جنبش های اجتماعی زنان در پرتو چهار رهیافت اقتصادی

چرا پرداختن به جنبش های اجتماعی زنان  از منظر اقتصادی اهمیت دارد؟ چون توسعه جنبش های اجتماعی زنان مسئله اساسی توسعه پایدار و موزون است و این امر دغدغه کل جامعه است. طرح مسائل زنان از منظر اقتصادی پیوندی مستقیم و متقابل با موقعیت آنان دارد. چه طرح مسائل زنان می‌تواند در اولویت به گفتگو در خصوص مسائل آنها- که در دوره ای طولانی به فراموشی سپرده شده است- موثر باشد و بدین ترتیب در بهبود موقعیت اقتصادی-اجتماعی آن‌ها نقشی را بازی کند. بالعکس به فراموشی سپردن مسائل زنان- به مثابه یک گروه- و برای مثال تبعیض سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نسبت به آنها، به معنای به فراموشی سپردن پروژه رفع تبعیض نسبت به آنهاست. همزمان بهبود موقعیت زنان نیز- به فراموشی مسائل آنها خاتمه داده – به طرح گسترده و اجتماعی مسائل آن‌ها کمک می‌کند. رابطه‌ی موقعیت و زنان- به مثابه یک گروه- و خودآگاهی آنها از تبعیض نسبت به آن‌ها نیز چنین است. یعنی خودآگاهی بیشتر زنان- نسبت به تبعیض نسبت به آنها- یکی از شرط های برای دگرگونی ساختار تبعیض آلود جامعه و در نتیجه تلاش برای بهبود موقعیت آنان است. در همین راستا، جنبش‌های اجتماعی زنان همواره از منظرهای گوناگونی مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی قرار گرفته است. از منظر اقتصادی اما پژوهش درباره جنبش‌های اجتماعی زنان و متغیرهایی نظیر توسعه پایدار، ثبات سیاسی و اقتصادی، سرمایه اجتماعی و برابری فرصت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تازگی دارد در دهه‌های اخیر مورد توجه پژوهشگران علوم اقتصادی قرار گرفته است. در همین راستا، رفع تبعیض جنسیتی به مثابه یکی از اهداف توسعه پایدار همواره مورد تاکید اقتصاددان‌ها بوده است. همچنین گسترش جنبش‌های اجتماعی و سازمان‌های مردم‌نهاد زنان به مثابه زمینه‌ساز امنیت و ثبات سیاسی هم یکی دیگر از موضوعاتی است که منظر رتبه‌بندی ریسک اجتماعی و کشوری مد نظر بوده است. افزون بر این نقش زنان و جنبش‌های آنها در کارآفرینی، توانمندی و کاهش فقر زنانه و رفع تبعیض نیز بطور گسترده مورد پژوهش قرار گرفته است. در اقتصاد اجتماعی نیز نقش جنبش‌های اجتماعی زنان از نظر دور نمانده و سهم آن در تولید سرمایه اجتماعی و جامعه اجتماعی همواره مطرح بوده است. البته این چهار جنبه پژوهشی دارای هم‌پوشانی هستند. یادداشت زیر به فشردگی به برخی از این موارد اشاره می‌کند.

جنبش اجتماعی زنان چیست؟

جنبش اجتماعی زنان در سطح بین‌المللی و ملی به ویژه در قرن بیست و یکم به نقاط مهمی رسیده است و نقش مهمی در تحولات اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی جامعه ایفا کرده است. این جنبش همچنین دگرگونی عمده، پایدار و فراگیری را در حقوق زنان و تغییرات اجتماعی  فراهم آورده است. جنبش اجتماعی، نوعی شبکه ارتباطی مبتنی بر رفتار گروهی یا فعالیت مشترک گروه‌های اجتماعی و افراد است که هنجار، ارزش و هدف یا هدف‌های مشترکی را دنبال می‌کنند. جنبش‌های اجتماعی معمولاً در شبکه‌های غیر رسمی اجتماعی شکل می‌گیرند و در خارج از کادر روابط و نهادهای رسمی و غالباً علیه نهادهای مستقر حاکم عمل می‌کنند و به همین دلیل دارای ویژگی انتقادی یا اعتراضی نسبت به نهادهای مستقر هستند. جنبش‌های اجتماعی زنان ابتدا به شکل شبکه غیر رسمی و کوچک ظاهر می‌شوند و سپس این شبکه‌های کوچک‌تر- احتمالاً- به هم پیوند می‌خورند و به شکلی گسترده‌تر و رسمی‌تر خود را نشان می‌دهند، دارای ساختار و سازمان می‌شوند و «اگر» به «نهاد مدنی» تبدیل شوند دارای «سازمان رسمی» با سلسله مراتب و تقسیم کار می‌شوند. البته «بالقوه‌گی» یکی از ویژگی‌های جنبش اجتماعی است، به این معنا که این جنبش‌ها غالبا به شکل کامل و قطعی فعلیت نمی‌یابند و و بخش‌هایی از آن پنهان و بالقوه باقی می ماند. این بدین معناست که جنبش اجتماعی هیچگاه به طور قطعی به هدف‌های خود نمی‌رسند و تنها بخشی از نیروی خود را محقق می‌کنند. در واقع کوه یخی شناور در اقیانوس هستند که نوک آن بیرون می‌زند و به تناوب امواج، بخش کوچک یا بزرگ‌تری از آن به نمایش در می‌آید. شما تصور کنید که جنبش مشروطه اگر با سازش شاه و مخالفان متوقف نمی‌شد و ادامه می‌یافت، چگونه فعلیت آن محقق می‌شد؟ یا جنبش سبز پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران و یا جنبش‌های مصر و تونس و یمن را نگاه کنید. مقایسه میان خواسته‌های جنبش های اجتماعی این کشورها و دستاوردهای آنها نشان همین ادعا است. خواسته‌های جنبش‌ها بسیار بزرگ، اما دستاوردهای آنها مشروط به زمانه و زمینه‌های این جنبش‌هاست و بلند پروازی آنها را به چالش می‌کشد. بنابراین جنبش اجتماعی زنان به مجموعه‌ای از فعالیت‌های گروهی، تاسیس موسسات، نهادها، اعتراضات، تحرکات و تلاش‌های انجام شده توسط زنان در جامعه برای دستیابی به حقوق مساوی، عدالت جنسی، سیاسی و اقتصادی، و تغییرات اجتماعی و فرهنگی اشاره دارد. این جنبش معمولاً به هدف بهبود وضعیت زنان و افزایش نقش و تأثیر آن‌ها در جامعه متمرکز است. اهداف و مبانی جنبش اجتماعی زنان می‌تواند دست کم شامل موارد زیر باشد:

حقوق سیاسی و اجتماعی و مدنی برابر: جنبش اجتماعی زنان به دنبال دستیابی به حقوق برابر سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زنان و مردان در جوامع مختلف است. این جنبش تلاش می‌کند تا تبعیض علیه زنان را در قوانین، سیاست‌ها، ساختار و هنجارها و  کاهش دهد.

تغییر فرهنگی: هدف جنبش اجتماعی زنان دگرگونی هنجارها، ارزشها و فرهنگ‌های جامعه از طریق دگرگونی در نگرش‌، ارزش‌، و باورها و سبک زندگی است.

آموزش و آگاهی‌: جنبش اجتماعی زنان بر ترویج آگاهی و آموزش زنان در موضوعات مختلف مانند حقوق، سلامت، و فرصت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تأکید دارد.

جنبش های اجتماعی زنان و توسعه پایدار

توسعه پایدار نوعی توسعه چند جانبه و متوازن تعریف می شود اقتصادی بر همزیستی و سازگاری و توسعه متوازن سه بعد زندگی اجتماعی یعنی بعدهای اقتصادی، اجتماعی-سیاسی و زیست محیطی و جامعه تاکید دارد. بنا به  انگاره های «توسعه پایدار» پیوند آشکار و ستبری میان پیشرفت در عرصه زیست محیطی نظیر مدیریت بهینه مدیریت آب و پیشرفت بهینه اقتصادی و همچنین اموری مانند مشارکت شهروندان در نهادهای قدرت و رفع تبعیض، عدالت اجتماعی و اقتصادی وجود دارد. همچنین «توسعه پایدار» نوعی درک از توسعه است که علاوه بر توسعه و پیشرفت زندگی نسل حاضر به حمایت از نسلهای آتی نیز توجه دارد. در همین راستا، شرایط اجتماعی-سیاسی، اقتصادی و وضعیت زیست محیطی به طور همزمان مورد توجه قرار می‌گیرد. چه نمی‌توان میان پیشرفت در عرصه اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی-سیاسی تفکیک قائل شد. بلکه می‌بایست میان این جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی توازن و همترازی وجود داشته باشد.

سرکوب زنان و جنبش های اجتماعی آنها یکی از شاخص توسعه نیافتگی و از موانع جدی پیشرفت ثبات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی است. به همین دلیل بر پایه آموزه‌های اقتصادی و همچنین پژوهش‌های تجربی بین المللی، نوعی همبستگی مثبت میان توسعه‌یافتگی رفاه عمومی و افزایش سطح زندگی وجود دارد. مقایسه میزان توسعه یافتگی کشورهای فقیر که مردسالاری، سرکوب زنان و جنبش های اجتماعی آنها رواج دارد با کشورهای توسعه یافته، تایید این همبستگی مثبت است. شاهد این مدعا، کشورهای اسکاندیناوی و شمال اروپاست که جنبش‌های آزادیخواه و اجتماعی زنان نقش مهمی را در تاریخ آنها بازی نموده است. همین کشورها با ثبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، شفافیت و پاسخگویی نهادهای سیاسی، رفاه عمومی، درآمدسرانه بالا، شکاف طبقاتی محدود از بسیاری از کشورهای فقیر متمایز می‌شوند. بنابراین مردسالاری و سرکوب زنان و جنبش های اجتماعی آنها به معنای به معنای از دست رفتن فرصت توسعه پایدار برای کلیت جامعه است. توسعه پایدار بدون مشارکت و دخالت فعال زنان غیرقابل تصور است. به همین دلیل، ترویج برابری جنسیتی، دسترسی به آموزش، بهبود شرایط کاری و اقتصادی زنان، و تقویت نقش آنها در تصمیم‌گیری‌های جامعه، از مهم‌ترین اولویت‌های توسعه پایدار یک جامعه است. همچنین، جنبش زنان با مشارکت فعال خود نقش مهمی را در حفاظت و مدیریت پایدار زیست محیط، منابع طبیعی و سازگاری آن با رشد اقتصادی و همچنین توسعه سیاسی-اجتماعی بازی می‌کند.

جنبش های اجتماعی زنان و ثبات و امنیت اجتماعی و اقتصادی

از منظر موسسات رتبه‌بندی ریسک اقتصادی سرکوب زنان و جنبش های اجتماعی آنها یکی از شاخص های عدم اطمینان اقتصاد یک کشور و یک جامعه به شمار می آید. به طور کلی، سرکوب جنبش‌های زنان می‌تواند به تضعیف اعتماد سرمایه‌گذاران به محیط کسب و کار کشور و کاهش جذب سرمایه خارجی منجر شود. برعکس، احترام به حقوق زنان و حمایت از جنبش‌های زنان می‌تواند به ایجاد محیطی پایدار و جذاب برای جذب سرمایه خارجی کمک کند. در همین راستا، سرمایه‌گذاران برای جذب سرمایه در کشورهای دیگر به اعتماد به محیط کسب و کار و قوانین محلی نیاز دارند. سرکوب جنبش‌های زنان و نقض حقوق زنان  از اعتماد سرمایه‌گذاران را به محیط کسب و کار می کاهد. مشارکت جنبش زنان در سطوح کلان، میانه و خرد در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نظام تصمیم‌گیری را همه‌جانبه نموده و کیفیت آنرا بهبود می بخشد. چه از آن‌جایی که زنان می‌توانند نگرش‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به مسائل اقتصادی و سیاستی داشته باشند، مشارکت آنها می‌تواند به تصمیم‌هایی منجر شود که ریسک اقتصادی را کاهش دهد. همچنین مشارکت زنان در بازارهای مالی و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی می‌تواند به تنوع و شفافیت بیشتر در بازارها  انجامیده  و ریسک‌های گوناگون اقتصادی را کاهش داده و ثبات اقتصادی را افزایش دهد.

جنبش‌های اجتماعی زنان و کارآفرینی

از سوی دیگر و بنا به آموزه‌های اقتصاد کارآفرینی، سرکوب زنان تأثیرات منفی جدی بر توسعه اقتصادی دارد. زنان یکی از منابع اصلی توانمندی و پتانسیل در هر جامعه‌ای هستند، و هرگونه محدودیت یا سرکوبی بر روی آنها موجب از بین رفتن فرصت‌های اقتصادی، کاهش تولید، و کاهش کارآفرینی می‌شود. همچنین سرکوب زنان و جنبش های اجتماعی آنها به کاهش مشارکت سیاسی و اجتماعی انجامیده و این زمینه‌ساز افزایش ریسک‌های سیاسی و اجتماعی شده و پیامد آن عدم اطمینان و ناامنی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. چه زنان با داشتن حق رأی و شرکت در تصمیم‌سازی‌های سیاسی و اجتماعی، می‌توانند نقش مهمی در ثبات سیاسی بازی نموده و این امر زمینه ساز توسعه خواهد بود. زنان به عنوان سرمایه‌گذاران، مصرف‌کنندگان، کارآفرینان، و تصمیم‌گیران در تأسیسات کسب و کارها، نقش مهمی در تقویت اقتصاد جامعه دارند. مشارکت زنان در جنبش‌های اجتماعی مشارکت زنان در بازار کار و کسب و کارها را تشویق می کند و در نتیجه می‌تواند به افزایش رقابت‌پذیری و نوآوری اقتصادی کشور کمک کند.

زنان نقش مهمی در کارآفرینی و تاسیس استارت آپ ها و کسب و کارهای کوچک و متوسط دارند. زنان کارآفرین با ایجاد شغل‌ها و فرصت‌های اقتصادی، به توسعه اجتماعی، افزایش سطح زندگی و بهبود شرایط زنان و جامعه در کل کمک می‌کنند که پیامد آن توانمندی زنان، کاهش فقر زنانه و رفع تبعیض از آنهاست. سرکوب آنها و جنبش اجتماعی آنها موجب کاهش این نوع کارآفرینی و کاهش نوآوری و خلاقیت اقتصادی می‌شود. همچنین زنان به عنوان نیروی کار در بازار کار حضور دارند. هنگامی که آنها به دلایل مختلف محدود یا سرکوب می‌شوند، توانایی تولید و خلق ارزش اقتصادی آنها نیز کاهش می‌یابد و جامعه از این خدمات آنها محروم و چرخ رشد اقتصادی کند می‌شود. چه سرکوب زنان می‌تواند و هرگونه محدودیت آنها منجر به محدودیت نیروی کار جامعه، کاهش فرصت‌های شغلی و افزایش بیکاری شود.

جنبش اجتماعی زنان توسعه اجتماعی و تولید سرمایه اجتماعی

منظور از سرمایه اجتماعی اعتماد متقابل افراد است؛ به گونه‌ای است که به تشکیل شبکه انجمن‌های غیر دولتی بیانجامد و سرمایه‌های دیگر را اعم از سرمایه نهادی، سرمایه ساختاری راخلق کند. پژوهشگران با مطالعه تجربی و میدانی نشان می‌دهند در جوامعی که سرمایه اجتماعی گسترده است بواسطه ظهور جنبش‌های اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش محیط زیست، جنبش نیروی کار، نهادهای صنفی، جنبش حمایت از کودکان، پاسخگوئی نهادهای قدرت یا بخش خصوصی بیشتر است. یکی از پیامدهای افزایش سرمایه اجتماعی افزایش شجاعت اجتماعی است. جنبش اجتماعی زنان نقش بسیار مهمی در تولید سرمایه اجتماعی و توسعه جامعه اجتماعی را داراست. چه زنان با شرکت گروهی خود و توسعه شبکه‌های اجتماعی، سرمایه اعتماد اجتماعی میان سازمانهای مردم نهاد خود و دیگر سازمانهای مردم نهاد را ایجاد و تقویت می‌کنند. این سرمایه شامل اعتماد، همبستگی اجتماعی، نهادسازی، و تعاملات مثبت انسانی است که زمینه ساز ایجاد سازمانهای پایدار مردم نهاد برای حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. در همین راستا، زنان با مشارکت در فرآیندهای تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری در سطح محلی، منطقه ای و کلان به تعمیق دموکراسی مشارکتی کمک می کنند. این نوع از مشارکت در امور به افزایش شفافیت و پاسخگویی می انجامد. چون جنبش اجتماعی زنان با نظارت بر نهادهای خدمات عمومی نظیر شهرداری‌ها یا موسسات بهداشتی، درمانی و بخش خصوصی در سطوح محلی و منطقه ای و کشوری فرهنگ نظارت و پاسخگوی را ترویج می کنند. چنین امری به کاهش فساد نهادهای بخش عمومی و خصوصی کمک می کند.