اعتراف راهی برای خلاصی از مخمصه یا رهایی از عذاب وجدان

ویژگی اصلی نامه‌ی پوزش‌خواهی مرتضوی، عدم انسجام و تناقض‌گویی‌های آشکاری است که از صدر تا ذیل نامه به چشم می‌خورد؛ گویی این نامه طی چند روز و در حال و هواهای مختلف یا از سوی افراد گوناگون به رشته‌ی تقریر درآمده است. آیا این تناقض‌گویی بازی زیرکانه و پیچیده‌ای است که مرتضوی به راه انداخته است تا بتواند خود را از مخمصه‌ی موجود و مجازات‌های احتمالی آن برهاند یا ناشی از اضطراب، سردرگمی، پریشانی و در بهترین حالت عذاب وجدان و پشیمانی از گذشته‌ی خود است؟
در واقع، مرتضوی با این نامه، وضعیت را برای خود و شاید برخی از یارانش، دشوارتر و پیچیده‌تر کرده و نشان داده است که در موقعیت‌های دشوار، توانایی مدیریت و رهایی از مخمصه را ندارد و با ارتکاب اشتباهات مکرر، خود را گرفتارتر می‌سازد. اصولاً کسانی که از قدرت به صورت قهری و حداکثری بهره می‌برند و برای حل بسیاری از مشکلات بدان متوسل می‌شوند، به تدریج توانایی بازی در وضعیت‌های پیچیده را از دست می‌دهند؛ شخصیتی تک‌بعدی پیدا می‌کنند و در بسیاری از مواقع به جای رویارویی جسورانه با اصل «مسئله»، صورت آن را پاک می‌کنند، به ساده‌سازی آن می‌پردازند و در نهایت «قدرت» را حلال تمام مشکلات می‌دانند. این افراد آنگاه دچار بحران شخصیت و مصیبت می‌گردند که دست‌شان از قدرت کوتاه گردد و ناچار باشند بدون بهره‌گیری از آن با مسائل مختلف روبه‌رو شوند و در وضعیت‌های دشوار و پیچیده حضور یابند. در این حالت به جای برخورد منطقی با وضعیت دشوار و تلاش برای درک پیچیدگی آن، عرصه را بر خود تنگ‌تر می‌سازند و در مخمصه بیشتر گرفتار می‌شوند.
مرتضوی به اندازه کافی فرصت داشت تا از شاکیان، جامعه‌ی مطبوعاتی، کارگری و بسیاری از فعالان سیاسی پوزش بخواهد و برای ترمیم اموری که در تخریب آنها نقش اساسی داشت، اقدام کند اما از آنجایی که ویروس قدرت همچنان بر ذهن و اندیشه‌ی وی حاکم و امیدوار بود از این رهگذر راه چاره‌ای بیابد، توانایی تحلیل و درک درست، برای برون‌رفت از بحران‌هایی که با آن دست به گریبان شده بود، را نداشت، لذا هر روز کار را بر خود دشوارتر ساخت و این نامه نیز با تناقض‌هایی که در خود دارد، گرهی از کار فروبسته‌ی وی نمی‌گشاید.

View Comments (1)

  • بنظر می رسد او هم یک جورهایی, صدای پای انفلاب را شنیده, اما مثل شاه دیر شنیده. چقدر خوب است که ادم بموقع بفهمد و عمل کند.
    منظورم این نیست که انقلابی در پیش است. بلکه اشاره ام به دیر افتادن دوزاریش است.
    انشاءالله که دوزاری همه ی مان بموقع بیفتد!
    همه؟ روشنفکران و آخوندها, دلسوختگان و فرهیختگان, سیاه کنندگان اوضاع, زیادی سیاه بینندگان اوضاع, چپ ها, راست ها, انقلابی ها, اصلاحی ها.نا امیدان, زیادی امیدواران! بنده, شما! هممون سوار یک قایقیم, کشورمان ایران و فرهنگ مردمان فارسی زبان.
    والسلام!