرآن به امامان شیعه و اهل بیت مراجعه کنید در حالی که :
    1. در زمان علی بن ابیطالب، امام معنایی را نداشته که بعدها ملایان شیعه به آن دادند و درباره اش تبلیغ کردند.
    2. معنایی که به اهل بیت داده اند هم با فقهی که اسلامی خوانده میشود حتا با فقه شیعه سازگار نیست و در قرآن هم چنین تعریفی نیامده.
    3. خود آنها که امام خوانده شده اند ، آنچه شیعیان امامی به آنها نسبت داده اند را تأیید نکردند و خود را آنگونه نمیدانستند.
    4. مشهور است که علی بن ابیطالب گفته اند آنچه به ما نسبت داده میشود را با قرآن بسنجید اگر جور در نیامد نپذیرید، نه اینکه بر پایه آنچه از ما نقل میشود قرآن را تعریف و فهم کنید.
    5. ملایان شیعه امامی انقدر با هم اختلاف دارند و بعضی به خون یکدیگر هم تشنه اند که هیچ آدم عاقلی حرف آنها را باور نمی کند. همین آزمون 42 ساله برای همیشه ی ملت ایران و ملت های منطقه بس است (مگر آنها که بهره برده اند).
    6. . . .
    درود بر جناب اشکوری. با تندرستی و سربلندی و بی نیازی، در راهی که برگزیده اید و میروید (پژوهش و دریافت و روشنگری) کامیاب باشید.

    4. وقتی که

  • جناب تبریزی
    ظاهرا شما هیچ علاقه آی به مدلل حرف زدن ندارید , بالاخره ما نفهمیدیم این قرآن شما کتاب کاملی است یا احتیاج به پاورقی و حاشیه نویسی دارد تا قابل استفاده شود .
    میشود لطفآ توضیح دهید که چرا خدای قران هر آنچه که لازم بوده را در همین کتاب نفرستاده تا مجبور
    نشویم به سنت پیامبر و امامان معصوم نیاز داشته باشیم . تازه تکلیف مسلمانان غیر شیعی که هیچ علاقه ا ی به این امامان شما ندارند چیست .
    شما همواره توصیه به رجوع به علما میکنید ولی توضیح نمیدهید که این علما که هستند و چگونه عالم شده اند واین اعتبار را چه گونه بدست میاورند .

  • جناب شهروند درجه سه، مرقومه ی مورخه 26 آذر جنابعالی رویت شد.
    آخرش اسمی از حاج علی تبریزی برده ای، اگر منظورت منم، بدان و آگاه باش که؛
    ۱ آنکه قران را فرستاده، یعنی خدا، و آنکه رسولش بوده، گفته اند که کتاب معلم و راهنما میخواهد،
    "یعلمهم الکتاب"٫
    "و لکم فی رسول الله اسوه حسنه"
    همه چیز هم در قران نیامده، لذا سنت پیامبر و امامان معصوم هم جزء منابع سلام است. بعلاوه، قبل از همه ی اینها، خداوند، یک رسول و حجت درونی به ماداده است که "عقل" نام دارد.
    با عقل پیامبر و کتاب الهی را از دروغی تشخیص میدهیم. و با عقل به کتاب خدا و سنت مراجعه میکنیم.
    اگر واقعا سوال دارید، باید تحقیق کنید و از علما بپرسید.
    و سوالات زیاد است و جوابها متنوع، آنچه با عقل منطبق بود، بپذیرید. و آنچه مجهول ماند، صبر کنید تا به شخص عالم تری دست یابید، و یا تا آنکه، خود امام زمان ع بیاید.
    فعلا به دانسته های خود عمل کنید. ندانسته زیاد است!

  • با سلام و سپاس از تمام دوستان و یارانی که هریک همت کرده و در حاشیه این نوشتار کامت نهاده و هر یک به فراخور حال و افکار خود مطلبی و یا مطالبی اظهار کرده اند.
    صادقانه بگویم برای من این اظهارنظرها با هر محتوایی از اهمیت ویژه برخوردار اند. گاه برخی از آنها در تعمیق و یا تصحیح افکارم مؤثرند و پاره ای از آنها حداقل مرا با افکار دیگران آشنا می کند و متوجه می شوم که دگراندیشان من چگونه می اندیشند و در چه حال و هوایی تنفس می کنند و این می تواند توجه مرا به جوانب مختلف مورد بحث (به ویژه مسائل دینی) معطوف کند.
    فایده دیگر این کامنت ها درگرفتن گفتگو بین محاطبان است و این هم برای همه مفید تواند بود.
    واپسین نکته آن که بنا داشتم به پاره ای از نکات و یا نقدها و یا پرسش های یاران در اینجا پاسخ دهم ولی متأسفانه به دلایلی تا این لحظه ممکن نشد. واقعا پوزش می خواهم. البته به زودی شرحی کوتاه دیگری بر مدعای اصلی چند صدایی بودن قرآن منتشر خواهم کرد.
    باز هم سپاس
    اشکوری

  • با سلام به جناب جمال گنجه ای
    بسیار ممنون از اینکه سوالات اینجانب را مقبول پاسخ شمرده ا ید.
    لطف نمایید همانگونه که من پرسش هایم را به نظر خوا نندگان رساندم شما هم پاسخهایتان در همینجا بیاورید تا همگی از آنها بهره ببریم .
    با احترام
    کامران

  • به نظر می رسد آقای بهبهانی از روی متانت نخواسته اند به آقای اشکوری متذکر بشوند که در واقع از ایرادات خیلی به اجمال و سریع و ..ناکافی گذر کرده اند ! حالا که کامنت شهروند درجه سه حجت را تمام کرده و یقه همه کامنت گذاران ، افزون بر خود آقایان بهبهانی و اشکوری را یکجا گرفته اندو گوئی به همه ما کیش و مات گفته اند ! آقای جمال گنجه ای هم چراغ خاموش از کنار این نقد مدعی افکن رد شده و آنرا نادیده گرفته وترجیح داده اند به مکررات سست امثال آرامش دوستدار ها ، بهرام مشیری ها و جلال ایجادی ها دلمشغولی نشان دهند .کاش هیئت سردبیری زیتون به صرافت می افتاد و درمی یافت که گشودن بحث تک صدائی یا چند صدائی بودن قرآن و تبیین و تفسیر نوع و ماهیت پیام آسمانی ، استعلائی یا فرارونده آن تا چه حد در سرنوشت تاریخی فرهنگ و سیاست اسلامی بخصوص در ایران کنونی ما موثر است .اگر حدس و گمان اینجانب درست باشد همین اقای " شهروند درجه سه " در رشته سخنانی در جای دیگر به صراحت بیشتری همین منطق ناب قرآنی را بکار برده و به اشاره نشان داده است که مثلا" ما ایرانیان یا بهتر بگوئیم فارسی زبانان کتاب آسمانی همزبان خودرا در کجا می توانیم سراغ بگیریم ! مهم این است که کتاب آسمانی ما هیچ تناقضی با دیگر کتابهای آسمانی نخواهد داشت چه طبق تعریف خداباوران مبداو منشا همه یکی است و همه از یک منبع سرچشمه گرفته و می گیرند و همه رو به جهت یکسانی دارند.شهروند ذرجه سه با رندی خاص خودش خدا را گواه می گیرد که " این اسلام و قرآن به گفته خود قرآن برای قوم عرب 14 قرن پیش آمده " . اما معنی این سخن حق این نیست که اگر بر فرض کتاب x کتاب آسمانی قوم حاضر باشد با قرآن نارل شده در 14 قرن پیش تناقض یا تضاد دارد !هر دو مصدق و موئید یکدیگر و دیگر کتب الهی خواهند بود ! از فرط بداهت موضوع واقعا" آدمی خق ندارد عقل سلیم ثقریبا" عامه مسلمانان را ، بابت پذیرش عدم تحریف قرآن به روایت رسمی شورای جمع آوری عثمان به سخره بگیرد ؟عثمان امر کرد هر مسلمانی به شرط آوردن دو گواه مسلمان دیگر می تواند آیه یا آیه هائی را به شورای جمغ آوری قرآن دیکته کند !؟ جالب است عامه مسلمانان چه شیعه و چه سنی همه قبول دلرند که به امر عثمان و خلفا ی بعدی حد اقل تا 150 سال بعد هر نوع نقل و روایت دیگری از پیامبر و حتی صحابه کبار در خصوص قرآن ممنوع شده بود ! آنوقت عموم مسلمانان معثقدند قرآن هیچ دستی نخورده است و عینا" همان است که به پیامبر نازل شده بود !؟ و جالب تر اینکه ثقریبا" تمام علمای متقدم درجه اول شیعه مثل کلینی و شیخ طوسی و طبرسی و ابن طاووس همه اذعان کرده اند که حضرت علی قرآن را بر حسب زمان نزول آ یات ترتیب و تدوین کرد ولی شورای عثمان آنرا نپذیرفتند ! دوستان ماجرای جعلی بودن یا نبودن نامه عزل آقای منتظری را بیاد آورید ! دستخط سید احمد بود یا خود آقای خمینی ؟
    به هر حال قابل توجه مجدد آقای اشکوری ! مگر قرآن محمد میتواند غیر از منظور مشخص و واحد شخص پیامبر منظور و مقصود دیگری داشته باشد ؟ اگر ما منظور و هدف و مراد پیامبر را نشناسیم ودرک نکنیم درست است که از پیش خود بگوئیم قرآن چند صدا دارد ؟ بهتر نیست بگوئیم ما در درک منظور و مقصود پیامبر مشکل داریم ؟ یا شاید اورا آنطور که حق اوست نمی شناسیم ؟

  • جناب آقای کامران
    سلام
    مطالب فشرده و در عین حال بسیار متنوعی پرسش فرموده اید که جواب هرکدام از آنها بحثی طولانی نیاز دارد که بطور قطع در حوصله این صفحه نیست
    اگر مایلید ایمیل تان را به این آدرس بفرستید تا مورد به مورد آنها را جواب عرض کنم
    jamalganjei@gmail.com
    با احترام جمال گنجه ای

  • متشکرم
    با وجود اینکه مطلب تان خالی از هتاکی نبود، اما جواب نمیدهم
    زیرا مطلب من هست و مطلب شما هم هست
    یعنی قسمت «یستمعون القول» با دو نظر کاملا مخالف حاصل شده، میماند قسمت «فیتبعون احسنه» که در این مورد لازم نیست صدا کلفت کنیم و رگ گردن متورم کنیم و چه و چه زیرا مخاطب فرهیخته است خودش بهتر می فهمد که کدام سخن صحیح است

  • سلام بر شما
    بسیار علاقمندم
    ولی سواد کامپیوتریم بطور رقت انگیزی پائین است
    حتی نمیدانم مطالبم را چطور باید برای سایت شریف زیتون بفرستم (مثلا ایمیل یا تلگرام و غیره) و محتاج راهنمائی حضرت تان هستم و دعا گو خواهم بود اگر کمک بفرمایید
    ضمنا به مقالات جناب آقای یوسفی اشکوری خیلی علاقمند میباشم و اگر ایمیل ایشان را داشته باشم میتوانم مطالبم را برای ایشان بفرستم و خواهش کنم که در سایت شریف زیتون قرار دهند

1 2 3 4