از ۲۵ خرداد ۸۸ تا تشییع «حاج قاسم»

گزارش یک تشییع

زیتون ـ مهسا محمدی: گفته می‌شود که بعد از تشییع آیت‌الله خمینی این بزرگترین گردهمایی مردمی و مراسم تشییع یک مقام حکومتی در ایران بود.
مراسم تشییع پیکر قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران و ابومهدی مهندس، مرد شماره دو حشدالشعبی و ۴ تن از همراهانشان ۲۴ساعت بعد از کشته شدنشان آغاز شد و همچنان ادامه دارد.

مراسم از روز شنبه، ۱۴دی در بغداد با حضور عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق شروع شد و در ادامه در شهرهای کربلا و نجف پی گرفته شد.

روز ۱۵دی ماه کاروان عزادارن به اهواز رسید و در آنجا مراسم تشییع مفصلی برگزار شد و سپس راهی مشهد شدند.

دوشنبه ۱۶ دی ماه هم نوبت به عزاداری تهرانی‌ها رسید، ادامه تشییع از دانشگاه تهران و با حضور رهبر جمهوری اسلامی شروع شد و عصر روز دوشنبه پیکر سلیمانی و همراهانش به قم منتقل شد.

در نهایت قرار است قاسم سلیمانی در «گلزار شهدای کرمان» به خاک سپرده شود. و یه این ترتیب این مراسم علاوه بر پرجمعیت‌‌ترین احتمالا لقب طولانی‌ترین  تشییع را هم خواهد داشت.

زوایای تشییع سلیمانی

هر چند واکنش به این تشییع سیاسی ـ ایدیولوژیک و روایت‌ها از آن متعدد و گاه متناقض بود، اما بر سر بزرگی جمعیتی که به بدرقه فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی رفته بودند، جای تردیدی نیست.
نقاط اختلاف و تردید اما در جاهای دیگری است.

در چگونگی به خیابان آمدن این «مردم» و معنا و تفسیر آن بعد از بحران آبان ۹۸  و اینکه «مردم » کدامند؟ کشتگان آبان یا سوگواران امروز؟ چنانچه انتظار می‌رفت جمهوری اسلامی جمعیت عظیم تشییع‌کننده را تجدید میثاق کنندگان با نظام جمهوری اسلامی خواند و حتی محمد جواد ظریف از میانه مراسم آن را به رخ ترامپ کشید و در توییتر خود خطاب او به نوشت:« آیا در عمر چنین دریای انسانی دیده‌ای؟ آیا هنوز می‌خواهید به مشورت‌های دلقک‌هایی که به شما درباره ما مشورت می‌دهند گوش کنید؟ آیا هنوز تصور می‌کنید می‌توانید اراده این ملت بزرگ و مردمش را بشکنید؟ پایان حضور نحس آمریکا در غرب آسیا شروع شده است.»

هر چند واکنش به این تشییع سیاسی ـ ایدیولوژیک و روایت‌ها از آن متعدد و گاه متناقض بود، اما بر سر بزرگی جمعیتی که به بدرقه فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی رفته بودند، جای تردیدی نیست.

سایر مقامات حمهوری اسلامی هم به نوبه خود این فرصت را از دست ندادند و از جمعیت امروز برای دلگرمی دادن به دوستان و ترساندن دشمنانشان بهره گرفتند.

از ۲۵خرداد ۸۸ تا تشییع «سردار»

به خیابان آوردن «مردم» یا به بیان بهتر به خیابان آمدنشان با انگیزه‌ای سیاسی و چیزی که در ارتباط مستقیم با معیشت آنان نباشد هنوز در بسیاری از نقاط دنیا ابزار مشروعیت بخشی به یک خط یا جناح فکری است. فارغ از اینکه این شاخص درستی برای کسب مشروعیت هست یا نه در ایران نیز در غیاب سایر شاخص‌های استاندارد و دقیق، «عدد» مردمی که به خیابان می‌آیند تبدیل به ابزار مشروعیت‌بخش و شاخص مقبولیت شده است.
از ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸تا به امروز هوادارن «جنبش سبز»به طور عام و اصلاح‌طلبان به طور خاص، راهپیمایی سکوت حداقل ۳میلیون نفر در خیابان‌های تهران را به عنوان یکی از بزرگترین قدرت‌نمایی‌های خود به رخ اصولگرایانی می‌کشیدند و با اتکا به آن جمعیت که همسنگی در تظاهرات خیابانی اصولگرایان نداشت هل من مبارز می‌طلبیدند.
در تمام سال‌های بعد از انقلاب، بالاخص سال‌های اخیر که هسته سخت نظام بیش از پیش دچار بحران مشروعیت بوده است همواره تلاش کرد به شیوه‌های متفاوت بدنه‌ای بسازد و به خیابان بیاورد و با به خدمت گرفتن همه ابزارهای تبلیغاتی، صدا و سیما، تعطیلی مراکز آموزشی، تنبیه و تشویق کارکنان این بدنه را بتراشد و به رخ بکشد. از ۹ دی ۸۹ تا تک‌تک ۲۲بهمن‌ها و ۱۳ آبان‌ها و تظاهرات‌هایی که به عنوان «پاسخ مردمی» برای پایان دادن بحران‌های داخلی به راه می‌افتاد.

هر چند هر بار دستگاه تبلیغاتی از جمعیت میلیونی سخن می‌گفت، اما کمتر زمانی فیلمبردار صدا و سیما این اعتماد به نفس را پیدا می‌کرد که با فراغ بال از درون هلیکوپتر دست بچرخاند و تا چشم کار میکند جمعیت موج بزند.
این بار اما این اتفاق افتاد.
در مراسم تشییع قاسم سلیمانی بنابرگفته شاهدان عینی و تخمین‌های اولیه در تهران به اندازه ۲۵خرداد ۸۸ و شاید بیش از آن «مردم» به خیابان آمدند.

چرا جمعیت میلیونی شد؟

طبیعتا این بار هم دستگاه تبلیغاتی حاکمیت تمام قدرت خود را به کار گرفت و همه ثروت و امکانی که در اختیار داشت را به میدان آورد. ادارت را تعطیل کرد و  وسیله رایگان ایاب و ذهاب مردم را از شهرستان های اطراف به تهران فراهم کرد.

با وجود این تفاوت این بار در این بود که برخلاف بسیاری از دفعات پیش این تبلیغات موثر واقع شد. شاید حتی بتوان گفت بخشی از کسانی که به خیابان آمده بودند توجه چندانی به تبلیغات و امکاناتی که بابت این حضور در اختیارشان قرار می‌گرفت نداشتند و انگیزه‌های دیگری آنان را به خیابان کشاند.

تاکید بر نظامی ماندن و سیاسی نشدن سلیمانی و برکنار ماندن او از دعواهای جناحی که از سوی هوادارانش حتی به قیمت سرزنش و تحقیر بقیه همقطارانش، مانند قالیباف و محسن رضایی، مطرح و تبلیغ شد دلیل دیگر «پذیرش و باور» او شد.

ناسیونالیسم زخم‌خورده‌ای که در مقابل تهدیدات رییس جمهور ایالات متحده برای حمله به ایران تحریک شده بود و  همزمان سلیمانی با عنوان «سرباز وطن» در نقطه مقابل او تعریف شد. حالا مرگش به دست همین «دشمن» که بر «حقانیت» اش گواهی می‌داد، می‌تواند یکی از دلایل این استقبال باشد.

«دشمن» دیگری که در برابر او تعریف شده بود هم داعش بود که اقدامات سال‌های اخیرش قابلیت قداست‌بخشی به هر که حتی تیری به سوی آنان شلیک کرده باشد را دارد.

تاکید بر نظامی ماندن و سیاسی نشدن سلیمانی و برکنار ماندن او از دعواهای جناحی که به کرات از سوی هوادارانش حتی به قیمت سرزنش و تحقیر بقیه همقطاران، مانند قالیباف و محسن رضایی، مطرح و تبلیغ شد دلیل دیگر «پذیرش و باور» او شد.

در  سوی دیگر ناباوران و کسانی که با یاداوری بخش‌های ناگفته و چشم‌پوشی شده زندگی «سردار» در تلاش برای برکنار ماندن از موج جمعیت سوگوار هستند، به نام خوانده شده و تهدید و سرزنش می‌شوند.

https://twitter.com/FarahaniReports/status/1214211432595763200?s=09

سوگواری یا کنجکاوی بی‌هزینه؟

مقایسه ۲۵خرداد ۸۸  یا حتی تجمعات آبان ۹۸ و مراسم تشییع قاسم سلیمانی اما فقط با اشاره به تعداد آنان ممکن نیست.
گروهی از مدافعان ۲۵خرداد و سایر تجمعات اعتراضی در ایران اساسا این دو اتفاق را غیرقابل مقایسه می‌دانند چرا که به خیابان آمدن در تجمعات اعتراضی هزینه‌بر است و ناایمن، بنابر گفته مسیولان نظام بسیاری از کشته‌شدگان آبان کسانی بودند که حتی برای تظاهرات نیامده بودند و در حال عبور بودند یا کنجکاو، با این حال زنده به خانه برنگشتند. علم به وجود این شرایط کافی بود که خیابان را از آدمها خالی کند.

در حالی که شرکت در مراسم تشییع «سردار» به تعبیر برگزار کنندگانش معانی مختلفی از تائید سیاست خارجی نظام تا «تودهنی» به مخالفان به خیابان آمده در آبان ماه را در خود داشت و از این رو با آغوش باز پذیرفته می‌شد.
طنز داستان اما در آنجا بود که به گفته شاهدان عینی به «زیتون» کسانی در خیابان بودند که می‌گفتند یک ماه و نیم پیش در همان‌جا از نیروهای امنیتی کتک خورده‌اند.

اتحاد ملی یا «تجدید میثاق با آقا» ؟

علیرغم گریه‌های کم‌سابقه یا شاید بی‌سابقه رهبر جمهوری اسلامی بر سر تابوت قاسم سلیمانی، نمی‌توان از امکان سرورآوری که این مرگ و تشییع در اختیار نظام به دردسر افتاده با کشتار آبان گذاشت، چشم پوشید.
امکانی که گروهی آن را «وحدت ملی» می‌خوانند و عده‌ای هم تا مرزهای چیدن تئوری توطئه، شانس یا برنامه حاکمیت برای گذشتن از یکی از بزنگاه‌های تاریخی بزرگش در داخل کشور.
مفهوم اتحاد ملی اما شاید در ذهن دو سوی «متحدشونده» مصداق‌های یکسانی نداشته باشد.
شب گذشته و پیش از آنکه کاروان عزاداری به تهران برسد، تذکرهای خواهش‌گونه ای از سوی میانه‌روها با این مضمون مطرح می‌شد که فردا مردم از همه طیف ها به میدان می‌آیند و «صاحب عزاها» جوری رفتار نکنند که به دلسردی بیانجامد و امکان این اتحاد را از نظام بگیرد. محمدرضا جلایی‌پور از جوانان اصلاح‌طلب شب قبل از تشییع در تهران در متنی خطاب به « تریبون‌دارِ تشییع‌جنازه» و «رئیس صدا و سیما» نوشت: «..فردا صبح هم ایرانیانی در جمع خواهند بود که به احمدی‌نژاد یا رئیسی یا قالیباف رای داده‌ بودند و هم ایرانیانی که به خاتمی یا میرحسین یا روحانی و هم ایرانیانی که اساسا رای نداده‌اند. فردا صبح در میان جمعیت هم از کسانی خواهند بود که آبان‌ماه ۹۸ معترض خیابانی بودند و هم از کسانی که سرکوب‌شان کردند… پشت تریبونِ تشییع جنازه و در گزارش‌های صداوسیما نگذارید ادبیات و فرم و محتوایی استفاده شود که فقط بخشی از این جمعیت رنگارنگ را نمایندگی و راضی می‌کند و بخش دیگری از جمعیت را آزار می‌دهد. کمی ارتفاع بگیرید. بگذارید فردا صبح «ملت‌تر» باشیم. از زبان و محتوایی شمول‌گرا و ملی‌تر استفاده کنید…»

دوربین صدا و سیما به کرات رهبر جمهوری اسلامی و رییس دستگاه قضای منصوب او را که به پهنای صورت اشک می‌ریختند نشان داد و از سوی دیگر حسن روحانی که درست در سمت دیگر آیت‌الله خامنه‌ای ایستاده بود را نادیده می‌گرفت.

با وجود این شاید زاویه دوربین فیلمبردار صدا و سیما در لحظه برگزاری نماز میت بر تابوت قاسم سلیمانی پاسخ روشنی به توصیه‌های جلایی‌پور و دوستانش بود. دوربین صدا و سیما به کرات رهبر جمهوری اسلامی و رییس دستگاه قضای منصوب او را که به پهنای صورت اشک می‌ریختند نشان داد و از سوی دیگر حسن روحانی که درست در سمت دیگر آیت‌الله خامنه‌ای ایستاده نادیده می‌گرفت.

به نظر می‌رسد اتحادی که میانه‌روها بالاخص پس از گسست آبان امید آن را داشتند در ذهن هسته سخت قدرت شکل دیگری دارد. میثاقی یک‌سویه با ولایت.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

4 پاسخ

  1. بیائید و کمی از روی تامل و تحقیق میدانی و آمار و روانشناسی و جامعه شناسی علمی، مثلا با گفتگو با اساتید و محققین این رشته، و از روی دلیل و سند و شاهد و قرینه،و نه احساس و توهم و تعصب و خیالات، وقایع را تحلیل و بررسی کنیم. و الا میشویم آدم های سطحی!

  2. «تبلیغات و امکاناتی که بابت این حضور در اختیارشان قرار می‌گرفت …»!!!
    واقعاً حالتون خوبه؟ می فهمید چی می نویسید؟ اصلا گستردگی این رویداد با ۲۵ خرداد قابل مقایسه هست؟
    خوبه یک کم از تعصب فاصله بگیرید. حوادث این هفته هر چی بود و شد، بالاخره خامنه ای برنده مطلق شد هم در داخل و هم در خارج!!!
    حالا بعد از فهم این واقعیت، مخالفان باید دوباره وضعیت خودشون رو ریست reset کنند، البته اگر از گیجی دربیایند!!!

  3. اینگونه تشییع جنازه یا راه پیمایی حکومتی را نباید با راه پیمایی اعتراضی به حکومت مقایسه کرد. برای این گونه آیین و راه پیمایی استان تهران را تعطیل کردند و همه نیروی پشتیبانی و تبلیغاتی و حکومتی را بکار گرفتند. نیروهای پادگانهای سپاه و بسیج و ارتش پلیس، کارخانه ها، سازمانها و دستگاه های دولتی و حکومتی، دانش آموزان و معلمان مدرسه ها مردم روستاها و آبادیها و شهرهای کوچک که همه یکدیگر را میشناسند و معلوم است چه کسی به تظاهرات رفته یا نرفته و … را بسیج کردند، با امکانات رفت و آمد و خیال آسوده و امنیت، تاثیرپذیرفته از تبلیغات گسترده یکطرفه و احساسات تحریک شده دینی و ملی، و … فرق میکند با تظاهرات یا راپیمایی اعتراضی که باید جان برکف نهاد و به خیابان رفت، به سوی سرنوشتی نامعلوم و ای بسا مصیبت بار ، تنها و بی سازمان با دست خالی در برابر حکومتی با نیروهای مسلح بی رحم و بی عاطفه که به ناموس مردم هم رحم نمیکند. کسی که برای شرکت در اعتراض خیابانی بیرون میرود معلوم نیست که به خانه برگردد یا نه. همه هزینه ها را نیز باید خود بپردازد، هرگونه هزینه !
    در همین دو سه روزه چه بسیارند کسانی که به این تشیع جنازه رفتند ولی موافق حکومت نیستند. با احساسات تحریک شده میهنی و دینی به خیابان رفتند با پشتیبانی ها و امنیت !
    این هم یک سوی قضیه است، آنها که نیامدند امکان نمایش ندارند. همه امکانات تبلیغی در اختیار حکومت است ولی مردم مخالف … ؟

  4. جمعیت میلیونی شد چون مردم نادان و کم سواد ایران نمی تونن خادم و خائن خودشون رو تشخیص بدن!!!!!مردمی که در آبان و آذر ۹۸ از همین دردار و دوستانش ضربات خوفناکی خوردن کمتز از ۴۵ روز بعد همه چیز رو فراموش میکنن و میشن عاشقش!!!!!!!!سندروم استکهلم اگه نیست این پس چیه؟؟؟؟؟!!!!!!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

از ۲۵ خرداد ۸۸ تا تشییع «حاج قاسم»

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »